🔴 خداوند خونخواه امام حسین (ع)
🔹یکی از القاب امام حسین(ع) ثارالله است.
🔹ثار به معنای مفعولی (مثئور) است، یعنی کشته شدهای که خونخواه دارد و ثارالله به کسی گفته می شود که خدا خونخواه اوست.
🔹کاری که امام حسین(ع) در پاسداشت و پاسداری از دین خداو کردند، نه تنها اسلام را زنده نگه داشت، بلکه دین و اخلاق را در جهان زنده و پابرجا کرد. و خداوند بوسیله امام زمان (عج) انتقام خون امام حسین(ع) را خواهد گرفت:
🌕 أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #نگاهخدا #قسمت_پانزدهم -ذوق مرگ شدی نه؟ - وااااییی باورم نمیشه،حالا اون بدبخت کیه ؟
💗نگاه خدا💗
#نگاهخدا
#قسمت_شانزدهم
تا لباسم را عوض کردم، بابا رسید.
-سلام بابا جون خسته نباشین؟
بابا رضا: سلام به روی ماهت، بیا غذا رو بگیر.
بعد از شام، بابا صدایم کرد.
-خاله زهرا و مادرجون زنگ زدن گفتن از دیروز هر چی زنگ میزنن بهت یا بر نمیداری یا خاموشی!
رفتم به اتاقم، شمارهی مادرجون را گرفتم
- الو مادرجون، خوبین؟
-واییی سارا مادر، ما که از دلشوره مردیم!
ببخشید مادرجون، گوشیم شارژش تموم شده بود یادم رفته بود بزنم به شارژ
مادر جون: دخترم چرا یه سر نمیزنی خونهی ما، از من دلخوری؟!
- الهی فداتون بشم این چه حرفیه؟! دانشگاه دارم بعد اینقدر خستم که جایی نمیرم اصلا.
مادر جون: سارا جان فردا میتونی بیای خونمون؟
- چیزی شده؟
مادرجون: نه مادر، کارت دارم.
- چشم، شنبه بعد دانشگاه میام.
مادرجون: قربونت برم پس منتظرتم.
- باشه، به آقاجون سلام برسون، خداحافظ.
جمعه تمام وقتم را نظافت خانه گرفت.
شنبه تمام روز کلاس داشتم.
"وااایی دیگه تحمل حرفهای مادرجون رو ندارم."
به خانهی مادرجون رسیدم.
خاله زهرا در را باز کرد.
- سلام سارا جون خوش اومدی.
مادرجون در حیاط بغلم کرد.
سلام مادر خوبی؟
- سلام مرسی شما خوبین؟
-بیا عزیزم اینجا بشین. سارا جان درس و دانشگاهت خوبه؟
(بغضم رو قورت دادم)
- بله خوبه.
هوا سرد بود ولی من هنوز درونم آتش بود.
-سارا جان، چند شب پیش، خواب مامان فاطمه رو دیدم.
ادامه دارد..
🏴 @rkhanjani
🌴🌴
ای حرمله ایـن بچہ سـرِ جنگ ندارد😭
#ششماهہی بی شیر ڪه شمشیر ندارد
تیری کہ بہ عباس زدی؟ وای خـدایا
شش ماهہ ی مـن طاقت ایـن تیر ندارد
@rkhanjani
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
✍️ ریان ابن شبیب روایت کرده که من روز اول محرم خدمت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام رسیدم. حضرت فرمودند:
🍃◼️ «فإذَا بِطِفلٍ یَبکِی عَطَشاً»؛ یک وقت حسین علیهالسلام دید صدای بچه میآید که از شدت تشنگی دارد گریه میکند.
☘️ دیگران اینطور مینویسند که حسین عليهالسلام اطرافش نگاه کرد؛ دید تمام این بنیهاشم شهید شدهاند؛ اصحاب هم همه شهید شدهاند. دیگرهیچ کس باقی نمانده و حضرت تک و تنها است.
◾🍃 صدایش را بلند کرد: «فَنَادَی هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسُولِ اللهِ هَل مِن نَاصِرٍ یَنصُرُنا هَل مِن مُغِیثٍ یُغِیثُنا»... بعد آمد کنار درب خیمه؛ «فَتَقَدَّمَ إلَی بَابِ الخِیمَةِ وَ قَالَ یَا أُختَاه نَاوِلِینِی بِوَلَدِیَ الرَّضیع»؛ آمد درب خیمه به خواهر گفت آن بچه شیرخواره مرا بیاور... علیاصغر باب الحوائج است.
🔹 *شما در دعاها شنیدهاید که میگویند: «إلهی بِدَمِ المَظلُوم»؛ این «دم المظلوم» خون گلوی اصغر است...*
🔹 نگذاشتند حرف این پدر تمام شود
✍️ در یک نقل مینویسند:
🍃◾ حضرت، علی اصغر را آورد در پیش لشکر و روی دست بلند کرد و گفت: «إن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هَذَا الرَّضیع»؛ یعنی اگر به من رحم نمیکنید، به این طفل شیرخواره رحم کنید. «أمَا تَرَونَهُ کَیفَ یَتَلَذَّی عَطَشاً»؛ مگر نمیبینید چگونه از تشنگی دارد بیتابی میکند؟... مجلسی مینویسد: «فَبَینَمَا هُوَ یُخَاطِبُهُم»؛ یعنی نگذاشتند حرف این پدر تمام شود؛ «إذ رَماهُ حَرمَلَةُ بنُ کَاهِلِ الأسَدِیّ بِسَهمٍ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الأُذُنِ إلَی الأُذُنِ...»
📚 الکامل، ج٤، ص٧٦
@rkhanjani
202030_763225378.mp3
10.03M
📚داستان هفت شهر عشق📚(1)
کتاب «هفت شهر عشق» نوشته حجت الاسلام مهدی خُدّامیان آرانی نگاهی نو به حماسهی پرشکوه عاشوراست. این کتاب با متنی روان و داستان گونه، مخاطب را با کاروان امام حسین علیه السلام راهی سفری تاریخی و پرفراز و نشیب می نماید و با بیان لحظه به لحظه از ماجرای کربلا، تمامی رخدادهای این واقعه عظیم را مرور می کند 😭
🖤 السلام علیک یا ابا عبدالله
🏴 @rkhanjani
منبر کوتاه محرم ۱۴۰۰ جلسه ۴.mp3
4.83M
🎤منبر های کوتاه
🏴تاملی در قیام عاشورایی امام حسین علیه السلام
جلسه چهارم: ضرورت تحول در شناخت ما نسبت به امامان معصوم ع
#استاد_خانجانی
@rkhanjani
آن قدر
حضرت علی اکبر (ع)
شفاعت می کند که نوبت
به امام حسین (ع) نمی رسد.
- آیت الله کوهستانی -
#شب_علی_اکبر
———🌻⃟————
@rkhanjani