هدایت شده از کانال انقلابی
📷غیرت اگر دست و پا داشت میشد این خانوم پرستار از خطهی لارستان که سِرُم به دست، مشغولِ پذیرش و رسیدگی به اوضاعِ بیمارن!
💬 قاسم محمدی
☑️ @enghlaabi | انقلابی
هدایت شده از کانال انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بلند شو علمدار...
🔹در روز تاسوعا به یاد حاج قاسم سلیمانی
☑️ @enghlaabi | انقلابی
هدایت شده از 🌷حاجآقا رضا محمدی🌷
▪️میدانید چرا به حضرت اباالفضل (علیهالسلام)، قمربنیهاشم میگویند؟ بله به خاطر زیبایی هم بوده و ایشان دراین مورد نظیر نداشت و یکه بود ولی مسئله فقط زیبایی نیست؛ در روایت دارد که: منظور از قمر در آیه: «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا» امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است و نورش را از خورشید یعنی پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) میگیرد.
▫️یکی از اسرار لقب قمربنیهاشم برای حضرت اباالفضل از اینجا سرچشمه میگیرد که هر وقت ایشان را نگاه میکردند امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را میدیدند؛ یعنی ایشان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مجسم بود.
☑️ استاد عرفان، آیت الله تقوایی
❣همسفر با شهدا❣
@ham_safare_ba_shohada
هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
✍امام حسین عليه السلام:
مردم بنده ی دنيايند و دين، چيزی است که بر زبانشان می چرخد و تا وقتی زندگی هاشان به خوبی می گذرد، دم از دين می زنند. پس هر گاه با بلا آزموده شوند، دينداران اندک می شوند.
📚بحار الأنوار ج۷۵ ص۱۱۶
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ
▪️ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
✨﷽✨
🏴روحانی مسئول مشاوره به زندانیان محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد:
✍حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار میشود، شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع میکند و میرود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه میکند و در جریان سرقت پولها، صاحب مغازه به قتل میرسد. او متواری میشود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش میکنند و به اینجا منتقل میشود.
حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول میانجامد؛ میگویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود. آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانیها قلبا دوستش داشتند.
پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری بودند، برای اجرای حکم میآیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمهچینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرفنظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کردهام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده است. بههرحال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمیگذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سالها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم."
بههرحال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آنها روبهرو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا بهشدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم."
وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که اگر از قصاص صرفنظر کنند شیرش را حلالشان نمیکند. بههرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همهچیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه دارید تا آخرین خواستهاش را هم بگوید.
شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کردهاید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقیمانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. میخواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. *من سالهاست که سهمیه قند هر سالم را جمع میکنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (علیه السلام )، شربت نذری به زندانیهای عزادار میدهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کردهام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (علیه السلام ) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم
حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یکدفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل درنمیافتم من قصاص نمیکنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد.
وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص میکردید شیرم را حلالتان نمیکردم. *خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(علیه السلام ) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
🏴اهميت نماز
✍حاج آقا قرائتی: نماز چيست كه در عصر تاسوعا هنگامى كه به سيد الشهداء(عليهالسلام) پيشنهاد حمله مى شود، حضرت طى چند نوبت گفتگو جنگ را يك روز به تأخير مى اندازند و مي فرمايند: «انّى اُحبّ الصلوة» حضرت نفرمود: مى خواهم نماز بخوانم، بلكه فرمود: من نماز را دوست دارم. بسيارى از ما نماز مى خوانيم، ولى چقدر نماز را دوست داريم؟
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
هدایت شده از اخبار رهبر انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹سخنان مادر گرامی رهبرانقلاب درباره روش تربيت فرزندانشان
➕بيانات رهبرانقلاب درباره نوع تربيت مادرشان
🖤 انتشار بهمناسبت سالگرد وفات مرحومه میردامادی
✅اخبار و تصاویر رهبر انقلاب
💠 @akhbar_rahbar
هدایت شده از شهید حاج قاسم سلیمانی
#خاطره
✍به وسیله یک فروند هواپیما C_130 از کرمانشاه به کرمان منتقل شدیم. حالا دیگر آسمان کرمان، پرنده های مهاجرش را در برگرفته بود... زمانی که هواپیما به فرودگاه رسید، شوق دیدار وجودم را فرا گرفت. قلبم تندتند می زد. قرار بود با کسانی رو به رو شوم که دوستشان داشتم و عاشقشان بودم.
وقتی پایم را از هواپیما روی زمین گذاشتم، حاج قاسم را دیدم که کنار هواپیما ایستاده بود و با همان چشمان نافذ و نگاه مهربان همیشگی اش اطراف را نگاه می کرد، گویی دنبال گمشده ای می گردد. حاجی بعد از سلام و احوالپرسی با بچه ها مرتب از آنها میپرسید: پس معروفی کجاست، معروفی کجاست؟
حاج قاسم دنبال من میگشت و من مات و مبهوت روبه روی او ایستاده بودم، ولی او مرا نمیشناخت، انگار برایش غریبه بودم! انگار معروفی دیگری شده بودم! نزدیک حاجی رفتم. درحالی که اشک شوق گونه هایم را خیس کرده بود، صدا زدم: حاجی! من معروفی ام!
یک لحظه جا خورد. شاید آنچه را که می دید باورش نمی شد. همدیگر را در آغوش گرفتیم. حاجی مثل ابر بهار اشک میریخت. حسابی شرمنده شده بودم. عطر محبت او مشام جانم را نوازش میداد. خیلی دلم دلم برایش تنگ شده بود. دلممیخواست ساعت ها سر بر شانه اش بگذارم و بگریم تا آرام شوم. میدانستم که حاجی هم خیلی رنج کشیده است. چهره او حکایت از درد و رنج عمیقی داشت که این سالها در فراق همرزمانش کشیده بود.
📚کتاب "بچههای حاج قاسم" خاطرات فرمانده جانباز و آزاده سپاه کرمان سردار حسین معروفی
✅کانال عاشقان شهید سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
هدایت شده از شهید حاج قاسم سلیمانی
📸تصویرسازی نمادین از دست قطعشده علمدار جبهه مقاومت در دستان علمدار کربلا
✍زینب سلیمانی: تنی پر از ترکش، ریهای شیمیایی از ۸سال دفاع مقدس تا دفاع از حرم، دستی قطعشده که نشان علمدار شد و در نهایت یک تن اربا اربا؛ حضرت پدر خوب رسم علمدار کربلا را به جا آوردید و یاد قمر بنی هاشم(ع) را در چشمان یک عالم مجسم کردید! چقدر زیبا روایتهای عمو عباسِ بچههای خیمه را در یادها زنده کردید!
✅کانال عاشقان شهید سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
هدایت شده از شهید حاج قاسم سلیمانی
14.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | عاشق بودی…
تن سوختت راز عشقت رو میگه…
🏴 مداحی حاج میثم مطیعی برای شهید سلیمانی
✅کانال عاشقان شهید سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
هدایت شده از شهید حاج قاسم سلیمانی
📸تصویرسازی نمادین از دست قطعشده علمدار جبهه مقاومت در دستان علمدار کربلا
✍زینب سلیمانی: تنی پر از ترکش، ریهای شیمیایی از ۸سال دفاع مقدس تا دفاع از حرم، دستی قطعشده که نشان علمدار شد و در نهایت یک تن اربا اربا؛ حضرت پدر خوب رسم علمدار کربلا را به جا آوردید و یاد قمر بنی هاشم(ع) را در چشمان یک عالم مجسم کردید! چقدر زیبا روایتهای عمو عباسِ بچههای خیمه را در یادها زنده کردید!
✅کانال عاشقان شهید سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
هدایت شده از شهید حاج قاسم سلیمانی
✍شهید سلیمانی:
خدایا ؛ثروت چشمانم ،
گوهر اشک بر حسینِ فاطمه است
📚فرازی از وصیتنامه
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ
▪️ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
✅کانال عاشقان شهید سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299