eitaa logo
داداش رضا🌸دارِن هاردی
2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
0 فایل
سلام عشق❤️ خوش اومدی😍 داداش رضا هستم و سال ۱۳۹۳ توبه کردم اومدم پیش خدا😊 عاشق خدام❤️ بخاطر همین سایت زدم واسش☁️ Dadashreza.com Dadashreza.ir منو بچه ها ده سالی میشه کنار هم خودسازی میکنیم😊 ما اینجاییم تا : تلاش کنیم ، جواب خوبی خدارو با بدی ندیم ☺️
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️پی نوشت ❤️ داشتم به ۷۰ سال بعد فکر می‌کردم... به احتمال زیاد...۸۰ درصدمون زیر خاکیم... یادش بخیر... دور هم بودیم خودسازی میکردیم...🥲
❤️نکته❤️ اگه پدر مادرت خوش اخلاق باشن... تو هیچ وقت نمی‌تونی دوریشونو تحمل کنی... چون ناخودآگاه آدم به سمت آدمای خوب کشش داره... حکمت داشتن پدر مادر بد اخلاق اینه که خدا برای شما یه نقشه‌هایی داره که نباید به پدر مادرتون وابسته باشید. ... و بدخلقی پدر مادر می‌تونه به راحت دل کندن تو ، خیلی کمک می‌کنه. ببین ؟ هیچ کار خدا بی‌حکمت نیست. شاید اگه پدر مادر خوش اخلاق داشتی ...هیچ وقت پیشرفت نمی‌کردی... چون نمی‌تونستی ازشون زیاد دور بمونی....و مسلماً کسی که از دایره امنش بیرون نره ....هیچ پیشرفتی نمی‌کنه...... ببین... بد اخلاقی‌های ما... بعضی وقتا خواست خداست... و خدا میذاره بد اخلاق بشیم تا... راحت‌تر ما رو از یکی که برامون مناسب نیست...جدا کنه.
🌸گریه های کودکی🌸 من تو بچگی خیلی گریه می‌کردم... ولی پدر مادرم بهم توجه نمی‌کردن. می‌خواستم بگم... هر چقدر که پدر مادرم به من توجه نکردن... بعدها صد برابر این توجه رو از سمت خدا و اهل بیت گرفتم و خدا واقعاً برام جبار شد و برام جبران کرد.. من هر موقع به یاد گذشته می‌افتم خدا میگه: رضا ؟ ولی برات جبران کردم ...مگه نه ؟ و بعدش میگم آره و بعد کلی آروم میشم. آره... خدا همه رو برام درست کرد و ۱۰۰ برابر کمبودهایی که در گذشته داشتم ...خدا بهترشو بهم داد. خدا برام خداییشو تموم کرد... امیدوارم منم بتونم بهترین باشم واسش. درسته طول کشید...ولی‌...خدا تو همین دنیا اشکمو به خنده تبدیل کرد. انصافاً به اون چیزی که می‌خواستم رسیدم... اصلا فکر نمی‌کردم یه روزی همه چیز درست بشه. چون من تکو تنها بودم و فقط خسته بودم....همین. هیشکیو نداشتم. اگه به مسیر بد کشیده شدم...چون خسته بودم... وگرنه ذات بدی نداشتم... بعد تحول‌.... کسی درکم نمی‌کرد... بازم خسته بودم... هیچ داداش رضایی نبود انگیزه بده بهم... یه ایمان ضعیف داشتم فقط... که وقتی تو مسیر رفتم...رفته رفته خود مسیر منو کشید از منجلاب بیرون و من خدارو دیدم تو زندگیم. دوستان... من آسیب بچگی زیاد دیدم... از دعواهای پدر مادرم بگیر تا گریه های مادرم و شیطنت‌های بابام و استرس و اضطرابی شدن مادرم. و اعتیاد شدید پدرم به مواد. هر چی پول داشت می‌داد برا مواد 😢 همیشه خونمون دعوا و بی احترامی بود. پدرم ارزشی برای ما قائل نبود. مادرم سوخت و ساخت و بچه هاشو بزرگ کرد. دهن مادرمم سرویس شد...ولی بنده خدا احساساتش رو از دست داد سر اذیت های پدرم. سر قضیه اعتیادش خیلی اذیت شدیم. الان ۵ ساله از خونه پدر مادرم جدا شدم...ولی هنوزم عادت دارم تو گوشم گوشگیر بذارم بخوابم. چون ناخودآگاه میترسم دعوا بشه و باز با صدای دعوا پاشم. نمیدونم چرا نمیتونم اینو درست کنم. فاطمه میگه رضا تو ساختمون که اصلا سرو صدا نیست...چرا شبا تو گوشت گوشگیر میذاری... ولی من با کوچیکترین صدایی پا میشم و میترسم دعوا بشه... من عادت داشتم همیشه خونمون دعوا و بی احترامی باشه و پدرم سر مادرم داد بکشه و مادرمم کشش بده و هی دعوا پشت دعوا. وای خدا... چه روزای جهنمی داشتم.... بگذریم. اینارو گفتم که بدونید از چه وضعیتی اومدم بیرون... اگه از گذشته نمی‌گم چون نمی‌خوام بهش فکر کنم... ولی بعضی وقتا مرورش خوبه... آدمو شکر گزار تر میکنه...که بگم رضا...شاکر باش... تموم سختی هات جبران شد. دیگه دعوایی نیست. تو خونه همیشه شادی و خنده جریان داره.. پیش امام رضایی... بهترین وضعیت روحی و جسمی رو داری... تموم شد رضا...تموم شد. الان وقتشه زندگی کنی.... دوستان.... من همیشه دعا میکنم و میگم : خدایا... هیچوقت منو به اون خونه برنگردون... البته الان پدرم اعصابش سالم شده...و اعتیادش رو بعد ازدواج من ترک کرد و واقعا فاطمه با خودش برکت آورد تو زندگیمون. چون بابام کلا عوض شد اخلاقش یهو. ولی واقعا بد دهنی ازم سرویس کرد.. ولی میدونی... خیر بود. اینکه خدا هی داره بهم حال میده بخاطر تحمل یه همچین پدری بود...چون زورمو میزدم تحمل کنم و چیزی نگم بهش. البته ۲ بار قاطی کردم...ولی واقعا طاقت نداشتم. در کل... من باید این سختی هارو میکشیدم. خدارو شکر که همه چی رو خدا برام جبران کرد... اصلا هم نمیخوام بهشون فکر کنم. فقط دوست دارم به آینده فکر کنم.. خدارو شکر همه چی تموم شد. خیلی از لحاظ روحی درمان شدم. خیلی... اصلاً قابل مقایسه با قبل نیست. خیلی از لطمه های روحیم درست شد. و نه تنها درست شد...بلکه عالی شد. به خصوص اعتماد به نفس و عزت نفس و امید و حسن ظن و...کلا همه چی به بهترین شکل ممکن درست شد و داره میشه. و این باعث افتخار من هستش که من هیچ کدوم رو نداشتم و با تلاش و ایمان به خدا به دست آوردم. شاید اگه من توی خونواده با ایمان بزرگ می‌شدم ...به ایمان خودم افتخار نمی‌کردم... آدم وقتی چیزی رو خودش به سختی به دست میاره به خودش افتخار می‌کنه... از اینکه مشهد هستم و یه سقف بالا سرمه و یه همسر خوب دارم و آرامش دارم و می‌تونم خودسازی کنم و روحمو درست کنم همیشه شاکر خداوند هستم. امیدوارم همه ما در انتها عاقبت بخیر بشیم. امشب تولد حضرت علی اکبر هم هست. همیشه عاشقش بودم. امیدوارم خود حضرت علی اکبر به همه جوونا کمک کنه. الهی آمین. دوستان ؟ همه چی درست میشه... فقط به تلاشتون ادامه بدید... من اوایل تحولم کسی نبود باهام صحبت کنه... دوست دارم اینو بهت بگم که : همه چی تو همین دنیا درست میشه.. غصه نخور ❤️🌸
❤️نکته❤️ من اگه جات بودم تو هیچ کانال و تو هیچ سایتی عضو نمی‌شدم و فقط همینجا عضو می‌بودم تا تمرکزم فقط اینجا باشه. اینکه عقب می‌مونی فقط به خاطر اینه که تمرکز نداری و تمرکزت چند جاست. اعضای حرفه‌ای سایتمون تمرکزشون فقط اینجاست و جای دیگه نمیرن چون می‌دونن چیزی که اینجا گیرشون میاد هیچ جا گیرشون نمیاد 👌
❤️ عاشق اهل بیتم❤️ فکرشو بکن .... پرفروش ترین کتاب جهان رو با احادیث اهل بیتمون تلفیق کنی…😌 یه سوال... کی تا حالا این کارو کرده ! جواب : هیچکس. و شک‌نکن...بعدا خیلی ها از این ایده ای که خدا بهم الهام کرده اسکی میرن 😂❤️ در کل.... هرچیزی که توش ردپای ائمه مون باشه معرکه س... فدای اهل بیت بشم... خوشم میاد کم نمیارن. کتاب اثر مرکب یه چیز ‌تو مایه های خداست. از بس که این کتاب گاد هستش. ولی هر صفحه رو که میخونم میگم‌: عین همینو اهل بیت ما هم گفتن. ببین ؟ شما هر کتابی برای من بیارید... من عین همین کاری که با کتاب اثر مرکب کردم رو با اون کتاب هم می‌کنم. شما در هر زمینه‌ای واسه من کتاب بیارید من براتون حدیثشو میارم. با آل علی نمی‌شه در افتاد 😊 اونا نماینده‌های خدان. اتفاقا داشتم درمورد چاله های فضایی تحقیق می‌کردم. گفتم عمرا ازش حدیث باشه !!! ولی یه حدیث برگهای منو فر داد. امام صادق (علیه‌السلام): "إِنَّ لِلَّهِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ مَجْرًى لَا یَصْعَدُ فِیهِ شَیْ‌ءٌ وَ لَا یَنْزِلُ فِیهِ شَیْ‌ءٌ." (بحارالأنوار، ج ۵۵، ص ۲۳) ترجمه: همانا برای خداوند در میان آسمان و زمین مجرایی است که چیزی در آن بالا نمی‌رود و چیزی در آن پایین نمی‌آید. وای..😐🥹😎😳 فکرشو بکن...به مردم ۱۴۰۰ سال که ادرار شتر میخوردن ...اینو بگی .... عزیزان اهل سنت ؟ اگه میتونید...از تو صحیح مسلم و بخاری....احادیث اینجوری بکشید بیرون و از عمر و ابوبکر بگید... ولی نمیتونید... چون ابوبکر و عمر از طرف خدا اذن نداشتن. بخاطر همین به علم بی نهایت وصل نبودن. پس حرف و حدیثی ندارن که بشه تو کتاب اثر مرکب ازش استفاده کرد. اگه میگی میشه...تو هم برو مثل من اثر مرکب رو با احادیث عمر و ابوبکر بنویس. تاکید میکنم...فقط عمر و ابوبکر.
❤️ نکته مهم❤️ عزیزان ؟ یادگیری هر مهارتی 6 ماه الی یک سال طول میکشه... عجله نکنید.
❤️ فهمیدم❤️ الان فهمیدم چرا خواب گاو دیدم... سر سفره شام بهم الهام شد.... گاو نماد کشور اسپانیاست. ببین.. من و فاطمه دیشب با شهدا کلی صحبت کردیم.... جفتمون با همدیگه دعا کردیم.... چشامونو بستیم و با شهدا صحبت کردیم... این خوابی که من دیدم شانسی نیست. خدا گفت با مردم اسپانیا صحبت کن. به خاطر همین تصمیم گرفتم با مردم اسپانیا صحبت کنم... میبینی چقدر راحت تغییر مسیر میدم 😂 یاد بگیر انعطاف رو. من به زودی یه سایت اسپانیایی میزنم😁❤️ باور کن اگه خواب نمیدیدم این کارو نمی‌کردم. من خیلی به الهاماتم گوش میدم. دوره دارن هاردی هم همینجوری بهم الهام شد. البته بعضی وقتا بهم الهام میشه و عمل می‌کنم و تا نصفه میرم و برمی‌گردم و الهام بهم میگه یه تجربه‌ای بود که باید کسب می‌کردی.... و بعد اون الهام اصلیه رو بهم میگه. یه جورایی منو تست می‌کنه که چقدر بهش گوش میدم... و اگه گوش بدم اون اصلیه رو بهم میگه. راستی یه سوال... چقدر به حرف خدای درونت گوش میدی ؟ بذار روش کار الهام خودم رو بگم... اول بهم گفت برو فلان کارو کن... بعد یهو وسط مسیر میگه : ولش کن... بعد میگم رضا برو این مسیر... بعد تو این مسیر منو به ته میرسونه.. بعد میگه رضا ؟ یادته اونجا بهت گفتم وسط راه ول کن ؟ حالا برو سراغش و با این سبکی که میگم برو جلو... ببین ! همیشه دومین الهامه...اون الهام اصلیه هستش.... می‌دونم گیج کننده هستش... ولی الهام قدم اول رو بهم میگه برو تا تجربه کسب کنم... و از قدم اول هرچی تجربه کسب کردم‌‌... تو قدم دوم به کارم میاره... اینکه نمی‌دونی رسالتت چیه یا تو رسالتت رشد نمی‌کنی فقط به خاطر اینه که با الهاماتت پیش نمیری...و قبول نداری خدا از طریق قلب با تو صحبت می‌کنه.... اون گاوا با یه حالت مظلوم داشتن بهم نگاه میکردن... همشون درشت و قوی هیکل بودن. میدونی... شاید رسالت من تولید محتوا به زبون انگلیسی نیست...بلکه اسپانیاییه.... واقعا چه جوری میشه گفت که تولد یک سایت از دیدن یک خواب گاو شروع شد....خخخخ.
❤️ بریم سراغ ادامه کتاب اثر مرکب❤️
فصل ۱: اثر مرکب در عمل❤️ تا حالا شنیدی میگن: «آهسته و پیوسته رفتن، برنده شدن تو مسابقست»؟ یا اون داستان معروف لاک‌پشت و خرگوش رو یادت هست؟ خب، من همون لاک‌پشتم! اگه زمان کافی داشته باشم، می‌تونم هر کسی رو توی هر رقابتی شکست بدم. چرا؟ نه به خاطر اینکه بهترین، باهوش‌ترین یا سریع‌ترینم. نه ! من برنده می‌شم ...چون یه سری عادت‌های مثبت دارم و تو استفاده از اون عادت‌ها مداومت به خرج میدم. ببین ؟ من بزرگ‌ترین معتقد به ثبات و پایداری‌ام. خودم یه نمونه زنده‌ام که نشون میده این کلید اصلی موفقیته، ولی همین موضوع یکی از بزرگ‌ترین مشکلات افرادیه که تو رسیدن به موفقیت گیر کردن. بیشتر آدم‌ها بلد نیستن چطور ثبات رو حفظ کنن، ولی من می‌دونم. و اینو مدیون پدرمم. درواقع، اون اولین کسی بود که باعث شد قدرت "اثر مرکب" رو درک کنم. پدر و مادرم وقتی فقط هجده ماهه بودم از هم جدا شدن و بابام به‌عنوان یه پدر مجرد منو بزرگ کرد. خیلی هم آدم مهربون و نازک‌نارنجی‌ای نبود! اون یه مربی فوتبال دانشگاهی سابق بود و از همون اول منو برای موفق شدن سیم‌کشی کرده بود. با بابام، زنگ بیدارباش هر روز ساعت شش صبح بود، ولی نه با یه نوازش روی شونه یا حتی صدای زنگ ساعت! بلکه هر صبح با صدای محکم کوبیدن وزنه‌های آهنی روی کف سیمانی گاراژمون که درست کنار اتاق خوابم بود، بیدار می‌شدم. انگار هر روز وسط یه پروژه ساختمونی خوابیده بودم! روی دیوار گاراژمون یه تابلو زده بود که روش نوشته شده بود: «درد نکشیدن، رشد نکردن!» بابام هر روز، بارون می‌اومد، برف می‌بارید یا هوا آفتابی بود، با همون لباسای کهنه‌ش تمرین می‌کرد. یه روز هم از برنامه‌ش عقب نمی‌افتاد. من انقدر کارای خونه داشتم که انگار همزمان هم نظافت‌چی بودم، هم باغبون! بعد از مدرسه که برمی‌گشتم، همیشه یه لیست از کارهایی که باید انجام می‌دادم جلوم بود: علف‌های هرز رو بکَن، برگا رو جمع کن، گاراژ رو جارو بزن، گردگیری کن، جاروبرقی بکش، ظرفا رو بشور... خلاصه هر کاری که فکرش رو بکنی. و عقب افتادن تو درس؟ هه...اصلا قابل قبول نبود! بابام یه آدم "هیچ بهونه‌ای پذیرفته نیست" بود. ما فقط در صورتی اجازه داشتیم از مدرسه بمونیم خونه که یا داشتیم بالا می‌آوردیم، یا خونریزی داشتیم، یا یه تیکه از استخونمون معلوم شده بود! این اصطلاح "نشون دادن استخون" از دوران مربی‌گری بابام اومده بود؛ بازیکناش فقط زمانی اجازه داشتن از بازی بیرون بیان که واقعا مصدوم شده باشن. یه بار یه بازیکن ازش خواست که از بازی بیرون بیاد، بابام بهش گفت: «مگه اینکه استخونت معلوم باشه!» و وقتی بازیکن لباسش رو زد بالا، دیدن استخون ترقوه‌ش زده بیرون. اون موقع بود که اجازه داد بره بیرون! یکی از فلسفه‌های اصلی بابام این بود که: "مهم نیست چقدر باهوش یا نابغه‌ای، هر چیزی رو که تجربه، مهارت، یا استعداد ذاتی‌شو نداری، می‌تونی با سخت‌کوشی جبران کنی. اگه رقیبت باهوش‌تره، بااستعدادتره یا با‌تجربه‌تره، فقط باید سه یا چهار برابر بیشتر کار کنی. اون وقت می‌تونی شکستش بدی!" فرقی نداشت مشکل چی باشه، بابام همیشه یادم می‌داد که با تلاش بیشتر ضعف‌هامو جبران کنم. مثلا اگه تو بازی پرتاب آزاد رو خراب می‌کردم، مجبور بودم یه ماه هر روز هزار تا پرتاب تمرینی بزنم. اگه تو دریبل با دست چپ ضعیف بودم، باید دستم راستمو می‌بستم و روزی سه ساعت فقط با چپ تمرین می‌کردم. اگه تو ریاضی ضعیف بودم؟ باید یه معلم خصوصی می‌گرفتم و کل تابستون رو مثل دیوونه‌ها کار می‌کردم تا جبران بشه. بابام فقط حرف نمی‌زد، خودش هم دقیقا همینجوری زندگی می‌کرد. اون از یه مربی فوتبال تبدیل شد به یه فروشنده برتر، بعدش شد مدیر، و در نهایت شرکت خودش رو راه انداخت. ولی ما رو با نصیحت‌های الکی خسته نمی‌کرد. فقط انتظار داشت که نتیجه تحویلش بدیم! وقتی موفق می‌شدیم، حسابی جایزه می‌گرفتیم. مثلا اگه نمره‌های خوبی می‌گرفتیم، بابا ما رو می‌برد یه بستنی‌فروشی که معروف‌ترین دسرش یه بستنی شش‌اسکوپی غول‌پیکر بود! خیلی وقتا خواهر و برادرام نمره‌شون خوب نمی‌شد و نمی‌تونستن بیان، پس مجبور بودیم واسه اون بستنی لعنتی جون بکنیم! پدرم همیشه می‌گفت: "هم‌رنگ جماعت شدن که هنر نیست! خاص باش، متفاوت باش!" شاید همین باعث شد هیچ‌وقت سمت مواد مخدر نرم. اون هیچ‌وقت مستقیم درباره‌ش حرف نمی‌زد، ولی من فقط نمی‌خواستم اون آدمی باشم که چون بقیه یه کاری می‌کنن، منم انجام بدم. و البته، نمی‌خواستم بابامو ناامید کنم. به خاطر روش بابام، تا دوازده سالگی یه برنامه کاری داشتم که حتی یه مدیرعامل حرفه‌ای هم ممکنه نداشته باشه! البته بعضی وقتا غر می‌زدم، ولی ته دلم حس می‌کردم که نسبت به همکلاسی‌هام یه برتری خاص دارم. بابام یه سر و گردن منو جلو انداخت، اونم با دادن یه ذهنیت منظم و متعهد که می‌تونم هر چیزی که می‌خوام رو به دست بیارم.
نتیجه؟ تا هجده سالگی یه کسب‌وکار داشتم که درآمدش شش رقمی بود. بیست سالم که شد، یه خونه تو یه محله لوکس خریدم. بیست و چهار سالم که شد، سالی یه میلیون دلار درآمد داشتم. و تا بیست و هفت سالگی، یه میلیونر خودساخته شدم با یه کسب‌وکار که سالی بالای پنجاه میلیون دلار درآمد داشت! الان هنوز چهل سالم نشده، ولی اون‌قدر پول و دارایی دارم که برای خودم و خانواده‌م تا آخر عمر کافیه. بابام همیشه با شوخی میگه: "خیلیا می‌تونن یه بچه رو خراب کنن، ولی اگه قراره خرابش کنی، حداقل با روش من خراب کن! چون که به نظر میاد تو خیلی خوب از پسش براومدی!" البته قبول دارم که هنوزم باید تمرین کنم که بعضی وقتا دست از کار بکشم و فقط از لحظه لذت ببرم، مثلا کنار ساحل بشینم بدون اینکه یه عالمه کتاب بیزنسی یا فایلای خودشناسی همراهم باشه! ولی با تمام وجودم از مهارت‌هایی که از بابام یاد گرفتم، سپاسگزارم. "اثر مرکب" راز موفقیت منه. من عمیقاً بهش باور دارم، چون بابام کاری کرد که هر روز اون رو زندگی کنم، تا جایی که دیگه راه دیگه‌ای بلد نبودم! ولی بیشتر مردم این باور رو ندارن، و دلیلش واضحه. چون مثل من آموزش ندیدن، چون اون الگوی مناسب رو نداشتن، چون هنوز مزه‌ی این مدل موفقیت رو نچشیدن. جامعه ما گول خورده. تبلیغات و بازاریابی به ما مشکلاتی رو نشون داده که شاید اصلاً نداشته باشیم و بعد، نسخه‌های فوری برای حلشون بهمون فروخته. به ما یاد دادن که باید یه نتیجه سریع و یه پایان خوش مثل فیلم‌ها داشته باشیم. ولی حقیقت اینه که، راز موفقیت فقط یه چیزه: کار سخت و مستمر. حالا بیاید این موانع رو یکی‌یکی بررسی کنیم...
❤️ مرسی بابای دارن❤️ واقعا بابای خوبی داشتی. برعکس بابای من که اعصابش خراب بود ولی بابای تو خیلی لات و مرد بود. دمش گرم. حتماً دست باباتو بوس کن و ازش تشکر کن دارن ❤️ جدی میگم ... ولی دارن... درسته من همچین بابایی نداشتم ولی ۱۲ تا بابای معنوی دارم ❤️ می‌خوای حرفاشون رو بشنوی ؟ پس... بخون » قال علی علیه‌السلام: الصَّبرُ مِفْتاحُ الفَرَجِ. صبوری کلید باز شدن گره‌هاست. یعنی اگه می‌خوای به یه جای درست و حسابی برسی، باید پاش وایستی، سختیا رو تحمل کنی و وسط راه جا نزنی! ⏳💪 قال الصادق علیه‌السلام: مَنِ اجْتَهَدَ نَجَحَ. هر کی زحمت بکشه، نتیجه‌شو می‌بینه! موفقیت شانسی نیست، دست خودته! 🚀🔥 قال علی علیه‌السلام: لا يُدرَكُ الحِلمُ إلّا بِالتَّحَلُّمِ، وَلا يُدرَكُ الصَّبرُ إلّا بِالتَّصَبُّرِ. آدم آروم و صبور، یهویی صبور نشده! باید خودتو تمرین بدی، کم‌کم بسازی، بعد می‌بینی چجوری زندگیت عوض می‌شه! 🏗️✨ قال الکاظم علیه‌السلام: عَلَیکَ بِالصَّبرِ فَإِنَّ الصَّبرَ مِنَ الإیمانِ كَالرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ. صبوری تو ایمان، مثل سره برای بدن! اگه نباشه، همه‌چی از هم می‌پاشه! پس وایسا، ادامه بده، نتیجه‌شو می‌بینی! 💡💪 امام علی (ع) می‌فرمایند: "بدون زحمت، خبری از موفقیت نیست! اگه تو مسیرت ثابت‌قدم باشی، دیر یا زود به هدفت می‌رسی، شک نکن!🔥" امام صادق (ع) می‌فرمایند: "کارای خوبت رو ول نکن! خدا عاشق آدماییه که عادتای خوبشونو ترک نمی‌کنن. حتی اگه کوچیک باشه، ادامه بده! 💪" پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: "اگه به چیزی ایمان داری، دیگه دست‌دست نکن! بهونه نیار، محکم برو جلو! 🚀" امام علی (ع) می‌فرمایند: "اگه کوه از جا کنده شد، تو سر جات وایسا! اگه راهت درسته، حتی یه لحظه هم تردید نکن! 🔥" امام کاظم (ع) می‌فرمایند: "اگه هر روزتو با تنبلی بگذرونی، خودت ضرر می‌کنی! پاشو یه کاری بکن، منتظر معجزه نباش! ⏳" امام باقر (ع) می‌فرمایند: "کسی که واسه روزیش تلاش کنه و به خدا توکل داشته باشه، مثل یه جنگجوی راه خداست! پس کم نیار! ⚔️" امام رضا (ع) می‌فرمایند: "به خودت بگو: اگه امروز تنبلی کنم، فردا که دیگه توان ندارم، می‌خوام چی کار کنم؟! پس از الان بجنب! 🏃‍♂️" پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: "خدا دوست داره وقتی یه کاری رو دست می‌گیری، درست و حسابی انجامش بدی، نه نصفه‌نیمه! 🎯" امام علی (ع) می‌فرمایند: "نتایج بزرگ از کارای کوچیک ولی مداوم ساخته می‌شه! پس قدمای کوچیکتو جدی بگیر. 👣"
ولی واقعا دارن یه بابای قوی داشته. دمش گرم... دارن... بذار بهت یه چیزی نشون بدم...❤️👇 رسول خدا (صلی الله علیه و آله): «رَحِمَ اللَّهُ والِدَینِ أعانَا وَلَدَهُما عَلى بِرِّهِ.» خدا پدر و مادری رو رحمت کنه که کمک کنن بچه‌شون آدم خوبی بشه. امام سجاد (علیه‌السلام) : «وَ أمّا حَقُّ وَلَدِكَ فَأنْ تَعْلَمَ أنَّهُ مِنْكَ وَ مُضافٌ إلَیكَ فِی عاجِلِ الدُّنْیا بِخَیرِهِ وَ شَرِّهِ، وَ أنَّكَ مَسْؤُولٌ عَمّا وُلِّیتَهُ مِنْ حُسْنِ الأدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلى رَبِّهِ.» حق بچه‌ت اینه که بدونی مال توئه و کارای خوب و بدش به تو برمی‌گرده. تو مسئولی که درست تربیتش کنی و راه خدا رو بهش نشون بدی. امام صادق (علیه‌السلام) : «إنَّ اللَّهَ لَیَرحَمُ العَبدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ.» خدا به بنده‌اش رحم می‌کنه وقتی که اون بنده بچه‌شو خیلی دوست داشته باشه. در کل از اینکه یه بابای با درک داری خوشحالم دارِن عزیزم❤️❤️