eitaa logo
مجله دینی نکته‌های ناب مهدوی
2.5هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
6.8هزار ویدیو
362 فایل
💎معجزه کلام را در خوب‌شدن حالتان را دراین کانال ببینید. 💎کم‌کردن #حسرت #یوم‌الحساب مد نظر است. 💎غذای روحتان راازاین کانال دریافت کنید. 💎بامداومت برعمل نورانی #اهلیت و #علاقه به این کانال ایجاد می‌شود. http://eitaa.com/joinchat/2906521606C41e5b9fe8b
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم شیـخ جعفر کاشـف الغطاء از بزرگ‌ ترین فقیهان عالَم تشیع بود ، در حدی که علمای بزرگ شیعـه از قول او نقل کرده‌اند که فرموده بود اگر تمام کتابهای فقهی را در رودخانه بریزند وبه دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد ، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه‌ام دارم ، همه را بیرون می‌ دهم تا دوباره بنویسند اهــل علم و اصحاب سِرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقی می ‌کند ولی خیلی هم خبر از داستان نداشتند . اینقــدر در مقام جســت ‌و جو برآمــدند تا به ایــن نتیجـه رسیدند که ایــن مـرد بزرگ الهی ، این فقیه عالیقـدر گاهی که به خـانه می ‌رود ، همسرش حسابی او را می ‌زند روزی چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند آقا ما داستانی شنیده‌ ایـم از خودتان باید بپرسیم . آیا همسر شمــا گاهی شمـا را می ‌زند؟! بله ، عــرب است ، قدرتمند هــم هست ، قوی ‌البنیه هم هست، گاهی که عصبانی میشود ، حسابی مرا میزند . من هم زورم به او نمیرسد گفتند او را طلاق بدهید . گفت نمی ‌دهم . گفتند اجـازه بدهیـد ما زنانمان را بفرستیم ادبش کنند. گفت این کار را هم اجازه نمی ‌دهم . گفتند چرا؟ گفــت همسرم در خــانه برای مـن از اعظم نعمت‌ های خــداست چون وقتــی بیرون می ‌آیم و در صحن می ‌ایستم و تمام صحن ، پشت سر من نماز می‌خوانند ، مردم در برابر من تعظیم می ‌کنند گاهی در برابر این مقاماتی که خـدا به من داده ، یک ذرّه هوا مرا بر می ‌دارد . همان وقت می ‌آیم در خانه کتک می ‌خورم ، هوایـم بیرون می ‌رود! این الهی است ، این باید باشد. @rooshanfekr
🌟امیرالمؤمنین عليه السلام: 💎ناملايمات را تحمّل كن كه تحمّل، پوشش عيبهاست، انسان خردمند نيمش بردبارى است و نيم ديگرش چشم پوشى احتمِلْ ما يَمُرُّ عليكَ، فإنّ الاحتِمالَ سترُ العُيوبِ، و إنّ العاقلَ نِصْفُهُ احتِمالٌ، و نصفُهُ تَغافُلٌ 📚غررالحكم حدیث 2378 @rooshanfekr
🌟پيامبر اكرم صل الله علیه و آله: 🔻چهار چيز دل را مى‌ميراند، 🔸️گناه روى گناه، 🔸️زياد سخن گفتن با نامحرم 🔸️جدال و بحث با احمق كه مى‌گويى و مى‌گويد ولى نتيجه‌اى در بر ندارد، 🔸️و هم‌نشينى با مردگان 🔹️گفته شد يا رسول الله مردگان كدام افراد هستند فرمود: 👈 هر توانگرى كه در لذت‌ها فرو رفته است. 📕 بحارالانوار/ج۷۰/ص۳۵۰ @rooshanfekr
4_5926927325131181124.mp3
12.37M
۸ ✖️ اینکه چقـــدر دلبستگی داری به جایی که از آنجا آمده‌ای، ✖️ اینکه چقــدر در طول روز دلتنگ خانه‌ای می‌شوی که بدان تعلق داری، ✖️ اینکه چقــــدر از اینجا رهایی و به در و دیوارش آویزان نمی‌شوی برای ماندن، ✖️اینکه چقدر در عینِ شلوغیِ دور و برت، از اهالی دنیا بی‌نیاز باشی و فقط نیازت را در آغوش آسمان جستجو کنی ؛ ✓نشان میدهد چقدر برای این مادر عزیزی، و چقدر تا آغوشش فاصله داری! @rooshanfekr
*قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری* روزی طلبه جوانی که در زمان شاه‌عباس در اصفهان درس می‌خواند نزد شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس‌خواندن خسته شده‌ام و می‌خواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم، چون درس‌خواندن برای آدم، آب و نان نمی‌شود و کسی از طلبگی به جایی نمی‌رسد و به‌جز بی‌پولی و حسرت، عایدی ندارد. شیخ گفت: بسیار خب! حالا که می‌روی حرفی نیست. فعلا این قطعه سنگ را بگیر و به نانوایی برو چند عدد نان بیاور با هم غذایی بخوریم و بعد هر کجا می‌خواهی برو، من مانع کسب‌وکار و تجارتت نمی‌شوم. جوان با حیرت و تردید، سنگ را گرفت و به نانوایی رفت و سنگ را به نانوا داد تا نان بگیرد ولی نانوا او را مسخره نمود و از مغازه بیرون کرد. پسر جوان با ناراحتی پیش شیخ بهایی برگشت و گفت: مرا مسخره کرده‌ای؟ نانوا نان را نداد هیچ، جلوی مردم مرا مسخره کرد و به ریش من هم خندید. شیخ گفت: اشکالی ندارد. پس به بازار علوفه‌فروشان برو و بگو این سنگ خیلی باارزش است، سعی کن با آن قدری علوفه و کاه و جو برای اسب‌هایمان بخری. او دوباره به بازار رفت تا علوفه بخرد ولی آن‌ها نیز چیزی به او ندادند و به او خندیدند. جوان که دیگر خیلی ناراحت شده بود، نزد شیخ آمد و ماجرا را تعریف کرد. شیخ بهایی گفت: خیلی ناراحت نباش. حالا این سنگ را بردار و به بازار صرافان و زرگران ببر و به فلان دکان برو و بگو این سنگ را گرو بردار و در ازای آن، صد سکه به من قرض بده که اکنون نیاز دارم. طلبه جوان گفت: با این سنگ، نان و علوفه ندادند، چگونه زرگران بابت آن پول می‌دهند؟ شیخ گفت: امتحان آن که ضرر ندارد. طلبه جوان با اینکه ناراحت بود، ولی با بی‌میلی و به احترام شیخ به بازار صرافان و جواهرفروشان رفت و به همان دکانی که شیخ گفته بود، رفت و گفت: این سنگ را در مقابل صد سکه به امانت نزد تو می‌سپارم. مرد زرگر نگاهی به سنگ کرد و با تعجب، نگاهی به پسر جوان انداخت و به او گفت: قدری بنشین تا پولت را حاضر کنم. سپس شاگرد خود را صدا زد و در گوش او چیزی گفت و شاگرد از مغازه بیرون رفت. پس از مدت کمی شاگرد با دو مامور به دکان بازگشت. ماموران پسرجوان را گرفتند و می‌خواستند او را با خود ببرند. او با تعجب گفت: مگر من چه کرده‌ام؟ مرد زرگر گفت: می‌دانی این سنگ چیست و چقدر می‌ارزد؟ پسر گفت: نه، مگر چقدر می‌ارزد؟ زرگر گفت: ارزش این گوهر، بیش از ۱۰هزار سکه است. راستش را بگو، تو در تمام عمر خود حتی هزار سکه را یک‌جا ندیده‌ای، چنین سنگ گران‌قیمتی را از کجا آورده‌ای؟ پسر جوان که از تعجب زبانش بند آمده بود و فکر نمی‌کرد سنگی که نانوا با آن نان هم نداده بود، این مقدار ارزش داشته باشد، با لکنت‌زبان گفت: به خدا من دزدی نکرده‌ام. من با شیخ بهایی نشسته بودم که او این سنگ را به من داد تا برای وام‌گرفتن به اینجا بیاورم. اگر باور نمی‌کنید با من به مدرسه بیایید تا به نزد شیخ برویم. ماموران پسر جوان را با ناباوری گرفتند و نزد شیخ بهایی آوردند. ماموران پس از ادای احترام به شیخ بهایی، قضیه مرد جوان را به او گفتند. او ماموران را مرخص کرد و گفت: آری این مرد راست می‌گوید. من این سنگ قیمتی را به او داده بودم تا گرو گذاشته، برایم قدری پول نقد بگیرد. پس از رفتن ماموران، طلبه جوان با شگفتی و خنده گفت: ای شیخ! قضیه چیست؟ امروز با این سنگ، عجب بلاهایی سر من آورده‌ای! مگر این سنگ چیست که با آن کاه و جو ندادند ولی مرد صراف بابت آن ۱۰هزار سکه می‌پردازد. شیخ بهایی گفت: مرد جوان! این سنگ قیمتی که می‌بینی، گوهر شب‌چراغ است و این گوهر کمیاب، در شب تاریک چون چراغ می‌درخشد و نور می‌دهد. همان طور که دیدی، قدر زر را زرگر می‌شناسد و قدر گوهر را گوهری می‌داند. نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی‌دهند و همگان ارزش آن را نمی‌دانند. وضع ما هم همین طور است. ارزش علم و عالم را انسان‌های عاقل و فرزانه می‌دانند و هر بقال و عطاری نمی‌داند ارزش طلب علم و گوهر دانش چقدر است و فایده آن چیست. حال خود دانی، خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز. پسر جوان از اینکه می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید. @rooshanfekr
❓اگه خانمی با شوهرش بدرفتاری کنه و بهش فحش و بدوبیراه بگه😐، شوهر می‌تونه خرجی‌ش رو نده؟ 👈 یا خدا! فحش؟ دشنام؟ یعنی مثلاً در حد بووووووق؟! 📚همه مراجع: اگه این کارها باعث نفرت شوهر بشه، دراین‌صورت، دیگه دادن نفقه و خرجی خانم بر آقا واجب نیست. 🔺 وحید، منهاج‌الصالحین، ج۳، النفقات؛ امام، تحریرالوسیلة، ج۲، القول فی‌النشوز؛ سیستانی، منهاج‌الصالحین، ج۳، م۳۵۰؛ صافی، هدایةالعباد، ج۲، القول فی‌النشوز؛ فاضل، جامع‌المسائل. @rooshanfekr
🌷 امام صادق (علیه‌السلام) : 👌 کسی که هفت‌بار بگوید "یا ارحم الراحمین " ؛ از جانب خداوند خطاب می‌رسد : ای بنده من! حاجت خود را طلب نما تا اجابت کنم... 📚 مکارم الاخلاق ؛ ص ۳۴۶ @rooshanfekr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مهمترین درس معارف 🔹اولین، دومین، سومین، چهارمین و پنجمین درس مهم، کدام درس است؟ 👈🏻 این کلیپ از جلسۀ دوم درس‌های " صدر اسلام" تهیه شده است. @rooshanfekr
💠 چرا با وجود اینکه یکی از معیارهای اساسی و ، مبحث کلیدی معرفی شده و از طرفی و صحیح ، و جامعه ما را تحت تاثیر قرار داده؛ کمتر از آن صحبت می شود؟ ۱. یکی از برنامه شیطان این است که: فرد و جامعه را می کند. 💮 اولویت درجه را درجه می کند و برعکس چنانچه روایت می فرماید: کفی باالشیطان نصیبا ان ینقلک من حسنه الی حسنه ۲. بودن مطرح کردن اینگونه مباحث برای گوینده و شنونده؛ (مخصوصا برای گوینده جامعه را از وی بالا می برد) 💮اساسا مبحث زهد، مبحث و است و علائم و هم دارد؛ لذا با مطرح کردن آن، ایجاد می شود و طبیعی است که غیرزاهد از شفافیت فرار می کند. ۳. شاید خیلی از سخنوران جانب را رعایت می کنند تا مصداق آیه "لم تقولون ما لاتفعلون"نباشند. ۴. بودن و ذهنی ایجادکردن این مباحث در ابتدا و ترس از اینکه مخاطب از دست برود‌ و اعمال سیاست جذب حداکثری علی الظاهر. 💮یکی از واقعیات جامعه امروزی این است که برخی، تحت تاثیر فرهنگ غالب و منحوس دارندگی و برازندگی در تجمل گرایی فرو رفته اند و بیش از نیست و نسبت به این معارف عمیق هیچ درکی ندارند؛ لذا می کنند. چنانکه مولا امیرالمومنین علیه السلام فرمود: مردم آنند که به آن نمی رسد. @rooshanfekr