سپس عمر بن سعد در مقابل خیمه امام خیمه زد برای او و همچنین رای امام حسین فرشهایی جداگانه پهن شده بود.
هر دو نشستند و بیشتر شب را با یکدیگر سخن گفتند سپس هر کدام از آنها به خیمه خود بازگشت.
خولی بن یزید از دشمنان پر کینه امام حسین نامهای به ابن زیاد لعنت الله نوشت و در آن گفت؛
ای امیر آنچه باید تو را از آن باخبر کنم این است که عمر بن سعد به حسین بن علی متمایل است.
او هر شب فرشی پهن میکند و بیشتر شب را با او به سخن گفتن میپردازد.
سپس هر کدام از آنها به جایگاه خودش باز میگردد. او با حسین با مهربانی برخورد میکند.
عبیدالله بن زیاد آن را خواند و همان زمان نامهای به عمر بن سعد نوشت؛
اگر از جنگیدن با حسین کراهت دارید عهدنامه ما را به خودمان برگردان؛
وگرنه برای جنگ با حسین فرود آ و او را دستور بده بر حکم ما گردن نهد و او را از آب فرات منع کن،که ما آن را برای سگها حلال کردهایم؛ولی بر حسین حرام کردیم!
نامه را پیچید و برای عمر بن سعد ارسال کرد.
و عمر بن سعد همه راهها را از هر جهت بر حسین علیه السلام بست و مانع آب برای آنها شد.
اصحاب امام حسین وارد آب میشدند اما سپاه دشمن آنها را تیر میزدند و مانع از ورودشان به آب میشدند.
آنها بازگشتند و به امام حسین عرضه داشتند؛
ای پسر رسول خدا آیا به این قوم نمینگرید که ما را از نوشیدن آب باز میدارند و ما به آن آب احتیاج داریم؟
امام حسین دستور دادند چاهی کنده شود عمر بن سعد راه ورودی آب به آن چاه را بست و آن را پر کرد سپس چاه دوم کنده شد و آن نیز همان گونه پر شد.
تشنگی آنها بسیار شدید شد و روز سوم بود که آنها را از آب باز میداشتند.
در صبح روز چهارم در حالی که تشنگی آنها را به سختی انداخته بود،
امام حسین برادرش عباس را فراخواند که کوچکترین فرزند علی بن ابیطالب بود.
امام حسین فرمود:
غافلگیرانه به سراغ آنها برو.
عرضه داشت به گوش جان اطاعت میکنم!
سپس امام ۳۰ نفر را همراه ایشان کرد آنها همراه خود مشک برداشتند و شبانه به سمت رود حرکت کردند.
حضرت عباس به عمر بن حجاج وارد شد و به او گفت؛
حرم تشنه است و من نیز تشنهام.
عمر بن حجاج گفت:
راه را باز کنید تا فقط او آب بنوشد.
حضرت عباس به او فرمود؛
وای بر تو آیا بعد از ایمان کافر شوم؟! و بعد از هدایت یافتن با برهان گمراه شوم؟! من آب نمینوشم در حالی که مولایم حسین تشنه است و دختران رسول خدا تشنه هستند!
عمر بن حجاج به ایشان عرضه داشت:
برادرت حسین از جانت عزیزتر است؟!
حضرت عباس فرمود؛به خدا سوگند یک تار موی حسین در نزد من محبوبتر است از تمام قوم و قبیلهام!
گفت نه تو از این آب خواهی نوشید و نه حسین از این آب جرعه ای مینوشد...
#المصرع_الشین
فی قتل الحسین
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امسال بدون من میری به #کربلا
یادت نره رفیق منو بین موکبا
یادت نره رفیق منو بین زائرا
#شهید_جمهور
#اربعین
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
من هر سال ۷ ام آقا، حلوا درست میکردم،
امسال بخاطر کمر درد نمیتونستم وایسم اصلا،
نیت کردم هر موقع بهتر شدم، حلوا درست کنم مثل رسم هر سال، به همسایه ها و عزیز همسرم که عاشق حلوا های من هست و خدا حفظشون کنه بدم🤲❤️
یکم من هم زدم، یکم همسرم کمکم کرد، بالاخره حلوای امسال محرم هم درست کردم
الحمدلله🤲
ان شالله که امام حسین جانم قبول کنه🌱
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
روزمره های بانوی ایرانی🌱📸🏡
#طرز_تهیه_حلوا_زعفرانی بنظرم طعم خوب حلوا به لطافتشه😍 یه وقتا که حلوا م ترک میگیره، بنظرم هیچ ارزشی
من با این دستور حلوا درست میکنم،
فقط کره شو بیشتر میریزم، تا کامل لطیف و گهوارهای بشه🌱
چهار صفت خدا رو همیشه در خوشی و ناخوشی یادت باشه تا توکلت رو ببره بالا🌱
دانا، دارا، توانا، مهربان
#شبتون_سرشار_از_آگاهی
سلام 🌱
صبح زیباتون بخیر🌱
الحمدلله اینجا از دیروز باد و بارونه💦💨🌫🌊🌪
داخل حوض پر گل خشک ریخته بود،
همه رو جمع کردم،
با آب و سرکه هم حوض و برق انداختم✨
انرژی مثبتش،
و گلهای سر سبز اینجا،
تقدیم نگاهتون❤️
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
هر دفعه که از بالکن عکس میزارم میگید،
از همه جاش بزار،
بالکن من خیلی کوچیکه،
همینی هست که میبینید
به زور خودم میتونم بشینم تمیزش کنم🌱