eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
650 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدیما اینجوری ست میکردن😁 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• @rkhanjani
📎این متن رو باید با طلا نوشت: 🔹تا حدی کوتاه میام که تبدیل به کوتاه ترین دیوار نشم! 🔹تا حدی مهربونم، که تبدیل به انجام وظیفه نشه! 🔹تا حدی گرم و صمیمی هستم، که انتظار بی جا به وجود نیاره! متاسفانه آدمای قدرنشناس و منفعت طلب اونقدر زیاد شدن که باید حد و خط قرمزایی داشته باشی! تا از روت رد نشن و آسیب نبینی!⁉️‼️ @rkhanjani
ﻣﻬﺮﺑﺎن ﺑﻤﺎﻥ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻗﺪﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺫﺍﺕ ﻭ ﺳﺮﺷﺖ ﺗﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻮ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ💛 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  بسوی خدا
حضرت امام خمینی ره: پس از این مشارطه، باید وارد «مراقبه» شوی. و آن چنان‏‎ ‎‏است که در تمام مدت شرط. متوجه عمل به آن باشی؛ و خود را‏‎ ‎‏ملزم بدانی به عمل کردن به آن؛ و اگر خدای نخواسته در دلت افتاد‏‎ ‎‏که امری را مرتکب شوی که خلاف فرمودۀ خداست، بدان که این‏‎ ‎‏از شیطان و جنود اوست که می خواهند تو را از شرطی که کردی‏ بازدارند آیت‌الله بهجت(ره): انسان باید در این مسیر انسانیّت و کسب معارف، اهل باشد و تا به مراقبه نرسد فایده‌ای ندارد. ✨ چیستی حقیقت مراقبه، مراتب مراقبه ادله ی شرعی مراقبه , آثار ونقش مراقبه در تغییر زندگی و.... در: کتاب «مراقبه، از خودسازی تا تمدن سازی» به قلم حجت الاسلام رضا خانجانی ✍ حجم کتاب: ۳۵۰ صفحه هدیه نسخه ی الکترونیک: ۳٠ هزار تومن 📚برای خرید و دریافت نسخه ی الکترونیک کتاب (PDF) به این شناسه عبارت "کتاب" را ارسال کنید: @samenolhojajjj @rkhanjani
💎امام علی علیه السلام: كُنْ مَشْغـُولاً بِمـا أَنـْتَ عـَنْهُ مَسـْؤُولٌ؛ به كارى مشـغول باش كه از آن سؤال خواهى شد. 📗 [غررالحكم: ج4، ص601] @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آیامیدانید؟ راز مقام بسیار بزرگ حضرت عبدالعظیم علیه‌‌السلام چیه؟ @rkhanjani
#١٥شوال_٢٥شوال ▪️القرآن ؛ عَرصَة الإسلام ➖عنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي (علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ): «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْإِسْلَامَ فَجَعَلَ لَهُ عَرْصَةً.. فَأَمَّا عَرْصَتُهُ فَالْقُرْآنُ» خداوند متعال اسلام را آفريد و براى آن عرصه اى قرار داد.. عرصه آن قرآن است.» 📓 الكافي ج‏۲،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔰طنـابـهـای شیـطـان ✍يکي از شاگردان مرحوم شيخ انصاری میگويد: در زماني که در نجف در محضر شيخ به تحصيل علوم اسلامي اشتغال داشتم يک شب شيطان را در خواب ديدم که بندها و طنابهاي متعددي در دست داشت. ❓از شيطان پرسيدم: اين بندها براي چيست؟پاسخ داد: اينها را به گردن مردم مي افکنم و آنها را به سوي خويش مي کشانم و به دام مي اندازم. روز گذشته يکي از اين طنابهاي محکم را به گردن شيخ مرتضي انصاري انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه اي که منزل شيخ در آنجا قرار دارد کشيدم ولي افسوس که عليرغم تلاشهاي زيادم شيخ از قيد رها شد و رفت. وقتي از خواب بيدار شدم در تعبير آن به فکر فرو رفتم. پيش خود گفتم: خوب است تعبير اين رؤيا را از خود شيخ بپرسم. از اين رو به حضور معظم له مشرف شده و ماجراي خواب خود را تعريف کردم. شيخ فرمود: آن ملعون ( شيطان) ديروز مي خواست مرا فريب دهد ولي به لطف پروردگار از دامش گريختم. جريان از اين قرار بود که ديروز من پولي نداشتم و اتفاقا" چيزي در منزل لازم شد که بايد آنرا تهيه مي کردم. با خود گفتم: يک ريال از مال امام زمان ( عج) در نزدم موجود است وهنوز وقت مصرفش فرا نرسيده است. آنرا به عنوان قرض برمي دارم و ان شاءالله بعدا ادا مي کنم. يک ريال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همين که خواستم جنس مورد احتياج را خريداري کنم با خود گفتم: از کجا معلوم که من بتوانم اين قرض را بعدا" ادا کنم؟ در همين انديشه و ترديد بودم که ناگهان تصميم قطعي گرفته و از خريد آن جنس صرف نظر نمودم و به منزل بازگشتم و آن يک ريال را سرجاي خود گذاشتم. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واقعا چرا؟ چرا اولین دغدغه های پسر یا مادر پسر اینکه حتما باید: دختر خانوم خوشگل باشه! دخترخانوم‌باید خودش‌یا باباش‌کارمند باشه! تک دختر باشه! جهیزیه اش آماده باشه! نوشابه چیزی نمیخوایین،ترش نکنین😄
تمام حرف من اینکه: نمیگم پول یا زیبایی و... بده،چیزه! اتفاقا پول لازمه،اما کافی نیست❌ مهمار از پول و مادیات و‌.... اینکه دختر و پسر طرز تفکرشون به هم نزدیک باشه! دختر و پسر دین دار و خوش اخلاق و اهل تلاش باشن! و اینو بدونید که
امام صادق علیه السلام می فرمایند: اگر کسی فقط و فقط بخاطر: پول یا زیبایی با یک نفر ازدواج کنه خدا داغ اون پول یا زیبایی رو، رو دلش میزاره! حالا خود دانی....!🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علم روانشناسی ثابت کرده : وقتی دَست کسی که دوستش دارید رو میگیرید از دردُ نگرانیتون کاسته میشه امیدوارم دستای اونی که دوست دارید و مُحکم بگیرید. 🤝 @rkhanjani
اتفاقا نباید آدم هارو تو عصبانیت شناخت ‏این جمله‌ی بی پایه و اساس که میگه: آدم ها رو باید تو عصبانیت شناخت از ذهنتون پاک کنین‏، اتفاقا افراد تو عصبانیت خودشون نیستن اونها اونقد تحت تاثیر عوامل منفی هستن که بدون هیچ فکر و برداشت حرفی رو میزنن و رفتاری رو میکنن که بعدا خودشون هم ناراحت هم پشیمون میشن! مگه داریم کسیو ک موقع عصبانیت قربون صدقه‌ی کسی بره و بگه ممنون چقد قشنگ عصبانیم کردی. این جمله‌های آبکی سرشار از احساسات بچگانس، نه بلوغ و روشن فکری... @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت27 بالاخره روز مسابقه فرا رسید. طبق معمول ساعت شش صبح با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم. چشمام که اصلا انگار نه انگار صبح شده! دستم رو دراز کردم و ساعت رو خاموش کردم. اصلا نفهمیدم دیشب کی خوابم برد! مثل چسب به تشک چسبیده بودم. البته نه از این چسبایی که هنوز نچسبیده کنده میشه.. از اون خوباش... همون هایی که وقتی به دستت میچسبه بیچاره ای! لامصب با صدتا سیم و اسکاج و تیزی میزی هم کنده نمیشه! فقط باید از پوستت دل بکنی تا بتونی با چسبه خداحافظی کنی! یاد صحبت های مامانم افتادم... دیشب بعد اینکه از پارک اومدم دیدم مامیم چه آشی برام پخته! کاملا جا افتاده! قشنگ یه وجب روغن رو داشت! جاتون خالی! آخر شبی مامانم کلیک کرده بود رو من! اونم نه یه کلیک معمولی! بدجور و عمیق! - تو از خودت نمیفهمی منم نباید از خودم بفهمم؟! بسه دیگه هر چی به تماشای دست دست کردنات نشستم... وقتی تو پا پس میکشی، من خودم باید دست به کار بشم. نمیدونم چی شده بود که یهو ورق برگشته بود! اصلا نمیخواست از دوتاکفش استفاده کنه. اصرار که هر دو پاش رو توی یه کفش جا بده! میگفت میخواد دوباره خواستگار راه بده! و البته منم بی خود کردم که نه بیارم! هیچی دیگه... حالا خر بیار و باقالی بار کن! هیچ استدلال و بهونه ای هم روش اثر نداشت! حتی ناز کردن های دخترونه هم کاراییش رو از دست داده بود! تنها کاری که توی اون لحظه از دستم بر اومد گندی بود که زدم! پیشنهاد یه معامله! معامله ای که بوی حماقت میداد. چون ریسکش خیلی زیاد بود. یه معامله بین من و مامان! نمیدونم... یه لحظه جو گیر شدم شاید هم داشتم فرصت میخریدم.. و این شد که از دهنم پرید و قضیه خواستگار راه دادن ها رو به مسابقه گره زدم. مامانم کم و بیش از مسابقه و شرائطش خبر داشت.. یعنی خودم قبلا بهش گفته بودم! اون شب قرار گذاشتیم که اگر من در آزمون برنده شدم دیگه مامانم کاری به کارم نداشته باشه. دیگه بدون اجازه خودم هیچ خواستگاری حق نداره پاش رو توی خونه بذاره! دیگه آزاد آزادم! اگر هم برنده نشدم که بیچاره ام! چون دیگه حق ندارم فک بزنم دیگه نباید هیچ غری بزنم و مثل یه دختر خوب فقط باید بگم چشم! تنها خوبی که دلم رو بهش خوش کرده بودم این بود.. علی الحساب تا پایان رقابت ها از پذیرش هر گونه خواستگار معذوریم! مجتبی مختاری 🌸 @rkhanjani
میگن که ... @rkhanjani