4_5782835707835843527.mp3
6.19M
پیشنهاد دانلود👆
#اللهم عجل لولیک الفرج
@reyhane_nabi
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
عبدالكريم كفاش؛ پيرمرد كفاشي بود كه وجود نازنين بقيه الله هر هفته به مغازه او مي آمدند. روزي از او سوال كردند كه اگر يك هفته نيايم چه ميكني؟ عرضه داشت: آقا قطعاً دق ميكنم!
آقا فرمودند: اگر غير از اين بود نمي آمدم!
مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد. وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید.
در همان حال خدمت امام زمان(ارواحنا فداه) مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش!
عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا لبخندي زدند و فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید.
منبع: کتاب روزنه هایی از عالم غیب
نویسنده: آیت الله سید محسن خرازی
|| @reyhane_nabi ||
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
روایتی از دیدار جمعی از موکبداران عراقی اربعین حسینی با رهبر انقلاب ؛
بخشی از روایت را بخوانید: ... وارد حسینیه شده بودیم و هنوز آقا نیامده بودند. برایم سوال شده بود که در چنین دیدار پیچیدهای که میزبان، ایرانی است و مهمان هم عراقی، حاضران در حسینیه زمان ورود رهبری چه میگویند!؟ طبعا انتظار نداشتم مثل دیدارهای مردمی خودمان، فارسی شعار بدهند. نمونهی مشابه قبلی این شکلی هم نبوده که تعیین کند چه باید گفته شود!؟ پس واکنش جمع چه خواهد بود!؟ واقعیت، همان حکم صادر شده جناب وجدان را تایید کرد زمانی که پیر و جوان عراقی از کتشلواریهایشان تا پیرمردهای دشداشهپوشِ عقال بر سر با حرارت فریاد میزدند لبیک یا حسین!...
|| @reyhane_nabi ||
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
#خواندنی | هدف مسلمانان چه باید باشد؟
«به شما برادران عزیز عرض میکنم این است که این مراسم را هر چه میتوانید و هر چه میتوانیم، باید پُربارتر و معنویتر کنیم؛ معنا و مضمون این مراسم را باید روزبهروز بیشتر کنیم؛ اهل فکر، اهل فرهنگ، اهل اقدام فرهنگی و فکری، برای این حرکت عظیم بنشینند برنامهریزی کنند. امروز هدف هر مسلمان باید ایجاد تمدّن اسلامی نوین باشد؛ ما امروز این را میخواهیم. ملّتهای اسلامی ظرفیّتهای عظیمی دارند که اگر از این ظرفیّتها استفاده شود، امّت اسلامی به اوج عزّت خواهد رسید؛ ما باید به این بیندیشیم، به این فکر کنیم؛ ایجاد تمدّن عظیم اسلامی، هدف نهایی ما است.
ملّت بزرگ عراق میتواند کشور خود را به اوج عزّت برساند؛ این ظرفیّتها بایستی به منصّهی عمل و ظهور برسد. اگر ظرفیّتهای کشورهای اسلامی -ظرفیّت عراق، ظرفیّت ایران، ظرفیّت کشورهای دیگر منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا- بر روی هم مجتمع بشود، اگر این ظرفیّتها به هم برسند، این دستها در هم گره بخورند، آن وقت امّت اسلامی نشان خواهد داد که عزّت الهی یعنی چه؛ تمدّن عظیم اسلامی را به جوامع عالَم نشان خواهند داد؛ باید هدف ما این باشد و این راهپیمایی اربعین میتواند یک وسیلهی گویایی برای تحقّق این هدف باشد.
۱۳۹۸/۰۶/۲۷
|| @reyhane_nabi ||
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
حروف م ق ط ع ه تنت روی زمین،
زیباترین آیه سجده دار خداست!
#سید_الشهدا_جان
@reyhane_nabi
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
در بیابانها میگردد و آرام گریه میکند برایت.
میترسد مردم زمانهاش جمع شوند و باز بگویند؛
" بگویید یا روز گریه کند، یا شب ..."
#هذا_یوم_الجمعه
#امام_زمانم
@reyhane_nabi
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
از مرز ظریف کفر و ایمان میگفت
از آدم و دام های شیطان میگفت
در کرب و بلا حسین را میکشتند
در گوشه ی حجره شیخ عرفان میگفت
#التماس_تفکر
@reyhane_nabi
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
4_5891004506430247756.mp3
1.01M
📢 #فایل_صوتی
👈 پل پشت سرت رو برای گناه خراب کن
👤استاد علی اکبر #رائفی_پور
@reyhane_nabi
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
•| رِیْحانَةُالنَّبْی |•
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_يازدهم #بخش_اول راه افتادیم.از ن
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_يازدهم
#بخش_دوم
چون اول راه بود تقریبا تند تند اومده بودیم یک ذره خسته شده بودیم.وقت نماز بود برای همین قرار شد یک ذره کنار جاده استراحت کنیم و نماز بخونیم.بعد هم بگردیم دنبال موکب برای خواب.
چندتا صندلی کنار هم دیگه پیدا کردیم و نشستیم به صحبت کردن و چایی خوردن.غروب بود و هوا خیلی دلچسب بود.نسیم خنکی میومد و چادرامون رو تکون می داد.
با خودم گفتم این نسیم از کربلاست.بوی سیب دارد با خودش.سلام منو به حسین برسون.بگو بهم امون بده برسم...
صدای خش خش راه رفتن اون همه زائر کنار غروب آفتاب بی نظیر بود.خش خش که نه.بعضی از عراقی ها بچه های کوچیکشون رو گذاشته بودن توی این کارتون های میوه و با بندی روی زمین می کشیدنشون.بچه ها هم خوشحال از کنار ما که رد میشدن باهامون بای بای می کردن.
آره دیگه.توی راه کربلا بودن.ولی باباشون اونا رو میبرد.چرا خوشحال نباشن.بابا نباشه عموشون که هست...
عمو نباشه داداششون که هست...
اصلا هیچ کسی نباشه دشمن نیست که...
تازیانه نیست که...
لب تشنه نیست که...
بگذریم...
بعد از کمی استراحت بلند شدیم بریم نماز خونه پیدا کنیم ولی از کمبود جا مجبور شدیم یک کارتون روی خاک ها بیاندازیم و به نوبت نماز بخونیم و اون نماز چقدر به ما چسبید.نزدیکی های کربلا...توی صحرا....نماز اول وقت...روی خاک....
باز هم بگذریم...
ولی زمان مثل برق و باد می گذشت.نمی دونستیم قراره وقتی برگشتیم حسرت ثانیه ثانیه های این سفر رو بخوریم.هیچکس توی سفر نمی فهمه.ولی وقتی برگردی تازه می فهمی کجا بودی و به سمت کی میرفتی...
نوشتم:
دست خودم نبود عاشقت شدم
بر طالعم نوشته بود عشاق الحسین
پايان قسمت يازدهم بخش دوم
#از_نجف_تا_کربلا
امیدوارم لذت برده باشید
@reyhane_nabi
۲۹ شهریور ۱۳۹۸