💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#خالڪوبی_تا_شهـادت
#قسمت_ســوم
✍سربازی رفتنش هم مثل مدرسه رفتنش عجیب بود همه اهل خانه مجید را داداش صدا میڪنند.
پدر، مادر، خواهرها وقتی میخواهند از مجید بگویند پسوند «داداش» را با تمام حسرتشان به نام مجید میچسبانند و خاطراتش را مرور میڪنند.
خاطرات روزهایی ڪه باید دفترچه سربازی را پر میڪرد اما نمیخواست سربازی برود.
مادر داداش مجید داستان جالبی از روزهای سربازی مجید دارد: «با بدبختی مجید را به سربازی فرستادیم.
گفتم نمیشود ڪه سربازی نرود.
فرداڪه خواست ازدواج ڪند، حداقل سربازی رفته باشد.
وقتی دید دفترچه سربازی را گرفتهام.
گفت برای خودت گرفتهای!
من نمیروم.
با یڪ مصیبتی اطلاعاتش را از زبانش بیرون ڪشیدیم و فرستادیم؛ اما مجید واقعاً خوششانس بود.
از شانس خوبش سربازی افتاد ڪهریزڪ ڪه یڪی از آشناهایمان هم آنجا مسئول بود. مدرسه ڪم بود هرروز پادگان هم میرفتم.
مجید ڪه نبود ڪلاً بیقرار میشدم.
من حتی برای تولد مجید ڪیڪ تولد پادگان بردم.
انگار نه انگار که سربازی است.
آموزشی ڪه تمام شد دوباره نگران بودیم.
دوباره از شانس خوبش «پرند» افتاد ڪه به خانه نزدیڪ بود.
مجید هر جا میرفت همهچیز را روی سرش میگذاشت.
مهر تائید مرخصی آنجا را گیر آورده بود یڪ ڪپی از آن برای خودش گرفته بود پدرش هرروز ڪه مجید را پادگان میرساند وقتی یڪ دور میزد وبرمی گشت خانه میدید ڪه پوتینهای مجید دم خانه است شاڪی میشدڪه من خودم تو را رساندم پادگان تو چطور زودتر برگشتی.
مجید میخندید و میگفت: خب مرخصی رد ڪردم!»
👈شهید مجید قربانخانی 💐
⏪ #ادامہ_دارد...
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
4_5783093255549748250.mp3
9.47M
#پادکست_امیر_شریفی
#صبر_و_شکرگزاری
🔶 از زندگی الانت لذت میبری؟
🔶 برای هدفهات چقدر صبر داری؟
🔶 به نظر خودت شکرگزاری؟
💎 فقط با #شکرگزاری میشه #لذت برد
@romankademazhabi ❤️
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
اگر قایقت شکست ،باشد!!! .....
" دلت" نشکند! "دلی" نشکنی....
اگر پارویت را اب برد ، باشد!!......
"ابرویت" را اب نبرد !! ابرویی نبری....
اگر صیدت از دستت رفت،باشد!!
"امیدت" از دست نرود! "امید" کسی را "نا امید" نکنی....
امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!!!
پس "خدای مان" را شکر کنیم...
و دوباره شکر کنیم....
"دست" که داریم .....
دوباره "به دست" می اوریم...
دوباره "می خریم".....
دوباره "می سازیم".....
و دوباره "می خندیم
باذکرصلوات بزن روی لینک عضوشو👇
╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
💖🍃❤🍃🌼🍃💖🍃❤
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
🍃💔 💔🍃
#تلنگر_زیبا
✨
🍃🌸آنگاه که #غرور کسی را له میکنی،
✨
🍃🌺آنگاه که #بنده ای را نادیده می انگاری،
✨
🍃🌹آنگاه که کاخ #آرزوهای کسی را ویران میکنی،
✨
🍃🌸آنگاه که شمع #امید کسی را خاموش میکنی،
✨
🍃🌺آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن #غرورش را نشنوی!
✨
🍃🌸آنگاه که #خدا را می بینی و بنده ی 🕋خدا را نادیده می گیری ،
✨
🍃🌹می خواهم بدانم، #دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای #خوشبختی خودت #دعا کنی
شبتون بخیر.
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
تو فرمانده ی
لحظه های زندگیت هستی
ثانیه ها مامورند
خوشبختی رابه تو برسانند
شروع کن
خوشبختی جایش همینجاست
کنار تو
نگذار زندگی
از مقابل چشمانت بگذرد
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#خالڪوبی_تا_شهـادت
#قسمت_چــهارم
✍تا میخواهیم برای مجید گریه ڪنیم، خندهمان میگیرد داداش مجید شیرینی خانه است.
شیرینی محله، حتی آوردن اسمش همه را میخنداند اشڪهایشان را خشڪ میڪند تا دوباره دورهم شیرینڪاریهای مجید را مرور ڪنند عطیه خواهر مجید درباره شوخطبعی مجید میگوید:«نبودن مجید خیلی سخت است؛ اما مجید ڪاری با ما ڪرده ڪه تا از دوری و نبودنش بغض میڪنیم و گریه میڪنیم یاد شیطنتها و شوخیهایش میافتیم و دوباره یڪدل سیر میخندیم.
مجید ڪارهای جدیاش هم خندهدار بود. از مجید فیلمی داریم ڪه همزمان ڪه با موبایلش بازی میڪند برای همرزمهایش ڪه هنوز زندهاند روضههای بعد از شهادتشان را میخواند همه یڪدل سیر میخندند و مجید برای همه روضه میخواند و شوخی میڪند؛ اما آخرش اعصابش به هم میریزد.
مجید شبها دیروقت میآمد وقتی میدید من خوابم محڪم با پشت دست روی پیشانی من میزد و بیدار میڪرد این شوخیها را با خودش همهجا هم میبرد.
مثلاً وقتی در ڪوچه دعوا میشد و میدید پلیس آمده.
لپ طرفین دعوا را میکشید.
لپ پلیس را هم میڪشید و غائله را ختم میڪرد.
یڪبار وقتی دید دعوا شده شیشه قلیانش را آورد و محڪم توی سرش خورد ڪرد همه ڪه نگاهش ڪردند خندید همین قصه را تمام ڪرد و دعوا تمام شد هرروز ڪه از ڪنار مغازهها رد میشد با همه شوخی میڪرد حالا ڪه نیست.
همه به ما میگویند هنوز چشمشان به ڪوچه است ڪه بیاید و یڪ تیڪهای بیندازد تا خستگیشان در برود.»
👈شهید مجید قربانخانی 💐
⏪ #ادامہ_دارد...
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#خالڪوبی_تا_شهـادت
#قسمت_پـنـجـم
مجید قربانخانی
مجید سوزوڪی نیست
✍داستان مجید را بسیاری با «مجید سوزوڪی» اخراجیها مقایسه ڪردهاند.
پسر شروشور و لات مسلڪی ڪه پایش را به جبهه میگذارد و بهیڪباره متحول میشود؛
اما خواهر مجید میگوید مجید قربانخانی، مجید سوزوڪی نیست:
«بااینڪه خودش از مجید اخراجیها خوشش میآمد؛
اما نمیشود مجید ما را به مجید اخراجیها نسبت داد.
برای اینڪه مجید سوزوڪی به خاطر علاقه به یڪ دختر به جبهه رفت؛
اما مجید به عشق بیبی زینب همهچیز را بهیڪباره رها ڪرد و رفت.
از ڪار و ماشین تا محلهای ڪه روی حرف مجید حرف نمیزد.
مجید سوزوڪی اخراجیها مقبولیت نداشت؛ اما مجید ما خیلی محبوب بود.
ماشین مجید همیشه بدون هیچ قفل و دزدگیری دم در پارڪ بود.
هیچکس جرات این را نداشت که به ماشین او دست بزند.
همه میدانستند ماشین مجید است.
برای مجید همه احترام قائل بودند؛ اما او با همه اینها همهچیز را رها ڪرد و رفت.»
👈شهید مجید قربانخانی 💐
⏪ #ادامہ_دارد...
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#خالڪوبی_تا_شهـادت
#قسمت_شـشـم
✍نصفهشبها مجبور میڪردڪلهپاچه بخوریم
مجید در هر چیزی مرام خاص خودش را دارد. حتی وقتی قهر میڪند و نمیخواهد شب را خانه بیاید. حتی وقتی نصفهشبها هوس میکند ڪل خانه را به ڪلهپاچه مهمان ڪند. حالا مجید نیست و تمام چیزهای عجیب و غیرمنتظره را با خود برده است مادر مجید میگوید: «معمولاً دیروقت میآمد؛ اما دلش نمیآمد چیزی را بدون ما بیرون بخورد. ساعت سه نصفهشب با یڪدست ڪامل ڪلهپاچه به خانه میآمد و همه را بهزور بیدار میڪرد و میگفت باید بخورید. من بیرون نخوردهام ڪه با شما بخورم. من هم خواب و خسته سفره پهن میڪردم و ڪلهپاچه را ڪه میخوردیم» ساناز خواهر بزرگتر مجید میگوید: «زمستانها همه در سرما ڪنار بخاری خوابیدهاند اما ما را نصفهشب بیدار میڪرد و میگفت بیدار شوید برایتان بستنی خریدهام و ما باید بستنی میخوردیم.» پدر مجید هم بعد از خالڪوبی دست مجید به او واکنش نشان میدهد و مجید شب را خانه نمیآید اما قهر ڪردن او هم مثل خودش عجیب است: «خالڪوبی برای ۶ ماه قبل از شهادت مجید است. میگفت پشیمان شدم؛ اما خوشش نمیآمد چند بار تڪرار ڪنی. میگفت چرا تڪرار میکنید یڪبار گفتید خجالت ڪشیدم. دیگر نگویید. وقتی هم از خانه قهر میڪرد شب غذایی را ڪه خودش میخورد دو پرس را برای خانه میفرستاد. چون دلش نمیآمد تنهایی بخورد.»
👈شهید مجید قربانخانی 💐
⏪ #ادامہ_دارد...
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
27 Tajassome Ruze Royayi.mp3
1.41M
🔰 #فایل_آموزشی شماره ۲۷
🏵 تمرین تجسم روز رویایی
🎗یک تمرین عالی برای جذب اتفاقات خوب در طول روز
#آموزش_قانون_جذب
#امیر_شریفی
@romankademazhabi ❤️
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
〽️ هفت روش ساده برای شاد بودن
۱- گلکاری يا باغبانی کنيد.
۲- پولهای خود را خرج #دلخوشی های کوچک و زياد کنيد و مدام به دنبال آرزوهای گران و دست نيافتنی #نباشيد.
۳- در يک مهارت جديد، #متخصص شويد. تشخيص اينکه چه مهارتی باشد به سليقه و #توانايی خودتان بستگی دارد.
۴- نگرانی هايتان درباره آينده را روی يک کاغذ #بنويسيد، در يک پاکت نامه بگذاريد و به معنای واقعی مهر و مومش کنيد.
۵- اطرافتان را با افراد #شاد شلوغ کنيد. گاهی در جمع خانواده تان جوک بگوييد و شوخ طبع #باشيد.
۶- مقايسه خود با ديگران را #متوقف کنيد. مهم #نيست که اين مقايسه در زمينه مالی باشد يا تحصيلی یا...
۷- از هر فرصتی برای #ورزش استفاده کنيد چرا که ورزش در افزايش روحيه و اعتماد به نفس، تاثير قابل توجهی دارد.
👤 باب پراکتور
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1