علم افتاده و نیست دگر یار حسین ‌. .

یزید هم مجلس عزاداری برای امام حسین(ع) گرفت... گوش کنیم لطفا (:

این چند خـط روضـه کافـی ست: امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع عصر‌فردا‌بدنش‌زیر‌سم‌اسبان‌است... مکن‌ای‌صبح‌طلوع💔

دیدن یه خانمی هی میدوئه هی با صورت رو زمین میوفته هی بلند میشه دوباره میوفته 😭😭😭😭

لشکر میخندیدن زینب بلد نیست راه بره

غم فقط اونجاش که یهو یادت میادت روضه های این چند روزه همشون توی یه روز اتفاق افتاده..... اینجاست که باید گفت: امان از دل پر درد و غم زینب..

تمام یاران به شهادت رسیده بودند و تنها شده بود. برای آخرین " اتمام حجت " خطاب به آنان فرمود: واى بر شما! چرا با من مى‌جنگيد؟! آيا سنّتى را تغيير داده ام؟ آيا شريعتى را دگرگون ساخته‌ام؟! آيا جرمى مرتكب شده ام؟ و يا حقّى را ترك كرده ام؟! گفتند حسین: إِنّا نَقتُلُكَ بُغضاً لابِيكَ تو را به خاطر كينه اى كه از پدرت به دل داريم، می‌کُشیم... اشک از چشمانش جاری شد و بر مظلومیت پدرش گریست... #مظلومی‌بر‌مظلوم‌میگریست | ينابيع‌الموده‌،ج۳،ص۷۹_۸۰

من هـنوز زندم.... 😭😭

آروم آروم کشتن ...

حوصله داشتن...

بابا بیا #حاج_محمود_کریمی

کجا می خوای بری‌ چرا منو نمیبری حسین این دمِ آخری؛ چقدر شبیه مادری #حاج_محمود_کریمی