🌹 #به_وقت_نیایش
#روایت
ساعت ۱۹:۴۸ اذان مغرب به وقت البرز🪸
امام رضا عليه السلام:
رحمت خدا بر بنده اى را كه امر ما را زنده كند... دانش هاى ما را فرا گيرد و به مردمبياموزد. اگر مردم زيبايى هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پيروى مى كردند.
🌱✨️
╭─━─━🍃🌸🍃━─━─╮
@rezvaneh_info
╰─━─━🍃🌸🍃━─━─╯
1_11808348013 (1).mp3
951K
کاش بطلبی بیهیچ حاجتی
یک بار بایستیم
رو به روی گنبدت و بگوئیم:
یا امام رضا، خودت را به ما بده!
حاجتی نداری
صلوات خاصه آقا امام رضا (ع)🥹
التماس دعا🤲
#رسم_بیقراری
#امام_رضای_قلبم
#صلوات_خاصه
🆔 @rezvaneh_info
•به نام خدا•
#رویای_کلمات
رمان برزخ اما.....
#پارت۲۹۶
لبخند زد . که کاش پوزخند رو جایگزینش می کرد که کمتر از اون لبخند خاص دل می سوزوند.
حین ابرو بالا انداختن گفت:
-می خوامت!
و برای بار چندم حالت تهوع پیشی گرفت بر تموم حس هام.
چرا بالا نمی اوردم ؟
برای هضم اون حال خراب به نفس نفس افتادم.
می دونست با بیان پر از شهوت اون فعل چی به روزم میاره یا ندونسته تیشه میزد ؟
نفس نفس ميزدم و تو هر نفس حس میکردم هوا کمه . پس نفس ها منقطع شد و تند و بی وقفه.
توانایی ایستادن و شنیدن سه باره ی اون فعل رو نداشتم . هوای اونجا برای من زیادی سنگین و برای ریه هام زیادی نا مآنوس بود.راه خروج رو در پی گرفتم.
صدام زد:
-مگه نمی خواستی شوهرت رو ببینی؟
و "شوهرت "رو کشیده و با تمسخر گفت.
حق نداشت امیرمهدی من رو به باد تمسخر بگیره . خون به چشمام هجوم اورد.
پر حرص برگشتم و با بدترین حالت گفتم:
-اینجا بوی تعفن آشغالی مثل تو جایی برای نفس کشیدن نذاشته.
و پا تند کردم برای اینكه حرفی باقی نمونه.
حالم خراب بود و می دونستم تنها جایی که ميتونه آرومم کنه خونه ست . همون اتاق خودم و روی همون تشكی
که یک شب تا صبح با امیرمهدی بودم.
همون تشک که به نظرم هنوز بوی امیرمهدی رو ميداد و من چقدر معتاد بودم به اون شمیم برای آرامش.چقدر دردناک بود که سهم من از مَردم ، یه تشک بود و
رایحه ای که تو مرور روزها کم و کم تر ميشد.
بغض کردم از تلخی بختم . از روزگاری که می دونست من مرد میدون نبرد نیستم و من رو به اجبار وارد این وادی
کرد.
اشک هام زودتر از اینكه بخوام براشون سدی درست کنم ، سیل وار راه گرفتن به هوایی که عطر نفس های
امیرمهدی رو کم داشت. تاکسی دربست گرفتم و خودم رو رسوندم خونه.
بی توجه به مامان و بابا که با دیدنم تو اون حال و چشمای به اشک نشسته م مبهوت نگاهم می کردن وارد اتاق
شدم و اهمیتی به پرسش هاشون ندادم.
لباس هام رو با انزجار از تنم بیرون آوردم . حس ميکردم بوی تعفن اون مرد به لباس هام سرایت کرده و باعث تهوع بیشتر ميشه!اشک بی محابا جولون ميداد و من اسیر قطره به قطره ش ، هق ميزدم.
شروع کردم به راه رفتن و حرف زدن ، با خودم .. با خدا .. با امیرمهدی:.
-به من ميگه بیا .. بیا مثل این زنا ....... ميگه بی خیال اون فرشته ی خوابیده ی رو تخت شو .... تو بودی چیكار
می کردی ؟ ...هان ؟ ..... تو بودی چی می گفتی ؟دستی به بینیم کشیدم و حین چرخیدن دور خودم بلند گفتم:
-من انقدر بی لیاقتم ؟ ... من ؟ ....
و با انگشت اشاره به قفسه ی سینه م زدم.
-من ؟ ... دارم تاوان کدوم گناهمو ميدم ؟ ... این تاوانه یا امتحان ؟....
بلندتر داد زدم:
-من چیكار کردم که نتیجه ش شد این ؟ ... تو که تا خودت رو بهم نشون دادی خوب شدم ! راه درست رو اومدم....
نویسنده:گیسوی پاییز
❌اطلاعیه کلاس فن بیان ❌
هنرجویان ترم بهار ساعت همیشگی ۱۰ الی ۱۱
هنرجویان جدیدالورود که جلسه اول و دوم شون هست ساعت ۹ الی ۱۰ تشریف بیارین.
🌸خدایخوبم در این شب زیبا
⭐درهای رحمتت را به روی ما بگشای
🌸بهترین احوال و روحیه و بهترین
⭐موفقیت ها و بهترین لبخندها و بهترین
🌸نعمت ها و بهترین فرصت ها و بهترین
⭐عاقبت را نصیبمان بگردان
🌸خير و بركات خودت را در زندگی
⭐من و مردم سرزمینم جاری بفرما
🌸و آرامش را بر ما ارزانی بدار
⭐و دل ما را به نور خودت روشن كن
🌷شبــتـون غرق در عطر خــدا
@rezvaneh_info
شهید سید هاشم حسینی❤️
محل تولد نهاوند
محل دفن بهشت زهرا
شما ای پدران و مادران شهدا و شما ای برادر و خواهر عزیزم سعی کنید فرزندی تربیت کنید و به جهان بشریت تحویل دهید که دارای دو بال علم و ایمان باشند .
خانواده عزیزم گر چه می دانم فقدان من در بین شما تحملش بسیار.
سر انجام این شهید والا مقام در عملیات ولفجر چهار به شهادت رسید.
#پیغام_یاران_سفر_کرده
#شهدای_شهر_خود_را_بشناسیم
#شهید
#ساوجبلاغ
#رضوانه
🆔 @rezvaneh_info
انقدر مشغولِ چراغ های دور و برمون
شدیم کھ خورشیدمون این همه سال
پشت ابر مونده ..
#امام_زمان
#نسیمی_از_کوی_یار
🆔 @rezvaneh_info
🌹#به_وقت_نیایش
ساعت ۱۲:۰۸ اذان ظهر به افق البرز💫
حکمت شماره۲۷۰
گويند در زمان خلافت عمر بن الخطاب و در نزد او سخن از زيورهاى كعبه و فراوانى آنها به ميان آمد. جمعى گفتند كه مى توان آنها را برگرفت و هزينه بسيج سپاهيان اسلام ساخت ثواب اين كار بيشتر است. زيرا كعبه زيور مى خواهد چه كند. عمر خواست چنان كند و از امير المؤمنين (ع) پرسيد. آن حضرت در جواب فرمود:
قرآن بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) نازل شده و اموال را به چهار قسمت كرده است: يكى داراييهاى مسلمانان كه پس از آنها به ميان وارثانشان، به گونه اى كه مقرر شده، تقسيم مى شود. دو ديگر، فيىء يا غنايم جنگى است كه به مستحقانش داده شود و سوم، خمس كه خداوند تقسيم آن را طريقه اى معين كرده و چهارم، صدقات كه آنها را هم جايى مقرر است. زيورهاى كعبه در آن روزها هم بود ولى پيامبر (صلى الله عليه و آله) آنها را به حال خود گذاشت، نه اين كه تقسيم آنها را فراموش كرده باشد يا آنكه مكان آنها را ندانسته باشد. آنها را در همان جاى قرار ده كه خداوند و رسولش قرار داده بودند. عمر گفت: اگر تو نبودى ما رسوا مى شديم و زيورهاى كعبه را به حال خود رها كرد.
.
#نهجالبلاغه
🌱✨️
╭─━─━🍃🌸🍃━─━─╮
@rezvaneh_info
╰─━─━🍃🌸🍃━─━─╯
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لبخند را به یکدیگر هدیه دهیم
غم ها را با هم درمان کنیم
تا با هم طعم شادی
و خوشبختی را بچشیم🫀
🎥#گزارش_ویدئویی
+قسمتدوم
دنیای خنده و شادی💓🧸
🔰۳۱ خرداد ماه؛ شهادت دکتر مصطفی چمران(۱۳۶۰ ه.ش) گرامی باد.
✅مقام معظم رهبری(مدظله العالی):
🍀شهید چمران یک دانشمند بود؛ یک فرد برجسته و بسیار خوش استعداد بود. در آن دانشگاهی که در کشور ایالات متحدهی آمریکا مشغول درسهای سطوح عالی بوده، ایشان یکی از دو نفرِ برترینِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب میشده. یک دانشمند تمامعیار بود.
@rezvaneh_info
❗️ اطلاعیه❗️
جلسه هم اندیشی اولیای محترم با مربی ها و مسئولان مؤسسه فرهنگی تربیتی رضوانه
یکشنبه ۱۴۰۳/۴/۳
ساعت ۱۷
کانون فرهنگی مصلی امام خمینی ره
مخصوص اولیای متولدین ۸۶ ، ۸۷ ،۸۸ ، ۸۹
حضور اولیا الزامی است♨️
#جلسه_اولیا
#موسسه_رضوانه
#کانون_رضوانه
🆔 @rezvaneh_info