🛑اسرائیل یک کشور نیست!
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رضاشاه روحت شاد گفتن جلوی یک آخوند!!!
🔸 خاطرهای فوقالعاده از واکنش عجیب دختران دبیرستانی در مواجهه با #حجت_الاسلام_راجی !
🗓 انتشار به مناسبت ۴ مرداد، سالروز مرگ #رضاشاه
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
2.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تنها دولتی که عکس یادگاری با رئیسجمهورش نداشت
ولی در عوض....
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
13.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 میدان دار
🔹معیارهای مقام معظم رهبری در خصوص تشکیل یک کابینه متدین قوی
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
22.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️فاجعه در آلمان و سکوت ما
🎥#کلیپ_را_ببینید
🔹ساعت ۶ صبح چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ و دقیقا در روزهای پایان دولت سیزدهم و شروع به کار دولت چهاردهم در ایران، دولت آلمان با گسیل گروههای پر تعداد از پلیس ۵۴ مسجد #شیعیان در آلمان را بهطور وحشیانهای مورد هتک، تخلیه اموال قرار داد و پس از بستن این مساجد فعالان مرتبط را دستگیر کرد.
🔹در حالی که این فاجعه بزرگ بهصورت مستقیم از برخی شبکه های آلمان پخش شد و بازتاب های بینالمللی مهمی داشت متاسفانه در ایران با واکنش ضعیف دیپلماتیک و رسانهای مواجه شد.
🔸واقعا جا دارد صداوسیما و رسانههای انقلابی و حوزههای علمیه و ... بهطور ویژهای این فاجعه را که گویا بهدلیل تصورات و آدرس غلط نسبت به ایران شکل گرفته بپردازند.
🔸البته گویا چند روز پیش با سوء استفاده از شرایط داخلی ایران، پلیس آلمان، حجت الاسلام نیکنژاد، امام و مدیر مرکز اسلامی برلین و همسرش مورد ضرب و شتم برای اعتراف اجباری قرار داده بود که چون بی نتیجه بود ایشان را اخراج کرد و واکنش ضعیفی از ایران مخابره شد ...
#حمله_همه_جانبه_به_تشیع
#انتشار_حداکثری
✍️حمیدرضا ابراهیمی
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
18.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥این جلسه حزب بعث در ۲۲ ژوئیه ۱۹۷۹ یکی از مخوف ترین صحنه های تاریخ معاصر است.
🔹۶ روز بعد از به قدرت رسیدن #صدام در جلسه حزبی، اوبا خونسردی پشت تریبون میآید و اسامی رفقای سابق حزبی که الان داغ خیانت بر پیشانی شان خورده را میخواند، تک تک از صندلی بلند و به بیرون هدایت شده و تیرباران میشوند.
🔹خونسردی عجیب صدام که آخر کار به طور نمادین اشکی هم به یاد رفقای سابق میریزد که نشان دهد چاره ای نداشته است. پرواز داس مرگ بر فراز سالن و بازماندگانی که از نجات خود شاد هستند.
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⭕️هدیه KHAMENEI.IR به پزشکیان
🔹 تصویری که صبح امروز رسانه KHAMENEI.IR پس از انجام گفتگوی تفصیلی به رئیسجمهور منتخب هدیه کرد مربوط است به دیداری که در تاریخ ۱۳۸۲/۰۹/۱۳ با عنوان «دیدار وزیر بهداشت و دست اندرکاران طرح ملی واکسیناسیون سرخک و سرخجه با رهبر انقلاب» برگزار شده است.
🔹 آقای پزشکیان در این دیدار در گزارشی از طرح واکسیناسیون سرخک و سرخجه در آن زمان گفت و افزود: با اجرای این طرح سی و سه میلیون نفر در برابر این دو بیماری، ایمن میشوند و در آیندهای نه چندان دور، سرخک و سرخجه از کشورمان ریشه کن خواهد شد و امیدواریم در سال خدمت رسانی به مردم، اجرای طرح ملی واکسیناسیون سرخک و سرخجه، در افزایش سلامت جامعه، آثار کاملاً ملموسی بر جای بگذارد.
🔹 پزشکیان در این دیدار با اشاره به ریشه کن شدن بیماری فلج اطفال و کزاز در ایران نیز گفت این دستاورد بزرگ نتیجه همکاری وزارت بهداشت، بسیج - وزارت آموزش و پرورش و دستگاههای دیگر در اجرای طرحهای ملی پیشگیری است که در طرح واکسیناسیون سرخک و سرخجه نیز این دستگاهها با یکدیگر همکاری خوبی دارند.
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⭕️سید عبدالملک بدرالدین الحوثی: گناه ایران این است کهاز فلسطین دفاع میکند
رهبر انصارالله یمن:
نتانیاهو از کشورهای عربی خواسته است که با رژیم اسرائیل علیه ایران متحد شوند، ما سئوال میکنیم، گناه ایران چیست؟ دلیل این خصومتورزی با ایران چیست؟
ایران یک کشور اسلامی آزاد شده از هیمنه آمریکایی اسرائیلی است که از فلسطین و عربها علیه دشمن امت دفاع میکند و این گناه ایران است.
ایران از عربها دفاع میکند، زیرا رژیم اسرائیل، فلسطین و سرزمینهای عربی دیگر را اشغال کرده و لبنان، سوریه، اردن و مصر را هدف قرار داده است.
حتی اگر جنایات علیه ملت ایران رخ می داد، وظیفه همه مسلمانان این بود که در کنار ایران علیه دشمن بایستند.
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
4.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سوزان ساراندون، بازیگر معروف آمریکایی در مقابل کنگره: ما صدای شما رو میشنویم؛ تا آزادی همه فلسطینیها هیچکس آزاد نیست.
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
روشنا بوشهر
📚#تنها_میان_داعش 📖 #قسمت_سوم 3️⃣ او همچنان عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق امیرالمؤمنین علیه السل
📚#تنها_میان_داعش
📖 #قسمت_چهارم
4️⃣
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم
چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک
دیده بود، میبرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد. برای اولین بار در عمرم احساس کردم کسی به قفسه سینه ام چنگ انداخت و قلبم را از جا کَند که همه رگ های بدنم از هم پاره شد. در شلوغی ورود عباس و حلیه و گریه های کودکانه یوسف،
گوشه اتاق در خودم مچاله شده و حتی برای نفس کشیدن باید به گلویم التماس میکردم که نفسم هم بالا نمی آمد.
عباس و عمو مدام با هم صحبت میکردند، اما طوری که ما زنها نشنویم و همین نجواهای پنهان، برایم بوی مرگ میداد تا با صدای زهرا به حال آمدم :
»نرجس! حیدر با تو کار داره.«
شنیدن نام حیدر، نفسم را برگرداند که پیکرم را از روی زمین جمع کردم و به سمت تلفن رفتم. پنهان کردن این همه وحشت پیش کسی که احساسم را نگفته میفهمید، ساده نبود و پیش از آنکه چیزی بگویم با نگرانی اعتراض کرد :
»چرا گوشیت خاموشه؟«
همه توانم را جمع کردم تا فقط بتوانم یک کلمه بگویم :
»نمیدونم...«
و حقیقتاً بیش از این نفسم بالا نمی آمد و همین نفس بریده، نفس او را هم به شماره انداخت :
»فقط تا فردا صبر کن! من دو سه ساعت دیگه میرسم تلعفر، ان شاءالله فردا برمیگردم.«
اما من نمیدانستم تا فردا زنده باشم که زیر لب تمنا کردم :
»فقط زودتر بیا!«
و او وحشتم را به خوبی حس کرده و دستش به صورتم نمیرسید که با نرمی لحنش نوازشم کرد :
»امشب رو تحمل کن عزیزدلم، صبح پیشتم! فقط گوشیتو روشن بذار تا مرتب از حالت باخبر بشم!«
خاطرش به قدری عزیز بود که از وحشت حمله داعش و تهدید عدنان دم نزدم و در عوض
قول دادم تا صبح به انتظارش بمانم. گوشی را که روشن کردم، پیش از آمدن هر پیامی، شماره عدنان را در لیست مزاحم قرار دادم تا دیگر نتواند آزارم دهد، هر چند کابوس تهدید وحشیانه اش لحظه ای راحتم نمیگذاشت. تا سحر، چشمم به صفحه گوشی و گوشم به زنگ تلفن بود بلکه خبری شود و حیدر خبر خوبی نداشت که با خانه تماس گرفت تا با عمو صحبت کند. اخبار حیدر پُر از سرگردانی
بود؛ مردم تلعفر در حال فرار از شهر، خانه فاطمه خالی و خبری از خودش نیست. فعلاً میمانَد تا فاطمه را پیدا کند
و با خودش به آمرلی بیاورد. ساعتی تا سحر نمانده و حیدر
به جای اینکه در راه آمرلی باشد، هنوز در تلعفر سرگردان بود در حالیکه داعش هر لحظه به تلعفر نزدیکتر میشد
و حیدر از دستان من دورتر! عمو هم دلواپس حیدر بود که سرش فریاد زد :
»نمیخواد بمونی، برگرد! اونا حتماً خودشون از شهر رفتن!«
ولی حیدر مثل اینکه جزئی از جانش را در تلعفر گم کرده باشد، مقاومت میکرد و از پاسخ های عمو میفهمیدم خیال برگشتن ندارد. تماسش که تمام شد، از خطوط پیشانی عمو پیدا بود نتوانسته مجابش کند که همانجا پای تلفن نشست و زیر لب ناله زد :
»میترسم دیگه نتونه برگرده!«
وقتی قلب عمو اینطور میترسید، دل عاشق من حق داشت پَرپَر بزند که گوشی را برداشتم و دور از چشم همه به حیاط رفتم تا با حیدر
تماس بگیرم. نگاهم در تاریکی حیاط که تنها نور چراغ ایوان روشنش میکرد، پرسه میزد و انگار لابلای این درختان دنبال خاطراتش میگشتم تا صدایش را شنیدم :»جانم؟«
و من نگران همین جانش بودم که بغضم شکست :
»حیدر کجایی؟ مگه نگفتی صبح برمیگردی؟«
نفس بلندی کشید و مأیوسانه پاسخ داد
:»شرمندم عزیزم! بدقولی کردم، اما باید فاطمه رو پیدا کنم.«
و من صدای پای داعش را در نزدیکی آمرلی و حوالی تلعفر میشنیدم که با گریه التماسش کردم :
»حیدر تو رو خدا برگرد!«
فشار پیدا نکردن فاطمه و تنهایی ما، طاقتش را تمام کرده بود و دیگر تاب گریه من را نداشت که با خشمی عاشقانه تشر زد :
»گریه نکن نرجس! من نمیدونم فاطمه و شوهرش با سه تا بچه کوچیک کجا آواره شدن، چجوری برگردم؟«
و همین نهیب عاشقانه، شیشه شکیبایی ام را شکست که با بیقراری شکایت کردم :
«داعش داره میاد سمت آمرلی! میترسم تا میای من زنده نباشم!»
از سکوت سنگینش نفهمیدم نفسش بنده آمده و بیخبر از تپشه ای قلب عاشقش، دنیا را روی سرش خراب کردم :
«اگه من اسیر داعشی ها بشم خودمو میکشم حیدر!»
👇👇👇👇👇👇👇
به نظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمیزد و تنها نبض نفسهایش را میشنیدم. هجوم گریه گلوی خودم را هم بسته بود و دیگر ضجه میزدم تا صدایم را بشنود :
»حیدر تا آمرلی نیفتاده دست داعش برگرد! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمت!«
قلبم ناله میزد تا از تهدید عدنان هم بگویم و
دلم نمی آمد بیش از این زجرش بدهم که غرش وحشتناکی گوشم را کر کرد. در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمیخواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا میکردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمی آمد.
عباس و عمو با هم از پله های ایوان پایین دویدند و زن عمو روی ایوان خشکش زده بود. زبانم به لکنت افتاده و فقط نام حیدر را تکرار میکردم. عباس گوشی را از دستم گرفت تا دوباره با حیدر تماس بگیرد و ظاهراً باید پیش از عروسی، رخت عزای دامادم را میپوشیدم که دیگر تلفن را جواب نداد. جریان خون به سختی در بدنم حرکت میکرد، از دیشب قطرهای آب از گلویم پایین نرفته و حالا توانی به تنم نمانده بود که نقش زمین شدم. درست همانجایی که دیشب پاهای حیدر سست شد و زانو زد، روی زمین افتادم و رؤیای روی ماهش هر لحظه مقابل چشمانم جان می گرفت. بین هوش و بیهوشی بودم و از سر و صدای اطرافیانم تنها هیاهویی مبهم میشنیدم تا لحظه ای که نور خورشید به پلکهایم تابید و بیدارم کرد. میان اتاق روی تشک خوابیده بودم و پنکه سقفی با ریتم تکراری اش بادم میزد. برای لحظاتی گیج گذشته بودم و یادم نمی آمد دیشب کِی خوابیدم که صدای انفجار نیمه شب مثل پتک در ذهنم کوبیده شد. سراسیمه روی تشک نیمخیز شدم و با نگاه حیرانم دور اتاق میچرخیدم بلکه حیدر را ببینم.
ادامه دارد...
✍ #ف_ولی_نژاد
🔆📌 در کانال روشنا بوشهر ما را در مسیر روشنگری همراهی کنید.
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
تغییر ساعت اداری ادارات از شنبه تا دوشنبه
🌖روشنا بوشهر
🌎https://eitaa.com/roshana_bushehr
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•