درین شهرِ پر از جنجالِ و غوغایی از آن شادم
که با خیلِ غمش خلوتسرای دیگری دارم...
#مهدی_اخوان_ثالث
@robaiiyat_takbait
عشق است و شورِ شیطنتِ شاعرانهاش
دیوانه شو که عقل در این حد، فهیم نیست
#محمد_علی_بهمنی
@robaiiyat_takbait
دردیست در دلم که دوایش نگاه توست
دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم
#سجاد_سامانی
@robaiiyat_takbait
دنبال صفا و عشق ذاتی بودیم
با عطر گلاب ناب قاطی بودیم
جای من و تو نبود این شهر بزرگ
بگذار بگویند دهاتی بودیم
#حسن_باقری
@robaiiyat_takbait
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
#شهریار
@robaiiyat_takbait
عشق است که در اُجاق من می سوزد
رفتی و دل ِ اتاق من می سوزد
هر صبح که بیدار شوم، می بینم
خورشید- به اتّفاق من - می سوزد!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
اگر روزی بدست آرم سرِ زلفِ نگارم را
شمارم مو به مو
شرحِ غمِ شبهای تارم را...
#شاطرعباس_صبوحی
@robaiiyat_takbait
نمیشود بنویسم به یادت افتادم،
به قدر ثانیه حتی، نرفتی از یادم!
#مجتبی_سپید
@robaiiyat_takbait
شیرین تر از این چیست که با قندِ لبِ دوست
دور از غم و اندوه جهان چای بنوشی...
#محمد_اسماعیلی
@robaiiyat_takbait
چيست در گردش جادویی چشمت که هنوز
قلم فرشچيان دور خودش می چرخد...!
#حسن_دلبری
@robaiiyat_takbait
خوشا بر حال مهمانی که با بسیاری نعمت
دلش با نعمت دیدار صاحبخانه میسازد…
#هادی_رنجی
@robaiiyat_takbait
آفاق را گردیدهام، مهر بُتان ورزیدهام
بسیار خوبان دیدهام، امّا تو چیز دیگری
#امیر_خسرو_دهلوی
@robaiiyat_takbait