کتاب نخل های بی سر,نوشته قاسمعلی فراست
قسمت79
بچه ها، در غياب ناصر، فرصت را غنيمت دانسته اند و براي فرستادن او به تهران، نقشه ميكشند. فرهاد ميگويد:
ـ از همون شبي كه توي خواب هذيون گفت،بايد مي فرستاديمش.طفلك توي خواب دستهاشو مشت كرده بود و انگار كه بخواد به دشمن بزنه،ول ميداد توي هوا و اسم شهدا را ميآورد.از بس تقلا ميكرد خيس عرق شده بود. وقتي هم بيدارش كرديم مي گفت «كوشن، كجا رفتن ». لرزش دستهاش كم بود اين ناراحتي و لكنت زبونم بهش اضافه شد. زبونش بدجوري ميگيره!
صالح ميگويد:
ـ ميفرستيمش؛ هرجور شده ميفرستيمش!
بهروز چشمش آب نميخورد:
ـ فكر نمي كنم راضي بشه.اون از اينجا دل نميكنه.اين سر و صدا و موج انفجارها هم روز به روز حالشو بدتر میکنه.
ـ اگه اينجا باشه همينه؛ولي وقتي بره پيش پدر مادرش، به خاطر اونها هم كه شده سعي ميكنه از فكر و خيال بيرون بياد.
فرهاد خشك ميخندد:
ـ روزهاي اول جنگ، به يكي از بچه ها گفت : «چرا نماز نمي خوني». خنديد و گفت: «فعلاً جنگه و كار واجب تر داريم؛نمازمو گذاشته م براي بعد ازجنگ». ناصر دراومد گفت «ولي ما برا نماز ميجنگيم».
ـ هيس!
صالح سرش را از كنار پنجره به فرهاد نزديك ميكند و آرام و خفه ميگويد:
ـ ناصر...
ناصر پله ها را پشت سر مي گذارد و يك راست به اتاق ديده باني ميآيد:
ـ سلام بچه ها؛خ... خ... خسته نباشين.
بچه ها گرم جوابش ميدهند.
ناصر دوربينش را تند از گردن باز ميكند و ميگويد:
ـ رفتم از چند تا كوچه و خيابون عكس گرفتم؛از جاهايي كه بچه ها شهيد شدن؛از نخلهاي بي سر؛ يه چندتا هم از خونه ها گرفتم.
ادامه دارد...
شادی روح امام و شهدا صلوات🌷
امیرالمؤمنین عليه السلام:
اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند:
قانع بودن به نادانى،
آزمندى به دنيا،
بخل ورزى به زيادى،
رياكارى در عمل،
و خودرأی بودن
لَولا خَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ كُلُّهُم صالِحينَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، وَالحِرصُ عَلَى الدُّنيا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّياءُ فِي العَمَلِ، وَالإِعجابُ بِالرَّأيِ
المواعظ العدديّة، صفحه 263
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅مثل چمران بمیرید...
🔹امام خمینی(ره): شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید.
#توبه_واقعی
🌷 شهید چمران
🔹تو اتاق نشسته بود … یه دفعه دید که صدای دعوا میاد …با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین...
❓ _ این کیه آوردید جبهه ؟!
🔹رضا شروع کرد به فحش دادن …
دید که شهید چمران توجه نمیکنه …. یه دفه داد زد:کچل با توام …!!!! ”
🔹 یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد:چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده؟
🔹_ قضیه این بود: …. آقا رضا داشت میرفت بیرون …. بره سیگار بگیره و برگرده … با دژبان دعواش شده بود ….
🌷 شهید چمران:
آقا رضا چی میکشی ؟!! ….
برید براش بخرید و بیارید …!
🌷 شهید چمران و آقا رضا توی سنگر تنها شدند.
🔹 آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !!
شهید چمران : چرا؟!
🔹آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده … تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه …
🌷 شهید چمران : اشتباه فکر می کنی …! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده … هی آبرو بهم میده … تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی بهت خوبی می کرده …! گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم … یکم مثل اون شم …!
🔹آقا رضا جا خورد ، رفت تو سنگر نشست … زار زار گریه می کرد … اذان شد… آقا رضا اولین نماز عمرش بود، رفت وضو گرفت … سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد …… صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد …
🔹آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد. فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش...توبه واقعی و یه نماز واقعی
#قرارگاه_حضرت_مهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓 در کمتر از ٢ دقیقه به صورت تصویری #نماز_آیات رو بیاموزیم.
🌗 صبح یکشنبه ١ تیرماه ٩٩ (امروز)، خورشید گرفتی یا #کسوف رخ خواهد داد و #نماز_آیات واجب خواهد شد.
از هنگام شروع خورشیدگرفتگی، فرصت خواندن نماز آیات است و پس از اتمام آن، قضا خواهد شد و باید با نیت قضا خوانده شود.
💚 زندگی تون معنوی و نورانی ☺️
#نماز_آیات
#نشر_دهید
#سلام_امام_زمانم❣️
تعجیل کن ...
به خاطـــرصدها هزار چشم؛
اے پاسخ گرامے امن یجیب ها ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج