eitaa logo
روشنگر
306 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
13.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌چیزۍ وابسته‌ِ باش؛ ڪه‌برات‌بِمونه‌🤍 ارزش‌داشته‌باشه‌که‌وابستهَ‌ش‌بِشی نه‌این‌دُنیا‌که‌به‌هِیچے‌بَند‌نیست . . ! 🌿:)'
مصطفی تباکی : اینقدر از دین زده شدن که تو حرم جا برای نشستن نبود 🇮🇷Yalda054: همه‌ی مردم از دین زده شدن
یعنی با سلطه رسانه ای و مجازی جوری مسحور کنند ذهن مخاطبینشون رو که در حالی واقعیت رو با چشم میبینن انکار کنند.👌
🔅 ✍ قبل از ورود به سیاهی، نوری تهیه کن 🔹مردی شبانگاهان دیر به خانه می‌آمد و چون داخل خانه را در تاریکی نمی‌دید، چراغ از همسایه می‌گرفت و به منزل آمده کبریتی می‌یافت و چراغ منزل را روشن می‌کرد. 🔸روزی همسایه به او گفت: یا قبل از تاریکی به منزل درآی و کبریت پیدا کن، یا کبریت در کنار چراغ بگذار، یا همیشه کبریت همراه خود داشته باش. 🔹آدمی نیز باید قبل از رسیدن بلا و ظلمت، نوری داشته باشد که از آن ظلمت رها شود؛ یا باید عالم باشد، یا عالمی چراغ‌وار نزد خود داشته باشد تا قبل از ورود به ظلمت و تاریکی (که معصیت و گناهی بر او متصور است) به آن عالم مراجعه کند و چراغی برای ظلمتش از او بگیرد‌.
💢وقتی به راحتی کسانی که با سرویس های خارجی در ارتباط بودن رو آزاد میکنند و رفع سوپیشینه میشن و راحتتر نقش یا مجوز فعالیت میگیرن، مشخص هست که نفوذ در قالب مماشات و جذب به خیلی از مراکز تصمیم گیری و نظارتی فرهنگی سرایت کرده و در سناریوی از پیش تعیین شده سرگرم بازی خوردن هستن «تاج»
نکته قابل توجه یک دختر افغانستانی درباره امنیتی که در مراسمات شب احیا در ایران وجود داره تا ناامنی رو نچشیده باشی، قدر امنیت رو نمیدونی. توو خیلی از کشورها نمیتونی اینطوری مراسم بگیری و راحت باخدا مناجات کنی 🔻همین حکومت اسلامی با تمام کاستی‌ها، ایرادات و نقص‌هایی که باید برطرف شود، آرزوی هزارو چهارصد ساله حتی امامان ما بوده
باهاش‌حرف‌بزن...🙂💔 مثلا‌وقتایی‌که‌دنبال‌گوش‌شنوا‌برای‌ حرفات‌میگردی...!💔🌱
+ آقا؟ - بله؟ + شما بابایِ من را ندیدی؟ او یک رَدایِ سبز دارد، هميشه برای ما غذا می‌آورد و یک کوله روی پشتش است. - اسمش چیست؟ + نمی‌دانم. هربار پرسيدم، نگفت! - چه كارش داری؟ + می‌خواهم خبرِ خوشی به او بدهم. خبرِ كشته شدنِ علی را - از اين خبر خوشحال می‌شود؟ + آری. مطمئنم او از خوشحالیِ من، خوشحال می‌شود. - مرگِ علی را جلویِ او آرزو می‌کردی؟ + آری. هميشه غذا كه می‌آورد، جلويش علی را نفرين می‌کردم، او هم دست‌هایش را بالا می‌بُرد و می‌گفت: خدایا مرگِ علی را برسان..