.:
✅#شعر_ماهواره
🔴از زبان ماهواره خطاب به همه مسلمانان
⬇️⬇️⬇️
من ماهواره هستم،
بی سود و با زیانم
من دشمنی برای، هر پیر و هر جوانم
🔰 هم دشمن حجابم، هم دزد اعتقادم
در یک کلام بنده، گندابی از فسادم
🔰 چون غافلید از من، برخویشتن ببالم
من را که می شناسید؟ ابزار ابتذالم
🔰 با آن که من شما را، مسرور و شاد سازم
نسل جوان تان را، بی اعتقاد سازم
🔰 هستم سلاح دشمن، نامرئی است تیرم
از مرد و زن حیا را، با یک نگه بگیرم
🔰 با من سپاه دشمن، آید به قلب خانه
زان پس ز دین و ایمان، آتش کشد زبانه
🔰 هر جا که بنده باشم، آن جا حیا نباشد
بنیان خانواده، با من ز هم بپاشد
🔰 هرکس خرید من را، بی غیرتش نمودم
ایمان و دین او را، آهسته من ربودم
🔰 در هر کجا که اینک، بازار بنده داغ است
نقش حضور بنده، افزایش طلاق است
🔰 کانون خانواده، صد شکر گر که گرم است
گر نیست پس بدانید، این کارِ جنگ نرم است
🔰 باید که بود آگاه، باید بصیرت افزود
تا جنگ نرم دشمن، ما را نکرده نابود
🔰 ای عاشق ولایت، ای جان نثار رهبر
امری نما به معروف، نهیی نما ز منکر
🔰 در هر کلام رهبر، صدها اشاره باشد
اینک اشاره او، "دجال واره" باشد
🔰 وقت عمل رسیده، تا کی فقط نظاره؟
از ما به سر دویدن، از او به یک اشاره
🔰 با ماهواره اکنون، پهن است دام شیطان
از او مباش غافل، ای شیعه، ای مسلمان
🔰 تخریب مهدویت، دستور کار آن است
شد دشمن ولایت، هرکس دچار آن است
🔰 کاری نکوست "زائر"، امحاء ماهواره
در کار خیر هم نیست، حاجت به استخاره
🔰 ای دوست "عزم ملی"، همواره چاره سازست
بهر نجات "فرهنگ"، باب "جهاد" باز است
🔰 ما پیرو ولایت، از نسل آفتابیم
تا صبح وصل مهدی(عج) سرباز انقلابیم
🔰 چندین هزار لاله، تقدیم یار کردیم
حاشا پس از شهیدان، بی بند و بار گردیم
🌴 تذکر لسانى وظيفه همگانى🌴
مربی حرفه ای
@roshad110
.:
✅پوسترهای زیبا ازتاثیرات ماهواره برهمه ی افرادخانواده
#پدر_خانواده
@roshad110
.:
✅پوسترهای زیبا ازتاثیرات ماهواره برهمه ی افرادخانواده
#مادر_خانواده
@roshad110
.:
✅پوسترهای زیبا ازتاثیرات ماهواره برهمه ی افرادخانواده
#دختر_خانواده
@roahad110
.:
✅پوسترهای زیبا ازتاثیرات ماهواره برهمه ی افرادخانواده
#پسر_خانواده
@roshad110
.:
✅پوسترهای زیبا ازتاثیرات ماهواره برهمه ی افرادخانواده
#کودک_خانواده
@roshad110
.:
✅پوسترهای زیبا ازتاثیرات ماهواره برهمه ی افرادخانواده
#نوزاد_خانواده
@roshad110
✅متن زیبا وجالب
⚡️روزی #جنگ به وسیله👇
🔸توپ🌠 🔸تانک💥
🔸بمب💣
🔸اسلحه🔫
🔸موشک🚀
🔸و #آتش🔥
بود. ⚡️اما جنگ امروز به وسیله👇
🔸ماهواره📡
🔸#موبایل📱
🔸رایانه💻
🔸#اینترنت🌍
و رسانه است.💻📡 ⚡️روزی هدف از جنگ حمله به👇
🔸جان💖
🔸خاک
🔸ناموس 💖
🔸و #وطن بود. ⚡️اما امروز حمله به👇
🔸اعتقاد💖
🔸مذهب🌺
🔸باور🌟
🔸و ارزش هاست.💖🌟🌺 ⚡️روزی شیوه جنگ 💥سخت💥 بود.
⚡️اما امروز شیوه جنگ 💥نرم💥 است. ⚡️اما #دشمن همان دشمن است⛔️
⚡️و ما نیز همان نسل آزاده ایم.💖 🔸و ما اکنون در #جبهه نبردیم.💻📡📱 🔸مبادا شکست بخوریم.⚡️ 🔸خود را با تمام وجود آماده کنیم.👇 🌟با اسلحه فضای مجازی📱💻 و استفاده درست از آن و رسانه💻 🌟در جهت حفظ ارزش ها و عقاید💖 🌟با پیروی از دستورات الله و رسول الله...
بسم الله.....یازهرا(س)
@roshad110
⚜🔶⚜🔶⚜🔶⚜🔶⚜🔶⚜🔶
درمان وسواس (٢)
✅ استاد ما می فرمودند: یکی از همراهان امام خمینی (ره) خودش برایم نقل کرد که وقتی قرار شد با امام وچند نفر دیگر ؛از عراق خارج شویم یک شب در بغداد بودیم و مجبور شدیم آن شب را در هتلی بمانیم ؛آن هم هتلی که حتی غیر مسلمانان آنجا رفت و آمد داشتند.
وقتی به هتل رفتیم امام به حمام رفتند؛ موقع آمدن ایشان از حمام من عبایم را جلوی در پهن کردم تا ایشان پایشان را که خیس بود روی فرشها نگذارند.
🔸⚜🔸⚜🔸
امام با دیدن عبا فرمودند عبا را جمع کنید؛عرض کردم امکان داره اینجا نجس باشه امام فرمودند من یقین به نجاست ندارم و پایشان را روی همان فرشها گذاشتند.
⚜🔸⚜🔸⚜🔸⚜🔸
✅آری همه ی فقها و مراجع به پیروی از معصومین می فرمایند:
همه ی چیزها برای شما پاک است تا زمانی که دقیقا علم به نجاست پیدا کنید.
ولی بعضی از ما معتقدیم همه چیز
نجس است مگر به پاکی یقین کنیم
🌺@roshd110🌺
⚜🔶
🔶⚜🔶⚜🔶⚜🔶⚜🔶⚜🔶⚜
⚜🔶
یک بار من در جوانی در خانه با خانواده بد اخلاقی کردم در عالم معنا به من گفتند:بیست سال ناله های تو بی اثر شد
(آیت الله سعادت پرور )
@roshd110
#قصهدرمانی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
قصه درمانی و ناخن جویدن.
# قصه خرگوش کوچولو
روزی روزگاری ، باغی بود با گل ها و گیاهان زیبا. باغبان از کار و زحمتی که در باغ کشیده بود، خشنود و راضی بود. گیاهان باغ قشنگ بودند و همه نوع رنگ و شکلی در آنها دیده می شد. برگ ها و شاخه ها به شکل طبیعی خود بودند. باغبان می دانست که چه موقع باید شاخه های کوچک خشکیده را بچیند. او آنها را هر هفته با یک قیچی باغبانی می چید تا ظاهر گیاهان هم سالم و بی نقص باشد.
روزی خرگوش کوچولویی با دندان های بلند سفید به باغ آمد. خرگوش کوچولو خیلی کوچک بود و چیزی درباره ی باغبانی نمی دانست. نمی دانست که باید گل ها و گیاهان را به حال خودشان بگذارد تا درست رشد کنند. می دانید، او هنوز کوچکتر از آن بود که بداند بعضی از گیاهان را نباید گاز زد. بنابراین شروع کرد به گاز زدن و جویدن اولین شاخه ای که دید. ملچ ملوچ، ملچ ملوچ . جویدن برگ ها و شاخه ها به او احساس خوبی می داد. همین که یکی از گل ها را می جوید به سراغ دیگری می رفت. ملچ ملوچ ، ملچ ملوچ . دست کم ده ردیف از گیاهان باغ را جوید.
روز بعد، باغبان از خانه بیرون آمد تا برود و باغ را ببیند. باغبان همیشه خوشحال بود ، زیرا باغ و گیاهان قشنگش را دوست می داشت. هر روز به آنها نگاه می کرد. آنها را تمیز نگه می داشت و می شست. این کار برای سالم و زیبا نگه داشتن گل ها لازم بود. علاوه بر این ، می دانست که هر کس به دیدن باغ بیاید ، مثل او از دیدن گیاهان زیبا لذت خواهد برد.
اما آن روز، وقتی که باغبان به داخل باغ قدم گذاشت ، ناراحت شد چون دید که کسی هر ده تا ردیف گیاهان را جویده و خورده است. نوک آنها خیلی کوتاه شده بود و ظاهر گل ها و سبزه ها را زشت و ناقص کرده بود. وقتی که بازدید کنندگان هم برای دیدن گل ها به باغ امدند خیلی ناراحت شدند. آنها آمده بودند تا گیاهان زیبا را ببینند ، اما همه گیاهان زشت و جویده شده بودند.
خرگوش کوچولو که همان اطراف بود متوجه شد که باغبان خوشحال نیست. رفت و در کنار او نشست و پرسید :” چرا ناراحتی؟ ” باغبان گفت : ” یک نفر گیاهان زیبای مرا جویده است.”
خرگوش کوچولو سرش را پایین انداخت و به آهستگی گفت : ” متاسفم آقای باغبان. من بودم که گیاهان شما را جویدم.”
باغبان با ناراحتی گفت :” اما آنها گل های زیبایی بودند. نگاه کن حالا چقدر زشت شده اند.” خرگوش کوچولو به نوک گیاهان آن ده ردیف نگاه کرد و دید که دیگر زیبا به نظر نمی رسند. خرگوش کوچولو گفت : ” متاسفم آقای باغبان. بعضی وقت ها نمی توانم جلوی خودم را بگیرم. حتما باید چیزی را بجوم و این ده ردیف گیاهان باغ دم دستم هستند. چکار می توانم بکنم ؟ “
باغبان بلند شد و خرگوش کوچولو را به گوشه ای از باغ برد و گفت : “نگاه کن، من این گوشه ی باغ هویج کاشته ام. هر وقت احساس کردی دلت می خواهد چیزی را گاز بزنی و بجوی، می توانی این هویج ها را بجوی.” خرگوش کوچولو سرش را تکان داد. باغبان گفت : ” اما آن گیاهان را به حال خودشان بگذار تا رشد کنند.”
خرگوش کوچولو گفت : ” آیا می توانم برای آن سبزی های بیچاره ای که جویده ام کاری بکنم؟.” باغبان لبخندی زد و گفت : ” بله می توانی.تو می توانی مراقب آن ده ردیف گیاه باشی و هر وقت به اندازه کافی بزرگ شدند به من بگویی تا آنها را با قیچی باغبانی بچینم و مرتب کنم. تو به من نشانشان می دهی و من آنها را می چینم. بعدها که کمی بزرگتر شدی به تو یاد می دهم چگونه خودت این کار را انجام بدهی.”
خرگوش کوچولو خیلی هیجان زده شد و باغبان را در آغوش گرفت. باغبان لبخندی زد و یک هویج آبدار به او داد. خرگوش کوچولو از باغبان تشکر کرد و با دندان های سفید بزرگش گاز بزرگی به هویج زد. ملچ ملوچ ، ملچ ملوچ.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
👼 @roshad110