#اطلاعیه| #گواهینامه پایان دوره آموزشی فارغ التحصیلانِ تفسیر جزء اول و دوم و سوم، تربیت در نهج البلاغه، مهدویت۱، نظامات فکری تشیع در مساله ولایت فقیه #توزیع_شد. سایر دوره های آموزشی دارای گواهی فیزیکی بوده که در ماه های آتی درب منازل تحویل داده خواهد شد.
#روایت_نویسی
پیام دادند:
آماده مصاحبه ام
فقط ببخشید توی اتوبوسَم
اگر نتم رفت تقصیر من نیست!
توی دلم غُر زدم: واقعا که!
مثلا نمیشد یجوری برنامه ریزی میکردن
و توی اتوبوس نبودن و نت شون پایدار؟! 😕
مثِ این مامانا
قبلِ اینکه مهمونا برسند
به بچه هاشون توصیه میکنند
مودب باشی و آتیش نسوزونی ...؛
قرارُ نصیحت کردم و گفتم:
پسرکم! لطفا آبروداری کن و
سیم ت تا آخرِ جلسه وصل باشه.
اگر مهمون مون ناپایدار شد تو پایدار بمون!
بعدِ دقایقی؛ روی خطِ قرار، قرار گرفتند
اونم با کلی همهمه..!
بِهَم ریختم..
از اون روزهایی بود که تا دقایق آخر
نوبتِ آزمون شفاهی داده بودیم و
جای تنفس نبود حتی نمازمو
باید ما بین دو مصاحبه میخوندم!
_ دورتون خیلی شلوغه!
_ چطور میخواین ارائه بدید؟
_ من اصلا صداتونو ندارم!
+ منو ببخشید
+ داریم میریم اردو راهیان نور.
+ یهویی شد؛ جای مسئول بسیج اومدم.
+ صبح بهم خبر دادند جاشون برم.
+ طبق قوانین مجموعه
اگر ازتون درخواستِ تغییرِ روزِ
مصاحبه میکردم، چون روزِ آزمون بود،
از سیر دوره حذف میشدم؛
+ مجبور شدم توی این شرایط بدم
+ نگران نباشید
+ جزوه مو با خودم آوردم،
+ مسلط م؛ الانم میگم رفقا آروم باشن
تا صدامو بهتر دریافت کنید.
صداشونو بلند کردن و گفتن:
عباس آقا، صدای ضبطُ کم کن برادر؛
آقاااا داداشااااا یه ده دقیقه
لطفا سکوت رعایت کنید،
مصاحبه دارم.
من که تا این لحظه
بخاطر سوء برداشت م عصبانی بودم،
گُل از رُخَم شِکُفت! گفتم آفرین به مدیریتت!
صدای همهمه خوابید؛ فقط زیر صدای
" با نوای کاروان، بار بندید همرهان،
این قافله عزم کرب و بلا دارد،
الرحیل ای عاشقانِ" عباس آقا میومد😁
از تُنِ صداشون مشخص بود
مُچاله شدن توی صندلی جلو و
گوشیُ چسبوندن به دهان مبارک
و هرازگاهی جزوه رو ورق میزنن.
۱۵ دقیقه زمان داشتند که بعلتِ
تاخیرِ نفرِبعد، ۲۰ دقیقه کنفرانس دادند.
"راه تعیین امام از منظر اهل سنت و شیعه"؛
در این وقتِ اضافه،
دو مرتبه پریدم بین کلامشون که:
ممنون، کافیه، شرایط تون مساعد نیستُ
نمیخوایم بیشتر از این اذیت بشین
اما ایشون کماکان ادامه میدادند..
+ خُب! حالا میرسیم به:
نظرِ اهلِ سنت در اموراتِ سیاسی...
و عباس آقایی که زده بود تراکِ بعدی 😄
"جاده و اسب مهیاست، بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم .."
و من ذهنم با جاده و
اسبِ عباس آقا میرفتاااا 😄
اصلا تمرکز نداشتم
نمیدونم چجور داشتن ارائه میدادن
بعد از ۲۳ دقیقه کنفرانس؛ جلسه رو
با سلام و صلوات به ما تحویل دادند..
_ جای سوال برامون باقی نگذاشتید
تحلیل هایی که از مباحث داشتید، قوی بود
_ مشخصِ صرفا دوره رو گوش ندادید و
روی بند بندش فکر کردید
_ خیلی خوب
_ اگر نکته ای نسبت به دوره دارید
بفرمایید درخدمتم؛
+ نه دوره خوبی بود؛ شُستهُ رُفته
+ خدا به شما و استاد الیاسی خیرِکثیر بده
در این اثنا عباس آقا صداشو بلند کرد و گفت:
*سید! جوابِ مصاحبه ت کِی میاد؟
*قبول شی باید اتوبوسُ فلافل بدی
*منم سورتُ کامل میکنمُ برات یه دهن میخونم
"سوی دیار عاشقان، رو به خدا می رویم
بهر ولای عشق او، به کربلا می رویم
یکی نشسته گوشه ای خدا خدا می کند
به رهبر و امام خود ز جان دعا می کند"
ایشونم لابد باکری یا همتِ زمانه اند😁
حیف خواهر ندارند و الا خودم واسطه خیر میشدم. جمیعا دعوت میشدیم مراسم دامادی به صرف فلافل.. 😄
پ.ن: به ساعت ارسالِ پیام شون توجه کنید؛ پیش از نشر روایت جانشین فرمانده در کانال است. #صحت_روایت😁
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﴿ وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ ﴾
و (در موقف حساب) نگاهشان دارید که در کارشان سخت مسئولند .
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: مراد از مؤاخذه جن و انس، سوال از مسئولیت در قبال ولایت جد ما امیرالمومنین (صلوات الله علیه) میباشد.
💌 سوره مبارکه صافات آیه ۲۴
💌 کشف الغمة ص ۹۲
#کتاب_خوانی #تفسیر_روایی
@rezvan_marefat
امروز هرکس آزمون شفاهی داد ۲۰ شد؛ بعضی اوقات اینطور میشه که در یک روز همه نمره کامل میگیرن..
اینجور موقع ها، حال دلم خیلی خوب میشه؛ نه بخاطر نمره؛ بخاطر اینکه همچی تون بیستِ.
ببین! نترس! حتی اگر آزمون جامع کم گرفته باشی اما جزوه داشته باشی و گُلِ آزمون شفاهی خوب بزنی؛ نمره کامل بهت میدم؛ تو فقط راکد نباش و به مسیرت ادامه بده..
روز معلم را خدمت حضرت استاد، آیت الله اراکی و اساتید مدرسه مجازی طلیعه داران ظهور تبریک و تهنیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال، سلامتی و سعادتمندی شان را خواستاریم.