هدایت شده از مهدےﷺیار
💠معاوضه ی المیزان با یک بیت شعر ایرج میرزا :
🔸️آیت الله علوی بروجردی در نقل تکان دهنده ای از علامه طباطبایی که خود شاهد آن بوده است ، بیان می کند که مرحوم علامه در مجلس روضه ای وقتی روضه خوان شعری خاص از ایرج میرزا را قرائت می کرده است از او می خواهد بیتی را تکرار کند و به شدت اشک می ریخته است که تا چهار بار این تکرار انجام می شود و سپس فرموده است :
ای کاش ایرج میرزا آن شعر خاص یا یک بیت آن شعر خود را که در وصف داغ حضرت علی اکبر علیه السلام سروده است را به من می داد و من المیزان را به او می دادم.
🔹️بیت منظور نظر علامه طباطبایی این بیت بوده است
بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانه ی مرغ پریده را.. !
🔸️ آیت الله علوی بروجردی ادامه می دهد :
من به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردم که آیا ایرج میرزا را می شناسید؟
او هجو سرا است.
🔹️ علامه می فرماید : بله می شناسم و کتاب شعر او را هم دارم سپس علامه می فرماید :
مع ذلک ، ای کاش ایرج میرزا این بیت شعرش را به من می داد و من المیزان را به او می دادم.
و ادامه می دهد : من گمان ندارم کسی که چنین بیتی را راجع به حضرت علی اکبر امام حسین علیه السلام سروده است ، در روز قیامت حضرت سید الشهدا علیه السلام نسبت به این فرد بی تفاوت باشد.
✍ متن کامل شعر ایرج میرزا از این قرار است :
رسمست هرکه داغ جوان دید دوستان
رأفت برند حالت آن داغ دیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را
آن دیگری بر او بفشاند گلاب شهد
تا تقویت شود دل محنت کشیده را
یک چند دعوتش بگل و بوستان کنند
تا برکنندش از دل ، خار خلیده را
القصه ، هرکس به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیت خاطر حسین. !؟
چون دید نعش ا کبر در خون تپیده را
آیا که غم گساری و اندوه بری نمود
لیلای داغدیده ی محنت کشیده را
بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانۀ ی مرغ پریده را.. !
#داستانهای_ناب
•┈┈••❥•🌺•❥••┈┈•
╔═🦋🌿════╗
@dastane313
╚════🌿🦋═╝
مولای ما ، صاحب عزا ، مهدی جان
در روزهای هراسناکی که جهان از اضطراب بیماری به خلوت خویش خزیده است ، ما با دلهای دردمند و مشتاقمان ، با اشک های دمادم و بی پایانمان و با جان های منتظر و امیدوارمان ... رخت بی ریای عزا بر تن کردیم ، خیمه های ماتم برپا نمودیم و بساط روضه گستردیم ...
... و امید آن داریم که به حرمت عزای جد غریبتان ، خداوند ، رخت فرج بر قامت زهرایی شما بپوشاند و چشمان سوگواران امام مظلوم را به جمال بهشتی شما روشن کند ...
یاران ابی عبدالله به شهادت رسیدند و جز خانواده اش كه اولاد علی (ع) اولاد جعفر بن ابیطالب، اولاد عقیل و امام حسن (ع) بودند، دیگر كسی نمانده بود همگی آنها گرد آمدند و تصمیم به جنگ گرفتند
ابتدا فرزند خود امام، حضرت علی اكبر از پدرش اجازه نبرد خواست امام هر كدام از اصحاب كه اذن مبارزه نمی خواستند مقداری طفره می رفتند تا عطش و عشق شهادت آنها در تاریخ ثبت شود و همچنین نمی خواست آنها به شهادت برسند، ولی وقتی از فرزندش اذن می خواهد بدون مكث كردن به او اذن می دهد.
1_26956369.mp3
668.1K
انا علی ابن الحسین بن علی – نحن و بیت الله اولی بالنبی - من شبث و شمر ذاك الدنی - و مشر ذالك الدنی – اضربكم بالسیف حتی ینثنی ضرب غلام هاشمی علوی – ولا ازال الیوم احمی عن ابی تالله لا یحكم فینا ابن الدعی
و بالاخره نوبت علی اكبر می رسد او در ظهر عاشورا و جلوی پدر به سوی میدان ستیز می رود و از خود شجاعتها نشان می دهد ، علی اكبر بر لشگر حمله ور می شود رجزی چنین می خواند
علی اكبر، چندین بار حمله كرد و جمع بسیاری را كشت بطوریكه مردم از بسیاری كشتگان خودشان به خروش آمدند در روایتی با تشنگی ای كه داشت صد و بیست نفر از آنان را كشت
در روایتی با تشنگی ای كه داشت صد و بیست نفر از آنان را كشت سپس نزد پدر برگشت در حالیكه زخم بسیاری برداشته بود عرض كرد ای پدر العطش قد قَتَلنی و ثقل الحدید اجهدنی، نهل الی شربه من الماء سبیلُ اتقوی بها.
پدر جان تشنگی مرا دارد می كشد و سنگینی این سلاح توانم را گرفته آیا جرعه آبی است بنوشم تا نیرو بگیرم و به دشمنان بتازم .
امام گریست و اینچنین به فرزندش پاسخ داد: ای پسر جان اندكی جنگ كن امیدوارم به همین زودی جدت پیامبر را دیدار كنی و از دستش سیراب شوی كه دیگر هرگز تشنه نشو
ای فرزندم زبانت را بیرون آور سپس زبان علی اكبر را در دهان مبارك خود گذاشت و آن را مكید و انگشتر خویش را به او داد و فرمود آن را در دهان خود بگذار و برای جنگ با دشمن برگرد عده ای گفتند امام ، زبان علی اكبر را در كام گرفت تا به او بنماید كه كام او از كام فرزندش خشك تر است و با این حالت، همدردی با فرزندش بكند.
عده ای گفته اند كه در این دم آخر منظور امام این بود كه او را به حقایقی آگاه كند كه درجات معنوی او را ارتقاء دهد و تمام علوم را به او آموخت چنانچه پیامبر در آخرین لحظات عمر شریفشان علی را در بستر خود خواست و زبان در كام او نهاد و به او حقایقی آموخت كه هزار هزار باب علم بود.
حضرت علی اكبر دوباره به میدان برگشت و جنگید تا كشتگان را به 200 نفر رساند مردم كوفه از كشتن او خودداری می كردند مره بن منقذ عبدی لیثی حضرت علی اكبر را دید و گفت گناه عرب بر گردن من باشد اگر علی اكبر با این همه كشتار از من بگذرد، داغش را به دل مادرش می گذارم.
حضرت علی اكبر با شمشیر می تاخت و حمله می كرد تا آنكه مره بن منقذ راه را بر او بست و نیزه ای به او زد و حضرت را از پای در آورد راوی می گوید احتواه الناس فقطعوه باسیافهم سپاه اطراف او را گرفت و با شمشیرهایشان آنقدر به آن جوان زدند تا قطعه قطعه گشت
در كتاب روضه الصفا نقل شده است امام بر بالین حضرت با صدای بلند گریست به طوریكه تا آن زمان صدای گریه او را به این بلندی كسی نشنیده بود شیخ مفید می گوید زینب (س) در این هنگام از سرا پرده خیمه شتابان بیرون آمد و فریاد زد یا اخیاه و ابن اخیاه ای برادر وای پسر برادر!! و آمد تا خود را روی پیكر علی اكبر انداخت حسین سر خواهر را بلند كرد و او را به خیمه برگرداند و به جوانان بنی هاشم فرمود برادر خود را بردارید به خیمه ببرید.
در آستانه #تاسوعا و #عاشورای_حسینی تصاویری جدید و اختصاصی از پهن کردن موکت فرش های قرمز رنگ در کف زمین بین الحرمین @roghaiiehkhoor
🏴#بیا_تا_برویم...!
✍... از #تاسوعای_حسینی(ع)، در قالب یک واژه #درس بگیریم؛ صدایی که میگوید: #بیا... و از #عاشورا در قالب یک واژه درس بگیریم و آن اینکه فرمان و دستوری میگوید: #برویم... میان روز تاسوعا و روز عاشورا، فقط #یک_شب فاصله بود؛ و بین «بیا» و «برویم» نیز فقط #یک_حرف_تاء فاصله است.
💎جمله «بیا تا برویم»، ترجمهای #دلی و #عملی از حدیث امام حسین(ع) است؛ حدیثیکه در روز هشتم ذیالحجه، در آستانه مراسم #حج میفرمایند: «مَنْ کانَ فینا باذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّنًا عَلی لِقاءَ اللهِ نَفْسَهُ فَلْیرْحَل مَعَنا»، هرکسی که آماده #جانفشانی برای ما هست؛ بیاید؛ و با ما #همراه بشود؛ از کلّ این قسمت در قالب یک واژه درس بگیریم: یعنی بیا... بیا... گویی صدای #قافلهسالار کاروان حسینی(ع) به گوشمان میرسد که میفرماید: #بیا...
💢و جمله «فَلْیرْحَلْ مَعَنا» نیز در قالب یک واژه ترجمه میشود؛ و آن اینکه: #برویم! به قول #شاعر که میفرماید: جاده و اسب مهیاست، #بیا_تا_برویم.
💠در ماجرای #کاروان_حسینی(ع)، آخرین مهلتی که برای پیوستن به جمع یاران وجود داشت؛ #روز_تاسوعا و #شب_عاشورا بود و نهایتاً تا #ظهر عاشورا، یعنی تا زمانی که امام حسین(ع) زنده باشند. اما #عصر_عاشورا، #آغاز #حرکت_آسمانی کاروانیان و آغاز ورود ایشان به اثرگذاری بر عالم و آدم بود؛ بهعبارتدیگر، عصر عاشورا، آغاز #مأموریتهای کاروانیان در عالم است...
▪️#بیا بهسوی #حسین(ع) تا او نیز تو را #با_خود ببرد
@roghaiiehkhoor