🍀 پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله:
🔸 عَلِیٌّ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ موُسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدی.
🔸نسبت علی علیه السلام به من همان نسبتی است كه هارون به موسی داشت جز اينكه پس از من كسى پيامبر نيست.
📚فردوسالاخبار، ج3، ص88
🌸@rkhanjani
رمان #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت7
راحیل
آرام آرام جزوه را ورق می زدم و به صفحاتش نگاه می کردم.چقد تمیزو مرتب نوشته بود. از یک پسر کمی بعید بود.این یعنی بچه درس خوان است...
البته از آن بُعد شخصییتش که با دخترا راحت شوخی می کرد بدم می آمد. اولش از این که با سارا و دیگران خیلی راحت بود حرص می خوردم.ولی بعد دلم را تنبیه کردم که دیگر حق ندارد نگاهش کند اینجوری حساسیتم هم نسبت به او کمتر میشد.
امان از این دل، امان ازدلی که بتواند سوارت شود، جوری با تبحرسواری می گیرد که اصلا متوجه نمیشوی درحال سواری دادن هستی. گاهی گناه در یک قدمیات هست خیلی باید حواست را جمع کنی ...خداروشکر خوب توانسته بودم ازگُرده ام پایین بکشمش وراحت زندگی می کردم. تا اینکه این سارا خدا بگویم چه بلایی سرش بیاورد جزوه اش را به من داد. بدون این که بگوید مال چه کسی است.ای خدای عزیز من، این جوری آدم ها را امتحان میکنی؟ تا ببینی چه کار می کنند.
🌸🌸🌸
درس را مرور کردم و مطالب مهم را علامت گذاشتم و بعد به دفتر خودم انتقال دادم.
جزوه را داخل کیفم گذاشتم تا فردا یادم باشد تحویلش دهم.
فکر کردم به او بگویم که کلا من روزهای دوشنبه نمی توانم بیایم و او سه شنبه ی هر هفته جزوهاش را برایم بیاورد، در عوض من هم مطالب مهم را برایش مشخص می کنم تا مختصرتر بخواند.
ولی بعد لبم را گزیدم و بر شیطان لعنت فرستادم و باخودم گفتم:
–این جوروقتهاچه فکرهایی به سرم میزند، بهتر است بیشتر رفتارم کنترل شده باشد.
البته نمی توانم همهی دوشنبه ها را نروم. چون با استاد که صحبت کردم گفت حداقل چند جلسه رابایدحاضرباشم.
استاد خوبیست وقتی برایش توضیح دادم که باید از یک بچه مراقبت کنم قبول کرد.
🌺🌺🌺
وارد کلاس که شدم،ناخداگاه نگاهم به آقا آرش افتاد ، دستش زیر چانه اش بود و زل زده بود به صندلی که من همیشه رویش می نشستم .به خودم نهیبی زدم نگاهم را به زمین انداختم ،
کارهایش جدیدا عجیب شده بود. کمتر سرو صدا می کرد کلا ساکت تر شده بود و دیگر سر به سر بچه ها نمی گذاشت. بخصوص با دخترا دیگر مثل قبل گرم نمی گرفت. اینها را سارا برایم گفته بود.
سارا از وقتی کنارم مینشیند، جز به جز خبرهای کلاس و دانشگاه را برایم میگوید.
جزوه را از کیفم درآوردم و با فاصله مقابلش گرفتم. نخیر مثل این که در هپروت غرق شده است.
ــ سلام آقای... فامیلی اش یادم نبود، همه اسم کوچکش را صدا می زدند. برای همین زود گفتم، آقا آرش.
🌼🌼🌼
سرش رابه طرفم چرخاند با دیدنم سریع از جایش بلند شدو با خوشحالی گفت:
–عه سلام، حال شما خوبه؟
ببخشیدمتوجه امدنتون نشدم.نگاهم رابه جزوه دادم که او ادامه داد:
–حالا عجله ایی نبود، زل زدم به دستش که دراز شده بود برای گرفتن جزوه و گفتم:–آخه یه درس بیشتر نبود.وقتی از دستم نمی گرفت، می دانستم نگاهم می کند، سریع
جزوه را روی دستهی صندلی گذاشتم و تشکر کردم .
–جلسه بعدم براتون میارم.او از کجا می دانست من جلسه بعد هم نمی آیم؟–ممنون زحمت نکشید،چند جلسه در میون از سارا می گیرم، با تعجب گفت: –پس یعنی کلا دوشنبه ها غیبت دارید؟
"یه دستی زدن هم بلداست. حالا این چه کار به این کارها دارد.."
وقتی تردید من در جواب دادن را دید، گفت:
–البته قصد فضولی نداشتم فقط...
نگذاشتم حرفش را تمام کند.–نه نمی تونم بیام، البته استاد گفتن حداقل باید چند جلسه رو حضور داشته باشم، تا ببینم چی می شه.
همانطور با تعجب نگاهم می کرد. دیگر توضیحی ندادم و رفتم نشستم.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
✿➣•••••≈≈≈
@rkhanjani
✿➣•••••≈≈≈
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت8
آرش
دوشنبه ها برایم عذاب آورترین روز در هفته شده بود. چون راحیل دانشگاه نبود، گاهی با خودم می گفتم وقتی او نمی آید من هم دوشنبه ها نمی روم ولی دلم راضی نمی شد. با خودم می گفتم شاید بیاید،
گفته بود استادتاکیدکرده چند جلسه باید حضور داشته باشد. مهمتر اینکه به بهانه ی جزوه دادن می توانستم چند کلمه ایی هم که شده به حرف بگیرمش.گرچه او اهل حرف زدن نیست، باید با انبردست حرف اززیر زبانش بیرون بکشم. البته همان هم برایم غنیمت بود. قرار بود کاری کنم که توجهش به طرفم جلب شود، ولی موفق که نشده بودم هیچ، توجه و فکر خودم هم به اوچسب شده بود.
داخل ماشین یکسره آهنگ های عاشقانه گوش می کردم و خودم را با او تصور می کردم، واقعا این آهنگ ها آدم را هوایی می کنند. دیگر خودم را درک نمیکردم. واقعا چه بلایی بر سرم آمده بود.وارد کلاس که شدم، مثل همیشه اولین نگاهم به صندلی راحیل بود.
بادیدنش که روی صندلیاش نشسته بود. شوکه شدم.جالب بود اوهم نگاهش به در بود. بادیدنم سرش را پایین انداخت. تپش قلبم بالارفت.
یعنی اوهم به من فکر می کند؟
باشنیدن صدای سعید برگشتم.ــ عه آرش دیروز گفتی نمیای که پس چرا امدی؟ــ با اخم نگاهش کردم.–حالا الان باید داد بزنی کل کلاس بفهمند من دیروز به تو چی گفتم؟صدایش را پایین آورد.
–مگه چی گفتم حالا؟ چی شد امدی؟ شرکت نرفتی؟ گفتی اونجا کارت زیاد شده که؟
ــ هیچی بابا گفتم بیام بهتره، فوقش از اون ور بیشتر می مونم شرکت دیگه.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
بعدهم به طرف صندلیم رفتم تا بنشینم و قبلش دوباره نگاهی به او انداختم. با سارا درحال حرف زدن بود و نگاهش هم به خودکاری که در دستش بود.اکثر وقت ها نگاهش پایین است. از یک طرف خوشم می آید که به کسی نگاه نمی کند. ."واقعا چطوری می تواند خیلی سخت است"از یک طرف هم گاهی حرصم می گیرد. چون نگاه و توجهاش را دلم می خواست.
سر جایم نشستم.جزوهام را در آوردم به بهانه خواندنش، نگاهم رابه اودوختم. گاهی که سرش را به طرف سارا می چرخواند تا حرفش را بزند، نیم رخش در، دیدم قرار میگرفت. نگاهش می کردم. امروز رنگ روسری اش سبز
بود،با طرح بته، جقههایی به رنگ لیمویی.
واقعا خوش سلیقه است.یک گیره ی طلایی که دو تا قلب کوچک آویزش بود به روسری اش زده بود. از این زاویه کاملا دید داشت.انگار از گوشه ی چشمش متوجه ی نگاهم شد. چون چرخیدو کاملا صاف نشست و دیگر سرش را نچرخاند. به دستهایش نگاه می کردو حرف میزد.
با امدن استاد نگاه ازاو برداشتم و حواسم را به درس دادم. سعی کردم تا آخر کلاس نگاهش نکنم تا نه او حواسش پرت شود نه من.با خودم گفتم او که حواسش پرت نمیشود. اصلا مگر حواسش به من هست که بخواهد...با حرف سارا که به طورناگهانی برگشت افکارم پاره شد پاره که چه عرض کنم، بهتراست بگویم متلاشی.
سارا فوری گفت:–امروز بعد از دانشگاه میای با بچه ها بریم سینما؟ بهارو سعیدو...حرفش را قطع کردم و گفتم: –نه، کلی کار دارم.اخمی کردو گفت:
–بیا دیگه جدیدا نازت زیاد شده ها...
☘☘☘☘☘☘
نگاه متعجب راحیل را دیدم که گذرا برگشت و روی سارا و من چرخید.ای خدا...سارا...خدابگم چه کارت کند...الان وقت این حرفها را زدن بود. آن هم جلو دختر مردم آخه...
خیلی کلافه گفتم:– حالا بعد از کلاس حرف می زنیم.بعد از کلاس دوباره سارا سوالش را پرسیدو من هم گفتم:– کارام زیاد شده، کلا دیگه نمی تونم بعد از دانشگاه جایی برم.
راحیل را دیدم که، بلند بلند به دوستهایش که به او گفته بودند باهم برویم وچیزی بخوریم، می گفت:–شما برید من باید برم خونه.
با عجله وسایلش را جمع کرد و راه افتاد.
پشت سرش رفتم و صدایش کردم. ایستاد و برگشت.– خانم رحمانی می خواستم در مورد موضوعی باهاتون حرف بزنم؟
با تعجب نگاهم کرد.–بفرماییدفقط من عجله دارم زودتر.– اتفاقا من هم می خوام برم، اگه اجازه بدید برسونمتون، تو مسیر هم ...حرفم را قطع کرد.–نه ممنون، من خودم می رم لازم نیست.
ــ خواهش می کنم خانم رحمانی قبول کنید.حرفم مهمه سوالیه که مدتها ست می خوام ازتون بپرسم.خیلی برام مهمه."باخودم گفتم کمی پیچیده اش کنم شاید کوتا بیاید"ــ خوب اینجا بپرسید.ــآخه یه کم طولانیه شماهم عجله دارید، نمیشه که.کلافه نگاهم کرد.–باشه پس تا ایستگاه مترو.چیزی نگفتم، چون فکر می کردم حالا تا آن موقع فکری میکنم.–لطفا شما جلوتر برید من میام.
با خوشحالی از محوطه ی دانشگاه گذشتم وبیرون رفتم.فکراین که تاچندلحظه ی دیگرکنارم می نشیندوباهمان حجب وحیای دوست داشتنیش بامن حرف می زنددیوانه ام می کرد.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد..
.
🌸 @rkhanjani
غدیر، کربلای عوام بود
و کربلا، غدیر خواص؛
در غدیر، با آنکه بیعت گرفته شد،
«جفا» شد؛
و در کربلا، با آنکه بیعت برداشته شد، «وفا» شد.
- آیت الله خامنهای -
#غدیر #عید_غدیر
🌸@rkhanjani
🔸 *از الغدیر چه می دانید* ؟؟؟
🔹 دانستنی هایی در مورد الغدیر؛
⁉ آیا می دانستید مجموعه ی عظیم الغدیر دفاع از مظلومیت امیرالمومنین علی علیه السلام و خلافت بلافصل ایشان است!
⁉ آیا می دانستید مصادر و منابعی که در کتاب الغدیر مورد استناد قرار گرفته، همگی از منابع کُتب علمای اهل تسنن است!
⁉ آیا می دانستید علامه امینی برای نوشتن و جمع آوری الغدیر در شبانه روز حدود ۱۷ ساعت مطالعه و تحقیق می کرد!
⁉ آیا می دانستید علامه امینی برای نوشتن کتاب الغدیر ۱۰ هزار جلد کتاب از (باء بسم الله تا تای تمت) آن را خوانده و به ۱۰۰ هزار جلد کتاب مراجعات مکرر داشته است!
⁉ آیا می دانستید وقتی فقط یک جلد از کتاب الغدیر به لبنان رفت، در عرض مدت خیلی کوتاهی ۳۰ هزار سنی به واسطه مطالعه این کتاب شیعه شدند!
⁉ آیا می دانستید مجموعه بی نظیر الغدیر ۲۰ جلد است، که تا کنون ۱۱ جلد آن چاپ شده است و ۹ جلد از کتاب هنوز منتشر نشده است. مرحوم علامه امینی فرمودند: حرفهای اصلی خودم را در آن ۹ جلد زدهام و این ۱۱ جلد، مقدماتی برای آن سخنان بوده است. و اگر انتشار این کتاب کامل شود دنیا را تکان میدهد!
⁉ آیا می دانستید مطالب الغدیر به مذاق بسیاری خوشایند نیست اما از آنجایی که با اتکاء به منابع و مآخذ مُتقَن نوشته شده، تا کنون ظرف این مدت (حدود شصت سال) از چاپ این کتاب گذشته، کسی یا گروهی نتوانسته نقدی یا ردّی بر کتاب الغدیر و یا نقدی بر صفحه ای از الغدیر بنگارد!
⁉ آیا میدانستید امرا و وزرا و شخصیت های سیاسی هم برای کتاب الغدیر تقریظ نوشتهاند. ملوک و بزرگان فقهاء و محدثین و بزرگان مولفین و شعرا اهل تسنن هم توجه میکنند و تقریض مینویسند. تا چه رسد به بزرگان شیعه!
⁉ آیا می دانستید علامه امینی با کتاب شریف الغدیر خود، راه هر گونه انکار یا توجیه کسانی که در فکر مخالفت با خطبه غدیر و اثبات ولایت امیر المومنین علیه السلام هستند با مستندات و کتب اهل تسنن بسته است و این کتاب حجت را بر همه تمام کرده که به هیچ وجه نمی توان به خطبه ی نورانی غدیر شک نمود!
✅ مرحوم علامه امینی در کتاب بینظیر الغدیر؛ روایت غدیر را از (۱۱۰) صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، و (۸۴) نفر از تابعین، و (۳۶۰) راوی حدیث، از کتب اهل سنت، از قرن دوم تا قرن چهاردهم هجری قمری معرفی کرده است!
✅ علامه امینی فرمودند: «روز قیامت با دشمنان امیرالمومنین علیه السلام مخاصمه خواهم کرد! همانطور که آن ها وقت آقا را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند وگرنه می خواستم معارف امیرالمومنین علیه السلام را گسترش بدهم، این ها آمدند مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم.»
✅ علامه امینی رحمت الله علیه شخصیتی است که یک تنه در برابر تحریف کنندگان تاریخ قیام نموده و با قلم توانا و آتشین و در عین حال منطقی و علمی پرده ها را کنار زد و حقایق را از لابه لای زوایای تاریک تاریخ بیرون کشید و خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام را برای جهانیان اثبات نمود.
🦋 مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه
#سلام_امام_زمانم💞
مـا همـانیـم ڪہ از
عشـق تـو غفلـت ڪردیـم
بـا همہ آدمیـان غیـر
تـو خلـوت ڪردیـم
سـال هـا مے گـذرد،
منتظـرے بـرگـردیـم
و مشخـص شـده مـاییـم ڪہ
غیبـت ڪردیـم
🍃تعجیل در فرج مولا صلوات🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@rkhanjani
😊
———🌻⃟————
@rkhanjani
✍امام علی علیه السلام
مؤمن ، اهل اُلفت (اُنس گرفتن) است، و در كسى كه الفت نمى گيرد و با او الفت نمى گيرند خيری نيست
📗الکافي ج2 ص 102
🌸@rkhanjani
💠 به مناسبت دهه امامت و ولایت؛
🔻 سوره مبارکه عصر در فرازی از خطبه غدیر
🌷 پیامبر گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله:
🔹 «وَ فی عَلِی وَالله نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْر: «بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ» إِلاّ عَلیاً الّذی آمَنَ وَ رَضِی بِالْحَقِّ وَالصَّبْرِ».
🔹 «مَعاشِرَالنّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ الله وَبَلَّغْتُکُمْ رِسالَتی وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّالْبَلاغُ الْمُبینُ. مَعاشِرَالنّاسِ، «إتَّقُوالله حَقَّ تُقاتِهِ وَلاتَموتُنَّ إِلاّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ».
◀️ «و سوگند به خدا که سوره والعصر درباره علی است: «به نام خداوند بخشنده مهربان. قسم به زمان که انسان در زیان است»؛ مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است».
◀️ «ای مردم، خدا را گواه گرفتم و پیام او را به شما رسانیدم و بر فرستاده وظیفه جز بیان و ابلاغ روشن نباشد. ای مردم، تقوا پیشه کنید همانگونه که شایسته است و نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید».
📗 تفسیر نورالثقلین با ذکر حدیثی ارتباط سوره والعصر را با روز غدیر خم و ولایت علی بن ابیطالب روشن مینماید:
🔹 محمد ابن جعفر میگوید حضرت امام صادق عليهالسلام درباره این كلام خداوند متعال «مگر كساني كه ایمان آورده و كارهای شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايي توصيه كردهاند» فرمودند: خداوند برگزيدگان خود را از آفريدگانش استثنا كرد، در آنجا كه فرمود: «همانا انسان در معرض زیان است، مگر آنان که ایمان آوردهاند» یعنی به ولايت اميرمؤمنان عليهالسلام ايمان آوردهاند. «و سفارش به حق کردهاند» آیندگان و فرزندان خود و كسانی را كه بر جا گذاشتند سفارش به ولايت کردند «و سفارش به صبر کردهاند» يعنی دیگران را به ولايت وصيت كردند و آنان را به ولايت و شكيبايی در راه آن سفارش كردند.
📚 تفسير نور الثقلين، جلد5، صفحه ۶۶۷
@rkhanjani
#فرانسه
#خطبه_غدیر
فرازی از خطبه غدیر
هان مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام. پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست؛ و پس از خداوند ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید. و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و
رسول او را دیدار کنید دوام دارد.
Extraits du discours de Ghadîr
Ô les gens! C'est la dernière fois que je reste debout dans un tel rassemblement. Par conséquent écoutez-moi et agréez le Commandement divin; en effet Dieu le Glorifié et l'Honoré a autorité sur vous, Il est votre Tuteur et c'est à Lui que vous rendez un culte. Après Dieu, votre tuteur est Son Envoyé et Son Messager, qui se trouve à présent face à vous et vous parle. Après moi, sur les ordres de Dieu, c'est 'Alî qui est votre tuteur, il a autorité sur vous et il est votre Imam. Alors l'Imamat se trouvera dans ma descendance et parmi les enfants d' 'Alî. Il en sera ainsi jusqu'à la Résurrection, ou vous rencontrerez Dieu et Son Prophète.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله- فرمودند:
«خداوند برای برادرم علی فضیلتهایی قرار داده است که به لحاظ کثرت قابل شمارش نیستند!
کسانی که با اعتقاد قلبی از آن فضائل یاد کنند، مورد مغفرت الهی قرار میگیرند
و کسانی که اقدام به نوشتن آنها نمایند، مادامی که نوشتهشان باقی است ملائکه در حق آنان استغفار میکنند.
کسی که به فضیلتی از فضائل علی بن ابیطالب گوش فرا دهد، گناهانی را که از طریق گوش مرتکب شده است، بخشیده میشود.
کسی که کتابی را مطالعه نماید که فضائل او در آن کتاب نوشته شده است، گناهانی را که از طریق چشم مرتکب شده است، بخشیده میشود.
نگاه به علی بن ابیطالب و یاد او عبادت است
و خداوند ایمان بندهای را نمیپذیرد مگر هنگامی که ولایت #علی را پذیرفته و از دشمنانش دوری گزیده باشد.»
📚 مناقب خوارزمی، ص۳۲
#امیرالمؤمنین
🍀🌸 @rkhanjani