#حرف_قشنگ
| #کلام_شـهــید |
" حــــجـــاب "
یادگار حضرت زهـــراست
ایــمان زن وقتی کـامل میشود
کـه حجابش راکامـل رعـایت کند..
#حجاب
#اللھمعجللولیڪالفرج
#ریحانه_های_بهشتی
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#تمثیلهای_خدایی
‼ مثل چوب های نازک.
🌸 امام حسن عسکری(ع) فرمودند :
:
🔹 کودک بودم، مادرم که آتش می کرد اول به چوب های نازک شعله می داد و آنگاه هیزم های بزرگ به راحتی شعله می گرفتند!
🔹 همانجا فهمیدم گناهان کوچک پای گناهان بزرگ را به زندگی باز می کنند.
📝 به نقل از استاد رنجبر
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
📖رمان سه دقیقه در قیامت
قسمت ۱۱
بيشتر مردم از کنار موضوع مهم »حل مشکالت مردم« به سادگي
عبور ميکنند. اگر انسان بتواند حتي قدمي کوچک در حل گرفتاري
بندگان خدا بردارد، اثر آن را در اين جهان و در آنسوي هستي به طور
کامل خواهد ديد. در بررسي اعمال خود، مواردي را ديدم که برايم
ً بسيار عجيب بود. مثال شخصي از من آدرس ميخواست. من او را
کامل راهنمايي کردم. او هم دعا کرد و رفت.
من نتيجة دعاي او را به خوبي در نامه عملم مشاهده کردم!
يا اينکه وقتي کاري براي رضاي خدا و حل مشکل مردم انجام
ميدادم، اثر آن در زندگي روزمره ام مشاهده ميشد.
اينکه ما در طي روز، حوادثي را از سر ميگذرانيم و ميگوييم
خوب شد اينطور نشد. يا ميگوييم: خدا را شکر که از اين بدتر نشد،
به خاطر دعاي خير افرادي است که مشکلي از آنها برطرف کرديم.
من هر روز براي رسيدن به محل کار، مسيري را در اتوبان طي
ميکنم. هميشه ، اگر ببينم کسي منتظر است، حتماً او را سوار ميکنم.
يک روز هوا باراني بود. پيرزني با يک ساک پر از وسايل زير
باران مانده بود. با اينکه خطرناک بود اما ايستادم و او را سوار کردم.
ساک وسايل او گلي شده و صندلي را کثيف کرد، اما چيزي
نگفتم. پيرزن تا به مقصد برسد مرتب براي اموات من دعا کرد و
صلوات فرستاد. بعد هم خواست کرايه بدهد که نگرفتم وگفتم:
هرچه ميخواهي پول بدهي براي اموات ما صلوات بفرست.
من در آنسوي هستي، بستگان و اموات خودم را ديدم. آنها از
من به خاطر دعاهاي آن پيرزن و صلواتهايي که برايشان فرستاد،
حسابي تشکر کردند. اين را هم بگويم که صلوات، واقعاً ذکر و دعاي
معجزه گري است. آنقدر خيرات و برکات در اين دعا نهفته است که
تا از اين جهان خارج نشويم قادر به درکش نيستيم.
٭٭٭
پيامبر اکرم صلوات الله فرمودند: »گره گشايي از کار مؤمن از هفتاد بار
حج خانه خداوند بالاتر است.« ثمرات اين گره گشايي آنجا بسيار
ملموس بود. بيشتر اين ثمرات در زندگي دنيايي اتفاق ميافتد. يعني
وقتي انسان در اين دنيا، خودش را به خاطر ديگران به سختي بياندازد،
اثرش را بيشتر در همين دنيا مشاهده خواهد کرد.
يادم مي آيد که در دوران دبيرستان، بيشتر شبها در مسجد و بسيج
بودم. جلسات قرآن و هيئت که تمام ميشد، در واحد بسيج بودم و
حتي برخي شبها تا صبح ميماندم و صبح به مدرسه ميرفتم.
يک نوجوان دبيرستاني در بسيج ثبت نام کرده بود. او چهرهاي زيبا
داشت و بسيار پسر سادهاي بود.
يک شب، پس از اتمام فعاليت بسيج، ساعتم را نگاه کردم. يک
ساعت به اذان صبح بود. بقيه دوستان به منزل رفتند. من هم به اتاق
دارالقران بسيج رفتم و مشغول نماز شب شدم.
همان نوجوان يکباره وارد اتاق شد و سريع در کنارم نشست!
وقتي نمازم تمام شد باتعجب گفتم: چيزي شده؟
با رنگ پريده گفت: هيچي، شما الان چه نمازي ميخواندي؟
گفتم: نمازشب. قبل اذان صبح مستحب است که اين نماز را
بخوانيم. خيلي ثواب دارد. گفت: به من هم ياد ميدهي؟
به او ياد دادم و در کنارم مشغول نماز شد. اما ميدانستم او از چيزي
ترسيده و نگران است. بعد از نماز صبح با هم از مسجد بيرون آمديم.
گفتم: اگر مشکلي هست بگو، من مثل برادرت هستم.
گفت: روبروي مسجد يک جوان هرزه منتظر من بود. او با تهديد
ميخواست من را به خانه اش ببرد. حتي تا نيمه شب منتظرم مانده بود.
من فرار کردم و پيش شما آمدم.
روز بعد يک برخورد جدي با آن جوان هرزه کردم و حسابي او
را تهديد کردم. آن جوان هرزه ديگر سمت بچه هاي مسجد نيامد. اين
نوجوان هم با ما رفيق و مسجدي شد. البته خيلي براي هدايت او وقت
گذاشتم. خدا را شکر الان هم از جوانان مؤمن محل ماست.
مدتي بعد، دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند، شش
ماه يا بيشتر درگير مسائل گزينش شدند. اما کل زمان پيگيري استخدام
بنده يک هفته بيشتر طول نکشيد! تمام رفقاي من فکر ميکردند که
من پارتي داشتم اما... آنجا به من گفتند: زحمتي که براي رضاي خدا
براي آن نوجوان کشيدي، باعث شد که در کار استخدام کمتر اذيت
شوي و کار شما زودتر هماهنگ شود. البته اين پاداش دنيايي اش بود.
پاداش آخرتي اش در نامه عمل شما محفوظ است.
حتي به من گفتند: اينکه ازدواج شما به آساني صورت گرفت و
زندگي خوبي داري، نتيجه کارهاي خيري است که براي هدايت
ديگران انجام دادي.
من شنيدم که مأمور بررسي اعمال گفت: کوچکترين کاري که
براي رضاي خدا و در راه کمک به بندگان خدا کشيده باشيد، آنقدر
در پيشگاه خدا ارزش پيدا ميکند که انسان، حسرت کارهاي نکرده
را ميخورد.
يك روز همسرم به من گفت: دختري را در مدرسه ديدهام كه از
لحاظ جسمي خيلي ضعيف است. چندين بار از حال رفته و...
من پيگيري كردم، او يك دختر يتيم و بي سرپرست است. بيا
امروز به منزلشان برويم. آدرسشان را بلدم.
باهم راه افتاديم. در حاشيه شهر، وارد يك منزل كوچك شديم
كه يك اتاق بيشتر نداشت، هيچگونه امكانات رفاهي در آنجا ديده
نميشد. يك يخچال و يك اجاق گاز در كنار اتاق بود.
مادر و دو دختر در آن خانه زندگي ميكردند. پدر اين دخترها در
سانحه رانندگي مرحوم شده بود.
به بهانه ي خوردن آب، سر يخچال رفتم. هيچ چيزي در اين يخچال
نبود! سرم داغ شده بود. خدايا چه كنم؟!
خودم شرايط مالي خوبي نداشتم. چطور بايد به آنها كمك
ميكردم؟ فكري به ذهنم رسيد. به سراغ خاله ام رفتم.
او همسر شهيد و انسان مؤمن و دست به خيري بوده و هست. او را
به منزل آنها آوردم. شرايط منزلشان را ديد. خودم نيز كمي كمك
كردم و همان شب براي آن دو دختر، كاپشن و لباس مناسب خريديم.
خاله ام آخر شب با كلي وسايل برگشت و يخچال آنها را پر از مواد
غذايي كرد. در ماههاي بعد، تا توانست زندگي آنها را تأمين نمود.
وقتي در آن سوي هستي مشغول بررسي اعمال بودم، مشاهده
كردم كه شوهر خاله ام به سمت من آمد. او از رفقايم بود كه شهيد
شد و در كنار ديگر شهدا در بهشت برزخي، عند ربهم يرزقون بود.
به من كه رسيد، در آغوشم گرفت و صورتم را بوسيد. خيلي از من
تشكر كرد. وقتي علت را سؤال كردم گفت: توفيق رسيدگي به آن
خانواده يتيم را شما به همسر من دادي، نميداني چه خيرات و بركاتي
نصيب شما و همسر من شد. خدا ميداند كه با گره گشايي از كار
مردم، چه مشكالت دنيايي و آخرتي از شما حل ميشود.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: هركس يك حاجت برادر مومن خود را برآورده كند،
خداوند در قيامت، صدهزار حاجت او را برآورده كند كه يكي از آنها بهشت
است و ديگر آنكه خويشان او را به بهشت بفرستد. اصول كافي جلد2 ص3
ادامه دارد...
همیشه کاری کن
اگه خدا تو رو دید
خوشش بیاد نه مردم...
#شهیدابراهیمهادی