#اخبار_کوتاه
🔹نهاد نظارتی فدرال امنیت سایبری آلمان از صدور پیام هشدار قرمز در این کشور به علت شناسایی آسیب پذیری نرم افزارهای مورد استفاده در تشکیلات دولتی و در معرض حملات سایبری بودن آنها خبر داد.
🔹رویترز: سفر بنت به امارات اولین سفر یک نخستوزیر رژیم اشغالگر به کشورهای سازشگر با اسرائیل است. مسیریابی بینالمللی نشان میدهد که هواپیمای حامل نفتالی بنت از مبدا تل آویو حرکت کرده و با اجازه مقامات سعودی با عبور از آسمان عربستان سعودی به ابوظبی رسیده است.
🔹 سردار حاجیزاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه گفت: غربیها به این نتیجه رسیدهاند که در حوزه نظامی و امنیتی نمیتوانند هیچ غلطی کنند و روش های ضربه زدنشان نیز متفاوت با گذشته است.
❤️@rooyannews
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#پنبه_دزددست_به_ریشش_میکشد
تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند؛ یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.
شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است. به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم .
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟ تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.
ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
قاضی گفت: دزد همین است و به تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یکساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.
از آن به بعد وقتی می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند:
پنبه دزد، دست به ریشش می کشد .
✔️هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #خواندنۍ همراه ما باشید😊
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
@rooyannews
امیرالمؤمنین عليهالسلام میفرمایند🌹
خردمند به عمل خود تكيه میكند و نادان به آرزوهايش!🍂
غررالحكم،حدیث1240
#حدیث_روز
❤️@rooyannews
❌ مسائل اختلاف افکن ممنوع 📛❌
✅ رهبر معظم انقلاب :
❌ مبادا در #ایّام_فاطمیّه مسائل اختلاف افکن مطرح شود.
امروز برادران اهل سنّت در کنار ما در دفاع از حرم اهل بیت می جنگند و شهید می شوند.
خانواده هایی از شهدای مدافع حرم پیش من آمدند که در بینشان چند خانواده ی سنّی بود.
✍ حساب اهل سنت از حساب افرادی که به اسم سنت، آبروی اهل سنت را می برند جداست.
#بصیرتی
#فتنه_گرگیج
❤️@rooyannews
⭕️ کشور ما ایران با تولید بیش از هشت هزار مقاله با رقابت با کشور های چین، آمریکا، هند و کره جنوبی توانستیم در رتبه چهارم تولید علم و فناوری#نانو برسیم. #ایران_قوی
❤️@rooyannews
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ ✨
#استخوان_لای_زخم_گذاشتن
قصابی بود که هنگام کار با ساتور دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید. همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود، بردند.
حکیم بعد از ضد عفونی زخم می خواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخم قصاب استخوان کوچکی مانده است.
می خواست آن را بیرون بکشد، اما پشیمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت :
زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم.
از آن روز به بعد کار قصاب درآمد .
هر روز مقداری گوشت با خود می برد و با مبلغی به حکیم باشی می داد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد، اما زخم قصاب خوب نشد که نشد.
مدتی به همین منوال گذشت تا این که روزی حکیم برای مداوای بیماری از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود، به جای او بیماران را مداوا می کرد .
آن روز هم طبق معمول همیشه قصاب نزد حکیم رفت و حکیم باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودی زخمت بهبود پیدا می کند.
دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت:
تو بهتر از پدرت مداوا می کنی. زخم من امروز خیلی بهتر است.
پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصاب گفت:
از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی.
چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت. وقتی همسرش سفره را پهن کرد متوجه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است.
با تعجب گفت:
این غذا چرا گوشت ندارد؟
همسرش گفت: تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده.
حکیم با تعجب از پسر سوال کرد : مگر قصاب نزد تو نیامد؟
پسر حکیم با خوشحالی گفت: چرا پدر آمد و من زخمش را بستم و استخوانی را که لای آن مانده بود، بیرون کشیدم. مطمئن باشید کارم را خوب انجام دادهام.
حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت :
از قدیم گفته بودند: نکرده کار، نبر به کار.
پس بگو، از امشب غذای ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را لای زخم گذاشته بودم تا قصاب هر روز نزد من امده و مقداری گوشت برایمان بیاورد.
از آن روز به بعد درباره کسی که جلوی پیشرفت کارها را بگیرد یا دائم اشکال تراشی کند، می گویند: استخوان لای زخم می گذارد…
امثال و حکم_ دهخدا
✔️هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #خواندنۍ همراه ما باشید😊
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
@rooyannews
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🌸
🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
رویان نیوز
باسلام جلسه صالحین با سخنرانی حجت الاسلام فدایی امشب ساعت ۱۷:۳۰ درمحل پایگاه ثارالله (باتشکر از حضور
🔰جلسه صالحین شب گذشته
با سخنرانی
حجت الاسلام فدایی
در پایگاه ثارالله برگزارگردید.
(باتشکر از حضور عزیزان بسیجی )
فرمانده پایگاه مقاومت ثارالله
📌کانال پایگاه مقاومت ثارالله شهر رویان
@p_sarallah
Mohsen Chavoshi - Asadollah (320).mp3
7.56M
•••
فاتح خیبر اسدالله علی-ع-🌿
لعنت الله به بدگوی تو✖️
#موزیک🎼
❤️ @rooyannews
برای ساخت حمام روستایی ها گل لگد می کرد
شهید بابایی زمانی که با هواپیما پرواز می کرد، در حین عملیات و آموزش هوایی، از آن بالا روستاهای دورافتاده را در میان شیارها و دره ها شناسایی و موقعیت جغرافیایی این روستاها را ثبت می کرد. آن گاه پس از اتمام ماموریت، وقتی که در پایگاه استقرار می یافت، به مشاین قدیمی که داشت سوار می شدیم و مقداری غذا، آذوقه و وسایل زندگی مانند قند و چایی برای روستایی ها بر می داشتیم و از میان کوه ها و دره ها با چه مشکلاتی رد می شدیم تا برسیم به روستایی که از روی هوا شناسایی کرده بود.
می رفتیم آنجا و مردم روستاها من را با لباس روحانی و شهد را با لباس خلبانی می دیدند. این در صورتی بود که شاید آنها سال به سال با هیچ فرد روحانی و غریبه ای برخورد نمی کردند. خیلی برای روستایی ها جالب بود و شهید بابایی بعد از این که وسایلی را که آورده بودیم به روستایی ها می داد، از آنها می پرسید که چه امکاناتی کم دارند. مثلا روستایی ها می گفتند حمام نداریم و ایشان با پول خودش شروع می کرد برای آن ها حمام می ساخت و من به چشم خودم می دیدم که بابایی برای ساختم حمام با پای خودش گل لگدمال می کرد، حمام را می ساخت و برای برق آن، به علت این که روستا برق نداشت از پول شخصی خود موتور برق سیار می خرید و روشنایی آن ها را تامین می کرد که این پروژه حدود دو ماه طول می کشید.
راوی: حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری)
♥️ @rooyannews
🔺لرزه به اندام اسرائیل افتاد!
نفتالی بنت، نخست وزیر رژیم صهیونیستی:
🔹ایران با تجهیز سایتهای موشکی سپاه در قسمت های غربی ایران قصد حمله به یکی از کشورهای منطقه را دارد.
❤️@rooyannews
یه بار رفتیم ﻫﺘﻞ بابام پرسید شبی چند؟
یارو گفت۲۰۰ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮمن ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻫﻢ رايگان ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ
بابام گفت ﭘﺲ ﻣﺎ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﯿﻢ صبحونه رو بگین برامون بیارن ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ 😐😂
😍 @rooyannews