🔷 خشم اسرائیلیها از پخش یک سریال ضدصهیونیستی
🔹 در مجموعه داستانی "النهایة" (پایان) که شبهای ماه مبارک رمضان از تلویزیون مصر پخش میشود، پایان موجودیت رژیم صهیونیستی پیشبینی شده و تصریح میشود که این رژیم یکصد سالگی خود را نخواهد دید.
🔹 وزارت خارجه اسرائیل بهشدت به سریال اعتراض کرده و محتوای آن را تأسفآور وغیرقابلقبول خوانده است.
🔹 سریال پایان از محو اسرائیل در "جنگ آزادسازی قدس" سخن گفته است. بهنوشته جروزالم پست، قسمت اول سریال حاوی صحنهایست که در آن، نوجوانان مشغول تمرینهای نظامی برای آزادسازی قدس هستند.
#رژیم_صهیونیستی
#مرزبندی_با_دشمن
کتاب نخل های بی سر,نوشته قاسمعلی فراست
قسمت29
صالح دست و پايش را گم كرده است؛ تند و با عجله حرف ميزند:
ـبچه ها،خبر خوش!هفت-هشت نفر بيشتر نيستن؛دوروبرشونم پرنده پرنميزنه.تمومشونم الحمدالله مسلح اند.
رضا حرفش را ميبرد:
ـصالح،خوب اطرافو شناسايي كردي؟
ـآره!تازه پشت سرشونم جاي كمين داره.هم ميشه از پشت بهشون كمين زد و هم از طرف شرق.فقط بجنبين كه تا سرشون گرمه، كارو تموم كنيم.
رضا ميگويد:
ـاز پشت درست نيست،چون اطلاعات كافي از اونجا نداريم.از همين طرف ميريم جلو.
رضا حركت ميكندو خودش را به پشت تپه اي كه صالح نشان دادهميرساند.گلوله اي از سينة تفنگش بيرون ميپرد و پشتش،صداي «تسلم»رضا،دشمن را غافلگير ميكند.دو نفري كه تفنگ به دست،روي خاكريز افتاده بودندو با هم مي گفتند و ميخنديدند ناگهان با وحشت بلند مي شوند؛تفنگشان را به دست مي گيرند و دنبال صدا مي گردند.بقيه هم كه پشت خاكريز،روي زمين نشسته بودند، هاج و واج وامانده اند.
صداي شليك و تسلم دوباره رضا،دو نفر تفنگ به دست را جلو مي كشد وتفنگشان را بر زمين مي اندازد.بقيه هم بلند مي شوند و در حالي كه دنبال صداميگردند،تفنگها را بر زمين ميگذارند و دستهايشان را بالا ميبرند.
رضا، از پشت تپة كوچكي كه جان پناه گرفته،بيرون مي آيد و به 9 نفري كه دستها را بالا گرفته اند،فرمان حركت مي دهد.افراد عراقي به طـر ف سنگركوچك گروه رضا حركت ميكنند و رضا،با ام-يكش به دنبال آنها ميرود.
ناصر و صالح و فرهاد دستپاچه به طرف تفنگ ها و مهمات دشمن خيزبرميدارند.تفنگها را به كول مي اندازند و جعبه هاي فشنگ و نارنجك را روي شانه ميگذارند.
ادامه دارد...
@roshanirah
🔴 افطاری مورد علاقهی رهبر انقلاب
🔹رهبر انقلاب نقل میکنند ماه رمضان ۱۳۹۰(قمری) در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شد؛ چون از کودکی این ماه را دوست میداشتم. هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم. لحظات شادیآور سر سفره افطار در کنار خانواده، با سماوری که در برابر ما میجوشید، در خاطرم گذشت. خوردنیهای سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه #ماقوت مختص خود را(غذای معروف مشهدیها که ظاهراً مختص خود آنها است) به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست میداشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه میشود و به شیوه خاصی آن را میپزند. همسر من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوعتر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. روز دوم، نگهبان اطلاع داد که چیزی برای شما فرستاده شده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده است. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به زندان برساند.
📚 کتاب خون دلی که لعل شد
جزء ششم.mp3
14.96M
〖ترتیل #جزء_ششم قرآن〗
🎤استاد عبدالباسط
ثواب این جزء را از طرف درگذشتگان کرونایی هدیه بدهیم به امام زمان (ع) 🌸🍃
4_5872910414802583783.Mp3
481.3K
#دعای_روز_ششم_ماه_مبارک_رمضان 🌙⭐️
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
اللَّهُمَّ لاَتَخْذُلْنی فِیہ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَلاَتَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ وَزَحْزِحْنِی فِیہِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَأیَادِیکَ یَا مُنتَهیَ رَغبةِ الرَّاغِببِینَ ..
بار خدایا مرا در این روز به سبب نافرمانیت خوار مڪن و با تازیانه انتقامت مرا مزن و از انگیزه های خشم خود مرا کنار کش، به منت و دستگیری تو ای غایت آرزوی علاقه مندان..
🌸به نام خداوند بخشنده مهربان🌸
التماس دعا🙏