eitaa logo
رباعی_تک بیت
4.3هزار دنبال‌کننده
211 عکس
6 ویدیو
0 فایل
کانال اول ما @golchine_sher
مشاهده در ایتا
دانلود
در زد کسی انگار که مهمان داریم در سفره گرسنگی فراوان داریم امروز پدر ابر زیادی آورد مانند همیشه شام باران داریم @robaiiyat_takbait
شرمنده ی روی ماهتـــــــــــــــــــم سعدی جان! اعــــــــــــــــضای مرا همین بنی آدم خــــورد.... @robaiiyat_takbait
سرمایه گذاشتیم ما در نیزه در تیر سه شعبه زره و سر نیزه شمشیر فروشی بزرگی زده ایم باید برود این همه سر بر نیزه @robaiiyat_takbait
بدجور به هـــــم ریخته و ترسیده مادر که دوباره خواب شومی دیده از بهت و سکوت پدرم می ترسم ما گاو نداریـــــــم ولـــــــی زاییده @robaiiyat_takbait
من نام کسی نخوانده ام الا تو با هیچ کسی نمانده ام الا تو عید آمد و من خانه تکانی کردم از دل همه را تکانده ام الا تو @robaiiyat_takbait
تمام ماه و سالم را گرفته همه فکر و خیالم را گرفته نمی دانم بسوزم یا بسازم غم عشق تو حالم را گرفته @robaiiyat_takbait
یک جام پر از شراب دستت باشد تا حال من خراب دستت باشد این چند هزارمین شب بیداریست ای عشق فقط حساب دستت باشد @robaiiyat_takbait
طفلک پســــــرم باز مجابش کردم بی شام به زور قصه خوابش کردم ناگاه کبوتری به خوابش آمد ناچار گرفتم و کبابش کردم @robaiiyat_takbait
دلم جز تو گرفتار کسی نیست به جز چشم تو بیمار کسی نیست مرا کمتر بترسان از رقیبان که گوش من بدهکار کسی نیست @robaiiyat_takbait
کم نامه ی خاموش برایم بفرست از حرف پُرم گوش برایم بفرست دارم خفه می شوم در این تنهایی لطفا کمی آغوش برایم بفرست @robaiiyat_takbait
من با تو چقدر ساده رفتم بر باد تو نام مرا چه زود بردی از یاد من حبه ی قند کوچکی بودم که از دست تو در پیاله ی چای افتاد @robaiiyat_takbait
یک‌شب نزدی سری به تنهایی‌هام تا باز شود دری به تنهایی‌هام هر روز اضافه می‌شود با هر شعر تنهاییِ دیگری به تنهایی‌هام @robaiiyat_takbait
بر هر چه به غیر عشق پا بگذارید دست دل خویش در حنا بگذارید عاشق بشوید، مردم! عاشق بشوید یك نام خوش از خویش به جا بگذارید @robaiiyat_takbait
در آب که شستی تنِ بی‌تابت را دیدند تمام رود‌ها خوابت را لب‌هام به شکل بوسه-ماهی شده‌اند بنداز درون آب قلابت  را ! @robaiiyat_takbait
 در وصف تو از ازل کم آورده دلم اندازه ی صد غزل کم آورده دلم در عشق تو  من ماهیِ خردی هستم دریایی تو! بغل  کم  آورده  دلم @robaiiyat_takbait
می گریم و چشم هایم از ابر پر است کافی است که دیگر دلم از صبر پر است ای چشم غزال کم بیا نزدیکم پاهای من از دویدن ببر پر است @robaiiyat_takbait
بی دغدغه همچنان تو را می بوسم بی بوسه عزیز! در خودم می پوسم آنقدر به بوسه ی تو معتادم که یک قافیه در میان تو را می بوسم! @robaiiyat_takbait
خود را پی نان دوانده بودیم که چه؟ جان را به  جنون رسانده بودیم که چه ؟ در بند سرای سالمندان هستیم ما این همه سال مانده بودیم که چه؟ @robaiiyat_takbait
جوشید غم از زلال اشک مادر از چشمه‌ی بی‌زوال اشک مادر بوده‌است جهیزیه‌ی خواهرهایم سرویس کریستال اشک مادر @robaiiyat_takbait
کَس درد دل درخت را گوش نکرد با باغ، بهار را هم‌آغوش نکرد با این همه باز هم دم باران گرم یک لحظه بهار را فراموش نکرد @robaiiyat_takbait
نه سیب نه گندم است بین من و تو بین من و تو گم است بین من وتو  این عشق که دیگران از او می گویند یک سوءتفاهم است بین من و تو @robaiiyat_takbait
امشب به خدا نمی‌گذارم بروی بنشین غم من برنج خیسانده دلم... @robaiiyat_takbait
این چند هزارمین شب بیداریست؟! ای عشق، فقط حساب دستت باشد! @robaiiyat_takbait
کم نامه ی خاموش برایم بفرست از حرف پرم گوش برایم بفرست دارم خفه می شوم در این تنهایی لطفا کمی آغوش برایم بفرست @robaiiyat_takbait
او گفت که من جان و جهانش هستم آگاه ز پیدا و نهانش هستم پرسید چه نسبتی تو با او داری گفتم نگرانش ، نگرانش هستم @robaiiyat_takbait