✍ فرازی از #وصیت_نامه :
اینجانب بنده گناهکار خداوند
از شما امت شهید پرور تقاضا دارم
که مطیع محض ولایت امامخامنهای
نه در حرف بلڪہ در عمـل باشید؛
اینگونه نباشید ڪہ به خاطر حرفِ
عدهای منحرف ، حرف ولی بر روی
زمین بماند یا اگر حرف ولـی را
مخالف با میل شخصی دیدیم
به آن عمـل نڪنیم .
#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_محمدرضا_فخیمی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
قبل از رفتن ...
زیارت حضرت زهرا (س) خواند.
شهادت حضرت نزدیک بود و
رمز عملیات هم یا زهرا (س) !
از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد ؛
امّـا دیگر بر نگشت ...
كربلای پنج بود كه تركش خورد
بردنش بیمارستـان ...
چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد
آنروز، روز شهادت حضرت زهرا بود.
#شهید_حجةالاسلام_عبدالله_میثمی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۴۰ سال جنگیدیم پای پرچم زهرا (س)
فرزند جز خونخواهی مادر نمیخواهد
🔻روضهخوانی حاج منصور ارضی در محضر رهبر انقلاب بمناسبت ایام فاطمیه
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
💠شهید مجید قربانخانی می گفت: خواب مادر را دیدم.
پایم که به سوریه برسد هفته بعد میهمان او خواهم بود.
با رفتنش موافقت نشد. به حضرت زهرا قَسمشان داد و کارش راه افتاد.
🌷هفته ی بعد ، شب آخر جورابهای همرزمانش را میشست، همرزمش به مجید گفت: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستت داری؟. مجید گفت: تا فردا این خالکوبی یا خاک میشه و یا اینکه پاک میشه
و فردای آن روز با اصابت یک تیر به بازوی سمت چپش که دستش را پاره کرد و سه یا چهار گلوله به سینه و پهلویش نشست و با ذکر #یازهراح (س) مجید برای همیشه رفت و پیکرش ماند تا مثل مادر بی نشان بماند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امام خمینی ؛ ما #بین_راه هستیم باز گردنه ها داریم که دزد ها تو اون گردنه ها هست
ما باید همه دست به هم بدیم
🔹من از همه میخوام
🔸 من #التماس_میکنم به ملت ایران
🔹من دست ملت ایران را میبوسم
⚠️این #غرب_زده_ها رو کنار بگذارند
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
مگه می شه ...
در ایام عزاداری حضرت زهـرا بود
و یادی از منـادی زمزمهی یازهـرا
شهید محمدرضا تورجی زاده نکرد !!
ایام عاشورا تاسوعا همه میرفتند
گردان حضرت ابوالفضـل ...
شب عاشـورا هم ، پاتوق همه
گردان امام حسین (ع) بود ...
امّـا ... ایام فاطمـیه ؛
جبهه یعنی گردان یازهــرا (س)
و زمزمه های شهید تورجی زاده ...
وقتی می رسیدی پای روضه اش
فقط کافی بود با این شعر شروع کنه:
برهم زنید یاران
این بزم بی صفا را
مجلس صفا ندارد
بی یار .......
با صدای گریهی بچه ها
صدای شهید تورجی زاده
دیگه شنیده نمی شد ...
#فاطمیه_در_جبهه_ها
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
🍁" شـــوق شهادتـــــــــ "
✅ سید ابراهیـم میگفت دفعه اول که به سوریه اعزام شدم د عملیات تدمر خمپاره درست خورد کنار من ولی به من چیزی نخورد..
گفتم شاید مشکل مالے دارم خدا نخواسته شهید بشم..
آمدم ایران و مباحث مالی خودم را حل کردم..
✅ دفعه دوم
که رفتم سوریه،باز خمپاره خورد کنار من و به من چیزی نشد..
گفتم شاید وابستگےبه خانواده و بچه هاست که نمیذاره شهید بشم..
آمدم ایران و از بچه ها دل بریدم..
✅ و برای بار سوم
که به سوریه اعزام شدم در عملیاتے ترکش خوردم و مجروح شدم
ولی شهید نشدم..
✅ به ایران که آمدم نزد عارفی رفتم و از او مشكلم را پرسیدم..
ایشان گفتند:
"من كان لله كان الله له"
تو برای خدا به جبهه نمی روی
برای شهادت می روی..
نیتت را درست کن
خدا تو را قبول می کند..
✅ پدرش مے گفت :
این دفعه آخر مصطفی (سيدابراهيم)
عجیب بال و پردرآوره بود دیگر زمینی نبود..
رفت
و به
آرزويش
رسيد..
🌹#شهید_مصطفی_صدرزاده
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
4_5976476490219390148.mp3
2.69M
روضه حضرت زهرا س
#مداحی_شهید_تورجی
#یازهرا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چی بودیم و چی شدیم
🔹موشن گرافی از رشد تولید پالایشگاهی در دهه چهارم انقلاب اسلامی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روايت #حاج_حسين_يكتا از چهل سالگی انقلاب اسلامی
🔹 چهل سال از انقلاب گذشت و چهل سياهی به ذغال ماند!
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
🔻امام خمینی (ره) به آیتالله طالقانی گفت اگر دستور و نظر حضرت ولیعصر(عج) باشد، باز هم نمیپذیرید؟
🔹مرحوم محمود مرتضاییفر: من بارها از زبان مرحوم طالقانی شنیدم که میگفتند امام(ره) مؤیدمنعندالله است. روز ۲۱ بهمن ساعت ۴ بعد از ظهر بود که حکومت رژیم شاه اعلام حکومت نظامی کرد و به مردم دستور داد که از ساعت ۴ بعد از ظهر به بعد، از خانههای خود خارج نشوند. امام (ره) بلافاصله این حکم را لغو کردند و از همه مردم خواستند به خیابانها بریزند. عدهای نزد مرحوم طالقانی آمدند و از ایشان خواستند از امام (ره) استدعا کنند که اعلامیه لغو حکومت نظامی را پس بگیرند. اینها معتقد بودند رژیم شاه، خونخوار و پلید است و قتل عام به راه خواهد انداخت. آقای طالقانی با مدرسه علوی تماس گرفتند و تقاضا کردند با امام (ره) حرف بزنند. صحبت آن دو بسیار طولانی شد. صحبتهایشان که تمام شد، مرحوم طالقانی گوشی را گذاشتند و به گوشهای رفتند و شروع کردند به گریه کردن.
🔹ما که شاهد این صحنه بودیم تصور کردیم خدای ناخواسته بین ایشان و امام(ره) اختلافی پیش آمده و امام(ره) حرفی زدهاند که آقای طالقانی ناراحت شدهاند. بعد که آرام شدند، بعضی از دوستان علت گریه ایشان را پرسیدند. مرحوم طالقانی گفتند: «هر چه استدلال آوردم، امام نپذیرفتند. وقتی دیدند قانع نمیشوم، فرمودند: «اگر دستور و نظر حضرت ولیعصر(عج) باشد، باز هم نمیپذیرید؟» وقتی این طور فرمودند، عرض کردم هر جور صلاح میدانید عمل بفرمایید و ما هم تابع شما هستیم». مرحوم احمد آقا پس از رحلت مرحوم طالقانی میفرمودند: «هر وقت تلویزیون چهره ایشان را نشان میدهد، اشک در چشمهای امام جمع میشود.»
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
🇮🇷 هر که از رهبر اطاعت میکند
یاد یاران با ولایت میکند
🇮🇷 یاد یاران با شعار و شعر نیست
در عمل راوی، روایت میکند
🇮🇷یاد یاران، یاد یاریِ ولیست
یار رهبر ترک غفلت میکند
راستی، یاریِ رهبر تا کجاست
هر کجا ذکر بصیرت میکند
🇮🇷گاه در فتنه، گهی روز نفوذ
شرح و تفسیرِ سیاست میکند
🇮🇷با شجاعت با ذکاوت دمبدم
صادقانه نقدِ دولت میکند
🇮🇷دستِ استکبار را رو کرده است
ناب، اعلام برائت میکند
🇮🇷بی گمان بَرجامها بر چیدنیست
زانکه آمریکا جنایت میکند
🇮🇷خط قرمز را که بر دولت نوشت
او رعایت یا خیانت میکند
🇮🇷اقتدارِ رهبرم، تهدید را
ناگهان تبدیلِ فرصت میکند
🇮🇷گه عنایت میکند بر دوستان
گاه دشمن را شماتت میکند
🇮🇷گاه داخل را شود آرام بخش
گاه خارج را کتابت میکند
🇮🇷گه به قرآن، غرب را ارجاع دهد
گه اروپا را هدایت میکند
🇮🇷هر زمان آغوشِ گرمش وا شود
با عدالت عشق، قسمت میکند
🇮🇷با درایت از گسسته قومها
دارد او ایجاد اُمت میکند
🇮🇷در تمدن سازیِ اسلامی اَش
معجزات بی نهایت میکند
🇮🇷از یمن تا غزّه تا قلب قطیف
با نِمِرها فتح و نصرت میکند
🇮🇷با ولای حضرت سید علیست
نیجریّه کسب قدرت میکند
🇮🇷هر کسی لبیک گوید بر حسین
با ولی امر بیعت میکند
از فلسطین تا دفاعِ از حرم
جبههٔ اسلام هجرت میکند
🇮🇷گه روَد رزمنده، شامات و عراق
گاه در بحرین، شرکت میکند
🇮🇷گاه لبنان خطّ اول میشود
گاه افغان را حمایت میکند
🇮🇷آری از اَقصیٰ نقاط عالمش
هر زمان یک قوم بیعت میکند
❤️اینهمه، یک جلوه از آقای ماست
پیروش احساس عزت میکند
❤️یک نفس تجدید مَطلَع لازمست
شاعر اینک درک لذت میکند
🙏وَه از آن دم که عبادت میکند
رهبرم نشر فضلیت میکند
🙏هر چه را الهام گیرد از خدا
بی گمان تقدیم ملت میکند
🇮🇷چون ببیند نصرتی از مومنین
زود ابراز رضایت میکند
🇮🇷اینچنین رهبر کجا در عالم است
خطبه های او قیامت میکند
❤️نازم آقا را که چون پیر خمین
منطقش تحکیم وحدت میکند
✍راه او راه امام راحل است
اوست امضای شهادت میکند
یار او یار خراسانی، رضاست
او در این کشور حکومت میکند
⛳️مادرش زهرا دعا گوید به او
فاطمه او را کفایت میکند
⛳️بسکه سال و ماه و روزش فاطمیست
در دل امت امامت میکند
🇮🇷هر که یاری داد این مظلوم را
یاریِ قرآن و عترت میکند
❤️یاریِ رهبر چو یاریِّ خداست
پس خداوندش حمایت میکند
🙏اینهمه اعمالِ صالح، صبح و شام!
پس اباصالح عنایت میکند
❤️رهبرا این شعر، لبیک من است
امر کن، جانم اجابت میکند
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 #پیشنهاد_ویژه
🎥 توصیه یک دقیقهای استاد ماندگاری برای شرکت در راهپیمایی 22 بهمن
#انقلاب_اسلامی
#تکیف
#شهدا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
✅ خاطره همسر شهید مدافع حرم #شهید_نبی_لو از واسطهگری برای ازدواج دختر ۱۴ سالهاش...
🔹 موقع ازدواج، آقای نبیلو ۲۳ سال داشت، من ۱۹ سال... همیشه میگفت، ما دیر ازدواج کردیم. خانم حیف نبود؟ این زندگی، به این خوبی رو، ما چهار سال زودتر میتونستیم شروع کنیم. چرا دیر ازدواج کردیم؟!
🔹 همیشه میگفتن وقتی انسان میتونه زندگی خوبی داشته باشه، چرا دیر؟!
🔹 بعد شاید باورتون نشه، دخترمون که ۱۴ سالش بود، خود آقای نبیلو واسطه ازدواج دامادم با دخترم شدن ...
🔹 اصغر آقا یه طلبه ساده، از روستاهای استان همدان بودن و پسر دایی بنده، که در قم در حال تحصیل بودن، یه روز در حرم، همسرم به ایشون گفته بودن، چرا شما ازدواج نمیکنی؟!
🔹 گفته بود، من شرایط ازدواج ندارم...
🔹 گفته بودن، حالا اگر من یه خانوادهای رو پیدا کنم که حاضر باشن با شرایطی که داری به شما دختر بدن، شما چکار میکنی؟!
🔹 ایشون گفته بود، اصلا محاله یه همچین چیزی... من یه طلبه سادهام... هیچی ندارم... پدرم خوب یه کشاورزه... محاله کسی به من دختر بده...
🔹 گفته بودن، نه من یه خانوادهای رو میشناسم که شما رو میشناسن، من شما رو بهشون معرفی کردم...
🔹 برای من خیلی سخت بود. چون فامیل هم بودیم... گفتم برای من وجهه خوبی نداره، بری و پیشنهاد بدی... آقای نبیلو میگفتن، نه روی شناختی که من از این جوون دارم، دوست ندارم همچین پسری رو از دست بدیم. بعد من میگفتم، اصلا، مگه دختر ما چقدر سن داره، که ما خودمون بخوایم اقدام کنیم برا ازدواجش؟! خلاصه ایشون تونست منو قانع کنه برای این کار ...
🔸 شهید نبیلو به دامادم گفته بود، من با خانواده این دختر صحبت میکنم. اونها هم با دخترشون مطرح کنن، اگر بتونم موافقت همه شون رو بگیرم، حتما میام بهت میگم.
🔸 حالا من مونده بودم، چطوری این موضوع رو با دخترم مطرح کنیم. به همسرم گفتم، حالا چطور میخوای به طیبه بگی؟! گفت خانم، اونم راهش رو بلدم. من خودم یه جوری میگم.
🔸 ایشون نشستن شروع کردن به صحبت کردن با دخترم، که چقدر ازدواج خوبی داره، و چقدر باعث دوری از گناه میشه و اینکه اگر پسر مؤمن با تقوایی باشه و ... اینها رو توضیح داد برای دخترم، خیلی با بچهها راحت بود.
🔹 بعد گفت حالا اگر من به عنوان پدرت، یه پسری رو معرفی کنم که تمامی این خصوصیاتی که گفتم، داشته باشه، تو چکار میکنی؟ نظرت چیه؟! دخترم بنده خدا همین جور مونده بود... همسرم به دخترم گفت: نه حالا نمی خوام جواب بدی، خوب فکرات رو بکن، بعد جواب بده...
🔹 من به عنوان پدر تو، خوشبختی تو رو میخوام. اگر یه روزی چنین پیشنهادی بدم، نظرم رو میپذیری؟!
🔹 بعد از مدتی مجدد موضوع رو با دخترم مطرح کردیم و دخترم هم موافقت کرد.
🔹 وقتی مجدد با پسر داییم مطرح کرده بودن، ایشون گفته بودن، من حتما باید این خانواده رو ببینم، پدرش رو ببینم، مادرش رو ببینم، رو چه حسابی با این شرایط من، حاضرن به من دختر بدن؟!
🔹 گفته بودن باشه من هماهنگ میکنم، بیا حرم، بگم پدرش هم بیاد، با هم صحبت کنید.
🔹 میگفت رفتیم نشستیم، اصغر آقا هم هی نگاه میکرد، با یه حالت نگرانی میگفتن نیومدن، نمیخواید یه تماس بگیرین، ببینید چرا نیومدن؟!
🔹 گفته بودن: الان من پدر اون دختر، چی میخوای بهش بگی؟!
🔹 خندید گفت: نه حالا بیان، من بهشون میگم.
🔹 گفته بودن، اومدن دیگه... من الان پدر اون دختری هستم که گفتم، من طیبه رو برای شما در نظر گرفتم.
🔸 دامادم تعریف میکنه که وقتی بابا این حرف رو زد، از یه طرف واقعا تو دلم یه همچین چیزی رو میخواستم و دوست داشتم چنین ازدواجی انجام بشه، همیشه میگفتم، کاش این دختر سه چهار سال بزرگتر بود، من جرأتش رو داشتم، که مطرح کنم. از اون طرف میگفتم، کاش زمین دهن باز میکرد من میرفتم داخلش، چقدر راحت بابا گفت، من پدر اون دخترم...
📌 خلاصه با هم صحبت کرده بودن و آقای نبیلو گفته بودن از نظر من مسئلهای نیست. به لحاظ مالی هم حاضرم از حقوق خودم، یه کمکی به شما بکنم، ولی راستش رو بخواید، نمیخوام پسری مثل شما رو از دست بدم. من با خانواده هم صحبت کردم و هماهنگ هستند.
🎊 الحمداللّه دختر من ۱۴ سالگی ازدواج کرده... تا به امروز، حتی یکبار هم نگفتم، کاش دو سال دیرتر این ازدواج انجام میشد. الحمداللّه هم خودش تونسته عاقلانه با این موضوع برخورد کنه، هم خدا رو شکر، انتخابی که همسرم کرده بود، مناسب و شایسته بود. و تا به امروز هم واقعا خیلی راضی هستیم.
📌 دخترم الان یه وقتایی که در فراق پدرش گریه میکنه، میگه، بابا دستت درد نکنه، واقعا عاقبت به خیری منو میخواستی...
#ازدواج_در_وقت_نیاز
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
💠همسر شهید دقایقی:
یک بار سر یک مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم؛ هر کدام روی حرف خودمان ایستادیم؛ او عصبانی شد؛ اخم کرد و لحن مختصر تندی به خودش گرفت و از خانه بیرون رفت. شب که برگشت، همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت: «بابت امروز صبح معذرت می خواهم.» می گفت: «نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند...»
📚«نیمه پنهان ماه/ جلد چهارم/ صفحه 37»
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
4_5981153945827935788.apk
9.08M
#دانلود نرم افزار سلام بر #ابراهیم
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani