eitaa logo
ریحانه 🌱
12.2هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
550 ویدیو
17 فایل
روزهای جمعه و تعطیلات رسمی پارت نداریم عضو انجمن رسمی انلاین ایتا https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 کپی از رمانهای داخل کانال ممنوع و حرام 🚫 تبلیعات کانال ریحانه https://eitaa.com/joinchat/632881253Ce4b7a15039
مشاهده در ایتا
دانلود
وی ای پی رمان حرمت عشق رمان کامله😍 ۷۸۹ پارت داره ۵۰ هزار تومن ۵۸۹۲۱۰۱۴۶۱۴۴۴۵۰۳ انصار لواسانی بعد ارسال فیش اسم رمان رو حتما بگید فیش رو برای این آیدی ارسال کنید @Mahdis1234 فیش رو همون روز ارسال کنید بعد از واریز هم فقط خودتون می‌تونید بخونید و نباید لینک رو به کسی بدید❌
تازه انقلاب شده بود.‌یه جوون هفده ساله بودم.‌ خانواده‌م نه انقلابی بودن نه تو قید و بند دین.‌ ولی من با اونا فرق داشتم. خیلی دلم میخواست یه زن مذهبی بگیرم تا من رو بیشتر جذب دین کنه‌. تو کلاس های روحانی محلمون شرکت می‌کردم‌. یه روز متوجه شدم یه دختری از محلمون که دوازده ساله‌ش بود هر روز پوشیه می‌زنه و میاد تو کلاس خانم حاج آقا شرکت می‌کنه. پرس و جو کردم فهمیدم دختر یکی یدونه‌ی حاج حسینِ. حاج حسین و زنش هر چی بچه بدنیا می‌آوردن می‌مرد و فقط این دخترشون مونده بود. من که صورتش رو ندیده بودم که عاشقش بشم فقط به خاطر حجابش ازش خوشم اومد و به مادرم گفتم.اما مادرم گفت... https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔹پولی که می‌خوام انفاق کنم رو، کجا خرج کنم بهتره؟ | 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 چرا حضرت فاطمه زهرا(س) با چنان مقام قدسی برای بازپس‌گیری فدک اقدام کردند؟ 🎞 از اندک فیلم‌های باقی‌مانده از شهید مطهری ◾️سالروز شهادت پاره تن رسول‌الله(ص) حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها را تسلیت عرض می‌کنیم. 🏷
سلام عزیز برای کمک به لبنان حکم جهاد دادند و ما باید با تمام توان این امر رو اجرا کنیم این روزها هوا سرد است و هر روز هم دارد سردتر میشود و ما بنا دریم تا با کمک شما امیرالمومنین‌ علیه‌السلام لباس گرم برای آوارگانی که به دلیل بمباران اسقاطیل خانه و زندگی خودشون رو از دست دادند لباس گرم تهیه کنیم. با یه تولیدی صحبت کردیم و ازش خواستیم پالتو گرم برای بانوان و کاپشن برای آقایان و کودکان بدوزند و ایشون هم قبول کردند با حداقل دست مزد انجام بدهند لذا از شما درخواست داریم که در حد توانتون برای تهیه این لباسها حتی شده با پنج هزار تومان کمک کنید🙏 بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇 5892107046739416 گروه جهادی شهدای دانش آموزی زیرنظر پایگاه بسیج شهید عبدلی حوزه بسیج ۲۸۸نجمه اسلامشهر فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @shahid_abdoli لینک‌قرارگاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹
. 🔺 یک عکس و هزاران حرف 🔹این عکس از کهنه سرباز کوبایی هزاران حرف درش نهفته است بسیاری از ملت ها و بسیاری از دولت ها که غوطه ور در بیشعوری پمپاژ شده از سوی رسانه های آمریکایی نشده و همچنان عضو محور ضد آمریکایی هستند ، سلیمانی را از خود دانسته و به ایرانیها از بابت او افتخار میکنند... 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
_ تو گل بابونه منی + یعنی چی؟ _ گلبرگ های گل بابونه همانند چهره ی تو سپید است و چشمان عسلی تو مانند مرکز گل بابونه مرکز و منشا همه ی زیبایی هایت است # رها🌿
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) با شنیدن این حرف عموم از تعحب چشمهاش گرد شد، خیلی ناراحت گفت چرا تا به حال به من نگفتی اصلاً چرا بلند نشدی بیای خونه خودمون برای چی مونده اونجا، که این رفتارها را تحمل کنی، تو دلم گفتم، آخه عموجان مامانم سفارش کرده بود که هیچ وقت تنها خونه شما نیام من که نمی تونم بهت بگم پسرهات هیزن و نگاهشون آلوده است چطور می تونستم بیام، کتکهای زن داداشم، تحقیر هاش، گرسنگی هاش، خیلی بهتر از نگاه‌های پسرهای تو بود گفتم بماند من چقدر از زن داداش کتک می‌خورم و حرف میشنوم مرتب به من میگه، یتیم بدبخت و من خیلی از این حرف بدم می‌آید پاشو حاضر شو بریم خونه خودمون واقعا موندم چی بگم، انگار خدا سر زبانم انداخت عمو آخه احمدرضا خیلی بدش میاد تو خونه ای که پسر مجرد هست و دائم نامحرم میره و میاد، من برم، به من گفته راضی نیستم اینجور جاها بری چشمم افتاد به احمدرضا که با تعجب داشت به من نگاه می کرد، اما خیلی راضی بود از حرفی که زدم، عمو دلخور و عصبی گفت _ یعنی چی، این حرفها، تو ناموس پسرهای من هستی، دختر عموشونی رو کرد به احمدرضا پسر جان دلت رو صاف کن این چه جور حرف زدنه از فرصتی که عمو داره با احمد رضا صحبت میکنه، استفاده کردم، با چشم اشاره کردم به حاج خانم، که بریم آشپز خونه کارتون دارم هر دو بلند شدیم اومدیم توی آشپزخونه جانم مریم، چی شده حاج خانم عموم اومده من رو ببره خونشون، شما نذار نمیتونم مریم جان، عموته سرم رو انداختم پایین، گفتم آخه عموم پسرهاش خوب نیستند، وقتی مامانم زنده بود یه دفعه من رو اذیت کردند چشم هاش از تعجب گرد شد چیکارت کردن؟ کاری نکردن بهم حرفهای بدی زدند. به مامانم گفتم بهم گفت، هیچ وقت تنهایی خونه عموت نرو، یا با خودم برو یا با یه بزرگتر، وقتی هم رفتی از کنار خودم یا اون بزرگتر تکون نخور پس الان به خاطر همین گفتی احمد رضا گفته خونه کسی که پسر مجرد داره نرو ریز سرم رو تکون دادم بله... 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) گوش کن ببین چی بهت میگم مریم جان در این مورد پسر عمو هات اصلاً با احمدرضا حرف نزن، یه وقت احمدرضا یه کاری انجام میده که برای هممون بد میشه باشه نمیگم از آشپزخونه اومدم بیرون نشستم روی مبل عمو رو کرد به حاج رضا حرف آخر را دارم میزنم، تو خودت ریشی سفید کردی و میدونی که من نمیتونم جواب حرف مردم را بدم، اجازه بده من مریم رو ببرم، هفته دیگه شما براش عروسی بگیرید بیایید ببریدش حاج خانم نگذاشت پدر شوهرم حرفی بزنه فوری گفت ببخشید حاج موسی اصلاً و ابداً ما نمیتونیم اجازه بدیم که شما مریم رو ببرید همینجا میمونه، ولی قول میدیم تا هفته دیگه جشن عروسی مریم رو بگیریم حنابندونش رو چیکار میکنید، اونم میخواد اینجا بگیرید؟ نه، حنابندون رو میتونه داداشش بگیره، ما هم می یایم، مریم رو هم میاریم، اینجوری هیچ موردی نداره اما نمیتونیم بگذاریم شما مریم رو ببرید اخه برای چی؟ من عموی مریم هستم، شما دارید با من مثل غریبه رفتار میکنید پسرم احمدرضا خیلی روی این قضیه حساسه، نمیشه ببریدش پدر شوهرم و احمد رضا هاج واج به من و حاج خانم نگاه میکردن عمو و زن عموم ناراحت بدون خداحافظی از در خونه رفتن بیرون احمدرضا رو کرد به من بیا بریم بالا کارت دارم یه نگاه به حاج خانم انداختم چیه چرا وایسادی، دارم بهت میگم بیا بریم بالا دست من رو گرفت از پله رفتیم بالا، در اتاق رو بست بشین بگو ببینم چی شده، من کی به تو گفتم جایی که پسر جوون هست نرو، البته خوشم نمیاد که بری، اما من در این مورد با تو صحبت نکرده بودم هیچی من همین طوری گفتم من بچه نیستم مریم، تو رفتی آشپزخونه به مامانم چی گفتی؟ اون چیزی رو که به مامانم گفتی به منم بگو بهش گفتم دوست ندارم برم همین صداش رو برد بالا داری کفرمن رو در میاری ، اعصابم رو به هم میریزی، به تو میگم حرف بزن، بگو خوب، چون اگر من از طریق دیگه ای متوجه بشم هیچ وقت نمیبخشمت از اضطراب تپش قلب گرفتم قول میدی هیچ کاری نکنی، چون مامانت به من گفت که به تو نگم قول میدم کار بدی نکنم حرف بزن مامانم گفت خونه عموت هیچ وقت بدون بزرگتر نرو چرا مامانت این حرف رو زده من نمی دونم حتما اینطوری صلاح دیده چشم هاش رو ریز کرد، تهدید وار گفت نزار من قاطی کنم، اون حرف اخر رو بزن دیگه چاره ای ندارم مجبورم واقعیت رو بگم به خاک پدر مادرم قسم میخورم که دارم حقیقت رو بهت میگم، دو بار بهم متلک گفتن، نگاه های چندش آوری هم به آدم دارن... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام عزیزان توجه داشته باشید که رمان نرگس طبق روال قبل هر روز تا پایان رمان در این کانال گذاشته میشه🌹 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
وی ای پی رمان حرمت عشق رمان کامله😍 ۷۸۹ پارت داره ۵۰ هزار تومن ۵۸۹۲۱۰۱۴۶۱۴۴۴۵۰۳ انصار لواسانی بعد ارسال فیش اسم رمان رو حتما بگید فیش رو برای این آیدی ارسال کنید @Mahdis1234 فیش رو همون روز ارسال کنید بعد از واریز هم فقط خودتون می‌تونید بخونید و نباید لینک رو به کسی بدید❌
با نامزدم‌ تصادف کردم وقتی بهوش اومدم‌ پدرم کردم با خونسردی گفت فلج شدی گریه‌م گرفته بودداد میزدم بابک کجاست بابک اومد توی اتاق دستش شکسته بود و سرش باند پیچی بود. نیم نگاهی بهم کرد و گفت معذرت میخوام و رفت. من چند روز بود بیمارستان بی هوش بودم ‌بعد دو روز پدرم یه برگه داد دستم‌درخواست طلاق بود.بابک بخاطر یه حماقت منو تا آخر عمر یکجا نشین کرد و رفت حالا درخواست طلاق داده اما من.... https://eitaa.com/joinchat/2967208113Cc7564cb966