لبانت را تکان بده....
مرحوم آیت الله میلانی ره میفرمودند:
در روز بنشینید هر روز یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست این شیعه روزش شب شود و شبش روز شود، و اصلاً به یاد او نباشد.
بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند.
خدا مرحوم آیت الله بهجت ره را رحمت کند. یک حرف بلندی میزد. میگفت:
بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. یک وجب هم نیست. قبل از اینکه از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش او رسیده است. نزدیک است. درد و دلها را میشنود. با او حرف بزند، و ارتباط برقرار کند.
در زمان امام هادی(علیه السلام) شخصی نامهای نوشت از یکی از شهرهای دور، نامهای نوشت که: آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟
حضرت در جواب ایشان نوشتند:
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک»
«لبت را حرکت بده، حرف بزن. بگو. ما دور نیستیم»
@rkhanjani
#گناه_شناسی
#مکر و نیرنگ
من میخوام درمورد آدمایی بگم ک فکر میکنن خیلی زرنگ هستن و ب بقیه کلک میزنن.😏
بعضیا دو رو هستن..یه جا یه حرفی میزنه بعد جای دیگه ک میبینه ب نفعش نیست اون حرفشو انکار میکنه😟
ظاهر وباطنشون با هم نمیخونه..مثلا ب ظاهر با یکی خوبه ها ولی تو دلش با اون دشمنه و همش با اون مخالفت میکنه😕
یه عده ای مکر و نیرنگ ب خدا و پیغمبر و امام میزنن یه سری هم ب مردم کلک میزنن😓
کسی ک کفر خودشو پنهان میکنه و ب ظاهر خودشو مسلمون نشون میده😨
قرآن درمورد این آدما میگه👈با خدا و اهل ایمان نیرنگ می زنند درحالی ک نیرنگ نمیزنند مگر ب خودشان در حالی ک نمی فهمند👌
این آدما درواقع دارن خودشونو گول میزنن چون این مکر و نیرنگ اونا ضرری برا بقیه نداره و فقط خودشونو از هر سعادتی محروم میکنن..تو دنیا ب بلا و رسوایی گرفتار میشن و در آخرت هم گرفتار عذاب الهی میشن😰
بعضی از آدمای مذهبی ادعا میکنن ک مثلا خدا برا من از هرچیز بزرگتره ولی مال و جاه دنیا تو قلبش بیشتر اهمیت داره🙁یا اینکه میگه من فقط خدا رو میپرستم...تنها معبود من خداست..
درحالی ک بنده شیطونه😞
بعضیا هم وقتی ب یه عالم دینی میرسن میگن..آقا من انقد شما رو دوست دارم💘من همه حرفای شما رو قبول دارم..درحالی ک بارها و بارها مخالف حرفش عمل کرده😑
خب حالا بریم سراغ اونایی ک ب مردم کلک میزنن😐
انواع کلاه برداری ها..حقه بازی و فریبکار..غش در معامله و گرون فروشی و..اینا چند مورد از نیرنگ ب مردمه☝️
اونایی ک جلو یکی ازش تعریف میکنن و همین ک رفت پشت سرش بد میگن دو رو دو زبان هستن....
اونایی ک میان حرفای دونفر رو ک با هم دشمن هستن رو میره ب اونا میگه...میگه اون درمورد تو اینو گفت...من میدونم حق با تو هست😐بعد پا میشه میره پیش اون یکی میگه فلانی اینجوری گفت...من ک میدونم حق با تو هست...من طرف تو هستم😟اینا همش نیرنگ ب مردمه☹️
امام باقر(ع)درمورد این آدما میفرماید:
هرکس با مسلمانان دو رو و دو زبان برخورد کند،روز قیامت می آید در حالی ک دو زبان از آتش دارد😱🔥🔥
یه ضرب المثلی هست ک میگه👈چاه نکن بهر کسی...اول خودت،دوم کسی👌
کسی ک احساس زرنگی میکنه و ب بقیه کلک میزنه باید بدونه ک ضرر مکرش ب خودش میرسه
📗منبع گناهان کبیره شهید دستغیب
❤️به امید ظهور آقا امام زمان ک صدالبته وقتش نزدیکه❤️
#گناه_شناسی
@rkhanjani
جملات #سمی در رابطه زناشویی
🔺 «تو خیلی زود ناراحت می شی؟!»
یکی از جملاتی که باعث عصبی شدن طرف مقابلتان می شود این است که انتظار داشته باشید هر حرفی بزنید و او ناراحت نشود و بعد هم بگویید «چرا سریع ناراحت می شی، جنبه داشته باش؟!» با گفتن این جمله تنها آتش ناراحتی را بیشتر کرده اید و انتظار دارید پس از آن چه بشنوید؟ حتی گاه دیده می شود که در برابر همه حرف هایی که می زنید، طرف مقابل واکنش دارد یا ندارد، خودتان کم محلی می کنید و توجهی به حرف ها و خواسته های همسرتان نمی کنید. این دیگر عذر بدتر از گناه است و باعث یک دور باطل در روابط ناسالم زناشویی می شود.
به جای پرخاشگری، لفاظی های نادرست و کم محلی بهتر است با آرامش ناراحتی تان را بیان کنید و بعد هم اجازه دهید طرف مقابلتان حرف بزند وگرنه با کم محلی یا پرخاشگری یک زندگی مشترک سالم ادامه پیدا نخواهد کرد.
💞 دوستانت رو به ڪانال #نسیم_معنویت دعوت کن 🌱↙️
❤️ @rkhanjani 💚💕
📸 هيچ دعايی بیاستجابت نيست
رهبر معظم انقلاب:
🔹️ هيچ دعايی بیاستجابت نيست. استجابت بمعنای اين نيست كه خواسته انسان حتما برآورده شود.
🔹️ استجابت، توجه و التفات خداست؛ ولو آن خواستهای كه داريم تحقق هم پيدا نكند؛ اما همين «يا الله» شما بیگمان لبيكی به دنبال خواهد داشت.
@rkhanjani
🔸 همهی ما باید به طور جدی فضای امتحان رو توی زندگیمون حس کنیم. البته باید احساس خوبی هم نسبت به امتحانی بودن همه چیز داشته باشیم.
☢️ واقعا اگه زندگی انسان بدون امتحان باشه خیلی تاریک و سرد خواهد شد و انگیزه انسان خیلی ضعیف میشه.
واقعا اگه کسی بلد نباشه که خداوند متعال چجوری امتحان میگیره این میتونه زندگی کنه؟!🤔
✅ تمام زندگی و بندگی و دینداری ما مقررات و آئیننامههای عبور از امتحانات پروردگار هست.
☢️ خیلی از مواقع اتفاقاتی در زندگی انسانها میافته که آدم فکرش رو هم نمیتونه بکنه که این قضیه هم امتحان بوده!
میگه مگه اینجوری هم آدم امتحان میشه؟!🤔😐
آره دیگه! اینجوری هم امتحان میگیرن! عزیزم مگه بهت نگفته بودن؟😊
💡زندگی انسان خیلی متفاوت میشه زمانی که خودش رو همیشه در فضای امتحان ببینه...
💞 @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#دام_شیطان 🔥 قسمت هفتم 🎬 از خدا و معنویات صحبت میکردند ,منم اینجور بحثها را دوست داشتم اما یک چیز
#دام_شیطان😈
#قسمت_هشتم 🎬
امروز صبح رفتم دانشگاه,اما همهی ذهنم درگیر حرفهای بابا بود .
باید عصراز بیژن میپرسیدم.
اگه یک درصد هم چنین چیزی صحت داشته باشه, خلاف عقل هست که انسان پا توی این وادیا بگذاره...
بابا اومد دنبالم,مثل ساعت دقیق بود هااا.
رسیدیم خونه.
نهارخوردیم.
بابا کارش وقت و زمان نمیشناخت.
خداییش خیلی زحمت میکشید.
غذا که خورد راهی بیرون شد و گفت:هما جان عصری کلاس داری؟ساعت چندتاچند؟میخوام بیام دنبالت.
گفتم:احتیاج نیست بابا ، سمیرامیاد دنبالم
_نه عزیزم من رو حرفی که زدم هستم ,محاله یک لحظه کوتاه بیام.
من:ساعت یک ربع به ۵ تا ۶
بابا:خوبه خودم رو میرسونم.
فعلاً خداحافظ
_بسلامت بابا
یه مقدار استراحت کردم,اما ذهنم درگیر اتفاقات این چند روز اخیر بود تا به بیژن و عشقش میرسید قفل میکرد ...
آماده شدم .
بابا اومد و رسوندم جلو کلاس وگفت:من ۶اینجا منتظرتم ...
رفتم داخل.
اکثر هنرجوها آمده بودند ,
سمیراهم بود,رفتم کنارش نشستم.
گفت:چرا زنگ نزدی بیام دنبالت؟
من:با پدرم اومدم ,ممنون عزیزم
در همین حال بیژن اومد .
یک نگاه بهم انداخت ,انگار عشق خفته را بیدار کرد.
دوست داشتم در نزدیکترین جای ممکن بهش باشم,با کمال تعجب دیدم,اولین صندلی کنار خودش رانشون داد و گفت:خانم سعادت شما تشریف بیارید اینجا بنشینید...
کلاس تموم شد .
سمیرا گفت :نمیای بریم؟
گفتم:نه ممنون تو برو ، من از استاد یه سوال دارم ...
#ادامه_دارد ...
#رمان
@rkhanjani
هرشب قبل از خواب این تصویر رو جلو چشمهامون بزاریم و از خودمون سوال کنیم آیا امروز امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف جایی تو زندگی من داشت ؟
#خدایا_ببخش
———🌻⃟————
@rkhanjani 🌱
پرسش:
من دختر مذهبي هستم، و معيار من براي همسر آينده ام، همسر مذهبي اي هست، ولي متاسفانه پسراي مذهبي نه ميبينمشون و نه اونا منو ميبين، فقط تنها راه انجام اعمال و خواندن دعا ها و اذکار و ... هست.
اگر ميشه اين دعا ها و ... را به من معرفي کنيد.
پاسخ:
از اينکه دوست داريد همسري مذهبي داشته باشيد خوشحاليم. ان شالله که همسري شايسته و اهل ايمان نصيبتان خواهد شد. براي اينکه چنين همسري نصيب شما شود لازم است خود نيز تلاش لازم و کافي کنيد مثلا از اين طريق که در مجالس مذهبي زنانه مانند مساجد و هيئات خانگي و.. شرکت کنيد. بسياري از خانم هاي مذهبي از طريق همين جلسات براي پسران خود همسر انتخاب مي کنند. مساله دیگر حجاب و پوشش است. پوشش مناسب برای بسیاری از مردان مذهبی از مهم ترین نشانه های یک دختر مذهبی و عفیفه در انتخاب همسر است.
در کنار آن از دعا نیز غافل نشوید. از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله روايت شده كه در خواندن سوره يس ده خاصيت است، از جمله رسيدن به همسر مناسب . اين سوره را هر روز صبح بعد از نماز بخوانيد . ثواب آن را به چهارده معصوم عليهم السلام هديه كنيد . سپس از خدا حاجت خود را بخواهيد. همچنين مداومت بر نماز جعفر طيار نيز بسيار مي تواند راهگشا باشد.
#ازدواج
#سبک_زندگی
@rkhanjani
هدایت شده از مکتب امام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ریشه #مشکلات اقتصادی؛ #توحیدی عمل نکردن است.
✅ #نگاه_توحیدی به #اقتصاد = اقتصاد #درون_زا ، #اقتصاد_مقاومتی ، اقتصادی با تکیه بر توان داخلی
🚫 نگاه توحیدی مخالف نگاه به بیرون و انتظار از آن است.
♻️ فخری زاده ها نماد نگاه توحیدی در عرصه #هستهای #موشکی #واکسن و... هستند.
#کلیپ
#تواصی_توحیدی
#استاد_خانجانی
#گفتمان_توحید
--------------------------------
🔰 گفتمان توحید
@goftemane_tohid
🦋🦋🦋
#جرعهایازدریایافتتاح🌊
خدایامشتاقیم که دولت ،کریمهآقامون
روببینیم💕
〰〰〰
💗فرازی از
دعای زیبای #افتتاح📖
حجةالاسلام عالی؛ منشاء ترس از مرگ ۲؛ چون هیبت خدا در نظرمان هست و می ترسیم حسنات ما کم باشد.mp3
1.9M
✨منشاء ترس از مرگ ۲
🔸چون هیبت خدا در نظرمان هست و می ترسیم حسنات ما کم باشد
✅ فرد مومن هم ،از کم وکیف اعمالش میترسه.
[ حجت الاسلام عالی ]
#دام_شیطان 🔥
#قسمت_نهم 🎬
دوباره من و بیژن تنها شدیم,پا شد در را بست و نشست کنارم
و گفت:حال عشق من چطوره؟دوباره دستهام را گرفت تو دستش ,یه جور آرامش گرفتم و هر چه دیشب از بابا شنیده بودم براش تعریف کردم.
بیژن گفت:امکان نداره,اون دختره حتماً خودش طرفیت کمی داشته ,شرایطش هیچ ربطی به کلاسهای مانداره
و سریع بحث را عوض کرد و گفت: هما من از جون و دل تو رو دوست دارم, تو هم من رو دوست داری؟؟
سرم را به علامت مثبت تکون دادم.
بیژن:پس طبق شعور کیهانی و جهان عرفانی ما , وقتی من و تو به این درک رسیده باشیم که از عمق وجود همدیگه را دوست داریم و برای هم ساخته شدیم ,این نشان میده که از ازل تا ابد ما زن و شوهریم ,الآنم تازه همدیگه را پیدا کردیم...
مغزم کار نمیکرد ,یه جوری جادوم کرده بود که انگار این بیژن نعوذ بالله پیغمبره(البته تو مکتب اینا یک انسان معمولی به درجه ی پیغمبری هم میرسه البته با گناهان زیاد...)و حرفاش برام وحی مُنزَل بود,بدون مخالفتی بر این اعتقادش صحّه گذاشتم و قبول کردم ,کائنات ما را به زن و شوهری پذیرفتن....
بهم گفت :اگر خانوادت نگذاشتن بیای کلاس عرفان,خودم تعلیمت میدم ,نگران نباش ما در کنار هم بالاترین درجههای عرفان را طی میکنیم....
دستامو کشید جلو.تا من را درآغوش بکشه , آخه از نظر دوتامون ما دیگه محرم حساب میشدیم ! خوندن خطبه و..اینجا کشک به حساب میامد!!!(خدایا!خودمم نمیفهمیدم چی بر سر اعتقاداتم اومده بود؟!).....
اما به یک باره ,یک نگاه تندی به در انداخت و خودش را کشید کنار,انگار کسی از چیزی با خبرش کرد.
به دقیقه نرسید پدرم با عصبانیت در را باز کرد ,تا دید ما دو تا تنهاییم,با خشم نگاهم کرد ودگفت:اینجا چه خبره؟؟
بیژن رفت جلو دستش را دراز کرد تا با بابا دست بده وگفت:من بیژن سلمانی استاد هما جان هستم...
پدرم یک نگاه به بیژن کرد و انگار یکه ای خورد,دست بیژن را زد کنار و دست من را گرفت و از کلاس بیرونم کشید.....
بابا از عصبانیت کارد می زدی خونش درنمیومد.... حق هم داشت...
همه اش حرف بیژن را تکرار میکرد:استاااااد همااااجان هستم؟؟؟
از کی تا حالا استادها به اسم کوچک و با اینهمه ناز و ادا ,شاگرداشون را صدا میکنن هااا؟؟
مرتیکه از چشماش میبارید,
نگاه به چهرهاش میکردی یاد ابلیس میافتادی
رو کرد به طرف من,ازکی تا حالا با یک مرد نامحرم یک ساعت تنها صحبت میکنی هااا؟؟
من کی این چیزا را به تو یاد دادم که خبر ندارم؟؟
مگه بارها بهت نگفتم وقتی دوتا نامحرم زیر یک سقف تنها باشند ,نفر سوم شیطانه هااااا؟؟😡😡
بهش حق میدادم آخه بابا خبر نداشت تو عرفان ,ما الآن محرمیم...
این کلمه را تکرار کردم:محرررم؟؟
یک حس بهم میگفت ,بابا داره عمق واقعیت را میگه ,اما حسی قویتر میگفت,واقعیت حرف بیژن هست و بس....
واقعاً مسخ شده بودم....
رسیدیم خونه,مامان از چشمهای اشک آلود من و صورت برافروخته ی بابا فهمید اتفاقی افتاده...
پرسید چی شده؟؟
بابا گفت :هیچی ,فقط هما از امروز به بعد حق رفتن هیچ کلاسی را نداره,فقط دانشگااااه فهمیدین؟؟
با ترس گفتم: چشم
رفتم تو اتاق و در را بستم
سریع زنگ زدم بیژن ,تمام ماجرا را بهش گفتم.
بیژن گفت :عزیزم بزار یک اتصال بهت بدم شاید آروم شدی..
گفتم اتصال چیه؟؟
گفت:یک سری کارهایی میگم بکن .
چند تا ورد یادم داد که مدام تکرار کنم,همش تأکید میکرد تو اتاقم قرآن و آیه ی قرآن نباشه ، مفاتیح نباشه(اعتقاد داشت مفاتیح کتابی منفور و جادوکننده هست) کارهایی را که گفت انجام دادم
.
.
.
واین شد سرآغاز تمام بدبختیهای من...😭
#ادامه_دارد ...
#رمان
@rkhanjani
شما بیش از آنچه فکر میکنید ، بر سرنوشت خود تاثیر دارید، شاید وقت آن است که بیشتر روی #انتخاب هایتان کارکنید...
———🌻⃟————
@rkhanjani 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی آمدم ردم مکن😔
آتشینم کردهای سردم مکن😔
الهی سخن در عفو ورحمتت نیست،میدونم ک میبخشیم❤️
اما من از شرمندگی چه کنم؟؟😭
تو خود گواهی که ازاستغفار شرم دارم🤦♂️
الهی استغفارمن،برای بخشش توست
اما من با خاطره گناه چه کنم؟😭
#الٰلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
@rkhanjani