در زد کسی انگار که مهمان داریم
در سفره گرسنگی فراوان داریم
امروز پدر ابر زیادی آورد
مانند همیشه شام باران داریم
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
شرمنده ی روی ماهتـــــــــــــــــــم سعدی جان!
اعــــــــــــــــضای مرا همین بنی آدم خــــورد....
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
سرمایه گذاشتیم ما در نیزه
در تیر سه شعبه زره و سر نیزه
شمشیر فروشی بزرگی زده ایم
باید برود این همه سر بر نیزه
#جلیل_صفربیگی
#یاحسین
@robaiiyat_takbait
بدجور به هـــــم ریخته و ترسیده
مادر که دوباره خواب شومی دیده
از بهت و سکوت پدرم می ترسم
ما گاو نداریـــــــم ولـــــــی زاییده
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
من نام کسی نخوانده ام الا تو
با هیچ کسی نمانده ام الا تو
عید آمد و من خانه تکانی کردم
از دل همه را تکانده ام الا تو
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
تمام ماه و سالم را گرفته
همه فکر و خیالم را گرفته
نمی دانم بسوزم یا بسازم
غم عشق تو حالم را گرفته
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حال من خراب دستت باشد
این چند هزارمین شب بیداریست
ای عشق فقط حساب دستت باشد
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
طفلک پســــــرم باز مجابش کردم
بی شام به زور قصه خوابش کردم
ناگاه کبوتری به خوابش آمد
ناچار گرفتم و کبابش کردم
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
دلم جز تو گرفتار کسی نیست
به جز چشم تو بیمار کسی نیست
مرا کمتر بترسان از رقیبان
که گوش من بدهکار کسی نیست
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
کم نامه ی خاموش برایم بفرست
از حرف پُرم گوش برایم بفرست
دارم خفه می شوم در این تنهایی
لطفا کمی آغوش برایم بفرست
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
من با تو چقدر ساده رفتم بر باد
تو نام مرا چه زود بردی از یاد
من حبه ی قند کوچکی بودم که
از دست تو در پیاله ی چای افتاد
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
یکشب نزدی سری به تنهاییهام
تا باز شود دری به تنهاییهام
هر روز اضافه میشود با هر شعر
تنهاییِ دیگری به تنهاییهام
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
بر هر چه به غیر عشق پا بگذارید
دست دل خویش در حنا بگذارید
عاشق بشوید، مردم! عاشق بشوید
یك نام خوش از خویش به جا بگذارید
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
در آب که شستی تنِ بیتابت را
دیدند تمام رودها خوابت را
لبهام به شکل بوسه-ماهی شدهاند
بنداز درون آب قلابت را !
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
در وصف تو از ازل کم آورده دلم
اندازه ی صد غزل کم آورده دلم
در عشق تو من ماهیِ خردی هستم
دریایی تو! بغل کم آورده دلم
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
می گریم و چشم هایم از ابر پر است
کافی است که دیگر دلم از صبر پر است
ای چشم غزال کم بیا نزدیکم
پاهای من از دویدن ببر پر است
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
بی دغدغه همچنان تو را می بوسم
بی بوسه عزیز! در خودم می پوسم
آنقدر به بوسه ی تو معتادم که
یک قافیه در میان تو را می بوسم!
#جليل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
خود را پی نان دوانده بودیم که چه؟
جان را به جنون رسانده بودیم که چه ؟
در بند سرای سالمندان هستیم
ما این همه سال مانده بودیم که چه؟
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
جوشید غم از زلال اشک مادر
از چشمهی بیزوال اشک مادر
بودهاست جهیزیهی خواهرهایم
سرویس کریستال اشک مادر
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
کَس درد دل درخت را گوش نکرد
با باغ، بهار را همآغوش نکرد
با این همه باز هم دم باران گرم
یک لحظه بهار را فراموش نکرد
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
نه سیب نه گندم است بین من و تو
بین من و تو گم است بین من وتو
این عشق که دیگران از او می گویند
یک سوءتفاهم است بین من و تو
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
امشب به خدا نمیگذارم بروی
بنشین غم من برنج خیسانده دلم...
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
این چند هزارمین شب بیداریست؟!
ای عشق، فقط حساب دستت باشد!
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
کم نامه ی خاموش برایم بفرست
از حرف پرم گوش برایم بفرست
دارم خفه می شوم در این تنهایی
لطفا کمی آغوش برایم بفرست
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
او گفت که من جان و جهانش هستم
آگاه ز پیدا و نهانش هستم
پرسید چه نسبتی تو با او داری
گفتم نگرانش ، نگرانش هستم
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait