eitaa logo
تبلیغات گسترده ریحون
2.9هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
672 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهش برخلاف چند دقیقه قبل خیلی آروم و مظلوم شده بود و این یعنی حرفام تونسته بود روش تاثیر بذاره... _ سپیده؟ _ بله _ من دوستت دارم، من دیوانه وار عاشقِ توام پوزخندی روی لبهام نشست و دلم خواست که بگم من از تو متنفرم اما دهنم رو بستم و چیزی نگفتم. الان شرایط جوری نبود که بخوام حرف دلم رو بزنم! الان باید سعی میکردم اعتماد بهراد رو بدست بیارم. درسته که اون روز عروسی واقعا من بهراد رو لو نداده بودم و هیچ نقشی توی دستگیریش نداشتم اما الان من اونو لو دادم و باید یکاری میکردم تا هیچ شکی به من نکنه و به کسی آسیب نرسونه! _ سپیده تو نمیتونی من رو دوست داشته باشی، نه؟ سرم رو آروم به نشونه ی نه تکون دادم که با بغض تو چشمام خیره شد و گفت: _ اگه قول بدم دیگه اذیتت نکنم چی؟ اگه دیگه بهت زور نگم و به کاری مجبورت نکنم چی؟ همین که گفتم نه مثل گرگ به من..... https://eitaa.com/joinchat/3262251315Cd1dc5d4b6f پارت های هیجانی 😱😱😱
⁉️مامانا مراقب دختراتون باشین..⁉️ من یک مادر هستم...یه تجربه داشتم برای مادران دختردار.....وقتی مدیر مدرسه گفت که دیروز سوگند نرفته مدرسه،ضربان قلبم شدت گرفت،من خودم هرروز صبح آماده تحویل راننده سرویس میدادم....بدون اینکه به پدر سوگند بگم تصمیم گرفتم تعقیبش کنم... ولی سوگند خیلی عادی مقابل مدرسه پیاده شد و راننده سرویس رفت... ولی چند لحظه بعد.......👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3262251315Cd1dc5d4b6f تجربه و آگاهی👆👆👆👆👆👆👆 مادران دختردار بخونید....