در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد... من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند. امروز روز توست، بخواه و حرکت کن و عاشقانه بخدا بسپار........ سلام ، روز تون لبریز از حس خوب زندگی ☕

🔴میخواید بدونید چرا شروع کردند به ایجاد موج رسانه‌ای علیه آقای پناهیان؟! ‏به این دلیل که چند شب پیش آقای پناهیان خط قرمز اصلاح طلب‌های صهیونیست را رد کرد! 🚨#نفوذ در ‏⁧ #آموزش_پرورش ‼️ #هر_كس وارد بحث #جریان_نفود #یهود شود ، او را درگیر حاشیه های واهی می کنند #بهایی_نجس ✅ برای ظهور دنبال کنید ➖➖👇👇 @baraye_zohor

صفر تا صد داستان حاج آقای صدیقی توسط حاج آقای مهدوی ارفع رو لطفا با صبر و حوصله در این کلیپ تا آخر ببینید و تو گروهها و برای افراد مختلف بفرستید تا همه چیز برای همه مشخص شود 🆔 @masire_zohour

📣 سپاه: مجازات پشیمان کننده صهیونیست ها تحقق خواهد یافت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پیامی: 🔺️پاسخ به مطالبه ملی برای مجازات پشیمان کننده دشمن جنایتکار صهیونیستی به فضل الهی تحقق خواهد یافت. 🔺️بی تردید اقیانوس بی‌انتهای ده‌ها میلیون ایرانی شرکت کننده در راهپیمایی سراسری روز جهانی قدس جلوه مبارک و مقتدری از "طوفان الاحرار" در تاریخ مبارزات ضد صهیونیستی ثبت کرد. برای دسترسی به اطلاعات بیشتر #پیوستن را بزنید👇 https://eitaa.com/joinchat/820051968C2b85dac984 📣 گسترده ترین شبکه خبری مردمی در ایتا

📣 سردار قاآنی در مراسم خاکسپاری شهید‌ «جلادتی» 🔺سردار قاآنی فرمانده سپاه قدس در آئین تشییع و خاکسپاری شهید راه قدس «سید مهدی جلادتی» در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) حضور یافت. https://eitaa.com/joinchat/820051968C2b85dac984 📣 گسترده ترین شبکه خبری مردمی در ایتا

شهید چمران❤️ خوش دارم هیچ‏کس مرا نشناسد، هیچ‏کس از غم‏ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، هیچ‏کس از راز و نیازهای شبانه‏ ام نفهمد، هیچ‏کس اشک‏های سوزانم را در نیمه‏ های شب نبیند، هیچ‏کس به من محبت نکند، هیچ‏کس به من توجه نکند، جز خدا کسی را نداشته باشم، جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم، جز خدا انیسی نداشته باشم، جز خدا به کسی پناه نبرم. فعالیت امروز هدیه به روح شهدا 🍃 شادی روحشان صلوات 🌹

باسلام ذکر خاطره ایی از فرمانده دلاور وگمنام سردار حاج احمد متوسلیان وفرمانده سپاه مریوان قبل از شروع جنگ تحمیلی وتشکیل لشگر ۲۷ حضرت رسول ص عشق وارادت وعلاقه وحمایت حاج احمد متوسلیان از اعضا بسیجی حاج احمد باخودرو جیپ لندروردر جاده به سمت مریوان در حرکت بود نگاهش در طول مسیر به پایگاها ونیروهای تحت امر خود بود ناگهان به راننده اشاره کرد بایستد حاج احمد بلافاصله پیاده شد ودوید سمت نوجوان بسیجی چهارده یا پانزده ساله ای که اسلحه بدوش بعنوان تامین جاده در کنار جاده قدم میزد هوا خیلی سرد بود وآن بسیجی از سرمامی لرزید بسیجی بند پوتینش هم باز بود وپاشنه پایش از پوتین بیرون آمده وپیدا بود وبرمیگشت سر جای اولش فانسقه وخشابهای اسلحه کج وکوله دور کمرش آویزان بود واسلحه را هم انداخته بود روی دوشش ومدام با دهان ها ها میکرد توی دستان سرخ ولبویی خودش از سرما دستانش را گرم میکرد حاج احمد متوسلیان هرچه اوراورانداز کرد دید مشخصات یک نیروی جاده را در او نمی بیند حاج احمد یهو فریاد زد این هم شد نگهبانی از کجا اعزام شدی چه کسی به تو آموزش داده نوجوان بسیجی افتاد به لرزیدن وزل ونگاه خیره کننده به مردی که لباس کردی بتن کرده وکلاه کشی وکاموای خودرا تازیر ابرو پایین کشیده است حاج احمد سوال کرد بگو ببینم چه کسی تورا سر پست نگهبانی گذاشته است حاج احمد دریک چشم به هم زدن اسلحه آن بسیجی را از روی دوشش قاپید وخشاب اسلحه را بیرون آورد جثه لاغر اندام آن نوجوان بسیجی مثل گنجشگ می لرزید حاج احمد سوال کرد نیرو وعضو کدام پایگاه هستی نوجوان بسیجی لب بازکرد وباترس ولرز گفت به شهر سنندج که رسیدم گفتند شما سهمیه سپاه شهر مریوان هستید مریوان یعنی کارکردن باحاج احمد متوسلیان بچه هابرای اینکه باباحاج احمد کار کنند ونیروی آن سرو کله ودست می شکنند شانسم گفت منم شدم نیروی حاج احمد که خیلی ازش تعریف می کنند به محل سروآبادنرسیده ماراتقسیم کردند حاج احمد به روی خود نیاورد واسلحه را سمت برادر بسیجی دراز کرد لحظه ایی بعد بغض نوجوان بسیجی ترکید و اشکش بیرون زد نوجوان بسیجی در دل گریه هایش به حاج احمد گفت تو خودت کی هستی که سر من داد میزنی اسمت چیست توخودت نیروی کدام پایگاهی نوجوان بسیجی به گریه خود ادامه داد حاج احمد مثل کسی که آب سردی رویش ریخته باشند سر پایین انداخته بود همین حالتش عاملی شد تانوجوان بسیجی با قوت قلب بیشتر وطلبکارانه به حاج امد گفت ای کاش میفهمیدی فرمانده من چه کسی میباشد والا این قدر گستاخ نمی شدی دعاکن پایم به شهر مریوان نرسد وحاج احمد متوسلیان را نبینم حاج احمد میداند با افرادی که به خود جرات پرخاش گری به یک بسیجی می دهند با آنها چه کند حسابت را کف دستت خواهد گذاشت نوجوان بسیجی خطاب به حاج احمد گفت پس چرالال مونی گرفتی اسمت بگو اسمت چیه مسئول وفرماندت کیه نوجوان بسیجی حرفهای آخر را بادل وجرات میزد حاج احمد در میان اعتراض نوجوان بسیجی صد بار مرده وزنده شد به خود آمد وسراسیمه نوجوان بسیجی را در آغوش گرفت و محکم اورادر سینه فشرد اشکش که بیرون زد باالتماس تکرارکرد غلط کردم برادر مرا ببخش نفهمیدم بغض حاج احمد که ترکید نوجوان بسیجی اورا از آغوش خود جدا کرد و به قیافه اش خیره شد ونوجوان بیان کرد ببین حاج احمد متوسلیان چه ابهتی دارد این بنده خدا از ترس حاج احمد خودش را خیس میکند کاش اول میرفتم مریوان واین فرمانده دوست داشتنی را از نزدیک میدیدم نوجوان بسیجی نمی دانست این خود حاج احمد است نوجوان بسیجی رو کرد به حاج احمد و گفت این دفعه به حاج احمد متوسلیان گزارش نخواهم کرد یادت باشد ما بسیجیها صاحب داریم برو برو دیگر تکرار نشود حاج احمد آرام وبی صدا از آن نوجوان بسیجی فاصله گرفت ودلش برای بروجردی تنگ شده بود هنگامی که آن نوجوان بسیجی را در آغوش می گرفت برای لحظه ایی حس کرد در آغوش گرم اوست حس میکرد آن نوجوان بزرگ شده است عین بروجردی آخرین حرف نوجوان بسیجی پیچید توی گوشش وآن بسیجی گفت مریوان که رفتی سلام مرا به حاج احمد متوسلیان برسان بچه ها میگویند توپ تشر حاج احمد محبت است و۰۰۰

حاج عبدالله با حاج‌ قاسم می‌خواست وارد دوکوهه شود، دژبان نمی‌گذاشت؛ اینها کارت تردد نداشتند. حاج‌عبدالله گفت: «ما بچه‌های گردان تخریب تیپ 10 سیدالشهدا هستیم» دژبان پرسید: «همان که فرمانده‌اش حاج‌عبدالله است؟»  حاج قاسم گفت: «بله» و دژبان گفت: «خوش به حالتون». دژبان ‌رفت و طناب را انداخت تا ماشین عبور کند؛ حاج قاسم می‌گفت: «وقتی داخل شدیم، حاج‌عبدالله روی داشبرد ماشین زد و گفت نگه‌دار» ایستادم؛  حاج عبدالله سراغ دژبان رفت. تو عبدالله را می‌شناسی؟ ـ نه تعریفش را شنیدم. ـ عبدالله بنده بد خداست.  دژبان یقه حاج‌عبدالله را گرفت و گفت: عبدالله بنده بد خداست؟ می‌خواست حاج‌عبدالله را بیرون بیاندازد، ما رفتیم و او را جدا کردیم. گفتیم ولش کن. دژبان گفت:اگر دفعه بعد بیایید و کارت نداشته باشید، راهتان نمی‌دهم. این دفعه به خاطر فرمانده‌ راهتان دادم که بدش را گفتید. آن شب حاج‌عبدالله به گردان آمده و خیلی به هم ریخته بود و حال خوبی نداشت؛ با ناراحتی ‌گفت: «شما در گردان زحمت می‌کشید و من مشهور شدم». او آن شب به این نتیجه رسیده بود که گردان را رها کند و به کردستان برود تا گمنام بماند سردارشهید عبدالله نوریان 🌹 @ravian_nor

🛑اهانت به نبی اکرمﷺوامیرعوالم حضرت سیدناومولاناامیرالمومنین سلام الله علیه وآله💔 🖇#پناهیان دقیقاًصفاتی که متعلق به #عمر_خطاب است رابه#حجت خدای تعالی#نسبت می دهد‼️ 👤حضرت#اميرمؤمنان على صلوات الله علیه وآله درخطبه#شقشقيّه میفرمايد: ✅«فصيّرهافي حوزةخَشْناءَ،يَغلُظ كَلمُهاويخشُنُ مَسُّها» 🔰سرانجام(ابوبكر)آن[= خلافت]رادراختياركسى قراردادكه جوّى ازخشونت و#سخت_گيرى بود. سخن گفتنش به تندی بودونزدیک شدنش باسخت گیری و#خشونت همراه بود 📚نهج البلاغه خطبه۳ 👤ابن ابى الحديدمعتزلى مى نويسد: «كان عمرشديدَالغِلْظَة،وَعْرَالجانب،خَشِنَ المَلمَس،دائم العبوس،كان يعتقدأنّ ذلک هوالفضيلةوأنّ خلافه نقص» 🔰عمر#بسیار،#تند_خو،#نامهربان و#بدبرخورد بود.او#پيوسته عبوس وترش روبودوباورش اين بودكه اين تندخويى هافضيلت است وخلاف آن نقص وعيب است 📚شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديدج6ص372   👤#اعتراف عمربن خطاب به#خشونتِ خودش وقتی به#خلافت می رسد،روزی بالای منبرمی رودومی گوید: «اللهم إني غليظ فليّني» 🔰خدایامن آدم#خشنی هستم مرانرم خوگردان 📚كنزالعمال متقی هندی ج5ص273 📚الكنى والأسماء،دولابی ج2ص666 📚الطبقات الكبرى ابن سعدج3ص274 📚الصواعق المحرقةج1ص256 📚تاريخ الخلفاءج1ص139 ✍🏻@haram110 ⬇️ادامه⬇️

⭕️⭕️⭕️ واکنش قاطع شیخ حسین انصاریان به خزعبلات #پناهیان: 🔸استغفرالله؛ ناسزایی از این بالاتر هم بود که به پیامبر و امیرالمومنین گفته شود؟ 🔹توجیهات روز بعد هم یک قران ارزش ندارد، چون دفاع از خود بوده نه از امیرالمومنین. 🔸بلد نیستید روی منبر پیامبر ننشینید ولله قسم حرام است بر شما. #ماه_رمضان #امام_زمان •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @haram110 | انتشارباشماعزیزان

🛑کلیپ کاملِ سخنرانی#پناهیان حدود۴دقیقه و۴۸ثانیه 🖇نکته شرم آوردیگردراین کلیپ اوحتی امیرعوالم حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه وآله راالعیاذبالله 😳👈🏻گوش تلخ خطاب می کند‼️💔 👤مریدانِ پناهیان پیوی مراجعه کردندوگفتندکلیپ تقطیع شده‼️ وبرای توجیه جناب پناهیان،مکرراًهمین#ادعای_باطل رادارندومن کلیپ#کامل راقراردادم تا#حقیقت مطلب برای اهلش مشخص شود. 😔وای برجماعتی که#عصمت_آل_الله_علیهم_السلام رانشانه رفته اندبنامِ#تشیع و... ✍🏻@haram110