دیشب با بچه ها رفتیم بیرون دور دور بعدش قرار شد بریم خونه زینب بمونیم برای شام مرغ خریدیم کباب کنیم
تا ذغال های خیس رو اتیش زدیم و منقل رو روبهراه کردیم و کباب هارو درست کردیم ساعت شد سه 👍
بعد ایران تصمیم گرفت بخوابه ک فقط تونست تا منو زینب ظرفا رو میشوریم بخوابه بعدش بیدارش کردیم شروع کردیم بازی
تا صببب بازی کردیم و خندیدیم
بعد دیگه دیدیم صبه جم کردیم برگشتیم خونه هامون