ι loѕт мy lιғe ιn нιѕ eyeѕ мr . jυdge
زندگیمو به چشماش باختم آقاي قاضي 👁🌎♥️💍
❣ @roman_ziba
💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت419 _نمیتونم یلدا و آرامش و تنها بذارم،میرم خونه.صبح میبینمت. همین!رغبتی به
🌺🌺🌺🍃
🌺🌺🍃
🌺
#پارت420
دلش گواه بدی میداد،نکند یلدا تب کرده و آرامش الان در بیمارستان باشد؟ممکن نبود چنین مواقعی آرامش اول به او زنگ میزد.
لامپ اتاق را روشن میکند،چشمش روی موبایل او ثابت میماند.نکند رفته خانهی مارال... اما این وقت شب؟
به سراغ موبایل میرود تا شاید خبری از آرامش را در آن پیدا کند.
قبل از برداشتن موبایل،چشمش روی کاغذ تا شده خشک میماند.قلبش تند میکوبد،نکند با هاله دعوایشان شده!
با تردید دست پیش میبرد و کاغذ را باز میکند.دست خط او را خیلی خوب می شناسد:
_سلام هامون شنیدم که بهم زنگ زدی،ببخش عمدا جواب ندادم چون نخواستم با شنیدن صدام بازم مثل همیشه بفهمی یه مشکلی هست و خودت رو برسونی. میدونم اون قدر مرد هستی که با یه اشاره ی کوچیک به هر قیمتی هم که شده میای
راستش رو بخوای من قبل از شناختن تو هیچ مردی ندیده بودم.تو بهم نشون دادی مردونگی یعنی چی! حس بی اعتمادی که برادرت بهم داد رو تو از بین بردی،از این به بعد اگه کسی بهم بگه مردها سر و پا یک کرباسن براشون از تو میگم از اینکه چطور پای اشتباه برادرت موندی تا جبران کنی،از اینکه چطور برای دخترم پدری کردی.من با تو معنی عشق رو فهمیدم،یاد گرفتم چطور گذشت کنم،راستش رو بخوای کمی هم لوس شدم.عادت کردم بهت تکیه کنم،عادت کردم هر اتفاقی که افتادم ته دلم قرص باشه که تو پشتمی.
وقتی داشتم لباسام و جمع توی چمدون می ذاشتم به این فکر کردم که اندازهی یک کتاب باهات حرف دارم اما الان که دارم مینویسم ذهنم خالیه خالیه،پوچِ پوچ...
من هرگز نخواستم سربار زندگی کسی باشم،حق تو این نیست که جور اشتباه برادرت رو بکشی و زندگی ای رو به خودت تحمیل کنی که انتخاب تو نبوده.
حق تو خوشبختیه،ازدواج با دختری که خوشحالت کنه.همسرت باشه نه دخترت.
به اندازه ی مرام و مردونگی تو خانوم باشه و برات تلخی هایی که توی زندگی با من چشیدی رو تبدیل به شیرینی کنه درست همون حسی که تو بهم دادی.
هامونم... آخرین باره که این طوری صدات میزنم،بعد از اینکه پام رو از این خونه گذاشتم بیرون دور تا دور قلبم زنجیر بزرگی میکشم و درش رو قفل میکنم.جای تو اونجا محفوظه کسی حق ورود نداره.
🍃
🌺🌺
🌺🌺🌺🍃
🌺🌺🌺🌺🍃
I'm no perfect Never have been
Never will be Bring your expectations low.
من كامل نيستم ! هيچوقت نبودم، هيچوقت نميشم ، توقعِت رو بيار پايين.
❣ @roman_ziba
💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت420 دلش گواه بدی میداد،نکند یلدا تب کرده و آرامش الان در بیمارستان باشد؟ممک
🌺🌺🌺🍃
🌺🌺🍃
🌺
#پارت
-گلمون کم بود که الان رسید
و دست غزل رو گرفت و به سمت خودش کشید...هر دو به هم خیره شده بودن.....نگاهشون پر از عشق
بود....احسان لبخند مرموزی زد و اروم گفت:
-بیچاره ها.....چقدرم تابلون
خندم گرفت ....کشف این موضوع برام جالب بود...اصال فکر نمی کردم غزل و سیاوش به هم عالقه داشته باشن ولی
معنی این نگاه ها چیزی جز این نمی تونست باشه..با نزدیک شدن بهنام احسان از جاش بلند شد چند قدم جلو رفت
و بلند گفت:
-به به بهنام عزیز....چه عجب باالخره اومدی
با این حرف احسان ..سیاوش هم دست غزل رو رها کرد و به سمت اونا رفت ..هر سه با هم دست دادن و به سمت ما
بر گشتن....شیر بهروز تمام شده بود و توی بغلم خواب بود...اروم از جام بلند شدم....جرات نگاه کردن توی چشمای
بهنامو نداشتم..می ترسیدم چشمام احساسم رو لو بدن اروم سالم کردم
-سالم
صدای بهنامو شنیدم که خیلی جدی گفت:
-سالم
غزل گفت:
-چرا همه ایستادین؟بشینین دیگه
و خودش سریع اومد و کنار من نشست.....سیاوش هم کنار غزل جای گرفت....بهنام اروم جلو اومد و گفت:
-بچه رو بده بغل من
و خودش کنار من نشست..و منتظر بهم چشم دوخت.....احسان رفت و روی مبل کنار بهنام نشست..بین احسان
وسیاوش فقط یه مبل فاصله بود..... خم شدم و اروم بچه رو گذاشتم توی بغل بهنام...خدای من چه بوی خوبی
میداد...هیچوقت اینقدر به بهنام نزدیک نشده بودم... نفس عمیقی کشیدم و ریه هام رو از بوی عطرش پر کردم .در
حال بلند شدن بودم که دیدم یقه لباسم توی دست بهروز کوچولو مونده...دوباره خم شدم تا لباسم رو از دست مشت
شده بچه بیرون بیارم..اروم اروم دستش رو باز می کردم که احساس کردم توی یقه لباسم که بازه سرد و گرم میشه
و هر لحظه شدت سرد و گرم شدن بیشتر میشه......نگاهم رو باال اوردم...وای خدایا..... چشمای بهنام رو دیدم که
🍃
🌺🌺
🌺🌺🌺🍃
🌺🌺🌺🌺🍃
دنیا مثل گروههای فامیلی میمونه!
نه میشه لغت بدی
نه بهت خوش میگذره!
❣ @roman_ziba
| 𝕐𝕠𝕦 𝕒𝕣𝕖 𝕒𝕝𝕨𝕒𝕪𝕤 𝕥𝕙𝕖 𝕣𝕖𝕒𝕤𝕠𝕟 𝕓𝕖𝕙𝕚𝕟𝕕 𝕞𝕪 𝕤𝕞𝕚𝕝𝕖𝕤 |
تو هميشه دلیل لبخندای منی!💞🌿
❣ @roman_ziba
🔝ᒪOᐯIᑎG ᴅᴏᴇsɴ'ᴛ ᴀʟᴡᴀʏs ᴍᴇᴀɴ sᴛᴀʏɪɴɢ ғᴏʀᴇᴠᴇʀ
دوست داشتن ، هیچوقت به معنای همیشه موندن نیست!
❣ @roman_ziba
In my heart there is no one but you:)
تو قلبِ من کسی جز تو جایی نداره
❣ @roman_ziba
Be with someone who
you don’t have to hide anything
با کسی باش که لازم نباشه چیزی رو ازش پنهون کنی...
❣ @roman_ziba
wont make you forget, it will make you grow and understand things!
زمآن باعث نمیشهـ فرآموش کنی،بآعث میشهـ بزرگ شی و بفهمے!
❣ @roman_ziba
N'oublie jamais qui tu es
هیچ وقت فراموش نکن چه کسی هستی
❣ @roman_ziba