🦋🍃🦋🍃
🍃🦋🍃
🦋🍃
🍃
🦋 دعای حضرت زهرا سلام الله علیها در روز جمعه
🦋«اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنْ أَقْرَبِ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَیْكَ، وَ أَوْجَهِ مَنْ تَوَجَّهَ إِلَیْكَ، وَ أَنْجَحِ مَنْ سَأَلَكَ وَتَضَرَّعَ إِلَیْكَ. اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ كَأَنَّهُ یَراكَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ الَّذی فِیهِ یَلْقاكَ، وَلا تَمُتْنا إِلاّ عَلی رِضاكَ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ أَخْلَصَ لَكَ بِعَمَلِهِ وَ أَحَبَّكَ فی جَمِیعِ خَلْقِكَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاغْفِرْ لَنا مَغْفِرَةً جَزْمَاً، حَتْماً، لا نَقْتَرِفُ بَعْدَها ذَنْباً، وَ لا نَكْتَسِبُ خَطیئَةً وَلا إِثْمَاً اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، صَلاةً نامِیَةً دَائِمَةً زاكِیَةً مُتَتابِعَةً مُتَواصِلَةً مُتَرادِفَةً بِرَحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمین»
📚 بحارالانوار ج ۸۷ ص۳۳۸
#دعا
#دعای_جمعه
@rkhanjani
🔴 براستی آیا ما این چنین هستیم ؟
🔵 فرازی حسّاس از زیارت حضرت مهدی «علیه السّلام» در سرداب مقدس :
🌕 فَلَوْ تَطَاوَلَتِ الدُّهُورُ وَ تَمَادَتِ الْأَعْمَارُ لَمْ أَزْدَدْ فِیكَ إِلَّا یَقِیناً، وَ لَكَ إِلَّا حُبّاً، وَ عَلَیْكَ إِلَّا مُتَّكَلاً وَ مُعْتَمَداً، وَ لِظُهُورِكَ إِلَّا مُتَوَقَّعاً وَ مُنْتَظَراً، وَ لِجِهَادِی بَیْنَ یَدَیْكَ مُتَرَقَّباً، فَأَبْذُلَ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلِی وَ جَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی بَیْنَ یَدَیْكَ وَ التَّصَرُّفَ بَیْنَ أَمْرِكَ وَ نَهْیِكَ».
🔺 (ای مولای من، یا صاحب الزّمان)، اگر روزگارها به درازا کشد و عمرها طولانی شود، جز یقینم به تو، و محبّتم به تو، و توکّل و اعتمادم بر تو، و جز توقّع ظهورت و انتظار آن دوران، و جهاد در پیشگاهت، چیزی در من فزونی نمی یابد تا سرانجام جانم، مالم، فرزندانم، خانواده ام، و همه ی آن چه را که پروردگارم به من عطا فرموده است، به پیشگاهت تقدیم کنم و تسلیم در مقابل امر و نهیت باشم!
📚 بحار الأنوار، ج ۱۰۲ ص ۱۱۸
🌷براستی آیا ما این چنین هستیم ؟ و یا اینکه ...
#امام_زمان
@rkhanjani
🌹🌹رمان #سجده_عشق
🖌 نویسنده : عذرا خوئینی
قسمت بیست وهفتم
🌷لباس طلبگی برازندش بود ابهت خاصی بهش میداد ارام و با وقار قدم برمی داشت وقتی که مقابلم ایستاد سرش رو پایین انداخت و آهسته گفت: سلام ، شما اینجا چی کار می کنید؟
🌴محو هیبتش شده بودم تمام تلاشم برای فراموش کردنش بی فایده بود گفتم:_علیک سلام بنظرتون مردم برای چی میان؟ منم اومدم زیارت .
_پس چرا بی خبر اومدید؟ همه رو نگران کردید مادرتون با من تماس گرفت احتمال میداد بیایید اینجا.!
🌻 چون تو حال و هوای خودم بودم یادم رفت خبر بدم گوشیش که زنگ خورد منم فاصله ای گرفتم و به ماشین تکیه دادم. گوشی رو به سمتم گرفت : مادرتون می خواد با شماحرف بزنه.
🌸 حالا چه جوابی میدادم؟ صداش خیلی گرفته بود: ماشین رو برداشتی و بی خبر رفتی نمیگی دق می کنم! موبایلت هم که خاموشه چند تا مسکن خوردم تا این درد لعنتی اروم بشه.
_ببخشید نمی خواستم ناراحتت کنم یکدفعه به سرم زد، دارم برمی گردم تا چند ساعت دیگه میرسم.
🌾_ این وقت شب خطرناکه به سید هم سپردم، میری خونشون!. دیگه این یکی رو نمی تونستم هضم کنم _مامان حالت خوبه؟! سید همونیه که ازش بدتون میاد! بعد میگی برم خونشون!!.
_اینا چه ربطی به هم داره؟ من فقط نمی خوام شب راه بیوفتی چون تا برسی از استرس مُردَم!.
_دور از جون ، باشه هر چی تو بگی صبح میام....
🌹قبل از سوار شدن به ماشین گفتم:
_راستش من یه عذرخواهی به شما بدهکارم.
_برای چی؟
_اون روز که تماس گرفتم خیلی بد حرف زدم. بی انصافی کردم. شما همه تلاشتون رو کردید اما انگار قسمت نبود.
🌺_احتیاجی به عذرخواهی نیست من ازتون دلخور نیستم. تلاشی که به نتیجه نرسه هیچ فایده ای نداره کلی با پدرتون حرف زدم حتی شرکتش هم رفتم. نمی دونم چرا از من خوشش نمیاد. پیش شما هم شرمنده شدم نتونستم خودم رو ثابت کنم.
🍂با بغض گفتم:_ من قبولتون دارم ، پس دیگه احساس شرمندگی نکنید. خدا صلاح ما رو بهتر میدونه دیگه جای گلگی نیست!.......برق تحسین رو تو چشماش دیدم...
🌱تا زنگ در رو زد لیلا سراسیمه اومد بیرون. منو در آغوش کشید. گفتم:_امروز حسابی همه رو نگران کردم. دستم رو به گرمی فشرد و با لبخند گفت:پس باید تنبیه بشی!
🌼سید صداش کرد_جانم داداش؟
ساک ورزشیم رو از اتاق بیار میرم خونه عمو سعید. شاید فردا با هم رفتیم باشگاه!.
🍀بیچاره رو از خواب و خوراک انداختم:_منم بی موقع مزاحم شدم._این چه حرفیه شما مراحمید!😍.
در رو که بست لیلا با شیطنت گفت: خوب عروس ما چطوره؟ از خجالت سرم رو پایین انداختم!......
ادامه دارد....
🌹 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلـم جز هوایت،هوایی ندارد...
لبــم غیرنامت، نوایی ندارد...😭
#استوری
#امام_زمان♥
🔴 توسل به مادر امام زمان (عج)
🔹آیت الله شیخ احمد مجتهدی رحمه الله علیه می فرمایند من هر موقع کارم گیر می کند ، هزار صلوات نذر حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان (سلام الله علیهما) می کنم و کارم درست می شود.
📚 آداب الطلاب ص ۲۴۳
@rkhanjani
#امام_زمان عجل الله دنبال رفیق میگرده، تو خوب باش خودش میاد سراغت!
شیخ رجبعلی ره
@rkhanjani
اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ
إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ...
بعضی گمان ها ، گناه است ...
#حجرات۱۲
———🌻⃟————
@rkhanjani
🌹 سلام امام زمانم
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...
🔰 سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبیها رسیده.
سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
@rkhanjani
#تلنگرانه
امروزت را با توکل به خدا شروع کن.
خدایی که صبح به این زیبایی را آفریده، تمام روزت را هم زیبا خواهد کرد. این به شرط توکل به اوست که اتفاق می افتد.
@rkhanjani
تلنگری برای خودمان 👌🌹
🌺🍀تا اتفاقي برات ميوفته
زود نگو خدا دوسم نداره
🍃#وقتی کاری انجام نمی شه، شاید خیری توش هست.
#صبر کن
🍃#وقتی مشکل پیش بیاد،
شاید #حکمتی داره.
#وقتی تو زندگیت،
زمین بخوری حتما ًدرسی است که باید یاد بگیری.
#وقتی بهت بدی می کنند، شاید وقتشه که توخوب بودن رو یادشون بدی.
🍃#وقتی همه ی درها به روت بسته می شه،
شاید با صبر و بردباری در دیگری بروت باز بشه و خدا بخواد پاداش بزرگی بهت بده.
🍃#وقتی سختی پشت سختی میاد،
حتماً وقتشه روحت متعالی بشه.
🍃#وقتی دلت تنگ می شه،
حتما وقتشه با خدای خود تنها باشی...🍀🌺
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈با این عمل توبه کن ...
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿@rkhanjani
🌹🌹رمان #سجده_عشق
🖌 نویسنده : عذرا خوئینی
قسمت بیست و هشتم
🌸با صدای لیلا به خودم اومدم نگاهی بهم انداخت و گفت:_چرا اینقدر تو خودتی؟ از دفعه قبلی که دیدمت لاغرتر شدی.
🍃بغض سنگینی گلوم رو فشرد ولی لبخندی چاشنی چهره ام کردم نمی خواستم از خودم ضعف نشون بدم اما اشکام لوم داد کوه غروری که سعی در حفظش داشتم از بین رفت! خودش هم به گریه افتاد_اون از حال و روز محسن، اینم از تو.حالا هم با رفتنش....!
🌻بقیه حرفش رو خورد رنگش پرید دستمو رو شقیقه هام گذاشتم که ضرب گونه میزد. احساس می کردم خونه دور سرم می چرخه این بغض لعنتی هم رهام نمی کرد با همون حال گفتم:_پس بالاخره رفتنی شد امیدوارم بتونه همه چیز رو فراموش کنه.
🌺خواست چیزی بگه اما منصرف شد_من ناراحت نیستم فقط یکم شوکه شدم سید از اول هم موندنی نبود، تمام تلاشش رو کرد تا رضایت خانواده ام رو جلب کنه نباید دلخور میشدم به حرمت پدرم پا رو دلش گذاشت. این برام با ارزشه...
🌾تا خود صبح پلک رو هم نذاشتم یعنی بدون خداحافظی میرفت؟ البته اینطوری برای من بهتر بود چون هیچ وقت از خداحافظی خوشم نمی اومد این همه بی تابی و بی قراریم بی مورد بود باید تسلیم خواسته خدا می شدم حتما قسمت هم نبودیم و شاید حکمتی داشت که من از درکش عاجز بودم ولی ته دلم خوشحال بودم که خدا همچین عشق پاکی نصیبم کرد دلبسته مردی شدم که پر از خوبی و مهربونی بود غیرتش قبول نمی کرد حرم حضرت زینب تو خطر باشه همین عشق باعث شد راه درست رو پیدا کنم و نوری تو قلبم ایجاد شد که همه تاریکی ها رو از بین برد...
🌴بعد از نماز صبح یاداشتی برای لیلا گذاشتم و اومدم بیرون. همیشه فکر می کردم اگه یه روزی این خبر رو بشنوم حتما می میرم اما حالا زنده بودم !
باد خنک به صورتم خورد و روحم رو جلا داد خدا رو شکر کردم بابت صبر و طاقتی که بهم داد..
🍀مامانم رو مبل خوابش برده بود از درد زیاد هم دستمال به سرش بسته بود نمی دونم چطور شد که یهو بیدار شد از قرمزی چشماش می شد حدس زد که مثل من تا صبح بیدار بوده کنارش نشستم دستمو گرفت و
🍂گفت:_همش تقصیر من و باباته با خودخواهیمون نابودت کردیم ، دیشب کلی فکر کردم بعدش از خدا خواستم اگه صحیح و سلامت برگردی دیگه با این ازدواج مخالفت نکنم، با اینکه سید وصله ما نیست اما قبول دارم مرد زندگیه و صاف و صادقه.
🌱اشک چشمام رو پاک کردم و با دلخوری بلند شدم _خیلی دیر به این نتیجه رسیدی فایده ای نداره. به قدری خسته بودم که توان ایستادن نداشتم
_چرا؟ مگه چی شده؟
🌼بدون اینکه به عقب برگردم گفتم:_سید میره سوریه می خواد مدافع حرم بشه شاید هم هیچ وقت برنگرده😔.
از سکوتش متوجه شدم که حیرت کرده!......
🌹عاشق ترینم من کجا و حضرت زینب؟
حق داشتی اینقدر راحت بگذری از من😔
ادامه دارد...
🌹 @rkhanjani
حال ما ...
حال خوشی نیست ؛
بیا ای جـ❤️ـانا
زندگی بی تـ❤️ـو دگر ...
سخت و نفس گیر شده
زیبـ❤️ـاترین بهانه دنیای من سلام
#سلام
@rkhanjani
__مسلم.mp3
831.9K
خواص یعنی کسانی که وقتی عملی انجام میدهند، موضعگیریای میکنند و راهی انتخاب میکنند، از روی فکر و تحلیل است. میفهمند و تصمیم میگیرند و عمل میکنند. اینها خواصند.
👈نقطهی مقابلش هم عوام است.
عوام یعنی کسانی که وقتی جوّ به سمتی میرود، آنها هم دنبالش میروند و تحلیلی ندارند.💥
◽️بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
۱۳۷۵/۰۳/۲۰
#مسلم_بن_عقیل
#خوّاص_و_عوام
#امام_خامنهای
@rkhanjani
🌹🌹 رمان #سجده_عشق
🖌 نویسنده : عذرا خوئینی
قسمت بیست ونهم
❄پای کامپیوتر نشسته بودم که مامانم اومد کنارم ، لیوان آب پرتغال رو روی میز گذاشت:
_حسابی مشغولی ما رو فراموش کردیا!
_برای پایگاه سایت درست کردم اینطوری سرگرم میشم و کمتر فکر و خیال می کنم.
_آخرش که چی؟ فرار از واقعیت چیزی رو درست می کنه؟ برات آینده میشه؟.این همه درد رو ریختی تو خودت ! خوب یه کلمه بگو که از ما دلخوری!
🌾مثل گذشته داد و فریاد کن فقط ساکت نباش نمی خوام مثل من خسته از کار رو زندگی بشی! سر بلند کردم و با حیرت نگاهش کردم لبخند تلخی رو لبش بود.
_عشق و عاشقی برای سالهای اول زندگیه بعد یه مدت عادی میشه همه چیز یادت میره و زندگیت
سرد و یکنواخت میشه درست مثل من و بابات!
هر کدوم با کار رو سفر سرگرم شدیم خوبیش اینه وقت نمی کنیم زیاد سر هم غر بزنیم! تموم حرف من این بود که تو این اشتباه رو تکرار نکنی و عاقلانه شریک زندگیت رو انتخاب کنی..
🍂_مامان تو که با عشق ازدواج کردی چرا اینو میگی! مشکلات تو زندگی همه هست بالاخره یکی باید کوتاه بیاد و الا تا ابد حل نمیشه. اگه به من اعتماد داشتید متوجه می شدید که انتخابم اشتباه نبود هرچند دیگه همه چیز تموم شد گفتنش دردی رو دوا نمی کنه......
🌷بعد از جلسه سخنرانی رفتیم خونه مادر شهید. سالگرد پسرش بود هر کدوم گوشه ای از کار رو گرفتیم تا مجلس خوب و آبرومندانه برگزار بشه مسئول پذیرایی از مهمون ها بودم مادر شهید همش دعامون می کرد با اینکه خونشون کوچیک بود اما خیلی ها اومده بودند .
🍀خانم عباسی سینی چایی رو ازم گرفت و گفت:_من انجام میدم. برای مداحمون کاری پیش اومده نمی تونه بیاد تو بجاش می خونی؟!
🌺خیلی ثواب داره! تو عمل انجام شده قرار گرفتم نمی دونستم چیکار کنم هول کرده بودم اما به حرمت مادر شهید قبول کردم.
پایین مجلس جایی برای نشستن پیدا کردم نگاهم به عکس شهید افتاد خانومی که کنارم نشسته بود گفت:
🌹_ تازه دکتراش رو گرفته بود که راهی سوریه شد! بهترین دوستش که شهید شد دیگه نمی تونست بمونه. تنها بچه حاج خانم بود موقعی که جنازش برگشت گفت:خدا ازت راضی باشه من رو پیش جدم رو سفید کردی..
با چند بیت شعر شروع کردم از خدا خواستم تا آخر مجلس کمکم کنه کار سختی بود
🍃ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی
🍃جز ام لیلا کس نمی فهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی
🍃تنها نه دل گرمی مادر بوده ای تو
بر خاندان فاطمه روح امیدی
🍃بر گردنم انداختی با دستهایت
زیبا مدال عزت اُمّ الشهیدی
🍃زینب کنار گوش من آهسته می گفت
هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی
🍃از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر
بر پیکر ما نیست جایی از سپیدی
🍃این تکه مشک پاره را تا داد دستم
فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی
🍃از مشک معلوم است با جسمت چه کردند
وای از زمین افتادن، وای از نا امیدی
🍃باور نخواهم کرد تا روز قیامت
بی دست افتادی به خاک و خون تپیدی
🍃در سینه پنهان می کنم یک عمر رازم
پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم
شاعر : قاسم نعمتی
ادامه دارد ...
🌹 @rkhanjani