📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕#محا
🍃🥀🍃🥀
🥀🍃🥀
🍃🥀
🥀
⚜هوالعشق ⚜
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت_سی_هفتم
رو به جمع گفتم : چه کردین !!! مرا شگفت زده کردید عالی جنابان ...
هیربد : کار خان داداشته وگرنه اینا اصلا بو بخاری ندارن ....
بابا : هیربد تو دوباره جوگیر شدی ؟
هیراد : جدیش نگیرین ، یکم خودنمایی تو ذاتشه
مامان : اِ بسه شماها همش باید ته تغاری منو اذیت کنین
سلاله : بابایی ؟ تو چلا از اینا نیستی ؟
ـ از چی بابا ؟
ـ همینا ته مامان بزلگ بخاطلش عمو اینهمه دوس داله ( همینا که مامان بزرگ بخاطرش عمو اینهمه دوست داره)
همه خندیدیم که هیربد گفت : عمو جون فقط یه نفر میتونه ته تغاری باشه اونم بچه آخره اوکی ؟
سلاله گنگ به هیراد زل زد که ثمین گفت : وای آقا هیربد بچم گیج شد ...
ـ به این واضحی براش توضیح دادم زن داداش
مامان : خب حالا بیاین شمامونو بخوریم بعدش کادو های دختر گلمو بدیم
ـ ممنون ....
بعد از خوردن شام شاهانه ای که زینت خانم پخته بود ، هر کدام هدیه هایشان را دادند که رو به هیربد گفتم : هیربد چرا اینهمه کتاب خریدی ؟
ـ اینهمه کجا بود به تعداد اعضای خانواده است همه مشتاقن بخونن منم به تعداد همه خریدم
ـ مگه کتاب مسواکه
ـ حالا بیا خوبی کن
ـ فکر درختای.....
ـ آغا ببخشید اصلا برمیدارم میبرم دانشگاه میدم به رفقا ، اون روز مرصاد میگفت خیلیا مشتاقن کتاب به چاپ برسه
ـ باشه این جوری خوبه
مامان : خب بذار اول بخونیم بعد ببر
من : خب پس اگه خواستن ازت بخرن قیمت نصفش بیشتر نگیر
همه میدانستند این حرف من به چه معناست و از کجا آب میخورد ....
بابا برای اینکه جو بوجود آماده را احیا کند گفت : هیربد ؟ چه خبر از مرصاد شرکتش خوب پیش میره ؟
ـ آره ، خیلی کارش گرفته ، البته کمک های آقا سجاد هم بنظرم کمک بزرگی براش بوده
مامان : چه خبر از خانومش ؟ حالش بهتره ؟
ـ والا مرصاد دوس نداره زیاد راجب مشکلاتش حرف بزنه ولی یکی از بچه ها میگفت خیلی حالش جالب نیست ...
ـ خدا به جونیشون رحم کنه ، مگه این دختر چندسالشه اینجوری بلا سرش اومده
ـ منم گاهی از اینهمه استقامتی که مرصاد داره تعجب میکن
منم با این که از من کوچک تره ولی حس میکنم سال ها ازم بزرگتره ، همه ی مشکلاتش به کنار اگه برا زنم چنین اتفاقی میافتاد که خودم توش نقش داشتم دیوونه میشدم
ـ خدا کمکش کنه دختر انگار دسته گله
ـ خیلی خانومه ، چند بار رفتم خونشون اصلا بنظر نمیرسه چنین مشکلاتی براش پیش اومده ، طوری به مرصاد احترام میذاره که آدم انگشت به دهان میمونه
هیراد : خواهر نداره ؟
همه خندیدیم که حس کردم هیربد برای اولین بار در عمرش خجالت کشید و سرخ شد ؛ پس واقعا خواهری در کار است .....
ـ آره خواهر داره ، من راهنمای پایان نامشم .
من : فقط راهنمایی یا ....
مثل بچه ها شروع به اعتراف کرد : نه بخدا من اصلا نگاهش هم نمیکنم ، اینقدر محجوبه آدم اصلا دلش نمیخواد ناراحتیشو ببینه
مامان با عشق لبخند زد و گفت : واجب شد یه زنگ بزنم احوال محدثه رو بپرسم
&ادامه دارد ...
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
🍃🥀🍃🥀
🥀🍃🥀
🍃🥀
🥀
⚜هوالعشق ⚜
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت_سی_هشتم
از عالم و آدم جدا شدم به سمت کتابم پرواز کردم .
« قرار بود اولین روز دانشگاه را آغاز کند . مثل همیشه لباس مرتبی را پوشید و از اتاقش حسنا را صدا زد : حسنا ؟ امروز کلاس داری ؟
ـ آره ، مهدا میاد دنبالم .
ـ نمی خواد بگو نیاد ، باهم میریم .
حسنا وارد اتاق برادرش شد و ادامه داد ؛ امروز چهلم خواهر یکی از همکلاسی های منو امیرحسینه ، مهدا گفت اونم میاد یه پروژه مشترک داشتیم با مهدا اینا ، هم کلاسیمم بود برا همین مهدا هم میاد
ـ خیلی خب پس من برم تو خودت میای ؟
صدای تلفنش مانع از پاسخ دادن به برادرش شد ؛
الو ، جانم . سلام ... باشه اومدم ... ماشین نداااااری ؟! ... آره ، کلاس داشتن معلولین ذهنی ... ماشین مامانمم نیست ... صبر کن !
ـ محمد ؟ ما هم میبری ؟
محمدحسین کلافه سری تکان داد و گفت : باشه
حسنا لبخندی به برادرش زد رو به فرد پشت خط گفت : الو مهی ؟ داداشم میرسونتمون ... نه بابا چه مزاحمتی من و امیر همیشه با شما میایم ... نمیخواد معذب باشی .... تو که رو کم کن عالمی ... برو بابا ... پایین منتظر میشی تا بیام ، فهمیدی ؟! .... آفرین
ـ ممد بریم !
ـ حالا چرا اینقدر اصرار میکنی ...
حسنا انگشت تهدید را بسمت محمدحسین گرفت و گفت : این نیم وجبی خط قرمز منه ، اوکی ممد جان ؟!
ـ اون انگشتتو بیار پایین چشمو درآوردی !
.ــــــــ ♥ ـــــــ.ــــــــ ♥ــــــــ.ـــــــــ.
ـ سلام مهی جون
ـ سلامو ....
ـ آتشی نشو عشخم ، مهدعلیا
ـ خدا بگم تو و فاطمه رو چیکار کنه ، آغا یه مهدا گفتن اینقدر سخته ؟!
ـ ها والا .
+ سلام
با صدای محمدحسین هر دو بسمتش برگشتند .
ـ سلام ، ببخشید مزاحم شما شدیم
+ نه خواهش میکنم ، بفرمایید .
به دانشگاه که رسیدند با هم خداحافظی کردند و هر کدام به سمتی رفتند ، مهدا تا شروع کلاسش ۵ دقیقه وقت داشت به سرعت به کتابخانه رفت و کتابش را تحویل داد و سپس به سمت کلاسش رفت .
&ادامه دارد ...
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚اخلاق_رمضانی💚
❄️در ابتداي اين ماه همه را حلال كنيد.
اگر میخواهید خدا شما را ببخشد، شما هم دیگران را ببخشید ..
🌼 قرآن میگوید:
«وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» همدیگر را ببخشید.
«أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» مگر نمیخواهی خدا تو را ببخشد؟
📖 سوره نور/22
🔹هركس بشما ناسزاگفت بگوييد روزه ام
🌹 امام صادق عليه السلام :
از پدارنش نقل ميكند كه رسول خدا صلي الله عليه واله فرمودند:
🌼بنده ايي نيست كه روزه بگيرد وناسزا بشنود وبگويد : من روزه دارم ، سلام عليك ، مگر اينكه پروردگار متعال به فرشتگانش مي فرمايد : بنده ام از شر بنده ديگرم به روزه پناهنده شد ،شما نيز او را از #آتشم پناه داده و وارد #بهشتم نماييد.
📚 ثواب الاعمال شيخ صدرق ١١١
🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌷 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹طاعات و عبادات قبول
♻️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوآلِ مُحَمَّدٍ
وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ♻️
┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
📚@romankademazhabi♥️
🗞eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
@ROMANKADEMAZHABI ایتا یادت باشد 8.mp3
3.07M
🎙#قسمت_هشتم
📕 رمان صوتی🎶 عاشقانه "یادت باشد"💞
┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
📚 @romankademazhabi ♥️
🗞eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃
📕رمان زیبا و جذاب صوتی🎶 ؛ "یادت باشد..."
🖋به روایت : همسرشهیدحمید سیاهکالی♥️
📕 این کتاب زندگی عاشقانه💞 شهید مدافع حرم ، #حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 دومین شهید مدافع حرم استان #قزوین است.
🌹شهید سیاهکالیمرادی، در #پاییز سال ۱۳۸۹ به کربلا رفت، در #پاییز سال ۱۳۹۱ عقد کرد، در #پاییز سال ۱۳۹۲ ازدواج کرد و نهایتاً در #پاییز سال ۱۳۹۴ به شهادت رسید.🥀
👌(برگرفته ازکتاب موردتحسین رهبرانقلاب)
🌱ریپلای به #قسمت_اول ↪️
eitaa.com/romankademazhabi/20361
┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
📚@romankademazhabi♥️
🗞eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈
🌏 تقویم همسران🌍
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی ، اسلامی)
✴️ یکشنبه 👈14 اردیبهشت 1399
👈 9 رمضان 1441👈3 می 2020
🏛 مناسبت های اسلامی و دینی.
🌙🌟 احکام اسلامی و دینی.
❇️روز سبکی است و برای:
✅قرض دادن و گرفتن.
✅اغاز کارها و طرح ها.
✅و امور کشاورزی کاشتن و بذر افشانی خوب است.
👼مناسب زایمان است و نوزاد مقبول و محبوب مردم گردد. ان شاءالله.
✈️ مسافرت خیلی خوب است.
@taghvimehmsaran
🔭احکام نجوم.
امروز برای امور زیر خوب است.
✳️اشتغال به تجارت و داد و ستد.
✳️اغاز تعلیم و تعلم.
✳️و بنایی نیک است.
🔲این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
💑مباشرت و مجامعت.
امشب (شب دوشنبه) مباشرت خوب و فرزند حاصل از ان به قسمت و روزی خود راضی خواهد بود.
⚫️ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری،خوب نیست و باعث درد و بیماری است.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
#خون_دادن یا #حجامت#فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری خوب نیست باعث درد در اعضا است.
😴😴تعبیر خواب
خوابی که شب دوشنبه دیده شود طبق ایه 10سوره مبارکه یونس علیه السلام است.
دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام....
و چنین استفاده می شود که از خواب بیننده عمل خیر و صالحی به وجود اید که در دنیا و اخرت به او نفع رساند .ان شاءالله. و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید......
تقویم همسران صفحه 116
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود.
✴️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸زندگیتون مهدوی و به امید پرورش نسلی مهدوی انشاءالله🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
025 377 47 297
0912 353 2816
0903 252 6300
📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک بهیچ وجه جایز نیست و حرام است
@taghvimehamsaran
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1