4.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 خدمتی که پدر بشار اسد (حافظ اسد) به ایران کرد و بلایی که سر صدام آورد در جنگ تحمیلی آورد...
بفرستید برای اونایی که این جریان رو نمیدونستن...👌👌
برای دیدن کلیپهای بیشتر کلیک کن
4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون نگاه امضا زد...
برای دیدن کلیپهای های بیشتر کلیک کنید
♥️امام صادق علیهالسلام فرمودند:
پدرم مرا به سه چيز ادب آموخت و از سه چيز نهى ام فرمود؛
سه نكته ادب اين بود كه فرمود فرزندم!
1⃣هركس با دوست بد بنشيند، سالم نمى ماند.
2⃣و هر كس گفتارش را كنترل نكند پشيمان مى شود.
3⃣و هر كس به جايگاه هاى بد وارد شود مورد بدگمانى قرار مى گيرد.
و آن سه چيز كه مرا از آن نهى فرمود:
1⃣دوستى با كسى كه چشم ديدن نعمت كسى را ندارد.
2⃣با كسى كه از مصيبت ديگران شاد مى شود.
3⃣با سخن چين.
📚تحفالعقول
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید
وقتی حاج قاسم کردستان عراق را از دست داعش نجات داد.
@rohallah_kazemy
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما انجام بدین فکر نمیکنم دو سه دقیقه بیشتر وقت بگیره و بفرستین برای بقیه.
در صورت تمایل در انتشارش سهیم باشیم
برای دیدن کلیپهای بیشتر کلیک کنید
🔸ماجرای ساخت مسجد با یک حبه انگور
آقای قرائتی نقل میکند: روزی به مسجدی رفتیم که امام جماعت مسجد دوست پدرم بود، گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد، برایتان تعریف کنم:
روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود، بعدازظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید لطفا انگور را بیاور تا دورِهم با بچه ها انگور بخوریم.
همسرش باخنده میگوید:
من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوشمزه و شیرین بود!
مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید..؟!
زن لبخند دیگری میزند و میگوید: بله تمامش را
مرد ناراحت شده میگوید:
یک مَن (سه کیلو) انگور خریدم یک حبهی اون رو هم برای من نگذاشتهاید؟!
ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو میرود، ناگهان از جا برخاسته از خانه خارج میشود...
همسرش که از رفتارش شرمنده شده و او را صدا میزند، ولی هیچ جوابی نمی شنود
مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشته...
به او میگوید:
یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری میکند، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند و میگوید:
بی زحمت همراه من بیایید؛ او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید:
میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید..
معمار هم وقتی عجله مرد را میبیند تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت مسجد میکند...
مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد.
همسرش به او میگوید:
کجا رفتی مرد...؟! چرا بیجواب چرا بی خبر؟!
مرد در جواب همسرش میگوید:
هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک مَن مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.
همسرش میگوید چطور؟ مگر چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کملطفی کردیم معذرت میخواهم...
مرد با ناراحتی میگوید:
شما حتی با یک دانه از یک مَن انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست...
جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا به یاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟!؟
و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند...
امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده،
۴۰۰سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد میباشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت.
@rohallah_kazemy
3.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محدودیتها تنها در ذهن ها هستند.
@rohallah_kazemy
11.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام صادق ع به سدیر فرمودند کسانی که هر روز قبر امام حسین ع را زیارت نمیکنند در حق امام حسین ع جفا میکنند.
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک و رحمت الله و برکاته
@rohallah_kazemy