💫
قشنگ ترین حس زمانیست🌸
که یه اتفاق خوب برات میفته
وتومطمئنی که اون اتفاق خوب
یه پاداش ازطرف خدا 🌸
بوده برای تو
زندگیتون پُر باشه از این 🌸
اتفاقای خوب و هدیه های آسمون🌸
❣ @roman_ziba
..✨
اصلا مهم نیست
ساعت چنده...
روز با لبخندِ تو
شروع میشه 😍
❣ @roman_ziba
هدایت شده از حتما ببینید👇
📌 این اپ براساس جدیدترین متدهای روانشناسان #موسیقیدرمانی طراحی شده و کمک میکند تا با موسیقی آرامش را به زندگیتان برگردانید
🌿مقابله با بیخوابی و #افسردگی
🌿رهایی از نگرانی و #استرس
☯️ دریافت برنامه👇
بخدا دغ میکردم اشک میومد
رو گونش
عاخرم دیر فهمید من بودم دیوونش:)
❣ @roman_ziba
تبِ عِشق درمان ندارد❣
مگر" تو "دَوایَش شوی..!😍💕❣💕
#استوری_عاشقانه
❣ @roman_ziba
هدایت شده از تبلیغات پیشروو
❤️عکس خودت و اونی که دوسش داری رو تو این برنامه بذار
بببین بچهتون چه شکلی میشه22
👇👇👇
هدایت شده از 🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
axbache22ieeta-v1000111.apk
14.63M
🔴 چهره بچه آیندهتونو با این برنامه ببین
🔻میفهمی شبیه کدومهتونه22👆👆👆
💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت16 خدای من...دروغ بود؟مرتضی ای در کار نیست..یعنی منو دزدیدن؟ تمام وجودم لرزید..
🌺🌺🌺🍃
🌺🌺🍃
🌺
#پارت17
از فرصت پیش اومده استفاده کردم و سریع به سمت در اتاق دویدم.و از اتاق خارج شدم نگاهی به اطراف
کردم....اوه راه پله....بدون نگاه به پشت سرم از پله ها سرازیر شدم ...صدای پاشو که داشت دنبالم میدوید میشنیدم
ولی جرات این که برگردم و پشت سرم رو نگاه کنم هم نداشتم....خدایا....حاال باید از کدوم طرف برم....نور رو
دنبال کردم...خودشه این باید در خروجی باشه ....صدای فریادشو می شنیدم که ازم می خواست سر جام بایستم و
فرار نکنم ولی من با تمام قوا میدویدم..دستگیره دررو گرفم و بازش کردم داشتم ازساختمان خارج می شدم که
محکم به چیزی بر خورد کردم ....وای خدای من بینیم شکست.....اخ چه دردی.....دستم رو روی بینیم گذاشتم و
سرم رو باال گرفتم تا ببینم چیزی که باهاش برخورد کردم چی بوده
-نهههههه......این غیر ممکنه.....من...من..دارم خواب میبینم؟
واقعا باور کردنی نبود....بهروز که کشته شده بود.....پس.
-بهروز؟....نه...این غیر ممکنه....تو...تو ...زنده ای؟
با گفتن این کلمات اروم اروم عقب عقب می رفتم و از شدت شکی که بهم وارد شده بود داشتم از حال می رفتم
-گرفتیش بهنام.....دختره چموش...می دونم باهات چیکار کنم
-یعنی داشت فرار می کرد؟سیاوش یه کارم نمی تونی درست انجام بدی
خدای من ....گفت بهنام؟....یعنی بهروز نیست....چقدر شبیه بهروزه...ولی اره بهروز نیست..قدش بلند تره....قیافش
هم خشن تر ....مشغول نگاه کردن به بهنام و فکر بودم که با ضربه شدیدی که به صورتم خورد به خودم اومدم.....
-اینو برای این زدم که دفعه دیگه فکر فرار به سرت نخوره حالیت شد.حاال حاال با هم کار داریم..پس بهتره دیگه از
این غلطا نکنی...حالیت شد
این حرفا رو بهنام بود که میزد....با چشمای پر از اشک نگاهش می کردم...با بغض گفتم:
-شما کی هستین؟از من چی می خواین؟
با عصبانیت بازومو توی چنگش گرفت و منو به سمت داخل هول داد
-برو تو....حرف زیادی هم نزن
با فشاری که به دستم اورده بود احساس می کردم خون به پایین دستم نمی رسه...با تمام قدرت بازومو از توی
دستش بیرون کشیدم و ازش فاصله گرفتم...وارد خونه شدیم....سیاوش...همون پسری که منو با خودش اورده بود
پشت سر ما وارد شد و در رو قفل کرد و کلید رو توی جیب شلوارش گذاشت..با گریه و التماس گفتم
🍃
🌺🌺
🌺🌺🌺🍃
🌺🌺🌺🌺🍃
💫
وقتی لبخند به دنبال جایی
برای نشستن میگردد
آرزو میکنم
لبهایت در آن نزدیکی باشد!
امروز به هر چیزی که غمگینت کرده
لبخند بزن :)
هیچ غمی پایدار نیست
همانطور که شادی ها ماندگار نیستند
❣ @roman_ziba
مرگم باد
اگر لحظهای کوتاه بیایم
از تکرارِ این پیش پا افتادهترین حرف
که: " دوستت دارم " !
دوستت دارم...
به نجابت باران قسم!
✍ احمد شاملو
🌹 عصرتون بخیر بهترین ها...
❣ @roman_ziba