یا رب چه بودم و به کجا رفتهام که من
هر گَه به یادِ خویش رِسَم، گریه میکنم
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
تا نسوزی
عشق را هرگز نمی فهمی که چیست
گاه بخشیدن
گهی آغوش و
گه درد و غم است...
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
شب به دل گفتم چه باشد آبروی زندگی؟
گفت چون پروانه در آغوش دلبر سوختن...
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
از هجوم اشک ما بیدل مپرس
یار می آید، چراغان کرده ایم
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
هر صبح چاک پیرهنی تازه میکند
یارب به دستکیستگریبان آفتاب
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
به محشر چون سرِ خجلت برآرم از کفن، گویم
که یا رب داغِ هجران دیدهام، دیگر مسوزانم
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
به گوهر وا رسیدن موجها برهم زدن دارد
جهانی را شکافی سینه تا یک دل شود پیدا
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
از فلک بیناله کام دل نمیآید بهدست
شهد خواهی، آتشی زن خانهٔ زنبور را
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
من نمی گویم زیان کن یا به فکر سود باش
ای ز فرصت بیخبر در هر چه باشی زود باش
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
مباش بیخبر از درس بیثباتی عمر
که هر نفس ورقی زین کتاب میریزد
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait
گرَم بیایی و پرسی چه بُردی اندر خاک...
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را
#بیدل_دهلوی
@robaiiyat_takbait