خلاصه صحبتهای دیشب رئیس جمهور این بود که دشمن از کار های دولت سوخته و هی دست و پا میزنه تا هر طور که شده مردم رو ناامید کنه.
السلامعلیڪیا بقیه الله فی ارضه
هوای هوای کوبیدن به قفسهی سینه
و گفتنِ «آهٍ آه!شَوْقاً إِلَی رُؤْیتِهِمْ» هست...
هرروز با سلام به تو آغاز می کنیم....
#اللهم_عجل_لولیك_الفرج
#صاحبنا
#از_خدا_چه_بخواهيم؟
🌺اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِهِ، وَبَلِّغْ بِايماني اَكْمَلَ الاْيمانِ،
🍀خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد و برسان ايمان مرا به كاملترين درجات ايمان.
#صحیفه_سجادیه
#دعاي_بيستم
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#دعا #مناجات #ايمان
✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨
💌#دلنوشته_مهدوی
سلام پدرمهربانم
❣مهدے جان!
▫️آقا جانم قربونتون برم
آقای استوارم،محکمترین تکیه گاهم
میدانم همیشه حواستان بهم بوده و هست
▪️بارها توبه کردم از اینکه دلتون شکستم وتوبه شکستم و...💦💦 تو دعاهام همیشه خواستم بتوانم ،کاری کنم برایتون،و اینکه ازم راضی باشید، ولی نمیدونم چرا نمیشه،پای در گل مانده و حیرانم.
▫️در میان طوفانهای حادثه ساز ، قوی کردن ایمان
برای کسی که تابحال فکری بحال ایمانش نکرده، کاری بس سخت و دشوار و حتی نشدنی
▪️با عمری که پشت سر گذاشتم فرصتی برای پیمودن راه صد ساله و هزاران ساله رو ندارم
▫️از همون ابتدا که خودم و شناختم ،میدانستم باید برای آدم شدنم کاری کنم
▪️ولی هی گفتم تا ۱۸ سالگی تا ۲۰ سالگی ....همینطور تاخیر
چقدر سخت باختم💦😭
▫️آقاجونم ،امیدوارم ،به کرمتان، دلگرم به محبتتان،
لطفا دوباره دستم و بگیرید
▪️لطفا دستی که گرفتید رها نکنید
حتی اگه من خطا کردم و دستم و از تو دستتان کشیدم بیرون.
ای همه هستم #امام_زمان ام
#حجاب چهره جان میشود غبار تنم
✍(ویژه کانال زلال معرفت)
💌دلنوشتهمهدوی
اللهمعجللولیکالفرج
التماس دعا🤲
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
امیر تنها از لیدرهای توئیتری اعتراضات و هم به جرم همراهی غیرقانونی با اغتشاشات دستگیر شد.
🔹امیرتنها از لیدرهای اغتشاشات در توئیتر، به اتهام تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شد.
🔹نامبرده از طریق شبکه اجتماعی توئیتر، اقدام به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی پیرامون فوت خانم مهسا امینی می کرد.
🔹وی همچنین با حمایت گسترده از مجرمین و اغتشاش گران، نوجوانان و جوانان را برای حضور در اغتشاشات تشویق می کرد.
باسلام
هر روز را بایاد شهدا آغاز کنیم
🌹 *فرمانده دلاور مردان ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرلشکر شهید ولی الله فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش*
🌹 *تولد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۱۰ طالقان*
🌹 *شهادت ۷ مهر ۱۳۶۰ سقوط هواپیمای سی - ۱۳۰ در منطقه کهریزک*
🌹 *سن موقع شهادت ۵۰ سال*
🌹 *امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز و شهدای این سانحه هوایی همچون شهید فکوری، نامجو، جهان آرا و کلاهدوز می باشد.*
📝 *فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز*
📌 *به نام خدا، به نام ایران، به نام اسلام، به یاد شهید، بنام انقلاب، به نام مبارز و به نام رهبر انقلاب حضرت آیت الله امام روح الله خمینی*
📌 *وصیت من، فرمان خدا، کتاب خدا و قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران است.*
📌 *از همه می خواهم مرا ببخشند و من نیز همه را میبخشم و هیچ آرزوی دوری در این جهان هستی, به جز کمال انقلاب ندارم.*
🤲 شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز و شهدای دیگر این سانحه هوایی فاتحه با صلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
📖 تفسیر قرآن کریم با داستان📖
✳️ شیوه برخورد با نادان
🍃وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا🍃
🍂و چون جاهلان آنان را مخاطب سازند، به ملايمت سخن گويند.🍂 (فرقان: ۶۳)
✅ ریش شیخ!
✍روزى مرحوم آية اللّه حاج شيخ جعفر كاشف الغطا مبلغى را بين فقرا در اصفهان تقسيم كرد. پس از اتمام پول به نماز جماعت ايستاد.
در بين دو نماز كه مشغول خواندن تعقيبات بود سيّدى فقير جلو آمد، تا مقابل امام جماعت رسيد گفت: اى شيخ! مال جدّم، خمس را بده!!
آقاى كاشف الغطا پاسخ داد: قدرى دير آمدى. متأسفانه چيزى باقى نمانده است.
سيّد با كمال جسارت و گستاخى آب دهان به ريش شيخ انداخت.
شيخ هيچ گونه عكس العملى نشان نداد بلكه به نمازگزاران اعلام نمود: هر كس ريش شيخ را دوست دارد به سيّد كمك كند و خودش پولى را جمع كرده و به او داد!
📚 داستانهایی از علما
#امام_زمان
#ربیع_الاول
#ایران
#حجاب
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
✨
✨✨
*🔸ماجرای عجیب امام کاظم (ع) و زنی به نام شطیطه*
🔹آیت الله حائری شیرازی (ره) :
شطیطه یک خانم نیشابوری است.
اهالی نیشابور برای موسی بن جعفر علیه السلام وجوهاتشان که شامل سکههای طلا میشد را فرستادند.
شطیطه چهار سکه درهم سیاه فرستاد با یک کلاف نخ.
فردی که به نمایندگی از اهل نیشابور به مدینه رفته بود، وجوهات را تحویل امام داد.
حضرت نگاه به سکهها کرد، کیسه، کیسه، کیسه طلا.
حضرت فرمود:
من قبول نمیکنم، ما نیازی نداریم، اینها را به صاحبشان برگردانید. حضرت فرمود:
دیگر چیزی نیست؟
مرد نیشابوری گفت نه.
بار دیگر امام فرمود: خوب فکر کن.
مرد نیشابوری گفت بله، یک زنی وقتی من میخواستم بیایم یک کلافی داد و چند تا درهم سیاه، چون قابل شما را نداشت؛ من رویم نشد بیاورم.
امام فرمود: همان را بیاور. حضرت سکه سیاه و کلاف را برداشت. بعد به او فرمود: بلند شو؛ رفتند یک مقداری پارچه آوردند، یک مقدار پول، گفت این را بده به آن خانم؛ بگو این پارچه از پنبهای بود که ملک اجدادی ماست و خواهرم حکیمه به دست خودش این پنبه را رشته و این پارچه را بافته. این را دادم برای کفنت. از وقتی که این پارچه به تو میرسد تا وقتی این پول را مصرف کنی در حیات هستی.
مقداری میماند برای خرج بقیه مقدمات کفن و دفن. به او سلام برسان و بگو روز رفتن تو ما میآییم، و من بر تو نماز میخوانم.
این فرد میگوید من برگشتم نیشابور. وقتی برگشتم همینهایی که پول طلا داده بودند، دیدم در این چند ماه که من نبودم عقیده شان عوض شده و امام موسی بن جعفر علیه السلام را دیگر قبول ندارند و عبدالله افطح را امام می دانند.
طبیعی بود که احساس میکردند پول شان هدر رفته اگر حضرت قبول کرده باشد.
وقتی پول را به ایشان دادم خوشحال شدند که پول شان به ایشان برگشته. رفتم سراغ آن زن شطیطه، پارچه و سکهها را به او دادم، سلام آقا را رساندم. [گفتم] درهمها را تحویل گرفتند و آقا دعا کرد.
من روزشماری میکردم ببینم این زن کی فوت میکند. روز نوزدهم شطیطه فوت کرد و من به علما گفتم حضرت مال هیچکس را قبول نکرد الا این زن. تجلیل عجیب و تشییع پرشکوهی از او شد و من میخواستم بدانم چه کسی بر او نماز میخواند.
علما به صف ایستاده بودند، همه به صف ایستاده بودند، یک دفعه دیدم موسی بن جعفر علیه السلام آنجا حاضر شد؛ تکبیر را گفت و نماز را خواند و اینها هم گفتند شاید یکی از علما برای یک شهر دیگر بوده، آمدند جلو به احترام او.
هیچکس نفهمید کی بود. حضرت نماز را بر او خواند. وقتی نمازش تمام شد، به من یک نگاهی کرد یعنی یادت آمد من وعده دادم؟ آنرا عملی کردم. زبانم بند
آمده بود که حرفی بزنم.
🔅مهم این است که امام تو را قبول کند ولو اینکه فقیر باشی.
اللهم عجل لولیک الفرج بزینب الکبری علیها السلام