eitaa logo
آیین چراغ | روح‌الله شمسی‌کوشکی
796 دنبال‌کننده
517 عکس
101 ویدیو
3 فایل
وَرَمشوری از "فقه"، "تاریخ"، "سیاست" و... 📚 (ورمشور به کرمانی: قَر و قاطی!) 🖋️ روح الله شمسی کوشکی . " آئینِ چراغ، خاموشی نیست" . . . ⚠️ نقل مطالب بدون ذکر منبع مجاز نیست‼️ . . . راه ارتباط مستقیم: @masabihh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آنقدر لطیف و دل نازک بود که می گفت : «من اگر روی مصیبت علی اصغر تمرکز کنم، می میرم!» . . جانها فدای سیدالشهداء که در اوج لطافت بود و در متن آن مصیبت...! . اولین شب جمعه را مهمان سیدالشهداء باشی آقای فاطمی نیا! @rouhollahshamsikoushki
💠 «الوقوف بين السماوات ورأس الإمام الحسين» 👈 هفته گذشته، مظفّرُ النواب؛ شاعر مبارز، شورشی و آواره اما پر آوازه عراقی به رحمت ایزدی پیوست. النواب اگرچه از خانواده ای از اشراف شیعه بود اما مرام کارگری و کمونیستی داشت! (کمونیست بودن لزوما به معنای مارکسیست بودن نیست) النواب، پیامبر نبود اما معجزه ای داشت که اگر بابت آن ادعای پیغمبری می کرد، من می پذیرفتم!.  «الوقوف بين السماوات ورأس الحسین» (ایستادن بین هفت آسمان و سرِ حسین) همان شعر اعجاز گونه و معروف اوست در وصف شخصیت، هدف و مصیبت امام حسین علیه السّلام، که صفتِ اقیانوسِ احساس در برابر این شعر، چو رودی باریک می نماید و صفتِ کوهِ لطافت در برابر آن، چو تپه ای ناپیدا مثال می یابد! این شعرِ نو، حقاً کهکشانی است از حس پروری و تصویر سازی های لطیفِ شاعرانه! در ادامه بارقه هایی از این معجزه را با چشم می بینید:
🔸 فضةٌ من صلاةٍ تعمّ الدخولْ/ والحمائمُ أسرابُ نورٍ تلوذ بريحانةٍ أترعتها ينابيعُ مكةَ أعذبَ ما تستطيع/ولست أبالغُ أنك وحيٌ تواصلَ بعد الرسولْ... (ضریح او) نقره ای از جنس نماز و ستایش است که بواسطه رحمت او همگان اذن ورود به آن را دارند. و کبوتر های حرم او مانند دسته های نور، به گُلِ ریحانه ای (امام حسین) پناه آورده اند که از چشمه های آب مکه (آب زمزم) روییده شده است و هیچ مبالغه ای نکرده ام اگر بگویم : ای حسین! تو وحی خدا بوده ای که حتی بعد از فوت پیامبر هم ادامه داشته ای!! 🔹 أراك بكل المرايا على صهوةٍ من ضياءٍ وتخرج منها/  فأذهل أنك أكثر منا حياةً/ ألست الحسينَ بنَ فاطمة وعليْ لماذا الذهول؟... من تو را در همه آیینه ها سوار بر مرکبی از نور می بینم درحالی که از آیینه بیرون می زنی و من همچنان در حیرتم که تو چگونه از همه ما زندگان، زنده تری؟!! ولی چه جای حیرت؟! وقتی که تو قرزند علی و فاطمه ای؟!!! 🔸 فكم كنت يوم الطفوف وحيداً/  ولم يكُ أشمخ منكَ وأنت تدوس عليك الخيولْ.../من بعيدٍ رأيتَ ورأسك كان يُحزُّ حريقَ الخيامِ آه... که چقدر در روز عاشورا تنها بودی! آه... که آن روز و در آنجا هیچکس، بلند مرتبه تر از تو نبود اما این تو در آن پایین، زیر سمّ اسبان لگد کوب شدی!! و از دور و با سری جدا از تن، آتش زدن خیمه ها را دیدی!! 🔹 مُذْ أبيتَ يبايعك الدهرُ.../وارتابَ في نفسه الموتُ مما يراك بكل شهيدٍ/فأين تُرى جنةٌ لتوازن هذا مقامك/  أم تُرى جنة الله كانت تريد إليك الوصول؟! همینکه با یزید بیعت نکردی، آفرینش با تو بیعت کرد!! و مرگ متحیرانه در خودش شک کرد، آن زمان که تو را درون وجود پاک هر شهید دید! و کو بهشتی که مناسب جایگاه تو باشد؟! و نه تو مشتاق رسیدن به بهشتی بلکه این بهشت برینِ خداست که مشتاقِ رسیدن به توست!! 🔸 تستمطرُ الله قطرة ماءٍ تطيلُ وقوفك ضد يزيدٍ إلى الآن/لله مما بتاريخنا من مغولٍ!/ ومما به من ذرى لا تطالُ وعنها انحدارُ السيولْ/إننا في زمانٍ يزيدٍ... كثير الفروعِ/ وفي كل فرعٍ لنا كربلاءُ... از خدا، جرعه آبی طلبیدی که مقاومت تو علیه یزید را تا الآن امتداد دهد! و مایی که در تاریخ مان حوادث وحشتناکی چون: حمله مغول ها را تجربه کردیم و مایی که قلّه های کوتاهی را دیدیم که سیل بزرگ از آن جاری بود (کنایه به مسئولان فاسد بی عرضه ولی پر ادعاء)، هم اکنون هم در زمان یزید هستیم و حوادث زیادی را پیش روی خود داریم که هر کدام از آن برای ما کربلاست! 🔹 هرم العهر... من سوف يطعمه للكلاب/ وأحسب أن الكلاب تقيء لفرط نجاسته/لا تخون الكلاب ولا تتباهى بفرط خصاها/لعنت زمانا خصى العقل فيه يقود فحول العقول... هرمِ فساد !! (اشاره به جامعه طبقاتی!) که بزودی به خورد سگ ها میدهندش! و این خوراک(جامعه طبقاتی) به قدری نجس است که حتی سگ ها هم آن را استفراغ میکنند! لعنت به جامعه و دورانی که در آن، عقل های اخته بر عقل های بزرگ و کامل، رهبری میکنند! 🔸 عهدٌ على عاشقي كبرياء السماوات في ناظريك... /نقاومُ نعرفُ أن القتالَ مريرٌ وأن التوازنَ صعبٌ/ وأن حكوماتنا في ركاب العدوِ/  ما أنت طائفةٌ إنما أمةٌ للنهوضِ... / تواجه ما سوف يأتي إذ الشرُ يعلن دولته بالطبولْ... این عهدی است بر گردنِ ما عاشقانِ کبریاءِ چشمانِ تو حسین! که مقاومت میکنیم! با اینکه میدانیم که؛ مبارزه، طاقت فرسا و رسیدن به عدالت سخت است و حکومت های ما در رکاب دشمنان هستند! اما تو (امام حسین) نه یک مذهب و گروه خاص بلکه  یک امت هستی برای قیام و انقلاب! پس با تمام قدرت مواجه شو با حوادث آینده! آن زمان که شرّ دولت و بزرگی اش را بر طبل رسانه هایش بکوبد! 🔸 لست أبكي/ فإنك تأبى بكاء الرجالِ/ ولكنها ذرفتني أمام الضريح عيوني/ يطافُ برأسك فوق الرماحِ.../ و رأس فلسطين أيضاً يُطافُ به... من گریه نمی کنم، زیرا تو خوش نداری که مردان گریه کنند اما چشمانم، مرا جلوی ضریح انداختند و دیدم که سر تو بر روی نیزه طواف داده می شود همانطور که اکنون سرِ فلسطین بر روی نیزه در حال طواف است! 🔹 وتبقى الثريا، معلقةً فوقه/ إسوةً بالثريات، فوق ضريحكَ.../يا ربُّ نوّر بتلك الثريات وجهي.../أنت لابد يارب تغفر للكفر إن كان حرا أبيا/ وهيهات تغفر للمؤمنين العبيد و ستارگانِ ثُریّا که همچون چلچراغی بزرگ بر بامِ حرم تو آویزان اند، خود الگوی ثریا های (چلچراغ ها) بالای ضریح تو هستند! خدایا! چهره من را با این ثُریّا ها روشن کن! و من میدانم که تو ای خدا! کافری که  آزاده است را می بخشی اما مسلمانی که ذلیل و بنده باشد را نمی بخشی! @rouhollahshamsikoushki
💠 "من به چیزی که نخواهم فکر کنم، فکر نمی کنم" 🔹 « یکی از برنامه های امام در نجف این بود که هرشب بعد از زیارت حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حیاط منزل می نشستند و به مدت ۴۰ دقیقه با اعضای خانواده گفت و گو و معاشرت می کردند و از آنجا که به برنامه و وقت خود حساس و مقید بودند، سرِ ۴۰ دقیقه هم بلند می شدند و برای استراحت تشریف می بردند! 🔸یک شب، در همین گعده خانوادگی همراه با "احمد"، "آقا سید مصطفی" و "معصومه خانم" (همسر سید مصطفی) با حضرت امام در خصوص " اربعين" بحث می کردیم که وسط بحث داغ ما، ۴۰ دقیقه فرصت معاشرت به سر آمد و امام بلند شدند که تشریف ببرند، بنده به ایشان عرض کردم: «آقا صبر کنید بحث تمام شود تا ذهنتان درگیر مباحث نباشد و با آرامش استراحت بفرمایید» امام لبخندی زدند و جواب دادند: «فاطی! من به چیزی که نخواهم فکر کنم، فکر نمی کنم!!» . . (کتاب "اقلیم خاطرات"؛ خاطرات سرکار خانم دکتر فاطمه طباطبایی (همسر مکرمه سید احمد خمینی)) @rouhollahshamsikoushki
💠 " درباره شهروند کین و نه همشهری کین" ✒️ روح الله شمسی کوشکی 🔹همشهری کین، این شاهکار خلقت سینما و سینمای محض، شاید اولین فیلمی بود که "عمقِ" پیوند "پول و سیاست" و نیز "سرمایه و رسانه" را به تصویر کشید. 🔸خط اصلی داستان فیلم، قطعا حکایتِ «نوسازی اجتماعی» و گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن و داستانِ تبدیل انسان قدیم به انسان جدید است و در این گذار تمدنی و انسانی، "پول" عامل حرکت و بانک محور این نظم جدید، معرفی شده است. 🔹همشهری کین می‌گوید که برای گناه انسان در جریان «نوسازی اجتماعی» "توبه" ای درکار نیست و ختم ماجرا فقط "تخریب" است. تخریب قلب انسان در ازاء إحیاء هوس او و تخریب گذشته و آینده (هویت) او در ازاء إحیاء حالِ او. 🔸بازنمایی اومانیسم به معنای (و نه انسان محوری)، در این فیلم به خوبی اتفاق افتاده است، آنجا که انسانِ نو (فاستر کین) حتی محبت کردن به دیگران را هم برای "خود" می خواهد و حتی آنچه که برایش مهم می شود هم "بودنِ افراد در کنار خودش" است و نه صرف "بودنِ" انسانها!. و برای چنین فیلمی عجب اسم خوبی!  «شهروند کین»! (و نه «همشهری کین»!) 🔹 و جای حیرت دارد وقتی که می فهمی، تقریبا تمام این فیلم فرا تاریخی را «آرسن ولز» (به عنوان کارگردان، نویسنده و بازیگر نقش اول) در ۲۴ سالگی ساخته است! و حتی در تمام این عناوین (کارگردان، نویسنده، بازیگر نقش اول) نامزد جایزه اسکار شده است! @rouhollahshamsikoushki
💠 " آن عنقای بلند پرواز " 👈 به مناسبت ۲۰ خرداد سالگرد وفات گوهر مکتوم و مروارید مکنون؛ علامه سید محمد حسن الهی طباطبایی(برادر کوچکتر علامه طباطبایی). 🌹 ((بخش اول)) 🖋️ روح الله شمسی کوشکی 🔹 علامه «الهی» عمداً خود را گمنام و ناشناخته نگه می داشت؛ با این حال، آنچه که از احوالات ایشان نقل شده است، با وجود راز و رمز گونگی اش، همچنان موجب حیرت و تعجب انسان می شود! ۱. شخصیت «الهی» چقدر بزرگ بود؟ آنقدر بزرگ که «علامه طباطبایی» که خود بزرگْ مربیِ اولیاء خدا بود، در مورد او گفته بود: «من خودم شاهد بودم که برادرم الهی، بعد از نماز صبح با انبیاء جلسه داشت!!» (این مطلب را استاد فاطمی نیا و آیت‌الله سبحانی از خود علامه شنیده اند و نقل کرده اند) و مگر نه اینکه، علامه طباطبایی خود کوه معرفت و کرامت بود؟ اما هم او گفته بود: «من خودم (در سیر وسلوک و امور غیبی) از برادرم استفاده میکنم!» (زمهر افروخته، ص۳۵) و گفته بود: «در سیر و سلوک، دست برادرم الهی به مراتب از من باز تر است» (نقل نگارنده از استاد فاطمی نیا به نقل از استاد سید جلال الدین آشتیانی از علامه طباطبایی ) @rouhollahshamsikoushki
💠 "آن عنقای بلند پرواز..." 🌹 (( بخش دوم)) ۲. شخصیت  «الهی» چقدر بزرگ بود؟ آنقدر بزرگ که «علامه طباطبایی» در اولین تجربه کشف و شهودش، وقتی حضرت ادریس را زیارت کرده بود، ایشان را همراه با برادرش  «الهی» دیده بود و طبق قول خودشان: «...مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشسته اند. یکی از آن‌ها حضرت ادریس - علیه السلام - بود و دیگری برادر عزیز  خودم آقای حاج سیّد محمّد حسن طباطبائی. حضرت ادریس با من به سخن مشغول شدند ولی طوری بود که ایشان القاء کلام مینمودند و تکلّم و صحبت می‌کردند ولی سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع میشد» (رساله لب اللباب؛ علامه طهرانی به نقل از علامه طباطبایی) ۳. دو برادر و آقا سید علی قاضی دو برادر، سالها از شاگردان خاص و نظر کرده و از اصحاب سرّ عارف معروف «آقا سید علی قاضی» (کوه توحید و قلّه عرفان در تاریخ شیعه) بودند. هم او بود که در شعرش، شاگردش  «الهی» را اینگونه خطاب کرده بود: «ای ضیاءالحق! حسام الدینِ راد ای اوستادانِ جهان را اوستاد!» رابطه عاطفی بین قاضی بزرگ و این دو برادر (که عمو زاده اش نیز بودند) به حدی بود که نقل شده است؛ وقتی دو برادر، نجف و استادشان آقای قاضی را ترک کردند، این کوه توحید تا مدت ها در فراقشان گریه و اظهار دلتنگی می‌کرد. (کتاب الهیه، ص ١٢۷،به نقل از محمد صادق قاضی پسر آقای قاضی) @rouhollahshamsikoushki
💠 "آن عنقای بلند پرواز..." 🌹 (( بخش سوم)) 🔹 با این حال، حتی بعد از ترک نجف و سپس حضور در تبریز، ارتباط آقای الهی با آقای قاضی برقرار بود! این مطلب در نامه عجیب آقای قاضی به آقای الهی کاملاً مشهود است! این نامه با این شعر آقای قاضی خطاب به الهی، آغاز می شود : «و قد کان قلبی قبلَ ذا عنک لاهیاً ولکنّه شَوّقتَه فتُشُوّقاً» (قلب من نسبت به تو بی تفاوت بود اما تو آن را به شوق آوردی و آن، به تو مشتاق شد) ولی نکته عجیب این نامه آن جایی است که معلوم می گردد آقای قاضی و آقای الهی (با وجود فرسنگ ها فاصله نجف و تبریز) با هم ارتباط حضوری دارند!؛ آنجا که آقای قاضی می‌گوید : «... این مطالب فی الحضور به نحو اشاره القاء می شود...» (همان) عجیب تر آنکه ارتباط مستقیم آقای «الهی» و استاد بزرگش «قاضی»، حتی بعد از مرگ استاد هم ادامه داشت! 🔸 این را «علامه حسن زاده آملی»(شاگرد آقای الهی) در ضمن  تصریح کرده است. ایشان گفته بودند: «در قم وقتي كه خدمت آقاي الهي مي‌رسيدم از ايشان مي‌خواستم شما كه به محضر آقاي قاضي مشرف مي‌شويد سفارش ما را هم بكنيد. با اينكه آقاي قاضي وفات يافته بودند اما شاگردانش همچون آقاي طباطبايي، آقاي الهي، آقاي شيخ محمدعلي آملي خدمتشان مي‌رسيدند. نفس قدسيه الهيه مي‌تواند در همه عوالم هرچه داشته باشد (فیلم نقل این جمله توسط علامه حسن زاده در اینترنت موجود است). 🔹 در مورد ارتباط آقای «الهی» با آقای قاضی (بعد از مرگ آقای قاضی)، آقای حسن زاده حکایت عجیبی بیان کرده اند. ظاهرا روزی آقای «حسن زاده» به خانواده تندی میکند و از روی عذاب وجدان به تبریز و نزد استادش «الهی» می رود و  «الهی» به محض ورود او می گوید: « من خدمت آقا (آقای قاضی) رسیدم پيام شما را به آقا عرض كردم و آقا با ناراحتي فرمودند: آقاي آملي چطور هوس اين راه را دارد در حالي كه با عائله‌اش اين‌طور رفتار مي‌كند؟ (فیلم نقل این خاطره  توسط علامه حسن زاده هم در اینترنت موجود است). 🔸 جالب آنکه، ارتباط آقای بهجت با آقای قاضی را هم  «سید محمد حسن الهی» برقرار کرده بود!. آقای بهجت گفته بود: «در کربلا که بودم، آقایی بود که شب های جمعه به زیارت حضرت سیدالشهدا (ع) می آمد. در مدرسه ما در حال وضو گرفتن بود، کم کم با او آشنا شدم و بعد از آن هربار اول مهمان من می شد و به حجره ام می آمد و بعد از آن به زیارت می رفت. ایشان آیت الله سیدحسن الهی، برادر علامه طباطبایی و شاگرد آقای قاضی بود. ( نشریه خلُق، ش11، ص42) @rouhollahshamsikoushki
"به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم استاد علی شریعتی"