گاهی فکر میکنم
ما که در بیابان نیسیتیم... وسط جنگ هم نیستیم.... بدون آب و غذا هم نيستيم... طفل هم نیستیم.... چندین معجر و لباس هم در آفتاب سوزان عراق نپوشیدیم... دلمان نریخته از هیبت گرگ ها.... منتظر عمو و آب هم نیستیم.... اما... چقدر بخاطر یکم معطلی درگرما چقدر نق میزنیم...
تو بخوان غصه مفصل از این مجمل(:
یکی از اتفاقات امسال در دستههای عزاداری نجف و کربلا، همراه داشتن قرآن کریم است. بدا به حال احمقهایی که فکر کردهاند میتوانند نور خدا را خاموش کنند؛
درحالیکه هنوز نفهمیدهاند، حقیقت حذفشدنی نیست..!
#محرم
#هيهات_منا_الذلة
حمزه در اُحد شهید شد.
پیکرش را میانهی سپاه گذاشتند و دورش حلقه عزا زدند. پیغمبر رسید. حلقه را شکافت و جلو رفت. عبا بر پیکر حمزه کشید. گفتند رسم ما نیست که پیکر پهلوان سپاه را زیر پارچهها پنهان کنیم. فرمود «میدانم؛ ولی خواهرش در راه است. خوب نیست اینطور ببیند. میفهمید که؟»
بلند مَرتبهِ شاهی زِ صَدر زین افتاد
اگر غَلط نکنم عَرش بَر زمین افتاد ..