eitaa logo
رباعی_تک بیت
4.2هزار دنبال‌کننده
195 عکس
6 ویدیو
0 فایل
کانال اول ما @golchine_sher
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نور ، به چشمهام لبخند بزن ! من را به نهال عشق پیوند بزن! بر سوخته های جگرم مرهم باش این چینی تکه تکه را بند بزن! @robaiiyat_takbait
مشکن دل مرا که به خود ظلم می‌کنی این شیشه ای که می‌شکنی آشیان توست... @robaiiyat_takbait
«تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار» ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی! @robaiiyat_takbait
دنبال کرد خِیل غمت اهل درد را من ناتوان‌تر از همه بودم مرا گرفت @robaiiyat_takbait
پرسیدم از دلم، که تو را چیست آرزو؟ خندید و گفت؛ اینکه بسوزم برای او ! @robaiiyat_takbait
زندگی جز نفسی نیست،غنیمت شِمُرَش نیست امید که همواره نفس بر گردد... @robaiiyat_takbait
بی مِهـری تـو کـار مـرا ساخته است یک‌ عمر مرا به‌ زحمت انداخته است رفتی و نشـد حـال دلـم هیچ ردیف بعد از تـو دلم قـافیه را باخته است @robaiiyat_takbait
غافل از مور مشو گرچه سلیمان باشی که ز هر ذرّه به درگاه خدا راه بُوَد @robaiiyat_takbait
رنگ سال گذشته را دارد همه لحظه های امسالم سیصد و شصت و پنج حسرت را همچنان می کِشم به دنبالم @robaiiyat_takbait
جهان بازیچه‌ی لبخند و تزویر است، باور کن که گاهی پنبه راحت می‌بُرد حلقوم آهن را @robaiiyat_takbait
تا تو نقاش دلِ تنگ منی، دقت کن! برگ‌ها را نکنی زرد! دلم می‌گیرد @robaiiyat_takbait
دلم خوش است می آيی تو هم به ديدارم مگر سفارش اسلام ، رفت و آمد نيست؟ @robaiiyat_takbait
ای دست بی‌نمک که به گردن ببینمت بشکسته باش و عقده گشای کسی مشو @robaiiyat_takbait
عشـق بر كشتن عـشّاق تفأل مي ‏كرد اوّلين قرعه كه زد بر من بدنام افتاد @robaiiyat_takbait
من... تو... آن روز... زیر باران... بوسه... یادت مانده در آن خیابان بوسه؟ مانند دو خطّ متقاطع، من و تو، یک روز جدا شدیم با آن بوسه... @robaiiyat_takbait
هر کس که با ولای تو در زیر خاک رفت آید به صبح حشر برون همچو آفتاب @robaiiyat_takbait
مشکن دل مرا که به خود ظلم می‌کنی این شیشه ای که می‌شکنی آشیان توست... @robaiiyat_takbait
هر که با تو خو بگیرد می شود محبوب خلق نوکرت دارد شرف بر هر چه آقا زاده ای @robaiiyat_takbait
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست   چگونه با جنون خود مدارا می کنم هـر  شب... @robaiiyat_takbait
چون شعر و ترانه بود در خانه ی ما چون رود روانه بود در خانه ی ما یک صبح بهار مادرم خوابش بُرد تقدیر زمانه بود در خانه ی ما @robaiiyat_takbait
تشخیص پزشک خستگی از دنیاست با من بنشین و چای درمانی کن... @robaiiyat_takbait
می‌بینمت از دور و زیاد است همین هم این سوخته‌ دل ساخته با کمتر از این هم... @robaiiyat_takbait
هی لحظه به لحظه می شوم تنهاتر لبخند زدم که چهره ام زیباتر... از ثروت دنیا به همین می نازم یک قلب شکسته و دو چشم...، اما تر... @robaiiyat_takbait
با تیشه‌ی خیال تراشیده‌ام تو را در هر بُتی که ساخته‌ام دیده‌ام تو را @robaiiyat_takbait
سوزد و گریَد و افروزد و خاموش شود هرکه چون شمع بخنددبه شبِ تارِ کسی... @robaiiyat_takbait