eitaa logo
رویان نیوز
2.2هزار دنبال‌کننده
43.1هزار عکس
9.1هزار ویدیو
117 فایل
💠اخبارمهم وتحــــولات رویـــــــان [رسانه فرهیختگان شهر رویان] ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ در کــــــــــــانــــــــال 🔶 رویــــان نیـــــوز ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ◼️انتقاد،پیشنهادوارسال مطلب به تیم مدیریت @modiran_rooyannews
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 اِنّا لِللّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون 🥀 خبرِ درگذشتِ پدری مهربان و همسری فداکار مرحوم ، مغفور خادم اباعبدالله الحسین(علیه السلام) : 🧚‍♀حاج مسلم عامری 🧚‍♀ پدر گرامی شهید والامقام : 🧚‍♂🧚‍♀ محمد عامری 🧚‍♂🧚‍♀ مارانیز اندوهگین نمود . ✔️بر خود لازم میدانیم این مصیبت وارده را به خانواده های محترم عامری و کلیه فامیلهای وابسته تسلیت عرض نموده ، علوّ درجات این مرحوم و بقای عمر بازماندگان را از خداوند منّان خواستاریم . خوشا به سعادت ایشان که در جوار فرزند برومندش 💐 شهید محمد عامری 💐 و در بهشت برین آرام خواهد گرفت . 🏴 ما را در غم خود شریک بدانید 🏴 🔹 کانال خبری شهر رویان 🔹 @p_sarallah @rooyannews
رویان نیوز
🏴 انالله وانا الیه راجعون 🏴 روح بلند مرحوم حاج مسلم عامری به فرزند شهیدش پیوست. ▪️ ضمن عرض تسلیت به خانواده معظم آن مرحوم ازخداوند متعال برای ایشان طلب غفران الهی وبرای بازماندگان صبر و اجر جزیل درخواست مینمائیم. ☑️روح بلند آن عزیز همراه بافرزند رشیدوشهیدش در جوار رحمت حق به نعمت های بهشتی متنعم باد.✔️ 🔳 ستاد یادواره شهدای شهر رویان و پایگاه مقاومت ثارالله 🔲 @p_sarallah
💢والده محترم دانش آموزان دبیرستان ارشاد ✅✅✅از این پس دانش آموزان دبیرستان ارشاد پسرانه رویان می‌توانند جهت پرسش و پاسخ به شماره ☎️ ۰۹۰۵۰۲۰۴۱۶۰. در ایتا پیام دهند و از طریق فضای مجازی دانش آموزان می‌توانند با معلمان خود ارتباط برقرار کنند ✨ضمن تقدیر و تشکر از مدیریت دبیرستان ارشاد جناب آقای بهرامی ✅شماره موبایل در فضای مجازی :☎️ ۰۹۰۵۰۲۰۴۱۶۰ @rooyannews
◼انا لله و انا الیه الراجعون با نهایت تاسف و تاثر درگذشت مرحوم" حاج مسلم عامری محمد علی" پدر بزرگوار محمد عامری را به اطلاع می رساند. ✔️مراسم تشییع جنازه آن مرحوم امروز ساعت ۴ بعدازظهر از مسجدجامع شهر رویان به سمت مزار رویان برگزار میگردد. @rooyannews ✔️
رحیم عامری آپارات: ‍ 🚨برخورد قاطعانه پلیس با برهم زنندگان نظم وامنیت درچهارشنبه آخر سال 🔸سرهنگ علی کریمی فرمانده انتظامی شهرستان شاهرود از طرح ویژه پلیس شاهرود درچهارشنبه آخر سال خبرداد. 🔸کریمی با اعلام این مطلب که نیروی انتظامی شهرستان شاهرود امروز با آمادگی کامل و توان حداکثری در سطح شهرستان استقرار خواهد داشت گفت:ده ها اکیپ محسوس و نامحسوس امشب امنیت شهرستان را در چهارشنبه آخر سال تامین می کنند. 🔸وی افزود:باتوجه به شیوع ویروس کرونا و شرایط خاص شهرستان در ایام کنونی،تمهیدات ویژه ای را برای کنترل عبور و مرور و پیشگیری از تجمعات درنظرگرفته ایم و خواسته ما از مردم فهیم شاهرودی این است برای حفظ سلامت خود و دیگران حتما به توصیه های ارائه شده توجه نموده ودرخانه بمانند. 🔸فرمانده انتظامی شهرستان شاهرود باهشدار به افرادی که سودای اعمال مجرمانه و نافی نظم و امنیت عمومی در سر دارند گفت :باهماهنگی های انجام شده با دستگاه قضایی افرادی که به هرنحو نظم و امنیت عمومی را خدشه دار نمایند قطعا دستگیر شده ونوروز را درکنار خانواده هایشان نخواهند بود. 🔸این مسئول انتظامی همچنین از توقیف طویل مدت وسایل نقلیه متخلف نیزسخن گفت و اذعان داشت:برابرتمهیدات پیش بینی شده خودرو و موتورسیکلتهایی که در شب چهارشنبه سوری توقیف شوند تا پس از تعطیلات نوروز درتوقیف پلیس باقی خواهند ماند. 🔸سرهنگ علی کریمی درپایان ضمن تقدیر از همه کسانی که با رعایت قانون و توجه به توصیه های انتظامی و بهداشتی ضمن حفظ سلامت خودبه سلامت دیگران نیز احترام می گذارند گفت:اعمال خلاف قانون زیبنده شهرمعلمان دین و اخلاق نبوده و قطعا امنیت جانی و روانی مردم فهیم شهرستان شاهرودخط قرمز ما بوده و در این راستا با اقتدارکامل عمل خواهیم کرد.
اینایی رو که امشب واسه سوختگی چهارشنبه سوری میبرن بیمارستان، پرستارا باید همونجا، رو زخمشون نمک بپاشن بعد مرحله نمک؛بابیل بفتن به جونشون که دل ما خنک بشه 😏 @rooynnews
✔️اسپری ضدعفونی کننده‌ دست و بدن جهت تهیه با شماره زیر تماس حاصل نمائید.✅ 🔰قیمت ۳۰هزارتومان ۰۹۰۵۰۲۰۶۳۰۶ محمدی ✅کانال خبری شهر رویان در ایتا @rooyannews
د … تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم … و بخوام برام استخاره کنن … قبل از فشار دادن دکمه ها … نشستم روی مبل و چشم هام رو بستم … – خدایا! … اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه … فقط از درگاهت قدرت و توانایی می خوام … من، مطیع امر توئم … و دکمه روی تلفن رو فشار دادم … ” همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم … بر تو نیز روحی را به فرمان خود، وحی کردیم … تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست … ولی ما آن را نوری قرا دادیم که به وسیله آن … هر کسی از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم … و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می کنی “ سوره شوری … آیه 52 و این … پاسخ نذر 40 روزه من بود … ادامه دارد..... .
قسمت آخر داستان دنباله دار بدون تو هرگز: مبارکه ان شاء الله تلفن رو قطع کردم … و از شدت شادی رفتم سجده … خیلی خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و خدا، انتخابم رو تایید می کنه … اما در اوج شادی … یهو دلم گرفت … گوشی توی دستم بود و می خواستم زنگ بزنم ایران … ولی بغض، راه گلوم رو سد کرد … و اشک بی اختیار از چشم هام پایین اومد … وقتی مریم عروس شد … و با چشم های پر اشک گفت … با اجازه پدرم … بله … هیچ صدای جواب و اجازه ای از طرف پدر نیومد … هر دومون گریه کردیم … از داغ سکوت پدر … از اون به بعد … هر وقت شهید گمنام می آوردن و ما می رفتیم بالای سر تابوت ها … روی تک تک شون دست می کشیدم و می گفتم … – بابا کی برمی گردی؟ … توی عروسی، این پدره که دست دخترش رو توی دست داماد می گذاره … تو که نیستی تا دستم رو بگیری … تو که نیستی تا من جواب تایید رو از زیونت بشنوم … حداقل قبل عروسیم برگرد … حتی یه تیکه استخون یا یه تیکه پلاک … هیچی نمی خوام … فقط برگرد… گوشی توی دستم … ساعت ها، فقط گریه می کردم … بالاخره زنگ زدم … بعد از سلام و احوال پرسی … ماجرای خواستگاری یان دایسون رو مطرح کردم … اما سکوت عمیقی، پشت تلفن رو فرا گرفت … اول فکر کردم، تماس قطع شده اما وقتی بیشتر دقت کردم … حس کردم مادر داره خیلی آروم گریه می کنه … بالاخره سکوت رو شکست … – زمانی که علی شهید شد و تو … تب سنگینی کردی … من سپردمت به علی … همه چیزت رو … تو هم سر قولت موندی و به عهدت وفا کردی … بغض دوباره راه گلوش رو بست … – حدود 10 شب پیش … علی اومد توی خوابم و همه چیز رو تعریف کرد … گفت به زینبم بگو … من، تو رو بردم و دستتون رو توی دست هم میزارم … توکل بر خدا … مبارکه … گریه امان هر دومون رو برید … – زینبم … نیازی به بحث و خواستگاری مجدد نیست … جواب همونه که پدرت گفت … مبارکه ان شاء الله … دیگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظی قطع کردم… اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد … تمام پهنای صورتم اشک بود … همون شب با یان تماس گرفتم و همه چیز رو براش تعریف کردم … فکر کنم … من اولین دختری بودم که موقع دادن جواب مثبت … عروس و داماد … هر دو گریه می کردن … توی اولین فرصت، اومدیم ایران … پدر و مادرش حاضر نشدن توی عروسی ما شرکت کنن … مراسم ساده ای که ماه عسلش … سفر 10 روزه مشهد … و یک هفته ای جنوب بود … هیچ وقت به کسی نگفته بودم … اما همیشه دلم می خواست با مردی ازدواج کنم که از جنس پدرم باشه … توی فکه … تازه فهمیدم … چقدر زیبا … داشت ندیده … رنگ پدرم رو به خودش می گرفت . پایان کانال: خبری شهر رویان @rooynnews