▬📝﷽▬
#پرسش
📝 👈 #فرش_نجسی که #رد_شدن_آب از آن #مشکل یا #غیر_ممکن باشد را چگونه باید طاهر کرد؟
( جایی که از فرش نجس شده است #مشخص است)
#نکته
⛔️برای #تطهیر_فرش نجسی که جایش مشخص است، می توانید با#آب_جوش آبگرمکن یا با آب جوش که با کتری تهیه می کنید، با بهره گرفتن از شلنگ برای اتصال آب جوش به جائی که نجس شده، استفاده کنید، چون آب جوش در چنین فرش ها خیلی زود نفوذ می کند . پس از نفوذ مثل بقیه فرش ها و لباس هائی که نجس شده اند،تطهیر کنید
#پاسخ
اگر فرش نجسی را بخواهید با آب لوله کشی تطهیر کنید،
#جدا_شدن_آب_غساله_شرط_نیست ، بلکه با #رسیدن_آب_به_مکان_نجس ، بعد از #زوال_عین_نجاست و #حرکت_غساله از جای خود به وسیله #دست_کشیدن بر فرش هنگام اتصال آب ، طهارت حاصل می شود .
اگر بخواهید چيزى مثل فرش و مانند این ها را كه به #بول نجس شده است ، با #آب_قليل آب بكشید ، چنانچه #يك_مرتبه روى آن آب بريزید و از آن #جدا شود ، در صورتى كه #بول در آن چيز #نمانده باشد ، دو مرتبۀ ديگر كه آب روى آن بريزید ، پاك مىشود .
بايد بعد از هر دفعه ، فشار دهید تا غسالۀ آن بيرون آيد .
#غساله آبى است كه معمولًا در وقت شستن و بعد از آن ، از چيزى كه شسته مىشود ،خود به خود يا به وسيلۀ فشار بیرون مىريزد .
اگر فرش با غير بول (مثلًا خون) نجس شود ، پس از برطرف كردن نجاست ، با ريختن يك بار آب روى آن و جدا شدن آب ، پاك مىشود . اگر در بار اول كه آب روى آن ريخته مىشود، نجاست آن برطرف شود ، بعد از برطرف شدن نجاست هم آب روى آن بيايد ، پاك مىشود. در فرش پس از شستن ، باید فشار داد تا غساله جدا شود .
📕 #منبع
رساله اجوبه الاستفتائات ، سؤال 73
___________________________________
✍احکام کاربردی
@rooshanfekr
▬📝 ﷽▬
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🌸
اقسام #خون
1⃣👈 #نجس و #حرام: مانند خون حیوان جهنده ای که از انسان 🙍♂ یا حیوان 🐑 خارج می شود.
2⃣👈 #پاک و #حرام: مانند خونی که بعد از ذبح حیوان در بدن او می ماند ونیز خون حیواناتی که خون جهنده ندارند
(مانند خون حشرات 🐜 و خزندگان 🐛)
3⃣👈 #پاک و #حلال: خونی که در جگر و گوشت 🥩 ها بعد از شستشو می ماند و صدق خون نمی کند.
📗 #منابع:
۱. توضیح المسائل مراجع م ۹۶ و ۹۷
۲. احکام دو دقیقه ای محمود اکبری ج ۶ ص ۲۵
@rooshanfekr
انسان شناسی ۱۲۵.mp3
11.56M
#انسان_شناسی ۱۲۵
#استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
♨️ چرا با اینکه میدونم فلان گناه، تمام املاک بهشتی منو نابود میکنه، باز هم نمیتونم انجامش ندم؟
♨️ چرا با اینکه میدونم بوی گند فلان گناه، فرشتگان همجوار منو آزار میده، نمی تونم خودمو کنترل کنم؟
@rooshanfekr
🌹 #امام_جعفر_صادق (ع):
👈 هر گاه خـداوند بنده ای را دوست بدارد، به او الهام میکند که به هشت خصلت عمل نماید
❶ چشم پوشیدن از حــرام
❷ تـرس از (نافرمانی)خــداوند
❸ شـرم و حیــا
❹ عهد و پیمان
❺ صبر و شکیبایی
❻ (رعـایت) امانتداری
❼ صدق و راستی
❽ و سخاوتمندے و بخشندگے
📚احادیث الطلاب ۲۷۴۸
@rooshanfekr
🌟امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:
💎خوشبینی اندوه را میکاهد و از افتادن در بند گناه میرهاند.
📚 میزان الحکمه، ج ۶، ص ۵۶۸
@rooshanfekr
🌹 نهم صفر سالروز شهادت «عمّار یاسر» صحابه نبی(ص) و یار بصیر و با وفای امام علی(ع) گرامیباد
🔳«عمّار یاسر» از اصحاب خاص پیامبر (ص) و از نخستین ایمان آورندگان، در مکه و در حدود ۴۴ سال قبل از بعثت به دنیا آمد. «عمار یاسر» در سن ۹۳ سالگی در جنگ صفین در رکاب امام علی(ع) در حالی به شهادت رسید که پیامبر درباره این یار با وفای خویش فرمود: «ای عمار! تو را گروه سرکش خواهند کشت».
🔳پدرش «یاسر» نام داشت که از مردم یمن بود و بعدها در مکه ساکن گشت. سمیّه، مادر عمار بود.[١]بعد از بعثت پیامبر و بعد از دعوت مخفیانه سه ساله، پیامبر (ص) دعوت خود را آشکارا آغاز نمود. عمار به همراه پدر و مادر و برادرش (عبدالله) در سال پنجم بعثت به حضور پیامبر آمد. و مسلمان شدند و اینان سی و چندمین نفری بودند که اسلام آوردند، در حالی که عمار حدوداً 48 سالی داشت[٢] بن حجر مینویسد: «عمار یکی از هفت نفری بود که اسلام خود را آشکار کردند.» [٣]
🔳هنگامی که خاندان عمار، اسلام خود را آشکار ساختند قبیلۀ بنی مخزوم، هم پیمان آنها، بسیار ناراحت و عصبانی شدند و هِشام بن عمرو که در میان مسلمانان به ابوجهل مشهور بود و ریاست قبیلۀ بنی مخزوم را بر عهده داشت، شروع به انواع مزاحمتها و شکنجهها به خاندان عمار نمود که از جمله شکنجهها؛ آهن گداخته از آتش، تازیانه و خواباندن روی ریگهای سوزان سرزمین مکه بود.
🔳 کفار قریش پس از شهادت یاسر و سمیّه و عبدالله از عمّار خواستند که از پیغمبر(ص) بیزاری بجوید و از اسلام برگردد و بتها را به نیکی یاد کند وگرنه شکنجه ادامه دارد. او که چگونگی مرگ پدر و مادر و برادرش را دیده بود، برای حفظ جان خود، دست به تاکتیک و تقیّه زد. در ظاهر به زبان، خواستۀ مشرکان را گفت و نجات یافت. این خبر به پیامبر(ص) رسید و بعضی عمار را غایبانه محکوم کردند. ولی پیامبر(ص) سخن آنها را رد کرد و فرمودند: «إنَّ عَمّاراً مُلِئَ ایماناً مِنْ قَرْنِهِ إلی قَدَمِهِ وَ اُخْتَلَطَ الایمانُ بِلَحْمِهِ وَدَمِهِ» [٤]
یعنی همانا سراسر وجود عمار، از فرق سر تا قدمش مملو از ایمان میباشد و ایمان با گوشت و خون او آمیخته است.در پی این ماجرا بود که این آيه ۱۰۶ سوره مبارکه نحل نازل شد:
مَن کفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ (ترجمه: هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد [عذابی سخت خواهد داشت] مگر آن کس که مجبور شده در حالی که قلبش به ایمان اطمینان دارد.)
لذا رسول گرامی اسلام(ص) به عمار فرمود: «اگر باز هم از تو خواستند، چنان کن» [٥] یعنی تقیّه را تکرار کن.
🔳عمار، به پیامبر اسلام بیشترین قرابت سنّی داشت بطوریکه که وی میگوید: «کُنْتُ تِرْباً لِرَسولِ اللهِ فی سِنِّهِ، لَم یَکُنْ أَحَدٌ أَقْرَبَ إلیه مِنّی»[٦] من همسن رسول الله بودم هیچ کس مثل من به آن حضرت در سن و سال نزدیک نبود. پیامبر(ص) نیز درباره قرابت معنوی با عمار فرمودند: «إنَّ عَمّاراً جِلْدةٌ بَیْنَ عَیْنی وَ أَنْفی»[٧] همانا عمار پوست بین دو چشم و بینی من است(کنایه از اینکه او بمن خیلی نزدیک است)
🔳پس از هجرت و ورود عمار به مدینه، در ساختن مسجدالنبی بسیار فعال بود، چنان که پیامبر(ص) به او فرمودند: آنقدر به خود زحمت نده. عمار گفت: دوست دارم در ساختن مسجد شرکت کنم. و همانجا بود که پیامبر(ص) دستی بر شانۀ عمار زد و فرمود: «إنّکَ مِنْ أَهْل الجَنَّه تَقْتُلُکَ الفِئَةُ الباغِیَةُ» [٨] یعنی همانا تو اهل بهشت هستی، گروهی ستمگر تو را میکشند.
سیره نویسان، در مورد شرکت پرتلاش عمار در جنگها چنین نوشتهاند که «عمّار» در همۀ جنگهای پیغمبر و در بیعت رضوان همراه رسول الله(ص) شرکت نمود. در جنگ بدر قهرمانیها نشان داد و آزمایشهای رزمی را، چنان که باید، به انجام رسانید. [٩]
🔳عمار یکی از چند یار معدود با وفای حضرت علی(ع) بود که پس از شهادت رسول اکرم(ص) بر سر پیمان خویش با حضرت علی باقی ماند و چون امیرالمؤمنین به خلافت رسید، عمّار همه جا کنار امام علی حضور داشت.در جنگ صفین با وجود کهولت سن، حضوری جاودانه داشت و در میدان نبرد در کنار سایر یاران پیامبر(ص) علیه معاویه جنگید تا اینکه در روز ٩صفر سال ٣٧ هجری قمری و در سن ۹۰ سالگی شربت شهادت را نوشید.
📚منابع:
[1]دانشنامۀ امام علی (ع) پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ج 8، ص 516.
[2]دائرة المعارف تشیّع، ج 11، ص 460.
[3]. الإصابه فی تمییز الصحابه، ج 3، ص 505.
[4] دائرة المعارف تشیّع، ج 11، ص 461.
[5]. الاستیعاب فی معرفة الصحابة، ج 2، ص 469.
[6].أعیان الشیعه، ج 8، ص 373.
[7].السیرة النبویه، ج 2، ص 143.
[8].أعیان الشیعه، ج 8، ص 373.
[9]. الاستیعاب فی معرفة الصحابه، ج 2، ص 469
@rooshanfekr
✨﷽✨
💚 مورچه و سليمان نبي(ع)
✍🏻روزي حضرت سليمان(ع) در كنار دريا نشسته بود، نگاهش به مورچه اي افتاد كه دانه گندمي را با خود به طرف دريا حمل مي كرد. سليمان همچنان به او نگاه مي كرد كه ديد او نزديك آب رسيد. در همان لحظه قورباغه اي سرش را ازآب بيرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه درون آب رفت. سليمان مدتي در اين مورد به فكر فرو رفت و شگفت زده فكر مي كرد. ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد و دهانش را گشود. آن مورچه از دهان او بيرون آمد ولي دانه گندم را همراه خود نداشت.
سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد و سرگذشت او را پرسيد. مورچه گفت: «اي پيامبر خدا! در قعر اين دريا سنگي تو خالي وجود دارد و كرمي درون آن زندگي مي كند. خداوند آن را در آنجا آفريد. او نمي تواند از آنجا خارج شود و من روزي او را حمل مي كنم. خداوند اين قورباغه را مأمور كرده مرا درون آب دريا به سوي آن كرم حمل كرده و ببرد. اين قورباغه مرا به كنار سوراخي كه در آن سنگ است، مي برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ مي گذارد. من از دهان او بيرون آمده و خود را به آن كرم مي رسانم و دانه گندم را نزد او مي گذارم و سپس باز مي گردم و به دهان همان قورباغه كه در انتظار من است وارد مي شوم. او در ميان آب شنا كرده مرا به بيرون آب دريا مي آورد و دهانش را باز مي كند و من از دهان او خارج مي شوم.
سليمان به مورچه گفت: وقتي كه دانه گندم را براي آن كرم مي بري آيا سخني از او شنيده اي؟ مورچه گفت: آري. او مي گويد:
اي خدايي كه رزق و روزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا فراموش نمي كني، رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نكن.(1) « و چون انسان را نعمت بخشيم روي برتابد و خود را كنار كشد و چون آسيبي بدو رسد دست به دعاي فراوان بردارد.»(2)
📚(1)- داستان انبیاء
📚(2)-سوره فصلت - آيه۵۱
@rooshanfekr
🔴عاقبت رباخواری!
✳️آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد نقل می کرد:
🌌 شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید.
⚡️از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟
💥رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است،یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد .
💠و صدا از یک حجره می آید....
دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد.
🔷 از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است!
🔴 دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند.
🔥و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد.
🌀ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد . هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی !
اصلا نگفت : تو کی هستی ؟
♻️ این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ، ولی خواب از سرم بکلی پرید. نشستم تا صبح شد.
♦️حال نماز خواندن نداشتم . رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم .
🔹میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ !
✳️ گفتم من همچو چیزی دیدم.
گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید. این مکاشفه است.آن رفیق بازاری شما ربا🔥خوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد خبر آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است...
📙منبع:کتاب شرح حال آیت اللّه العظمى اراکى,ص 299.
@rooshanfekr
چند بیت روضه 😭
▪️😭▪️
اصلا خبر داری که ما را شام بردند؟
ما را میان کوچه ای بدنام بردند؟😭
در معرض چشمان خاص و عام بردند؟
وقتی میامد سنگها از بام؟.. بردند😭
یک گوشه بازار زنها جمع بودند..😭.
یک گوشه قومی بهر دعوا جمع بودند...
بازاریان دور و بر ما جمع بودند...😭
خیلی کتک خوردیم هر جا جمع بودند
بر چادر من رد پا مانده از آنروز
روی تنم جای عصا مانده از آنروز😭
جان داد آخر دخترت یک گوشه تنها
شرمنده ام از این امانت داری آقا
😭😭😭😭😭😭😭😭
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
۞ گریه کلید قلب است و دلی که مغموم و محزون باشد، با گریه باز میشود. آنقدر گریه میکند که در دلش گل میروید. حزن، غم شدید است که گریه ندارد. وقتی غم روی غم بیاید، دل میشکند و گریه آغاز میشود و دل آرام میگیرد. گریه اسلحهی مؤمن است. کربلا اسلحهی مؤمن است. امام حسین علیه السّلام برای گریه خلق شده و قَتیلُالعَبَرات است؛ یعنی کشتهی اشکهاست.
۞ اشک گریه برای دنیا شور است و اشک گریهی آخرت شیرین است. اوّلی چشم را کمسو و زخم میکند و دومی چشم را پرنور و زیبا میکند.
▪️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️
📗 مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب
@rooshanfekr