eitaa logo
روایت انقلاب وحریم وحرم مقدس
3 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
15 فایل
این کانال ،روایت شهدای انقلاب ودفاع مقدس ومدافعین حرم،امنیت،خدمت،سلامت،پیشرفت،و...هست که سبک زندگی شهدایی وایثارگریهای این شهداورزمندگانش راتبیین و ارائه خواهدکرد. تامشمول آنکه فرمودزنده نگه داشتن یادشهداکمترازاجرشهادت نیست قرارگیریم ان شاءالله.
مشاهده در ایتا
دانلود
اخرین نمازباحضورقلبی که شهیدامضای شهادت راگرفت عرض سلام وادب واحترام خدمت پیشکسوتان جهادوشهادت ومردان مردروزهای سخت وبی ادعا پیشکسوتان جهادوشهادت بنده حقیرسراپاتقصیرکسی ودرجایگاهی نیستم که درمقابل شماعزیزان پیشکسوت بخام نقل خاطره ای داشته باشم به قول معروف درجمع عزیزانی چون شماخاطره گفتن به منزله زیره به کرمان بردن هست من یه خاطره کوتاه خدمت سرورانم عرض می کنم وچنددقیقه ایی وقت عزیزان رامی گیرم خاطره ای که میخام خدمت دوستانم عرض کنم مربوط به سال 63 درمنطقه طلائیه وهمکارعزیزمان شهیدگل قلایی هست روحش شاددرمنطقه طلائیه لشکریه خط پدافندی دراختیار داشت که قسمت وسیع ان حالت ابگرفتگی بود ظاهراًدشمن بعثی براجلوگیرازپیش روی نیروهای ما اون منطقه رابه اب بسته بودوازاین طرف هم نیروهای ما برااینکه اب بیش ازحدبه سمت ماپیش روی نکنه خاکریزی به ارتفاع دو سه مترایجاکرده بودوعملاً پشت این خاکریزبه یک دریاچه تبدیل شده بود ویک جاده ایی تقریباً به عرض چهار پنج متروبه ارتفاع یک مترازسطح اب ارتفاع داشت که یک سمت ان توخط پدافندی ماوسمت دیگرش به خط پدافندی عراقیها امتداد داشت ونیروهای دوطرف. هم عراقیها وهم ما دریک نقطه ایی به فاصله دویست مترازهم سنگرکمین داشتند ودرروزواقعا هیچ نیرویی ازدوطرف جرات بیرون امدن ازسنگررانداشتند وسنگرها ومحل استغرارنیروها به این صورت بودکه ازقایق پیاده می شدیم وبه سطح جاده می رفتیم وواردیک کانال بسیارباریک می شدم وپس ارطی طریق چندده متری واردسنگرهایی می شدیم که بیش ازیک متروسی چهل سانت ارتفاع بیشتر نداشت ونیروها همیشه درحالت نشسته ویا درازکش بودند وشیفت نیروهای این سنگرهای کمین فقط درتاریکی مطلق شب هردوسه روزی یک بارتعویض می شدند ماکه جزء نیروهای یگان دریایی بودیم مسئولیت جابجایی نیروومهمات وموادغذایی رابه نوبت انجام می دادیم من وتعدادی ازهمرزمان ازجمله شهیدگل قلایی ازیگان دریایی بودیم که انجام وظیفه می کردیم وتویه سنگری بودیم که ارتفاع خیلی کمی داشت ومجبوربودیم همیشه به حالت خمیده مثل حالت رکوواردوخارج بشیم شهیدگل قلایی ازاین بابت خیلی ناراحت بودومی گفت نمازهایی که تواین سنگرباارتفاع کم میخونم یعنی حالت رکوع وقیامم یکی هست به دلم نمی چسبه واقعاخیلی به نمازاول وقت اهمیت می دادندوباخضوع وتواضع مع الوصفی نماز میخوندند یه روزبش گفتم شما که اینقدرحساسی بیائیدهمت کنید یه سنگرخودمون درست کنیم استقبال کردندوشهیدگل قلایی گفت من همه جوره هستم روزبعدرفت ازتدارکات تعدادی گونی گرفت اورد پرخاک کردیم وسقف اون سنگروبرداشتیم دوسه ردیف گونی چیدیم ویه سی چهل سانتی هم کف سنگرراگودکردیم وسقف شوپوشاندیم تامغرب سنگراماده شد اون شب نوبت ایشون بوکه نیروها راجابجا کنه نمازمغرب وعشاء راخوندندویادمه بایه حالت ابرازرضایت گفتن اخ ای حالا این شد نماز ورفتندپای اسکله نیروهاروسوارکردندوحرکت کردندیه چهارصدپانصدمتری رابایدباموتورروشن منتها کم گازمی رفتیم وبعدموتورقایق راخاموش می کردیم وباپاروبه سمت نیروها که بانوربسیارضیف چراق قوه علامت به مامی دادندحرکت می کردیم وبه سنگربچها می رسیدیم خوب اونشب ایشون ازاسکله فاصله گرفتندوماهم به سنگربرگشتیم معمولا رفت وبرگش یک ساعت ونیم تادوساعت طول می کشید ومامنتظربودیم وقتی تایم بااتمام رسیدوازشون خبری نشدهمه نگرانش شدیم وهرچه بابیسیم تماس می گرفتیم پاسخ درفات نکردیم اومدیم پای اسکله دیدم یه چندنفرهم ازبچه های گردان مضطرب کناراسکله ایستادندپرسوجوکردیم چه خبره چرابچه هانیومدند جواب شنیدیم که ظاهرا خمپاره به قایق اصابت کرده وبچه هاشهیدوزخمی شدندچنتا ازبچه هارفتن سراغشون وبعدازمدتی دیدیم اومدند بایه قایق لتوپاروچندنفرمجروح امبولانس بهداری هماونجا اماده بودسوارامبولانس کردندومن هم درپشت امبولان نشستم ودرتاریکی شب به سمت بیمارستان صحرایی حرکت کردیم متاسفانه راننده جاده راگم کرد هرچه می رفتیم ازبیمارستان خبری نبودتااینکه به یک دژبانی ارتش رسیدیم ایست دادندوراننده ایستادمن پیاده شدم گفتم مجروح داریم میخایم بریم بهداری راهوگم کردیم باادرستی که گرفتیم برگشتیم رفتتیم ورسیدیم به بهداری به محض رسیدن ما نیروهای امدادی اومدند ومجروحان رامنتقل کردندبه داخل درمانگاه ماهم همراهشون رفتیم داخل که متاسفانه شهیدگل قلایی به شهادت رسیده بودندوبقیه همکارانمون خداروشکراسیب جدی ندیده بودندمجروحان را نگه داشتندوما با دلی اکنده ازغم واندوه ازدست دادن همکارعزیزمون به سنگربرگشتیم واون شب همه دوستان تاصبح اشک می ریختندوگریه می کردن بعدازشهات ایشون سنگراین شهیدموقعیت شهیدگل قلایی نام گرفت شهیدگل قلایی خیلی ادم خوش مشرب وشوخ طبعی وباصفا یی بودندخوب ایشون آزری زبان بودندولهجه بسیارشیرینی هم داشتند ایشون یه کتابی ازکریمی داشت لطیفه بودبه زبان ترکی خیلی بااین کتاب اونس داشتند یادمو یکی ازشعرهای این کتاب ومی خوندوغش غش می خندید شعراین بود بیزیم
محلده واربیرنحیب سلمانی خدااونون النه سالما هچ مسلمانی توکی غازار یرنده پانبوخ اکر ترجمه اش میشه این تومحله مایه سلمانی هست که خدانصیب هیچ کسن نکنه مورامی کنه به جاش پنبه می کاره کنایه داشت به سلمانیهای اون زمان که وقتی می رفتی سلمانی جای جای سررازخمی می کردندوبراجلوگیری ازخونریزی پنبه روش می ذاشتن روح پاک همه ی شهداشادویادشون گرامی امیدواریم مدیون شهدانباشیم با ارادت قلبی ابراهیم علیرضایی
شهیدگل قلایی از رزمندگان استان قم میباشند
شهید قدمعلی گل قلاعی فرزند نصرت الله 1335 در زنجان چشم به جهان گشود. او در مورخه 28/10/63 در منطقه عملیاتی غرب جفیر بر اثر اصابت ترکش به ناحیه قلب به فیض شهادت نائل و به لقاءالله پیوست.
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرافی نقش لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام در عملیاتی کربلای ۱
مظلوم ترین شهید یگان دریایی ل ۱۷ع از قم
🌐عکس شهید رجایی در لباس نیروی هوایی قبل از انقلاب 🌍منبع؛ کتاب مبارزان انقلابی ارتش با ریشه های استکباری آمریکا در ایران 👈انتشارات سازمان جغرافیایی
روایت دلخراش یک ارتشی ازپیکرهای شهدای هواپیمای مسافربری ایرباس/ نوزاد 6ماهه در آغوش مادر جان سپرد 🔷کارمند قمی بازنشسته نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران گفت: رسانه ها به خیلی از مسائل و صحنه های دلخراش سقوط هواپیمای مسافربری ایران نپرداختند، وقتی هواپیما مورد اصابت موشک قرار می گیرد  فشار هوا و انفجار باعث شده بود که لباس های شهدا از تنشان کنده شود و اجساد سوخته و نیمه عریان داخل آب بودند، به یاد دارم غواصانی که به آب زده بودند گریه میکردند 🔷اسماعیلی گفت: تلخ ترین حادثه دوران  خدمتم دقیقا زمانی بود که ناو آمریکا هواپیمای حامل مسافران ایرانی را مورد هدف قرارداد، به ما دستور داده شد پیکرهای را از آب بیرون بیاوریم تلخ‌ترین حادثه که هنوز هم در ذهن من وجود دارد و فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای بود که جنازه یک مادر که  نوزاد شش‌ماهه‌اش بعد از شهادت هنوز در آغوشش بود را از آب بیرون کشیدم این صحنه هرگز از ذهن من بیرون نرفت. ۱۲ تیر سال ۶۷ ناو جنگی آمریکا هواپیمایی مسافری ایران را مورد حمله قرار داد نs
17.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویر لحظه های بیاد ماندنی از عملیات کربلای یک 🌹ستاد ملی کنگره شهدای استان قم کانال کنگره شهدا در ایتا https://eitaa.com/joinchat/2154430515C2570438306 کانال کنگره در واتس اپ https://chat.whatsapp.com/IqK9IiQKaNWDRoU7HpvygW
⁉️ عــطیــه رو می‌شـناسـین؟ ⬅️ جالبه بدونید اسم عطیه رو حضرت علی(ع) انتخاب کرد. عطیه‌ عوفی یکی از دوستداران حضرت علی، دانشمند، مفسر و اسلام‌شناس عصر خودش بود جوری که حتی اهل سنت هم او رو مورد اعتماد میدونستن و تاییدش میکردن. اون تفسیر قران رو در پنج جلد نوشته و از شاگردان ابن عباس بود. ✔️ خطبه فدک رو برای پسر امام حسن نقل کرده و در زیارت اربعین با جابر‌ عبدالله انصاری بود و اولین زائر اربعین محسوب میشه. ♨️ زمانی که حَجاج ابن یوسف به فرمانروایی رسید، دستور داد عطیه رو دستگیر کنن و به نزدش بیارن. 💢 حجاج رو به عطیه کرد و ➕ گفت: میدونی در زمان حکومت من، بردن اسم علی(ع) جرمه؟ ➖ گفت: میدونم. ➕ میدونی در زمان من کسی پسربچه دنیا بیاره و اسم بچه‌‌شو علی یا از مشتقات علی بذاره جرمه؟ ➖ گفت: میدونم. ➕ میدونستی کسی اگه حتی تو چاردیواری خونه‌ش فضائل علی رو برای خانواده‌ش بگه، من اون خونه رو بر سرش خراب میکنم؟ ➖ گفت: میدونم. 🔴 حجاج با چکمه لگد زد تو صورت عطیه و گفت پس تو غلط میکنی تو این فضا، فضایل علی رو میگی... صورت عطیه پرخون شد و دماغش شکست. ⚔ حجاج گفت الان میدم صورت و سرتو بتراشن و گردنتو بزنن. عطیه هیچی نگفت... یه کم که حجاج آروم‌تر شد، گفت: اما اگه یه کاری بکنی از خونت می‌گذرم. ♦️ عطیه گفت چه کاری؟ حجاج گفت: روز جمعه، تو شلوغی مسجد، قبل از خطبه‌های نمازجمعه، بری بالای منبر جلوی همه مردم علی رو لعن کنی. ❗️عطیه گفت باشه این کارو انجام میدم. حجاج گفت واقعا؟ عطیه گفت: بله بالاخره حفظ جون واجبه. 📣 حَجاج دستور داد جارچی‌ها جار بزنن همه جمعه بیان نمازجمعه، که عطیه میخواد علی رو لعن کنه.... ⬅️ تاریخ نوشته: اون روز خونه‌ها خالی از سکنه شده بود و همه اومده بودن نمازجمعه. وقتی عطیه از پله‌های منبر میرفت بالا، مردم جیغ میزدن. گریه میکردن که عطیه نکن این کارو. ما حاضریم به جای تو جون بدیم، تیکه تیکه بشیم ولی تــو این کارو نکنی. 📍عطیه گفت واستین تماشا کنین. رفت بالای منبر... 📌 بعد از حمد و ثنای خدا، فریاد زد و گفت: پیغمبر فرمود خودم در عرش از خدا شنیدم گفت: عــلیٌ خــیر بــشر... 🔻 علی بهترین بشره، هرکس ابا کنه کافره... 📍و هیچ کس در این جمع مصداق این روایت نیس جز این ملعون، حجاج‌ابن‌یوسف... این کافره... 🔖 با این سخن عطیه، همه تکبیر گفتند و ذکر علی گرفتند.... ✂️ اما... حجاج دستور داد عطیه رو از منبر کشیدن پایین. موهای سر و محاسنش رو تراشیدن، زبون عطیه رو از پشت سر بیرون کشیدن... سرش رو بریدن و کنار منبر آویزون کردن... 🩸تا یه ماه جارچی‌ها جار میزدن، این پاداش کسیه که در زمان حجاج، بگه: عــلی خیر بشر... 💌 اینجوری پای علی وایستادن... 📈 الان ما راحت به عنوان شیعه زندگی میکنیم. الان راحت فضائل علی(ع) رو میگیم... ولے ڪتڪاشو اونا خوردن و جونشونوفدا کردن... اینجاس که عمیقا از ته دلمون میگیم: الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(ع)♥️ نشردهید به عشق امیرالمومنین فقط‌حیدر‌امیرالمومنین‌است سلام الله علیه   یک حرف از هزاران فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام 📛💚📛💚📛💚📛 ابوبکر ابن ابی قحافه می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: «به درستی که بر پُل صراط گردنه ای است که احدی از آن عبور نمی کند مگر با جواز عبور از علیّ بن ابی طالب علیه السلام. » [۱] . . متن روایت⬇️⬇️⬇️⬇️ عنْ أبی بکْر بْن أبی قُحافة سمعْتُ رسُول اللّه صلی الله علیه و آله یقُولُ: «إنّ علی الصّراط لعقبةٌ لا یجُوزُها أحدٌ إلّا بجوازٍ منْ علیّ بْن أبی طالبٍ علیه السلام. » . 📛💚📛💚📛💚📛 [۱]: . احقاق الحق، ج ۱۷، ص ۱۶۱، به نقل از: مناقب العشرة، ص ۱۷؛ وسیلة المآل، ص ۱۲۲؛ مناقبعلی، ص ۴۵؛ وسیلة النّجاة، ص ۱۳۵؛
لعنت خدا بر آمریکا و اذنابش و نوکران بی مزد داخلی و آمريکا پرستان دشمن صفت!