فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
تحلیل محمد حسینی از لیدرهای اپوزیسیون
🔹مرگ مهسا امینی همان پروژه ندا آقاسلطان برای فشار به جمهوری اسلامی است.
هیتلر: #پست_ترین_انسانها، کسانی هستند که در تصرف کشورهایشان، با من که بیگانه بودم، همکاری کردند. چون "وطن"، "مادر" است و آنها کمک کردند تا من بر "مادر"شان مسلط شوم!
ما شیعه توایم و
بر این ادعا خوشیم
در روضه ها به
گریه برای شما خوشیم
گاهی به مشهدیم و
زمانی به کربلا
یکدم به یا حسین و
دمی با رضا خوشیم
15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلبریتیهایی که در هر صورت میخواهند دیده شوند!
سلبریتیهایی که در مورد مسائل زیادی اظهار نظر میکنند اما مسئله اصلی آنها، دیده شدن است نه حل مسئله
عزاداری ها قبول درگاه احدیت و ان شاا... حضرت زهرا(س) این دوماه عزاداری رو از همه قبول فرماید.
احلام خواننده زن ، فوتبالیستها را تهدید به👆👆👆 انتشار چتهای خصوصی خود با آنها کرده
فکر میکنید سرویسهای جاسوسی چطور و با چه مدارکی #سلبریتی_های_دوزاری رو تهدید به افشاگری میکنند
آیا مایلید به کمک هوش مصنوعی، اخبار و اطلاعات مورد علاقه تان را به شما پیشنهاد دهیم
بله موافقم
فعلا نه
اخبار
فارس من
دانشکده
انتشارات
افکار سنجی
توانا
دیگر زبانها (Other Languages)
صفحه نخست
دسته بندی ها
سواد رسانه
شبهه و شایعه
طنز و کاریکاتور
طرح و گرافیک
روایت روز
دیدگاه
ديگر رسانه ها
نمایش در نسخه دسکتاپ
مجله فارس پلاس
/
روایت روز
۱۷:۵۳ ۱۴۰۱-۷-۴
۳۶۸
۶۰
یک شب با اغتشاشگران/ بازی گیمرهای خشن در پازل لیدرهای موتورسوار
آنچه در این گزارش می خوانید حاصل همراهی حدودا ۳ ساعته با دختر و پسرهای جوان و نوجوانی است که شنیده بودم برای خونخواهی مهسا امینی به خیابانها آمدهاند.
مجله فارس پلاس: فیلمهای منتشر شده از اغتشاشات و حضور پررنگ نوجوانها در آن برایم عجیب بود. عصر چهارشنبه برای شناخت بیشتر این طیف به میان معترضان رفتم. پیدا کردنشان سخت نبود. خیابانهای منتهی به میدان ولی عصر(عج) اولین جایی بود که توانستم با گروهی حدودا ۱۵ نفره از آنها همراه شوم. آنچه در این گزارش می خوانید حاصل همراهی حدودا ۳ ساعته با دختر و پسرهای جوان و نوجوانی است که شنیده بودم برای خونخواهی مهسا امینی به خیابانها آمدهاند.
ساعت ۱۷:۳۰ در تقاطع خیابان برادران مظفر و روبهروی یک قهوه فروشی با چند دختر و پسر جوان همراه شدم؛ همگی تقریبا زیر ۱۸ سال. تردید داشتم چطور به جمعشان ورود کنم. نگران بودم ظاهر و لباسهای متفاوتم جلب توجه کند. اما دل به دریا زدم و با اولین شعارها با آنها همراهی کردم و وارد خیابان ولی عصر شدیم. پلیس مانع از تجمع میشد. شلیک اولین گاز اشک آور حسابی چشم و گلویم را سوزاند. بعضیهایشان فورا سیگار روشن کردند. یک نفرشان به من هم تعارف کرد. سیگار را گرفتم و در جیبم گذاشتم. نگران بودم پوک زدنهای ناشیانه هویتم را لو دهد.
با حضور پلیس از کوچههای فرعی به سمت چهارراه ولی عصر فرار کردیم. برای اینکه جمعیت را گم نکنم یک دختر و پسر جوان را نشان کردم و به دنبال آنها میدویدم. اینترنت قطع بود و این افراد با تلفن محل قرار بعدی را مشخص میکردند. قرار بعدی سر خیابان وصال بود. با آنها همراه شدم.
روال کار به این شیوه بود که ابتدا شعار می دادیم وقتی به حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر می رسیدیم با هدایت لیدرهایی که عمدتا موتورسوار بودند و سن های بالاتری داشتند، خیابان را می بستیم.
نوع برخوردها خشن بود. متوجه شدم برخی چاقوی جیبی و اسپری فلفل داشتند. رفتار دخترها هم مثل پسرها بود. در میان راه چند تابلو راهنمایی و سطل زباله را آتش زدند. کرکره مغازه ها غالبا پایین بود. جوانی حدودا ۲۰ یا ۲۱ ساله که سعید صدایش میکردند، حس لیدری این جمع را داشت. بقیه هم یکی درمیان به توصیه های سعید گوش می دادند.
قرار بعدی میدان فردوسی بود. در مسیر با هم، کمی همکلام شدیم. همین همراهی در یک ساعت اول و شنیدن نوع حرفهای آنها مشخص میکرد اینها نسبتی با گروهکیهایی که بارها وصف حالشان را شنیده بودم، ندارند. با اینکه کار را جدی گرفته بودند اما بعضا برخوردها و شوخیهای غیراخلاقی و راحت بین دختر و پسرها رد و بدل میشد. حتی در شوخی هایشان هم تند و عصبانی برخورد میکردند. اصطلاحات و واژههایی به کار میبردند که مشخصا ویژه زیست مجازی بود. ادبیاتشان برای من که فقط چند سالی از آنها بزرگتر بودم خیلی قابل درک نبود.
به وضوح مشخص است هیچ تقید دینی و سیاسی ندارند. می توان تصور کرد که هدف مهمی در زندگی به جزء خوشگذرانی ندارند که آنهم لابد با توجه به سبک زندگی آنها در کشور ما خیلی بساطش جور نیست! بیشتر من را یاد آن نوجوانی میانداختند که چند وقت پیش در اینستاگرام کلیپهای مشمئز کنندهاش با دو دختر کم سن و سالتر از خودش خاطر بسیاری از مردم را جریحهدار کرده بود.
قاعدتا از زندگیشان احساس رضایت ندارند و هر کس را که عامل این عدم موفقیت بدانند با سختترین برخوردها و شعارها به او حمله میکنند؛ این عامل ناکامی می خواهد دین و قرآن به آنها معرفی شده باشد یا متدینین، بسیجیها، پلیس و... البته در مسیری که من با آنها بودم به جز شکستن شیشه چند مغازه و کندن تابلوها و نردههای خیابان، موقعیتی برای سنجش رفتار آنها با افرادی با ظاهرمذهبی یا خانمهای محجبه پیش نیامد اما کلیپها و ویدئوهای مختلفی در فضای مجازی منتشر شده بود که این میزان خشونت و تنفر را به وضوح به تصویر میکشید.
به میدان فردوسی رسیدیم و در خروجی مترو مستقر شدیم. «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» و «مرگ بر دیکتاتور»، «ای مردم با غیرت حمایت حمایت» از شعارهای اولیهای بود که این گروه میدادند. به مرور به وسط خیابان آمدیم و ترافیک سنگین شد. ناگهان چند موتور سوار، هماهنگ با هم خیابان را کاملا بستند. چند زن نقابدار که مسنتر بودند وارد جمع ما شدند و میدانداری میکردند. ماشینها و مردم هم نظارهگر بودند.
موتورسوارها که حدودا تعدادشان ۱۰ تا ۱۵ نفر بود ش