روزی که زمین میزبان فوجی از #بهشتیان بود...
٢۵ آبان ١٣۶١ بود،
#شهید آوردند، یکی از پس از دیگری؛
کاروان ٣٧٠ نفری جوانانی که با ذکر #یا_زینب (س) شهیدِ آب و آتش شده بودند و در یک روز میهمان مردمان شهر زیبای #خدا.
آن روز پیکرهای گلگون شهدای #عملیات_محرم بر دستان قدردان جمعیتی کمسابقه، به #گلستان_شهدا_اصفهان رسیدند و در خاک پاک میهن آرام گرفتند.
٢۵ آبان ۶١، آسمان #اصفهان گلگون و زمین، قدمگاه مردان و زنانی شده بود که پیکر بر آب رفته ٣٧٠ فدائی راه سرخ #سید_الشهدا (ع) را با سربلندی تشییع و با این فداییان وطن، وداع کردند.
#روحشان_شاد_راهشان_پر_رهرو
@roghaiiehkhoor
امام صادق ع فرمود: خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده شود، بر اهل آسمان چنان می درخشد که ستارگان بر اهل زمین می درخشد.
@roghaiiehkhoor
وقتى بنده اى براى نماز شب بلند مى شود و خواب بر وى غلبه مى كند و به اين طرف و آن طرف متمايل مى شود و چانه اش به سينه مى چسبد. خداوند امر مى كند درهاى آسمانها باز شود؛ و به ملائكه مى فرمايد: ببينيد بنده ام كه به خاطر تقرب به من، (عملى كه واجب نكرده ام) به چه حالى افتاده است. من هم سه خصلت به او مى دهم: 1- گناهانش را مى بخشم 2- توبه تازه براى معاصى اش فراهم مى كنم 3- رزقش را زياد مى نمايم. اى ملائكه همه را شاهد مى گيرم كه اينها را به او ببخشم.
برگرفته از کتاب شریف تحفه معلم
@roghaiiehkhoor
قرار روزانه
فرستادن پنج صلوات به نیت سلامتی وتعجیل در فرج آقا امام زمان (عج).هر روز هدیه به روح مطهر یک شهید شهر.
.امروز هدیه به روح شهید گرانقدر( شهیدعلی اصغرکوهی)
@roghaiiehkhoor
*رفیقی میگفت :*
*دنیا یک خانه بزرگ است*
و
آدمها هر کدام مانند یکی از وسایل خانه هستند :
*بعضی کارد هستند*
تیز ، برنده و بیرحم.
*بعضی کبریت هستند*
و آتش به پا میکنند.
*بعضی کتری هستند*
و زود جوش میآورند.
*بعضی تابلوی روی دیوار هستند،*
بود و نبودشان تاثیری در ماهیت خانه ندارد.
*بعضی قاشق چایخوری هستند،*
و فقط کارشان بر هم زدن است.
*بعضی رادیو هستند*
و فقط باید بهشان گوش کرد.
*بعضی تلویزیون هستند،*
و بدجور نمایش اجرا میکنند.
اینها را فقط باید نگاه کرد.
*بعضی قابلمه هستند،*
برایشان فرقی نمیکند محتوای درونشان چه باشد ، فقط پر باشند کافیست.
*بعضی قندان هستند،*
شیرین و دلچسب.
*بعضی دیگر نمکدان،*
شوخ و بامزه.
*بعضی یک بوفه شیک هستند،*
ظاهری لوکس و قیمتی دارند ، اما در باطن تکه چوبی بیش نیستند.
*بعضی سماور هستند،*
ظاهرشان آرام ، ولی درونشان غوغایی برپاست.
*بعضی یک توپ هستند،*
از خود اختیاری ندارند و به امر دیگران اینطرف و آنطرف میروند.
*بعضی یک صندلی راحتی هستند،* میشود روی آن لم داد ، ولی هرگز نمیتوان به آنها تکیه کرد.
*بعضی کلاه هستند،*
گاهی گذاشته و گاهی برداشته میشوند ولی در هر دو صورت فریبکارند.
*بعضی چکش هستند،*
و کارشان کوبیدن و ضربه زدن و خرد کردن است.
و اما...
*بعضی ترازو هستند،*
عادل و منصف ، حرف حق را میزنند ، حتی اگر به ضررشان باشد.
*عده ای تنگ بلورین آب هستند،*
پاک و زلال اینها نهایت اعتمادند.
*برخی آینه اند،*
صاف صیقلی بدون کوچکترین خط و خش ، اینها انتهای صداقتند.
*عده ای، چتر هستند،*
یک سایبان مطمئن در هجوم رگبار مشکلات.
*عده ای دیگر لباس گرم هستند،*
در سرمای حوادث ، تن پوشی از جنس آرامش.
*عده ای مثل شمع،*
میسوزند و تمام میشوند ، ولی به اطرافیان نور و گرما و آرامش میدهند.
🔹 *این مهم است که :*
*ببینیم ما در زندگی نقش کدام یک از این وسائل خانه را بازی میکنیم.*🌹🌹🌹 @roghaiiehkhoor
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
۲6 آبان ماه
سالروز #حماسه قهرمانانه رزمندگان اسلام در #سوسنگرد و روز #شهدای_پاسدار_سوسنگرد گرامی باد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
@roghaiiehkhoor
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
@roghaiiehkhoor
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی و همسرش
کتاب : یادت باشد
part05.mp3
3.18M
@roghaiiehkhoor
نمایش کتاب یادت باشد ادامه دارد باماهمراه باشید ومن الله التوفیق
📗#معرفی_کتاب📗
کتاب «یادت باشد»، داستان زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالیمرادی،دومین شهید مدافع حرم استان قزوین است که در کمتر از ده روز به چاپ هجدهم رسید.
این کتاب، عاشقانهترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم اهل بیت علیه السلام است. شهید سیاهکالیمرادی، در پاییز سال ۱۳۸۹ به کربلا رفت، در پاییز سال ۱۳۹۱ عقد کرد، در پاییز سال ۱۳۹۲ ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال ۱۳۹۴ به شهادت رسید!
«یادت باشد» یک عاشقانه آرام در دل هیاهوهای زندگی است که با زبانی ساده و شیرین بهقلم «رسول ملاحسنی» و به روایت همسر شهید نوشته شده است و طراحی جذاب جلد آن، گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب «یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است.
#چرا_غمگین_شوم💯
🌷 بین هر دقیقه تا دقیقه بعدی فرجی از جانب پروردگار آسمان است
🌸چرا غمگین شوم‼️
👈 روزی ام نوشته شده، عمرم حساب شده و اجلم نمی دانم کی سرمی رسد ❗️
🌷چرا غمگین شوم‼️
🌸پروردگارم از مادر به فرزند نسبت به من مهربانتر است
🌷چرا غمگین شوم‼️
🌸چون استغفار کنم پروردگارم روزی ام می دهد و از همه ناراحتی ها نجاتم می دهد
🌷چرا غمگین شوم‼️
🌸پروردگارم چون بخواهد کاری را بکند بگوید باش می شود❗️
🌷چرا غمگین شوم‼️
🌸به پروردگارم اطمینان دارم که مانندی ندارد
🌷چون شکست خوردی برای الله سجده کن و بگو یا جبار برایم جبران کن.
🌸 و اگر در حقت ظلم نمودند در مقابل الله سجده کن و بگو یا عادل مرا نصرت بده.
🌷 و چون راه را گم کردی بگو ای بصیر هدایت و راهنمایی ام کن.
🌸 اگر دنیا بر تو تنگ گردید و یاوری نداشتی بدان الله از آنچه تصور می کنی به تو نزدیکتر است.
@roghaiiehkhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس و فیلم لو رفته اتاق خواب پزشکان و پرستاران در بیمارستانهای کرونایی،خجالت هم خوب چیزیه،بیشتر از این خجالت میکشم توضیح بدم خودتون مشاهده کنید،و به بقیه توصیه کنید مراقب کرونا باشید کادر پزشکی حال و روز خوبی نداره
@roghaiiehkhoor
#تلنگر
🛑یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد.
در آنجا پسر کوچک شان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند...
روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید:
پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟
پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما
گفتند و بحث کردیم، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم...
پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه
روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز
را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفس مان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به ما یاد دادند که باید قسمتی از درآمدمان را به دولت بدهیم تا برای آبادی شهرها
و روستاها خرج شود.
بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه
پسرش وقت کمی در هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود. از آن جایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند، به پسرش گفت:
پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم!
بنابراین پسر دوشنبه ها مدرسه نمی رفت. دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده؛ گفتند مریض
است؛ دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند...
بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند.
وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت...
بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد. گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا این قدر کم درس درست و حسابی می خوانند.
مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و
سپس جواب داد:
ما هم ۵۰ سال پیش مثل شما فکر می کردیم.
تعریف باسوادی فقط خواندن فیزیک و شیمی و ریاضی نیست؛ بلکه احساس مسوولیت و مشارکت نسبت به مسایل جامعه است.
مهارت های زندگی و اجتماعی شدن در یک جامعه مدنی برای همه لازم است ولی فیزیک و شیمی ممکن است برای گروهی خاص کارگشا باشد ...
@roghaiiehkhoor