eitaa logo
روزنه
6.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
256 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
5e6e09a3cabb612d0e60b260_7372647911537673341.mp3
6.74M
یک سال و نیم بعد تو سالار تشنه لب... شهادت حضرت زینب(س) تسلیت باد... @rozaneebefarda
؛ زمینه‌ها و ناگفته‌ها 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹جریان غربزده نشان داده حاضر است برای دستمالی، قیصریه را به بکشد! آن قیصریه در سال ۸۸ تهران و کل ایران بود. حالا سیستان است! 🔹فتنه سیستان گرچه پیچیده است اما ریشه‌یابی اش اصلا دشوار نیست؛ ظاهرا با یک تحرک اعتراضی نسبتا گسترده مردمی با ریشه‌های مذهبی و قومی مواجهیم اما آیا واقعا ماجرا همین است؟! 🔹سال‌هاست رسانه‌های بیگانه به موضوع متمرکز شده‌اند و آقای را در قامت یک رهبر معرفی می‌کنند. از سوی رسانه‌های غربگرای داخلی نیز همین خط دنبال شده است. امروز هم امثال زیباکلام صراحتا پرده برانداخته اند! 🔹طمع به رأی اهل سنت، را بر آن داشته که هنگام انتخابات ریاست‌جمهوری، خطوط قرمز مبتنی بر منافع ملی را رد کنند و در قامت اپوزسیون، شعارهای ساختارشکنانه مذهبی و قومی سر بدهند یا بر چنین خواست‌هایی صحه بگذارند. این است که ریشه فتنه سیستان به گره خورده است! 🔹عجیب آنکه که اغلب رویکرد و گاه نسبت به عامه دارند نیز در سیاست به همین جریان غربزده گره می‌خورند! از تا ، وضع همین بوده است که از طرفی اهل سنت و از طرفی سکولارهای حوزوی، پله پیروزی جریان غربزده محسوب می‌شده است. 🔹این پیچیدگی ها نشان می‌دهد که مسائل به ظاهر قومی و مذهبی را از دریچه سیاست باید نگریست؛ جایی که مرزهای گاه جابجا می‌شود! ⭕️الغرض! فتنه در سراوان و سیستان، ریشه در تهران و لندن و واشنگتن دارد! برای آرامش منطقه هم راهی نیست جز یقه‌گیری از ! @rozaneebefarda
تهافت مبنایی در یادداشت توجیهی آقای سروش محلاتی 💥اختصاصی|| علی مؤمنی زاده/ ۹ @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹در نقد نوشته اقای سروش محلاتی این نکته قابل توجه است که ایشان از نظریه منطقه الفراغ شهید صدر، استفاده میکند و آن را کنار نظر بزرگانی همچون شیخ طوسی یعنی جواز نقض عهد در برابر دشمن خائن و نقض کننده قرار میدهد. صرف نظر اینکه شیخ طوسی در مقام جواز برای ورود به جنگ است نه توقف یکطرفه تعهدات اقتصادی، و صرف نظر از اینکه اباحه بالمعنی الاخص خود یکی از احکام خمسه است، و ایشان در این عبارت که امر در چنین موقعیتی به معنای وجوب نیست و صرفا جواز و اباحه را میفهماند، اباحه به معنای اخص را اراده کرده، از نظر مبنایی نیز بزرگانی همچون شیخ طوسی نظریه منطقه الفراغ را نمیپذیرند و برای تمام افعال قائل به وجود حکم الهی هستند. لذا نظریه منطقه الفراغ، نظریه ای بر خلاف رای مشهور فقیهان است. اقای سروش محلاتی چطور بین این دو جمع کرده است؟ آیت الله مکارم شیرازی می‌نویسد: بزرگان شیعه معتقدند شریعت، ذکر هیچ حکمی را فرونگذارده و هیچ واقعه‌ای خالی از حکم الهی نیست. آن‌چه مورد نیاز بشر بوده، حتی «ارش الخدش» توسّط پیامبر(ص) و لو با ذکر عمومات و اطلاقات ذکر شده است و به تصریح ائمه(ع) ایشان خود نیز تشریع کننده نبوده‌ و آن‌چه بیان می‌کردند از پیامبر به آن‌ها رسیده بوده است. حتی با فرض تفویض امر دین به آن‌ها (که معنایش محل بحث است) نیازی به اعمال آن نبوده است. در این صورت، حال فقهای اعلام چگونه خواهد بود؟ (مکارم، بحوث فقهیه هامه، صص 516-520 و 536) برخی دیگر نيز تصریح دارند که؛ منطقه الفراغ که نظریه مرحوم‌ شهید صدر است، با همین نگاه مورد قبول نیست. (علیدوست، فقه و مصلحت، 216 و 223) از این جهت، به نظر میرسد یادداشت توجیهی آقای سروش، است که با عجله برای دفاع از و توجیه رویکرد ، نگاشته شده است. @rozaneebefarda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 ناگهان خورشید عظمت طلوع میکند! این زن دیگر ضعیفه نیست؛ او زنِ تاریخ است... 💠 بیانات شورانگیز رهبر معظّم انقلاب درباره‌ی عظمتِ شخصیّت حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) 🔖 دیدار با جمعی از پرستاران؛ ۱۳۸۹/۰۲/۰۱ @qom_khamenei_ir
همایش بازکاوی نقش آیت‌الله مصباح از نهضت اسلامی تا تمدن سازی اسلامی شنبه ۹ اسفند ۹۹/ ساعت ۱۸:۴۵ @rozaneebefarda
سروش محلاتی و مقوله ! نقدی بر یادداشت تعریض گونه محمد سروش بر بیانات مقام معظم رهبری اختصاصی|| محمدعلی شیرازی/ @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۳] آقای محمد محلاتی، که از جانب برخی ژورنالیست‌های زاویه‌دار تلاش می‌شود به عنوان معرفی گردد، سه روز پس از سخنان مقام معظم رهبری متنی را در حساب شخصی خود در تلگرام منتشر کرد و تلاش کرد با استفاده از اصلی اختلافی بخشی از کلام مقام معظم رهبری را زیر سؤال ببرد. 🔹این یادداشت را برانگیخت و هریک از زاویه‌ای به نقد آن پرداختند. آقای محلاتی در یادداشت خود ادعا کرده بود: «...امر(فَانْبِذْ) در اینجا در مقام "دفع توهّم حظر" و برای زائل کردن این پندار است که نقض عهد حتی پس از خیانت طرف مقابل، ممنوع است. و در علم اصول ثابت شده که امر در چنین موقعیتی به معنی وجوب نیست و صرفا جواز و اباحه را می‌فهماند. پس معنی آیه آن است که با نقض عهد از سوی دشمنان، نقض تعهد از طرف مسلمانان "جایز" است، نه اینکه به آنها دستور داده شود که باید تعهد خود را کنار بگذارید!» 🔻او در ادامه برای تقویت دیدگاه خود به کلام شیخ طوسی و علامه نیز استناد کرد که از این آیه شریفه «جواز» فهمیده‌اند و در نهایت حکم را دائر مدار مصلحتی دانست که امام المسلمین تشخیص می‌دهد و عمل می‌کند. اما باید دید که: 1. آیا «افاده اباحه‌ی امر عقیب حظر» اصلی مسلم است؟ 2. آیا آیه شریفه محل بحث از مصادیق امر عقیب حظر است؟ 3. متعلق جواز در کلام شیخ طوسی و علامه حلی چیست؟ آیا این دو بزرگوار در صورت نقض آشکار پیمان توسط مشرکین قائل به جواز نقض عهد توسط امام المسلمین هستند یا وجوب؟ پاسخ به سؤال اول در پاسخ به سؤال اول باید گفت که افاده اباحه در امر عقیب حظر از مسلمات اصولی نیست و از قضا شیخ طوسی و علامه حلی رحمهماالله که آقای محلاتی تلاش کرده از کلام آنان به نفع خود استفاده کند چنین افاده‌ای را نمی‌پذیرند.(العدّة فی اصول الفقه ج1 ص183، تهذیب الوصول الی علم الاصول ص97، نهایة الوصول ج1 ص435-433 مبادی الوصول الی علم الاصول ص98) همچنین مرحوم آخوند نیز در صورت عدم قرینه قائل به اجمال می‌شوند(کفایة الاصول، ص76) و برخی فقهای عظام معاصر نیز قول به اجمال را می‌پذیرند همچون آیت‌الله سبحانی(ارشاد العقول الی مباحث الاصول ج1 ص346)، آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی(بیان الاصول ج1 ص164) و آیت‌الله مکارم شیرازی (انوار الاصول ج1 ص301) بدیهی است پیش از استقرار اجمال؛ فقیه به قرائن داخلی و خارجی عبارت توجه می‌کند و چه بسیار اوامر عقیب حظر که به دلیل وجود قرائن به اجمال نمی‌رسند کما این‌که مرحوم آخوند نیز ادعا نموده‌اند بسیاری از این اوامر محفوف به قرائن هستند و نوبت به اجمال نمی‌رسد.(کفایة الاصول، ص77) 🔻 بر این اساس فقیه می‌تواند در هنگام استنباط بر اساس قرائن حکم به وجوبی بودن امر عقیب حظر کند ولو این‌که از حیث کبروی مبنای دیگری را در این‌گونه اوامر اتخاذ کرده باشد. پاسخ به سؤال دوم از حیث صغروی نیز آیه شریف از مصادیق امر عقیب حظر یا توهم حظر نیست چراکه منع خداوند متعال از نقض عهد از ابتدا منوط و مشروط به پایبندی طرف مقابل به تعهدات خود بوده است. آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در بحث فقهی «هدنة» یا «قرارداد ترک مخاصمه و آتش‌بس» می‌فرمایند: « پس از پذيرش اصل حرمت شكستن پيمان صلح، مى‌گوييم كه بى هيچ شبهه و اختلافى، در صورتى كه دشمن در شكستن صلح پيش‌قدم شود، شكستن آن از سوى مسلمانان جايز خواهد بود. 🔹دلايل جواز اين كار عبارتند از: يك: همان ادله‌اى كه معاهدات منعقد شده با دشمن را معتبر مى‌داند، اعتبارش را مشروط و موكول به پايبندى دشمن به آن‌ها شمرده است مانند اين آيه شريفه «فَمَا اسْتَقٰامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ» يعنى پس تا هنگامى كه در برابر شما پايبند پيمان خود باشند، شما نيز پايبند پيمان خود باشيد»(قرارداد ترک مخاصمه و آتش‌بس، ص113 / همچنین: منتهی المطلب ج15 ص151) توضیح آن‌که « ما » در « ما استقاموا » مصدریة ظرفیة و متضمن معنای شرطیت یا اسم شرط جازم در محلّ نصب بنابر ظرفیت زمانی است.(الجدول، محمود صافی ج10، ص287/اعراب القرآن الکریم، محمود درویش،ج4 ص61) و در هر صورت پایبندی به پیمان را مشروط به بقای طرف مقابل بر عهد طرفینی می‌کند. 🔹در نتیجه وقتی طرف مقابل قرارداد فیما بین را نقض کند حظر یا توهم حظری برای نقض متقابل وجود نخواهد داشت که خداوند متعال بخواهند با آیه‌ای دیگر آن را برطرف کنند. نکته مهم اینجاست که مشروط بودن بقای عهد و پیمان به پایبندی طرف مقابل آن‌قدر قوی و مسلم بوده است که برخی فقها در صورت نقض عهد از جانب طرف مقابل عهد و عقد را به خودی خود باطل می‌دانند و به اصطلاح قائل به «انتقاض عقد» هستند که در ادامه به برخی قائلین آن اشاره خواهیم کرد. @rozaneebefarda ادامه👇
سروش محلاتی و مقوله ! نقدی بر یادداشت تعریض گونه محمد سروش بر بیانات مقام معظم رهبری [صفحه ۲ از ۳] 🔹«افاده اباحه در امر عقیب حظر» در صورتی پذیرفتنی است که اصالة الظهور آن را یاری کند. به عبارت دیگر اگر امری بعد از منع آمد ولی ظهور خود در لزوم را حفظ کرد هیچ‌یک از فقها و اصولیین آن را حمل بر اباحه نمی‌کنند بنابراین، حتی در صورت پذیرش اصل افاده اباحه در امر عقیب حظر باید در موارد مختلف دقت کرد که آیا ظهور کلام برخلاف این اصل هست یا خیر؟ در این زمینه عمده مفسرین، که تمرکز اصلی و تخصصی‌شان کشف و تبیین منطوقات و مفاهیم قرآنی است، چنین استظهاری نداشته‌اند و امر در آیه شریفه را امری متعارف و دستوری دانسته‌اند. 🔹شیخ طوسی، که از «فقهای بزرگ امامیه» نیز هست می‌فرمایند: « أمر اللَّه تعالى نبيه انه متى خاف- ممن بينه و بينه عهد- خيانة أن ينبذ اليه عهده على سواء...» (التبیان ج5 ص144) 🔹هم‌چنین مرحوم علامه طباطبائی نیز که فضل فقهی-اصولی‌شان بر اهل اطلاع پوشیده نیست می‌فرمایند: «و ملخص الآيتين [ آیة « فانبذ الیهم » و الآیة السابقة ] دستوران إلهيان في قتال الذين لا عهد لهم بالنقض أو بخوفه فإن كان أهل العهد من الكفار لا يثبتون على عهدهم بنقضه في كل مرة فعلى ولي الأمر أن يقاتلهم و يشدد عليهم، و إن كانوا بحيث يخاف من خيانتهم و لا وثوق بعهدهم فيعلمون إلغاء عهدهم ثم يقاتلون و لا يبدأ بقتالهم قبل الاعلام فإنما ذلك خيانة، و أما إن كانوا عاهدوا و لم ينقضوا و لم يخف خيانتهم فمن الواجب حفظ عهدهم و احترام عقدهم و قد قال تعالى: «فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ:» التوبة:- 4. و قال: «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ:» المائدة:- 1.( الميزان في تفسير القرآن، ج‏9، ص: 114-113) 🔹سایر تفاسیر فرق اسلامی از اواخر قرن دو و ابتدای قرن سه تا کنون نیز از این آیه شریفه امر متعارف و دستوری را برداشت کرده‌اند. بخشی از آن متون عبارت‌اند از: مجمع البیان ج14 ص850، معانی القرآن (فراء) ج1 ص414، مجاز القرآن (ابوعبیدة) ص249، الهدایة الی بلوغ النهاة ج4 ص2858-2855، تفسیر العز بن عبدالسلام ج1 ص243-242، البحر المحیط فی التفسیر ج5 ص341-340، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور ج3 ص235، تفسیر القرآن الکریم و اعرابه و بیانه ج4 ص75، جامع البيان فى تفسير القرآن، ج‏10، ص: 20-19، التفسیر الکبیر للطبرانی ج3 ص370، تفسیر ابن وهب ج1 ص301، الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی ج4 ص369، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ج2 ص543، احکام القرآن کیاهراسی ص162، التفسیر الکبیر (فخر رازی) ج15 ص498، من هدی القرآن ج4 ص86-85، تفسیر الشعراوی ج8 ص4770، تفسیر غریب القرآن ، ابن قتیبه (م 276) ص156، تذکرة الإریب فی تفسیر الغریب، ابن‌جوزی (م 597) ص131، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، ابن‌ابی جامع (م 1135) ج1 ص523 ، عیون التفاسیر، سیواسی، ج2 ص119 ، سواطع الإلهام فی تفسیر کلام الملک العلام ، ج2 ص414 درج الدرر فی تفسیر القرآن العظیم، عبدالقاهر جرجانی، ج1 ص740، الدر المصون فی علوم الکتاب المکنون ج3 ص429 التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، طنطاوی محمد سید، ج6 ص137، تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم ج2 ص28 اعراب القرآن (نحاس) ج2 ص101، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ج1 ص446، مشکل اعراب القرآن ص303 جوامع الجامع ج2 ص28، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ج3 ص14، رموز الکنوز فی تفسیر الکتاب العزیز ج2 ص455، ارشاد الاذهان فی تفسیر القرآن ص189، التفسیر الوسیط (زحیلی) ج1 ص816 و... 🔹در این بین استاد آقای محلاتی، یعنی آقای حسینعلی منتظری نیز در مباحث فقهی خود از این آیه شریفه وجوب و الزام برداشت کرده است: إذا هم غدروا بالمسلمين و نقضوا العهد ارتفعت حرمتهم قهرا بما عملته أيديهم. كما أنّه لو ظهرت أمارات الغدر و الخيانة فالصبر ربّما يكون مخالفا للحزم و الاحتياط و موجبا لسلطتهم على المسلمين على حين غفلة منهم. فعلى حاكم المسلمين حينئذ إعلامهم بقطع العلاقات احتياطا للإسلام و الأمّة، و لا يجوز له قتالهم قبل الإبلاغ و الإعلام: قال اللّه- تعالى-: «الَّذِينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ* فَإِمّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ* وَ إِما تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ، إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنِينَ.» «1» (دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج2 ص737) البته در ترجمه‌ای که از این کتاب ارائه شده معنای جوازی جایگزین معنای دستوری شده است که وجه آن معلوم نیست.(مبانی فقهی حکومت اسلامی،ج5 ص270، ترجمه محمود صلواتی و ابوالفضل شکوری از کتاب دراسات فی ولایة الفقیه منتظری) @rozaneebefarda ادامه👇
سروش محلاتی و مقوله ! نقدی بر یادداشت تعریض گونه محمد سروش بر بیانات مقام معظم رهبری [صفحه ۳ از ۳] پاسخ به سؤال سوم مقام معظم رهبری در سخنرانی خود فرمودند: « آن‌ها از روز اول اصلا به این تعهدات عمل نکردند. آن کسی که باید مورد خطاب و عتاب قرار بگیرد آن‌هاست. جمهوری اسلامی تا مدت طولانی بر اساس تعالیم اسلام به آنچه تعهد کرده بود عمل کرد وقتی که دید آن‌ها اینجوری عمل کردند، آن یکی خارج شد دیگران هم همراهی کردند، « فانبذ الیهم علی سواء » این هم آیه قرآن است، خب تو هم رها کن، منتهی دولت محترم ما رها نکردند.» ⭕️بنابراین فرض مسئله جایی است که طرف مقابل پیمان را نقض کرده و به آن عمل نکرده است و این‌که به دلیل بدعهدی طرف مقابل دولت اسلامی موظف است پیمان را لغو کند. نکته مهم این‌جاست که مرحوم شیخ و علامه رحمهماالله نیز نه تنها قائل به لزوم لغو پیمان در این فرض هستند، بلکه بالاتر از آن قائل به انتقاض عهد هستند یعنی اگر طرف مقابل به پیمان خود عمل نکرد، عقد به خودی خود باطل می‌شود. مرحوم شیخ طوسی رحمه‌الله در این زمینه می‌فرمایند: «إذا عقد الإمام لعدة من المشركين عقد الهدنة إلى مدة فعليه الوفاء بموجب ذلك إلى انقضاء المدة لقوله تعالى «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» و عليهم أيضا الوفاء بذلك فإن خالف جميعهم في ذلك انتقضت الهدنة في حق الجميع»(مبسوط ج2 ص59-58) 🔻مرحوم علامه نیز می‌فرمایند: « و لو شرع المشركون في نقض العهد، لم يخل، إمّا أن ينقض الجميع أو البعض، فإن نقض الجميع العهد، وجب قتالهم و نقض عهدهم؛ لقوله تعالى: فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ. و إن نقض بعضهم دون بعض، نظرت، فإن كان الباقون أنكروا ما فعله الناقضون بقول أو فعل ظاهر، أو اعتزلوهم أو راسلوا الإمام بأنّا منكرون لما فعلوا، أو أنّا مقيمون على العهد، كان العهد باقيا في حقّه.(منتهی المطلب، ج15 ص151)» بنابراین در اصل از بین رفتن پیمان اختلافی نیست و تنها در خصوص دلالت آیه «فانبذ الیهم» اختلاف وجود دارد و مرحوم شیخ و مرحوم علامه رحمهماالله از امر به کار رفته در آیه شریفه الزام برداشت نمی‌کنند که البته وجه آن معلوم نیست. 🔹مقام معظم رهبری نیز در بحث «هدنة» ملتفت این برداشت علامه بوده‌اند و به آن اشاره کرده و آن را مستبعد دانسته‌اند: «يمكن أن يقال إن النبذ أيضا ليس بواجب، بل الأمر في قوله تعالى (فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ) بمعنى جواز ذلك لإمام المسلمين لا وجوبه عليه، فيجوز له حين استشعاره الخيانة و حصول الخوف، أن ينبذ إليهم على سواء، و إن كان ذلك بعيدا عن ظاهر الكلام» (الهدنة ص82-79) که در این صورت باز هم خدشه‌ای به اصل استدلال وارد نمی‌شود چراکه اصل از بین رفتن پیمان در فرض پیمان‌شکنی طرف مقابل بین اطراف محل بحث اتفاقی است و اختلافات در خصوص دلالت این آیه شریفه از قبیل تفاوت در استظهار است که هزاران مورد از این قبیل اختلافات در اجتهادات عمیق فقهی رخ می‌دهد و علاوه بر این، آیات دیگری دالّ بر لزوم نقض یا انتقاض پیمان وجود دارد که اگر کسی دلالت امر « فانبذ الیهم » را نیز نپذیرد ادله دیگر جایگزین آن می‌شود. سخن پایانی به سخنان غیرفنی آقای محلاتی پاسخ‌های درخوری داده شده است اما نگارنده لازم دید با بیان تفصیلی سطح شبهات وی را تبیین کند. امیدواریم فضلای متعهد و اصیل حوزه علمیه با روشنگری علمی و مؤثر، مرز باریک میان «فقیه سیاسی» و «متفقه حزبی»، «فقه حکومتی» و «فقه دولت‌زده»، «جریان‌سازی فقهی» و «فقه جناحی و جریان زده» را بیش از پیش تبیین نموده و جلوی برداشت‌های غیرمتین را بگیرند. ⭕️حسن ختام، کلامی از مقام معظم رهبری: «باید مفاهیم جدید مطرح شود. این مفاهیم جدید از بیرون نمی‌آید از متن قرآن و سنت است البته کار همه کس نیست، فضلا و متفکرینی باید دنبال این کار بروند که با مبانی اسلامی کاملا آشنا باشند قرآن را با دقت مطالعه کرده باشند تلاوت و تدبر کرده باشند و از جمود و تحجر فکری دور باشند. چون از این طرف یک خطر این است که یک آدم بی‌صلاحیت و نیمه‌سواد و التقاطی وارد استنباط‌های جدید از آیات الهی شود از آن طرف هم این خطر وجود دارد که یک آدم متحجر که هنوز مسئله دخالت دین در زندگی اجتماعی و سیاست و حکومت برایشان حل نشده بخواهند وارد شوند.»(دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان 1399.12.4) @rozaneebefarda
نقدي بر اظهارات آقای سروش محلاتی پیرامون اختصاصی|| حسين عشاقی/استاد فلسفه و عرفان در حوزه ۱۱ @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۲] 🔹اخيرا يادداشتي از آقاي سروش محلاتي منتشر شده است كه در آن ايشان در باره آيه «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنينَ» اظهار نظر كرده و گفته‌اند : «با صرف نظر از ماجرای برجام و مسائل پیرامون آن، آیا بطور کلی قرآن در این باره "دستوری" دارد؟ این دستور در کجای قرآن است و به چه معناست؟» 🔻و بعد اين گونه پاسخ مي‌دهند :‌‌‌ «امر (فَانْبِذْ) در اینجا در مقام "دفع توهّم حظر" و برای زائل کردن این پندار است که نقض عهد حتی پس از خیانت طرف مقابل، ممنوع است. و در علم اصول ثابت شده که امر در چنین موقعیتی به معنی وجوب نیست و صرفا جواز و اباحه را می‌فهماند. پس معنی آیه آن است که با نقض عهد از سوی دشمنان، نقض تعهد از طرف مسلمانان "جایز" است، نه اینکه به آنها دستور داده شود که باید تعهد خود را کنار بگذارید!». ⭕️در پاسخ به اظهارات آقاي سروش بايد گفت: مقتضاي «اصل» تا جائي كاربرد دارد كه دليل و قرينه خاص بر خلاف آن نباشد؛ اما در مورد اين آيه قرينه‌هاي متصل و منفصل زيادي وجود دارد كه دلالت مي‌كند بعد از پيمان شكني از طرف كفار، عدم التزام به پيمان از طرف مسلمانان يك دستور واجب و وظيفه مؤكد براي مسلمانان است؛ از جمله اين قرائن مي‌توان گفت: 1-خداوند در آيه (12توبه)، قتال با مشركان پيمان‌شكن را واجب كرده و دستور جنگ با پيمان‌شكنان را صادر كرده و فرموده است «وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في‏ دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ»؛ كه خلاصه معنا اين است كه در صورتي كه كفار پيمان شكستند با آنها وارد جنگ شويد؛ در اين آيه خداوند با آوردن جمله «إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ» علت وجوب اين جنگ را توضيح مي‌دهد و بيان مي‌كند وجوب اين جنگ، بخاطر عدم التزام كفار به پيمانشان است؛ واضح است با دستور وجوب جنگ با پيمان‌شكنان بخاطر پيمان شكني، متعهد بودن مسلمانان به ترك مخاصمه معني ندارد و اصلا با وجوب قتال، التزام به پيمان ترك مخاصمه، امكان ندارد؛ بنابراين اين آيه بخوبي دلالت دارد كه با پيمان‌شكني دشمنان، واجب است كه ما نيز آن پيمان رها كنيم و آنرا بكنار بگذاريم؛ زيرا با واجب بودن جنگ عليه پيمان‌شكنان امكان ندارد، به ترك مخاصمه متعهد بود؛ پس اين آيه بخوبي روشن مي‌كند بعد از پيمان‌شكني كفار وظيفه واجب مسلمانان كنار‌گذاشتن پيمان است. 2- قرينه ديگر اين كه در آيه بعد يعني (13 توبه) خداوند مسلماناني كه در مقابل پيمان‌شكني دشمنان، حاضر به جنگ با آنها نيستند را شديدا توبيخ و نكوهش مي‌كند و مي‌فرمايد : «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ .... أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»؛ و نكوهش و توبيخ چنين مسلماناني، بخاطر عدم اقدام به جنگ با پيمان‌شكنان، نشان مي‌دهد دستور وجوب جنگ عليه پيمان‌شكنان، يك دستور جدي و وظيفه مؤكد الهي است؛ با جدي و مؤكد بودن دستور وجوب جنگ عليه پيمان‌شكنان، بسيار روشن است كه التزام به پيمان، امكان وقوع ندارد؛ چگونه ممكن است از يك طرف، جنگ عليه پيمان‌شكنان براي مسلمانان واجب جدي و مؤكد باشد و از طرف ديگر همان مسلماناني كه بايد به جنگ پيمان‌شكنان بروند، بايد به تعهدشان بر ترك مخاصمه باقي باشند؟! @rozaneebefarda ادامه👇
نقدي بر اظهارات آقای سروش محلاتی پیرامون [صفحه ۲ از ۲] 3- از قرائن ديگر وجوب نقض عهد از طرف مسلمانان، تعبير «عَلى‏ سَواءٍ» در جمله «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ» است در آيه مورد استناد آقاي سروش؛ تعبير «عَلى‏ سَواءٍ» يعني بايد عكس العمل مسلمانان همسان كار كفار باشد؛ به اين شكل كه همانگونه كه كفار با نقض عهد، به مسلمانان بي‌توجهي كرده و تعهدشان را ملغا كردند مسلمانان نيز به اندازه برابر، به كفار پيمان‌شكن، بي‌توجهي كرده و تعهدشان به كفار را رها كرده و به سوي آنان پرتاب كنند؛ و در آخر آيه نيز با جمله «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنين» حكمت و مصلحت اين حكم مقابله به مثل كردن را اشاره مي‌كند؛ مي‌گويد نقض عهد كفار، خيانت است و خداوند خائنان و كارهاي خائنانه آنها را دوست نمي‌دارد؛ و لذا بايد مقابله به مثل شود؛ تا از كارهاي خائنانه مشابه جلوگيري شود؛ روشن است اگر كنارگذاشتن معاهده، واجب نباشد، در اين صورت نه به مفاد «عَلى‏ سَواءٍ» عمل شده است (چون تعهد، يك‌طرفه و فقط بسود كفار خيانكار بوده، و همساني شكل نمي‌گيرد) و نه مصلحت مورد نظر در جمله «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنين» بدست‌ آمده است؛ زيرا اگر به خيانت عكس العمل مناسب نشان داده نشود خيانت كه مطرود خداوند است باز بارها تكرار مي‌شود؛ و عامل تكرار خيانت مطرود خداوند بي‌تفاوتي مسلمانان مقابل آن خيانت است؛ پس آخر آيه مورد بحث، قرينه روشني است كه با نقض عهد مشركان، رها كردن پيمان از طرف مسلمان واجب است نه صرفا يك كار جايز دو سويه. 🔹اينها از قرائني است كه نشان مي‌دهد «اصل» مورد ادعاي آقاي سروش در اينجا كاربرد ندارد. آقاي سروش در ادامه يادداشت خود، كلام شيخ طوسي در كتاب مبسوطش را تأييدي بر برداشت ناصواب خود قرار داده است؛ حال آن كه چيزي كه شيخ طوسي در آنجا گفته، مسئله ديگري است و ربطي به مدعاي آقاي سروش ندارد؛ توضيح اين كه در مورد كلمه «تَخافَنَّ» دو تفسير مطرح است برخي اين خوف را ترس از پيمان‌شكني احتمالي گرفته‌اند و برخي با توجه به نون تأكيدي كه در كلمه هست خوف را به معناي ترس از پيمان‌شكني قطعي معني‌ كرده‌‌اند؛ شيخ طوسي در مبسوط با توجه به معني اول، در ادامه عبارت مورد استناد آقاي سروش مي‌گويد: «و لاتنقض الهدنة بنفس الخوف بل للامام نقضها» يعني به صرف چنين ترسي (كه خيانت كفار، در حد يك احتمال است نه قطعي)، مسلمانان حق نقض عهد ندارند بلكه اين در اختيار رهبر مسلمانان است كه تصميم به نقض عهد بگيرد يا معاهده را ادامه دهد. اين است چيزي كه شيخ طوسي در مبسوط گفته است؛ اما متأسفانه آقاي سروش يا عمدا عبارت شيخ را تقطيع و تحريف كرده يا بدون اين كه منظور شيخ طوسي را درك كرده باشد سخن شيخ طوسي را در فرض قطعي بودن نقض عهد كفار معني‌كرده و تصور كرده شيخ مي‌گويد وقتي نقض عهد از ناحيه كفار رخ داده نقض عهد براي امام مسلمانان جايز است و او مي‌تواند تصميم به نقض عهد بگيرد يا معاهده را ادامه دهد؛ حال آن كه جوازي كه شيخ طوسي مطرح كرده مربوط به نقض احتمالي است، نه نقض عهدي كه قطعا واقع شده است؛ و بين دو مطلب، فاصله زياد است. @rozaneebefarda
سایت رسمی پاپ برنامه سفر او به عراق را منتشر کرد/ دیدار با آیت الله سیستانی، روز ۱۶ اسفند @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 Visit to Najaf and Mass in Baghdad On Saturday, 6 March, Pope Francis will depart Baghdad for Najaf. Following a courtesy visit to the Grand Ayatollah Sayyid Ali Al-Husayni Al-Sistani in Najaf, Pope Francis will fly to Nassirya for an interreligious meeting at the Plain of Ur. On his return to Baghdad in the afternoon, the Pope will celebrate Holy Mass at the Chaldean Cathedral of Saint Joseph in Baghdad. این دیدار 6 مارس(شنبه هفته آینده) انجام خواهد شد. 🔶حاشیه روزنه هیاهوی غیرعادی جریان رسانه‌ای غربگرا پیرامون این سفر و تلاش برای دوگانه‌سازی کاذب بین نجف/قم، فعلا به دلائل نامعلومی مسکوت مانده است اما احتمالا بعد از نزدیک شدن به ایام سفر پاپ(۱۵ اسفند)، دوباره موج سازی ها آغاز خواهد شد و چه بسا این سفر و آن دیدار را به عنوان یک نقطه عطف در تاریخ معاصر معرفی کنند! یکی از روحانیان فعال در عرصه ادیان، به درستی تصریح کرده که پاپ برای به عراق سفر می‌کند. با این وجود، آیا رواست برای این سفر و دیدار با مرجعیت اعلای عراق، اینهمه هیاهو به راه بیافتد؟ آیا سیره اهل بیت(علیهم السلام) که بیشترین عنایت را به گفتگوهای دینی با مخالفان داشته‌اند، با این قبیل اقدامات تبلیغاتی خالی از خردورزی که آبروی مرجعیت را به مخاطره می‌اندازد، تطابق دارد؟ @rozaneebefarda
هتاکی به امام جمعه محترم مشهد ⭕️حاشیه روزنه جهت اطلاع آقای تاج‌زاده و دوستان! سابقه علمی و عملی امثال آقای علم‌الهدی مشخص است؛ آنان عمری را در راه کسب معارف اهل بیت علیهم السلام گذرانده‌اند و بیش از از عمق دین شناخت دارند. در عرصه عملی هم، اگر ایشان العیاذ بالله ثل طالبان و زن ستیز بودند، امروز دختر فاضله شان چگونه در این سطح از فعالیت دانشگاهی و اجتماعی قرار گرفته‌اند؟! روحیه تهاجمی و ادبیات ساختارشکنانه امثال تاج‌زاده ممکن است گاهی مخاطب کم اطلاع را به طور موقت جذب کند اما با روشن شدن واقعیت ادعاهای دروغین، این طیف کاملا بی اعتبار خواهند شد. جهت مزید اطلاع آقای تاج‌زاده؛ برخوردهای طالبانی با زنان، در کارنامه دوستان دیروز و امروز شما مانند قابل ردیابی است که بر سر زنان کم حجاب پونز و بر دستان جوانهای آستین کوتاه برتن، رنگ می‌زدند! @rozaneebefarda
واکنش متفاوت سروش محلاتی به جوابیه‌های روزنه! 🔹جناب آقای سروش محلاتی ضمن بازنشر یادداشت‌های انتقادی روزنه، واکنشی ژورنالیستی به نقد یادداشتش ابراز کرده که از جهاتی جالب است! او می‌نویسد: 👇 ⭕️در پی نشر یادداشت (دستور قرآن به رها کردن تعهد‌؟! نگاه اول) در فضای مجازی نقد و جواب داده شد و عده‌ای از نیروهای مرتبط، تولید و عرضه کردند. اینک بخشی از این نقدها در اینجا ارایه می‌شود تا علاوه بر استفاده علمی و داوری درباره اعتبار آنها، کاربران از نمونه‌ای از رخدادهای حوزه و جریانات فعال در آن و ادبیات اخلاقی آنها، آگاهی یابند. 🔶حاشیه روزنه اینکه جناب آقای محلاتی برای نخستین بار، نظرات مخالفان خود را به نحو کامل بازنشر می‌دهد اتفاق مبارکی است در راستای که از مطالبات برزمین مانده مقام معظم رهبری است اما؛ جناب ایشان بلافاصله بعد از این کوتاه نوشته، لینک خبری(مرتبط با راه‌اندازی کانال‌های پرشمار توسط نهاد مقدس بسیج) را بازنشر کرده و بلکه تصریحا در متن خود چنین القا کرده که نقدهای منتشر شده در روزنه نیز در راستای یک فرایند سازمانی تولید شده است! این حجم از بی‌اخلاقی، واقعا از کسی که داعیه‌دار بحث آزاد است، اصلا مورد انتظار نیست! احتمالا ایشان تکاپوی خودجوش و مستقل جمعی از فضلای حوزه در روزنه را با اقدامات همفکران سیاسی خود در اجیر کردن کانال‌های زرد و بعضا مستهجن، برای رأی آوری و ترویج گفتمانی، اشتباه گرفته است! جناب محلاتی بجای و پیرایه بستن به منتقدان، بهتر است به استدلال‌ها پاسخ گوید! @rozaneebefarda
یادداشت جدید ؛ عقبگرد علمی یا تاکتیک جدید برای فرار از نقدها؟! 👇 🟢دستور قرآن به رها کردن تعهد ؟! ✅نگاه دوم ❓در یادداشت قبل آوردم که پس از نقض عهد از طرف مقابل، ما نیز "حق" داریم که تعهدات خود را نادیده انگاریم ولی می‌توانیم مطابق مصالح خویش تصمیم گرفته و به همه تعهدات خود یا برخی از آنها وفادار بمانیم. این موضوع بلحاظ عقلایی کاملا روشن است و خردمندان در آن تردیدی ندارند ولی آیا در برابر این حکم عقلایی و مخالف آن، "نص شرعی" وجود دارد که ما را ملزم نماید که همه تعهدات خود را لغو کنیم؟ ❓مفاد آیات قرآن، "لزوم" تعهد به پیمان‌ها "در محدوده" رعایت آن از سوی دیگران است: «فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُم‏»(توبه/7) و قهرا با نقص عهد از سوی آنان، "وجوب" وفای عقد بپایان می‌رسد. بگمان برخی بزرگان، نقض عهد دیگران‌، برای ما مسئولیت آور است و ما "موظفیم" همه تعهدات خودمان را کَاَن لم یکن اِنگاریم. در این باره استناد می‌شود به آیه "ًفَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواء"(سوره انفال/آیه ۵۸) ولی آیا این آیه، "حق" و اختیاری را برای پیامبر اثبات می‌کند تا با توجه به شرایط ، مصلحت جامعه اسلامی را "تشخیص" داده و بر مبنای ان "تصمیم‌گیری" کند و یا آیه شریفه وظیفه‌ای برعهده او می‌گذارد تا تعبدا و بدون در نظر گرفتن مصلحت، آن را اجرا کند؟ ❓بر اساس نظر اول: پیامبر(ص) همانگونه که در اصل انعقاد قرارداد، بر طبق مصلحت حق تصمیم گیری دارد، در ادامه آن و در شرایط نقض و خیانت دشمن نیز بر اساس همین تشخیص، شخصا تصمیم می‌گیرد و دلیلی برای الزام او به الغای همه تعهدات وجود ندارد و آیه (فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواء) تکلیفی متوجه او نمی‌سازد و امر در این آیه دلالت بر وجوب نقض تعهد ندارد. ❓دلیل عدم وجوب نقض: اولا: این آیه اساسا درمقام بیان "حکم نقض" (وجوب یا جواز) از سوی پیامبر(ص) نیست بلکه آیه در مقام بیان آن است که پس از آشکار شدن علائم خیانت از سوی دشمنان، پیامبر نباید بدون اعلام به دشمنان از پیمان بیرون بیاید. نقض مخفیانه عهد از سوی پیامبر نوعی خیانت است و او وظیفه دارد از آن پرهیز کرده و خروج خود را به آنان اعلام کند پس «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ» بمعنی لزوم اعلام و یا متضمن اعلام خبر است (شیخ طوسی، النبذ: "القاء الخبر" التبیان، ج۵، ص۱۴۵). صاحب جواهر هم آیه را همینطور معنی می‌کند که اگر علائم خیانت آنان اشکار شد، تو به آنها نقض عهد را اعلام کن: «ای اَعلِمهم نقض عهدهم حتی تکونون سواء فی ذلک»(جواهرالکلام، ج۲۱، ص۲۹۴) پس اگر آیه دلالت بر وجوب داشته باشد، بر وجوب "اعلام" دلالت دارد و البته این وجوب در فرض اراده نقض است ولی آیه بر وجوب اراده نقض دلالتی ندارد و آن را الزامی نمیسازد. ثانیا: قرینه آنکه آیه درصدد تشویق به نقض متقابل نیست و درصدد بیان لزوم اعلام است، تعلیل ذیل آیه است که متناسب با حکم "لزوم اعلام" است و مربوط به لزوم نقض عهد نیست: «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنينَ». به بیان علامه بر پیامبر واجب است که به آنان "خبر" نقض متقابل را "اعلام" کند تا مبادا مرتکب "خیانت" شود(المیزان، ج۹، ص۱۱۴) درحالیکه اگر آیه در مقام بیان لزوم عدم تعهد مسلمانان بود، مناسب بود که خداوند به مثل (ان الله یحب الصابرین) تعلیل نموده و مسلمانان را به مقابله به مثل و درگیری با دشمن تشویق کند. ثالثا: نقض از سوی مسلمانان در برابر نقض عهد کفار، از باب "مقابله به مثل" و بر اساس قاعده «وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ»(سوره بقره/آیه۱۹۴) است و مقابله به مثل یک حکم الزامی نیست بلکه جنبه حقی داشته و صرفا جواز مقابله را برای مسلمانان اثبات میکند. از این رو اگر کفار حرمت ماههای حرام را نقص کنند، مسلمانان نیز حق دارند در همان ماهها مقابله بمثل کنند ولی بر آنها واجب نیست که الزاما در ماه حرام مقابله کنند. با توجه به این قرائن و شواهد کاملا روشن است که آیه شریفه هیچ گونه دلالتی بر وجوب نقض از طرف مسلمانان به عنوان عمل متقابل در برابر کفار نقض کننده پیمان و سلب اختیار از پیامبر ندارد و استظهار وجوب، با آیه سازگار نیست. از این رو نظر وجوب نقض را نمیتوان تایید کرد. همان نظری که اختیار پیامبر را انکار کرده و خلاف ظاهر آیه میداند(آیه الله خامنه ای، المهادنه، ص ۸۱). نکات فوق اشکالات این دیدگاه را روشن میسازد. ❓نتیجه آنکه؛ «فَانْبِذْ إِلَيْهِم‏» اگر مربوط به اصل نقض باشد، دلالت بر وجوب ندارد و دفع توهم حظر است(نگاه اول) و اگر مربوط به اعلام آن باشد، هرچند دلالت بر وجوب دارد ولی ملازمه با وجوب نقض نداشته و اختیار پیامبر را در شیوه برخورد نفی نمیکند(نگاه دوم) باید مراقبت کرد که مبادا با نسبت دادن اقدامات بشریِ حاکمان به خداوند، مسئولیت حاکمان لوث شده و پاسخگویی آنان سست گردد. @rozaneebefarda
روزنه
یادداشت جدید #سروش_محلاتی؛ عقبگرد علمی یا تاکتیک جدید برای فرار از نقدها؟! 👇 🟢دستور قرآن به رها کرد
🔶حاشیه روزنه برداشت و یادداشت جدید آقای محمد سروش محلاتی، گرچه به ظاهر ملایم تر است اما همچنان خالی از نقد و نظر نیست. امید است این یادداشت نیز توسط فضلای ارجمند حوزه مورد نقد و ارزیابی و عیارسنجی علمی قرار گیرد. @rozaneebefarda
🔹بازنشر نقدهای روزنه به یادداشت آقای در کانال جناب آقای روانبخش👇
هدایت شده از قاسم روانبخش
پاسخ هاي مستدل و منطقي به اظهارات سروش محلاتي درباره عدم ضرورت نقض برجام.docx
74.5K
اخيرا بدنبال فرمايشات امام خامنه اي مبني بر ضرورت رهاكردن معاهده برجام بعد از نقض عهد هاي مكرر توسط امريكا و اروپايي ها مبني بر اين كه قرآن كريم مي فرمايد «وقتی آمریکا از برجام خارج شد، دستور قرآن این است که تو هم تعهد را رها کن که با این حال باز هم دولت محترم ما تعهدات را رها نکرد. » اقاي روحاني در اظهاراتي در هيات دولت به دفاع از مذاكرات مجدد پرداخت و آن را مفاد آيات قرآن در سوره انفال دانست و آقاي سروش محلاتي كه طي سال هاي اخير نقش حمايت از عملكرد دولت را به صورت توجيه علمي و فقهي به عهده گرفته است طي مقاله اي چنين وانمود كرد كه از نظر قرآن و فقه شيعه عملكرد دولت در عدم نقض برجام صحيح بوده است و با اظهار نظري كه داشت به گونه ای مطرح كرده است كه گويا اطلاعات فقهي و قرآني مقام معظم رهبري كامل نبوده است. خوشبختانه كانال روزنه كه اين روزها نقش خوبي در تبيين اين مساله ايفا كرده و مي كند مقاله سروش محلاتي را درج كرد و از محققان حوزوي خواست تا به نقد عالمانه آن بپردازند. https://eitaa.com/rozaneebefarda الحمدلله تعداد قابل توجهي از اساتيد و فضلاي حوزه علميه به نقد علمي اين مقاله پرداخته اند كه خواندن همه آن ها براي شما بسيار مفيد است.👆👆👆 #روانبخش http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
💥مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات با همکاری مرکز تخصصی مهدویت، مسجد مقدس جمکران و معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات حوزه علمیه برگزار می‌کند: شبهه پژوهی مهدویت با محوریت نقد جریان مدعی یمانی (احمد بصری) ▪️به صورت مجازی ▪️ 13 و 14 اسفند ماه 1399 ▪️همراه با صدور گواهی پایان دوره ⏰ مهلت ثبت نام: 7 تا 11 اسفندماه 🔹 ثبت نام از طریق کانال مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه‌های علمیه: @spasokh 🔹ثبت نام از طریق پیام‌رسان ایتا: @Admin_spasokh @rozaneebefarda
سفره رنگین امارات و عربستان برای برخی روحانیان اهل سنت ایران ▫️آقای مولوی عبدالحمید با کشورهای حاشیه خلیج فارس، روابط خوبی دارد که هنوز ابعاد مختلف آن بازگو نشده است. ▫️ این در حالی است که حمایت مستمر برخی کشورهای عربی، خاصه عربستان از گروه‌های تجزیه طلب و تکفیری، امری آشکار است. ▫️همدستی عربستان و برخی دیگر از کشورهای کوچک عربی در پیدایش و استمرار فتنه داعش، نیز عینا امری آشکار است! ▫️دست امارات و عربستان به خون یمنی‌های مظلوم و قهرمان نیز آلوده است. ▫️شاید با لحاظ این روابط مالی/سیاسی/فکری پیچیده و پشت پرده، تحلیل ریشه‌های بیرونی قدری آسان تر باشد. @rozaneebefarda
روحانیت شیعه در صد سال اخیر و جایگاه آیت الله مصباح.pdf
313K
ادوار تحول در روحانیت شیعه در صد سال اخیر و جایگاه آیت‌الله مصباح دکتر فنایی اشکوری ▫️روزنه؛ دریچه‌ای به تاريخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر @rozaneebefarda
تحریف قرآن برای استمرار معاهده با شیطان! رمزگشایی استادان دانشگاه از تحریف قرآن و تفسیر به رأی روحانی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹 شورای راهبردی نهضت استادی کشور در نامه‌ای انتقادی به رئیس جمهور، ضمن نقد محتوای سخنرانی وی در جلسه ششم اسفند هیئت دولت و دعوت به پرهیز از دوگانه‌سازی‌های تصنعی، استناد روحانی به آیات سوره انفال برای توجیه متعهد ماندن ایران به برجام پس از خروج یکجانبه امریکا را «تفسیر به رأی» خواند. ▫️ در بخشی از این نامه خطاب به رئیس جمهور چنین آمده است: استحضار دارید بیش از ۳ هزار و ۸۸ نفر از استادان و مدرسان نهضت استادی کشور در روز‌های اخیر طی نامه‌ای به ملت شریف ایران، توقف اجرای پروتکل الحاقی از سوی جمهوری اسلامی ایران را دستاورد بزرگ مقاومت ملت ایران و ثمره وحدت قوای حاکم در کشور ارزیابی نمودند. ⭕️آقای رئیس جمهور! با اینکه فقیهان، محدثان و مفسران بار‌ها از نقل و تفسیر نادرست روایات و آیات قرآن کریم از سوی جنابعالی در استفاده ابزاری برای دفاع از خویش و دولت محترم و به خصوص تزئین غرب ابراز ناخوشنودی نمودند مع الأسف دوباره از حیث علمی، سیاسی و در بیان شأن نزول آیه قرائت شده در روز ششم اسفند دچار اشتباهی فاحش شدید و چنین تلقی شده که باز هم ناخواسته به تزئین جبهه مکار و جنایت پیشه غرب مبادرت نمودید. 🔻جنابعالی مستحضرید این آیه در سوره انفال است که پس از غزوه بدر در رمضان سال دوم هجری نازل شد. تاریخ نزول این سوره و این آیه، خود مهم‌ترین دلیل بر ابطال فرضیات شما در سخنرانی مذکور است. 🔹توضیح آنکه، مفسران، این آیات را ناظر به پیمان رسول خدا (ص) با قبائل سه‌گانه یهود در مدینه می‌دانند؛ یعنی قبائل بنی قینقاع و بنی‌نظیر و بنی قریظه. گو اینکه هنگام نزول این آیات، هنوز نقض عهدی از جانب این سه قبیله صورت نگرفته؛ و نخستین نقض عهد، توسط یهود بنی قینقاع و پس از غزوه بدر و نزول این چنین شد که بلافاصله منجر به مجازات و اخراج آنان از مدینه شد و نه تجدید پیمان! 🔹با توضیحی که گذشت، روشن شد که مراد از جمله (ثُمَّ ینْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کلِّ مَرَّهًٍْ) آن است که شأن و دأب کفار، نقض عهد است؛ نه آنکه آن‌ها نقض عهد کرده‌اند و رسول خدا (ص) مجدداً با آنان تجدید عهد کرده است، از این رو تفسیر به رأی شما نه از آیه قابل استفاده است و نه از تفاسیر و نه از تاریخ! 🔹نکته شایان توجه دیگر آنکه آیات بعد به روشنی، مفهومی را که در بطلان فرضیه شما گذشت تأیید می‌کنند. در آیه ۵۸ می‌فرماید: (وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَهًًْ فَانْبِذْ إِلَیهِمْ عَلَی سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْخَائِنِینَ). در این آیه نمی‌فرماید اگر کفار خیانت کردند پیمان را به سویشان بیفکن، بلکه می‌فرماید: حتی اگر خوف و احتمال عقلایی از نقض پیمانشان داشتی این کار را بکن! 🔹همچنین خاطر شریف را مستحضر می‌دارد به اینکه با توجه به نزول این آیات در سال دوم و در زمانی که هنوز نقض عهدی صورت نگرفته، بنابر تفسیر دلخواه جنابعالی از این آیات، نعوذبالله رسول خدا (ص) دستور آیه ۵۸ را نه یک بار بلکه مکرراً زیرپا نهاده، زیرا نه تنها با خوف از خیانت کفار، پیمان را به سویشان نیفکنده، بلکه صبر کرده تا آن‌ها مکرراً نقض کنند و رسول خدا نیز مکرراً تجدید پیمان کند! 🔹از این رو متواضعانه تأکید می‌کنیم هر گونه تلاش برای تحمیل مفهوم مد نظر جنابعالی بر این آیه، تلاشی است بی حاصل؛ زیرا، آنچه که تاریخ از عملکرد و سیره رسول خدا (ص) گزارش کرده، شدت و غلظت بر کفار، و اجرای حکم مجازات پس از نقض پیمان است. @rozaneebefarda
آری! قرآن مجوز نقض عهد می‌دهد! نقدی بر سروش محلاتی اختصاصی‌|| سعید احمدی‌فرد شربیانی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [ص۱ از ۲] ▫️در یادداشت آقای سروش محلاتی، استناد به آیه «فانبذ إلیهم سواء» مورد مناقشه قرار گرفته و در نهایت به این نتیجه رسیده که «نه برای لزوم ماندن در برجام می توان به قرآن استناد کرد و نه برای خروج از آن». بر اساس مدعای نویسنده، آیه بیانگر هیچ دستوری نیست واز آن نمی توان تکلیفی را به دست آورد، چرا که آیه در مقام توهم حظر امر به نبذ کرده و چنین امری تنها بر اباحه دلالت می کند و اینگونه موارد در محدوده منطقه الفراغ است. اولین نکته درباره یادداشت مزبور آنست که گفته اند: «در علم اصول ثابت شده است که امر در چنین موقعیتی به معنی وجوب نیست» و منظور نویسنده از «چنین موقعیتی»، مقام دفع توهم حظر است. یکی از پیش فرضهای استدلالِ نویسنده وجود توهمی است که براساس آن پیامبر و اصحاب ایشان گمان می کردند که باید نسبت به عهد با مشرکین همچنان پای بند باشند و آیه در این مقام، با لسان امر آنان را از این توهم بازداشته است. آنچه باید به طور جدی مورد توجه نویسنده قرار می گرفت اثبات این مقدمه بود که رکن استدلال ایشان نیز همین است. در حالی که با ارسال مسلمات، از اثبات این مقدمه غفلت کرده وقبول آن را نزد خود و خواننده مفروض دانسته است. به دیگر سخن، توهم حظر چیزی نیست که امروز و به خواست ما در مورد امر آیه ادعا شود و بعد به راحتی هر امری حمل بر اباحه شود. گویا نویسنده توجه نداشته که با این روش، عملا چیزی به عنوان الزام در آیات قرآن باقی نخواهد ماند وهر کسی با قرینه قرار دادن توهمات خود می تواند اوامر قرآنی را حمل بر اباحه کند. نویسنده تنها برای غرابت زدایی از کلام خود به مواردی از آیات قرآن اشاره می کند که در آن امر به معنای اباحه به کار رفته است. اینکه در مواردی امر به معنای اباحه است جای بحث نیست لکن بر نویسنده لازم است تا در آیه مورد بحث قرائنی ارائه دهد تا بتواند مقدمات ادعای خود را اثبات کند. در تمامی موارد مذکور در یادداشت، قرینه ای جدی بر توهم حظر وجود دارد. برای نمونه وقتی می گوییم امر در آیه «فانتشروا فی الارض و ابتغوا» دلالت بر اباحه می‌کند، از آن روست که در پیشتر با فقره «ذروا البیع» از بیع نهی کرده است، یا وقتی گفته می شود امر در آیه «اذا حللتم فاصطادوا» دلالت بر اباحه می کند، چون در آیه دیگر فرموده «لا تقتلوا الصید وانتم حرم» ویا اگر گفته می شود که آیه «فاذا تطهرن فأتوهن» دلالت بر اباحه می کند، از آن روست که سابقا فرموده است: «فاعتزلوا النساء فی المحیض». کوتاه سخن آنکه باید به جای ادعای «توهم حظر» قرینه ای جدی همچون حظر سابق ارائه کرد. از همین رو بوده که برخی دانشوران اصول، به دقت از در مباحث اصولی خود از عبارت «امر عقیب الحظر» استفاده کرده اند. حال درباره آیه مورد بحث باید پرسید کدام نهی از نقض عهد مشرکان در قرآن وجود داشته که اکنون برای دفع توهم، از اسلوب امر استفاده شده است؟ اصولا چه جای توهم است وقتی طرف مقابل نقض عهد کرده، پیامبر و اصحاب همچنان بر عهد خود پایبند باشند؟ ظاهرا آنچه بیشتر برای مسلمانان جای توهم دارد اینست که معاهده با مشرکان جایز نیست و یا پاییندی به آن لازم نیست! مضاف بر آنکه سیره عقلا بلکه به تعبیر قدمایی قضیه العقل و العدل نیز این است که پای بندی در ازای پای بندی! حال چگونه می توان تصور کرد پیامبر و اصحاب او توهم کردند که باید نسبت به معاهده ای که نقض شده است همچنان پای بند باشند؟ همچنین باید افزود که تعبیر به کار رفته در آیه با بیان اباحه سازگار نیست. «فانبذ الیهم» در آیه به معنای آنست که «پیمان را به سویشان پرتاب کن». به کارگیری ماده «نبذ» که به معنای افکندن و پرتاب کردن است، متضمن شدت عمل و بی احترامی نسبت به طرف مقابل است(العین،ج8،ص191) که با اباحه صرف مناسب نیست. نکته دوم درباره استشهاد نویسنده به کلمات تنی چند از فقیهان شیعه است. اینکه شیخ طوسی در مبسوط خود با استدلال به آیه حکم به جواز نقض عهد توسط امام داده است، بدین معنا نیست که از نظر شیخ طوسی معنای آیه جواز نقض است ونه بیشتر. می توان برای اثبات جواز نقض از نظر فقهی به این آیه استشهاد کرد اما برای اینکه نظر شیخ طوسی درباره معنای آیه را بدانیم باید به تفسیر ایشان مراجعه کنیم. ایشان در ذیل آیه می فرماید: «أمر الله تعالى نبيّه أنه متى خاف- ممن بينه و بينه عهد- خيانة أن ينبذ اليه عهده على سواء»(التبيان، ج‏5،ص145) شیخ طوسی در تفسیر این آیه از عبارت امر استفاده کرده است وظاهر ماده امر همان الزام است. درباره عبارت صاحب جواهر نیز باید گفت که ایشان در تفاوت میان عهد مهادنه و عهد ذمه اولی را تابع مصلحت و دومی را حق اهل کتاب دانسته است. از عبارت صاحب جواهر بر نمی آید که نقض عهد با کسانی که نقض عهد کردند تابع مصلحت است. @rozaneebefarda
آری! قرآن مجوز نقض عهد می‌دهد! [ص ۲ از ۲] اما در مقابل برخی از فقها نیز استناد کرده که از این آیه الزام را فهمیده اند چنانکه مرحوم آقای منتظری بعد از استشهاد به آیه گفته اند: فعلى حاكم المسلمين حينئذ إعلامهم بقطع العلاقات احتياطا للإسلام و الأمّة.(دراسات في ولاية الفقيه، ج‌2، ص737) نکته سوم درباره تقابلی است که از نظر نویسنده میان حق و تکلیف برقرار است. در این باره به طور مختصر باید گفت اگر چه مفهوماً حق غیر از تکلیف است، لکن می توان مصداقاً این دو را در یک جا جمع کرد. برای نمونه اگر چه از حضانت به عنوان حقی برای پدر یاد می کنند، لکن حضانت فرزند در حقیقت تکلیف پدر نیز هست. نکته چهارم که لازم به ذکر است این است که کسانی که از منطقه الفراغ سخن گفتند، اباحه را دو نوع می دانند: اباحه بالمعنی الاخص و اباحه بالمعنی الاعم. اباحه بالمعنی الاخص اباحه ایست که توسط شارع جعل شده و بیان شده و کسی حق ندارد بر خلاف آن عمل کند. در این نوع از اباحه، ملاک جعل موجود است و از این جهت آن را اباحه اقتضائی نامیدند. در مقابل، اباحه بالمعنی الاعم است که در آن ملاکی برای جعل وجود ندارد، این نوع را اباحه لا اقتضائی می نامند. آنچه منطقه الفراغ نامیده می شود در محدوده این نوع از اباحه است. اگر طبق مبنای نویسنده، بپذیریم این آیه دلالت بر اباحه می کند، پس اباحه جعل و پس از آن بیان شده است و ملاک موجود است. این جا قلمرو منطقه الفراغ نیست. نکته پنجم درباره نوع استدلال آقای در دو یادداشت اخیر است. ایشان در یادداشت اول تلاش می کند تا با انصراف هیئت امر از معنای ظاهری، امر را به معنای اباحه تفسیر کند و بدون ارائه هیچ قرینه ای الزام ظاهر در هیئت امر را انکار کند. اما در یادداشت دوم به دنبال انصراف ماده به کار رفته در آیه از ظاهر آنست. اینکه شیخ طوسی ماده نبذ را در تفسیر خود چنان معنا کرده است اگر چه نقل صحیحی است، اما قابل استناد نیست. چرا که شیخ طوسی نه لغوی است و نه عرب اصیل است تا بگوییم فهم او از لغت عرب برای ما حجت است. خصوصا که آنچه شیخ طوسی در تفسیر خود بیان کرده بر خلاف آن چیزی است که کارشناسان علم لغت و مفسران ادیب گفته اند. در این باره علاوه بر صاحب العین که پیشتر کلامش ذکر شد می تون از زمخشری یاد کرد که در کشاف می نویسد: «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ، فاطرح إليهم العهد»(الكشاف، ج‏2،ص231) همین عبارت را فخر رازی نیز به کار برده است. (التفسيرالكبير، ج‏15،ص497) راغب درباره آیه گفته است: فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواء فمعناه: ألق إليهم السّلم.(مفردات، ص788) مراجعه به کتب لغت نشان می دهد که تفسیر شیخ طوسی از ماده نبذ در این آیه تا چه حد بر خلاف گزارش ها و تحلیل های لغوی است و این معنا تا چه حد مورد تامل و سوال است. ▫️جناب آقای سروش در دفاع از تفسیر شیخ طوسی به کلامی از صاحب تفسیر المیزان استشهاد کرده اند که در آن ذیل آیه موید تفسیر شیخ طوسی دانسته شده است. باید دانست که وقتی بتوان ذیل یاد شده را با تفسیر مطابق با ظواهر لغت معنا کرد، وجه تاییدی نیز در میان نخواهد بود. به دیگر سخن این ذیل، تعلیل «فانبذ الیهم» به همان معنای ظاهر که مشهور میان مفسرین و اهل لغت است. خدای متعال در مقام تعلیل امر خود به نبذ می فرماید: علت این امر آنست که خدا خیانت کاران را دوست ندارد. این معنا با صدر آیه مطابق تر است؛ چرا که صدر می فرماید اگر از ناحیه آنان کردی عهدشان را به سوی خودشان پرت کن چرا که خدا خیانت کاران را دوست ندارد. با این تفسیر، این آیه در معنا شبیه آیه 107 نساء است «ولا تجادل عن الذین یختانون أنفسهم إن الله لا یحب من کان خوانا أثیما». نکته ششم درباره نوع بیان ایشان از نظری است که با آن مخالف است. روایت ایشان از نظر مخالف بدین شکل است: «ولی آیا این آیه حق و اختیاری را برای پیامبر اثبات می کند تا با توجه به شرایط، مصلحت جامعه اسلامی را تشخیص داده و بر مبنای آن تصمیم گیری کند و یا آیه شریفه وظیفه ای بر عهده او می گذارد تا تعبدا و بدون در نظر گرفتن مصلحت آن را اجرا کند؟» قطع نظر از میزان اخلاقی بودن اینگونه روایت، پاسخ دوگانه مصنوعی یاد شده (مصلحت - تعبد) روشن است. خدای متعال مصلحت را در آن دیده که پیامبر خود را ملزم به نبذ کند. نکته هفتم مربوط به فقرات آغازین نوشتار آقای سروش محلاتی است. ایشان در ابتدا با استناد به خبرگزاریها نقلی از کلام رهبری را ذکر کردند، و بعد به نقل از سایت رهبری نص کلام ایشان را آورده اند و آنگاه یکی از عکس العملهایی در فضای رسانه ای نسبت به کلام رهبری بوده را ذکر کرده‌اند. متاسفانه نویسنده مشخص نکرده است که نوشته خود را در قبال کدامیک از این سه، نوشته است. نکته هشتم آنکه باید مراقب بود تا با مراعات ، عرصه و را نسازیم. @rozaneebefarda
جهالت یا تجاهل؛ مسأله این است! نقدی بر اظهارات تحریف‌آمیز اخیر پیرامون حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا جباری @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بازتأملی در مفهوم (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) مورد استناد جناب حسن روحانی! 🔹در خصوص آيه 55 و 56 سوره مبارکه انفال (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ) که هر از گاهی مورد استناد آقای روحانی برای توجیه اصرارشان بر با قرار می گیرد چند نکته شایان ذکر است: 1. این آیه در سوره انفال است که پس از غزوه بدر در رمضان سال دوم هجری نازل شد. تاریخ نزول این سوره و این آیه مهمترین دلیل بر ابطال استفاده‌ای است که جناب روحانی تلاش دارد از این آیه بنماید توضیح آن که، مفسران، این آیات را ناظر به پیمان رسول خدا ص با قبائل سه گانه یهود در مدینه می دانند؛ یعنی قبائل بني قينقاع و بي نضير و بنی قریظه. و در هنگام نزول این آیات، هنوز نقض عهدی از جانب این سه قبیله صورت نگرفته بود؛ و اولین نقض عهد، توسط یهود بنی قینقاع و پس از غزوه بدر و نزول این آیات صورت گرفت که منجر به مجازات و اخراج آنان از مدینه شد و نه تجدید پیمان. 2. با توضیحی که گذشت، روشن شد که مراد از جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) آن است که شان و دأب كفار، نقض عهد است؛ نه آن که آنها نقض عهد کرده‌اند و رسول خدا ص مجددا با آنان تجدید عهد کرده است. این معنا نه از آیه قابل استفاده است و نه از و نه از . 3. جالب آن که مفسران بزرگی همچون شیخ طوسی و شیخ طبرسی به نکته‌ای که عرض شد تصريح کرده و فرموده‌اند: جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ ) عطف مستقبل بر ماضی است تا این معنا را برساند که شان و بنای کفار، نقض عهد در آینده است پس از هر پیمانی که ببندند: (وقوله تعالی " ثم ينقضون " عطف المستقبل على الماضي ، لأن الغرض أن من شانهم نقض العهد مرة بعد أخرى في مستقبل أوقاتهم بعد العهد إليهم؛ التبيان في تفسير القرآن، شیخ طوسی، ج5 ص143/ التفسير مجمع البيان ، شیخ طبرسی، ج4 ص 483). نتيجه آن که این آیه، به هیچ وجه دلالت بر آن ندارد که کفار مجال آن را یافته‌اند که هر بار نقض پیمان کنند و رسول خدا ص نیز مجددا با آنان پیمان بسته باشد. 4. نکته شایان توجه دیگر آن که آيات بعد به روشنی، مفهومی که گذشت را تایید می‌کند. در آیه 58 می فرماید: (وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ). در این آیه نمی فرماید اگر کفار خیانت کردند پیمان را به سویشان بیفکن، بلکه می‌فرماید: حتی اگر خوف و احتمال عقلائی از نقض پیمانشان داشتی این کار را بکن. ▫️حال، جناب روحانی باید پاسخ دهد که؛ 🔻با توجه به نزول این آیات در سال دوم و در زمانی که هنوز نقضی صورت نگرفته، بنابر تفسیر ایشان از این آیات، نعود بالله رسول خدا ص دستور آیه 58 را نه یک بار بلکه مکرراً زیر پا نهاده، زیرا نه تنها با خوف از خیانت کفار، پیمان را به سویشان نیفکنده، بلکه صبر کرده تا آیا مکررا نقض کنند و رسول خدا ص نیز مکررا تجدید پیمان کند!!! 5. آخرین نکته آن که از توضیحات یاد شده روشن شد که دیدگاه نقل شده از برخی مفسران همچون مجاهد(التبیان، ج 5 ص 143)، مبنی بر این که مراد از آیه 56 يهود بني قريظه هستند که با وجود پیمان با رسول خدا ص ، آن را در سال پنجم و در غزوه خندق نقض کردند، ناصواب است؛ چرا که آیه در سال دوم نازل شده است و نه در سال پنجم. 🔹و اما دیدگاه برخی دیگر مبنی بر آن که مراد از آیه، نقض پیمان توسط یهود بني قريظه در یاری رساندن به مشركان در غزوه بدر است نیز کاملا مردود است، چرا که غزوه بدر به طور ضربتی اتفاق افتاد و مشرکان مکه بلافاصله با شنیدن خبر در خطر بودن کاروان تجاری، به سوی بدر حرکت کردند و هیچ گونه تماسی بین آنان و یهود بني قريظه در مدينه گزارش نشده است. 6. و در پایان، گفتنی است هرگونه تلاش برای بر این آیه، تلاشی است بی حاصل؛ چرا که، آنچه که تاریخ از عملکرد و سيره رسول خدا(ص) گزارش کرده، شدت و غلظت بر كفار، و اجرای حکم مجازات پس از نقض پیمان است و نیز در تاریخ رسول خدا(ص) گزارش نشده که تأییدی بر دیدگاه جناب روحانی باشد. لذا ایشان را به قرائت آيات پس از آیه 56 انفال و نیز مطالعه دقیق تاریخ اسلام لاسيما غزوات بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر و بنی‌قریظه و فتح مکه . و آن که بر مفهوم مدنظرشان بر آیه، از سر باشد و نه !!! @rozaneebefarda