eitaa logo
روضه دفتری
34.8هزار دنبال‌کننده
257 عکس
14 ویدیو
14 فایل
روضه های آماده و کامل از ابتدا تا انتها بااستفاده از جملات عامیانه و کاربردی ، همراه صوت با متن مداحی نوحه با توجه به مناسبت ها لینک کانال در ایتا👇 #روضه_دفتری @roze_daftari مدیریت @khadeemeh110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 گروه👆 •
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین *کپی با ذکر صلوات* 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* 🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
🏴روضه اربعین 🏴 @roze_daftari 🥀السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و نهار ولا جعل الله اخر العد منی الزیارتکم السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین 🥀 عشق حسین مارا تنها وا نمی گذارد گر خلق واگذارد او وا نمی گذارد او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم مولا به کام غرقاب مارا نمی گذارد هل من معین اورا باید جواب دادن شیعه امام خود را تنها نمی گذارد حسین جان .....حسین جان حواست باشه برا همینه که اومدی تو مجلس آقا یعنی جواب آقا رو دادی ..جواب هل من ناصرشو دادی ...همینی که لباس مشکی می پوشی شادی نمی کنی .غمگینی ..پرچمی بالا در حیاط تت نصب می کنی خرج می کنی یعنی من هستم باهات آقا جان آقا جان کاش ما اون روز تو کربلا بودیم بی بی زینب یاری می کردیم دستای زینب رو می گرفتیم تا اونقدر به خودش نزنه ای کاش اونجا بودیم بهش تسلیت می گفتیم کمکش یتیما رو جمع می کردیم ما به جاش تازیانه می خوردیم 😭 آقا جان اگه اونجا نبودیم ولی اینجا روز و شب برات گریه می کنیم 😭 حالا با حضرت زینب هم ناله بشو بگو حســین جان ....حســــین جان بگو بمیرم برا اون خواهری که چهل روز برادرشو از دست داده بگو بمیرم برا اون خواهری که بعداز چهل روز اسارت اومده بالا سر قبر برادرش ...😭 بگو بمیرم برا اون خواهری که بعداز اون همه مصیبت ..کتکش زدن 😭 بمیرم برا خواهری که تو کوچه وبازار دورش شادی کردن 😭 بجا تسلیت رو سرش خاک و خاکستر ریختن 😭 حالاحضرت زینب همه ی امانتها رو آورده بالا سر قبر برادر 😭 روضه خوان بی بی زینب هااااا 😭 ای وای ناله بزن گریه کن از قافله ی حسین عقب نمونی.... این اشکها خیلی کارا ازش بر میاد ... کفنت بوی حسین میگیره 😭 بوی زینب میگیره 😭 فشار قبر برات آسون میشه بخدا 😭 زینب (س)گفت داداش اینا چیزی نبود گلایه هام مونده 😭 حسین جان رقیه تا مدتها صدای ناله اش میومد میگفت: سوختم سوختم طاقت نیورد دق کرد 😭😭 برا همین روضه هست که امام زمان عج خون گریه میکنه 😭 برا همین روضه هست که زین العابدین فرمود الشام الشام الشام 😭 🥀داداش از دختر خرابه نشینت 🥀 🥀زمن نپرس که خجالت میکشم 🥀 داداش یادته دوتا بچه هام فرستادم میدون 😭 اخ چه خاطرات تلخی داری ای ماه صفر 😭 بی بی زینب همه حرفارو زد خیلی درد ودل کرد خیلی گریه کرد ..اونقدر ناله زد که زنان روستای اطراف همه جمع شدند اومدن کمک بی بی زینب ناله زدن گریه کردن آب رو صورت بی بی زینب ریختن 😭 گفت بخدا هرچه آب خوردم دلم خنک نمیشه 😭 آخه جگرم سوخته ..جگرم آتیش گرفته 😭 چشم بی بی زینب به رباب افتاد بمیرم برات رباب جان 😭 گفت حسین جان بلندشو ببین رباب رفته خاک رو سر خودش میریزه😭 دنبال علی اصغرش میگرده میگه خودم دیدم عزیزمو اینجا خاک کردن 😭 داداش یادش رفته که علی اصغرروبا نیزه از زمین کشیدن بیرون سر علی اصغرشو بریدن بالای نی بردن 😭😭یاحسین 😭آی گرفتارا .مریض دارا ..آی اونی که اولاد نداری صدای نالتو بلند کن بگو یا حسین 😭 کاروان کربلا سه روز تو کربلا موندن بعداز سه روز آقا زین العابدین اجازه خواست از عمه اش زینب گفت :عمه میترسم این چندتایی هم که هستن پرپر بشن آماده شدن برگردن به مدینه ..دیدن رباب جلو اومد التماس کرد خواهش کرد گفت :بزارین من همین جا پیش عزیزانم بمونم من اونجا کسی رو ندارم 😭 آی امان از غریبی و بی کسی 😭 اجازه دادن ....زنان بنی اسد گفتن باید سایه بان داشته باشی .رباب باناله گفت :سایه بان نه .... خودم دیدم عزیزانم سه شبانه روز زیر آفتاب گرم کربلا افتاده بودن 😭 بعداز مدتی که خانم رباب برگشت مدینه ازبس زیر آفتاب نشسته بودگریه کرده بود رنگ صورتش تاریک شده بود زنان مدینه دیگه اونو نمیشناختن ام البنین اومد کنار زینب گفت پس رباب کو من اونو نمیبینم 😭 یا حسین 🥀 بمیرم برا اون خواهری که داغ همه ی عزیزانش تو یه روز دید 😭 قربون دل سوخته ات برم زینب جان که چها کشیدی 😭 تسلای دل داغدیده حضرت زینب صدا بزن حسین آرام جانم ...😭 حسین روح و روانم ...😭 حسین درمان دردم ...😭 حسین دورت بگردم ...😭 حسین سالار زینب ...😭 ▪️الا لعنت الله القوم الظالمین ▪️ بگو حسین جان قربونت برم آقا جان تو راهت پیر شدم آقا😭 بگو آقا جان بیا اجر عزاداریهامون بده 😭 بیا دلای نا شادمون شاد کن 😭 بیا گره زندگیمون باز کن 😭 ان شالله که حضرت زهرا (س )از ما قبول کنه دست شفاعتش رو سرمون بکشه به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد ص 🥀 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🥀 🥀اللهم عجل لولیک الفرج بحق مصائب حضرت زینب سلام الله علیها 🥀 @roze_daftari
⚜کرامت بسیار زیبا حضرت اباالفضل علیه السلام قابل استفاده واعظین و مادحین عزیز در مجالس روضه👇👇👇 ♻️ﺣﻀﺮﺕ_ﻋﺒﺎﺱ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺧﻠﻴﻞ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﺟﻨﺎﺏ ﺣﺠﺔ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﻭﺍﻟﻤﺴﻠﻤﻴﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﻓﺮﺯﺍﻧﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻋﻠﯽ ﮐﻮﺭﺍﻧﯽ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ ﺳﺎﮐﻦ ﺣﻮﺯﻩ ﯼ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﯼ ﻗﻢ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ 19 / 1 / 78 ﺷﻤﺴﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺁﻳﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﻌﻈﻤﯽ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺳﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﻣﻮﺳﻮﯼ ﮔﻠﭙﺎﻳﮕﺎﻧﯽ (ﺭﻩ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: 5. ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﻠﻴﻞ ﺍﺑﻮﺭﺍﺷﺪ (ﻣﺴﻴﺤﯽ) ﺩﺭ ﮐﻮﻳﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭ ﺳﺨﺖ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﯼ ﺳﺨﺖ ﻓﻠﺞ ﺷﺪ. ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﻣﻌﺎﻟﺞ ﻭﯼ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺣﺎﻟﺎ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ، ﺑﻪ ﻟﺒﻨﺎﻥ ﺑﺮﻭ. ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺑﻤﻴﺮﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ، ﺟﻨﺎﺯﻩ‌ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﺒﻨﺎﻥ ﺑﺒﺮﻳﺪ. ﻭ ﺑﻪ ﻭﯼ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽ‌ﻣﺎﻧﯽ. ﺷﺐ ﺗﺎﺳﻮﻋﺎ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻥ ﺍﻭ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻴﻨﺪ ﮐﻪ ﻭﺿﻌﺶ ﺧﻴﻠﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﻗﻤﺮ ﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻳﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﺪﻳﺴﺎﻥ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﺷﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ‌ﺍﻡ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﻗﻤﺮ ﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﺷﻮ. ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﺷﻮﻳﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﺑﺸﻮ ﭼﻮﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮐﺮﻳﻢ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻧﺪ. ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻦ ﻋﺰﻳﺰﺍﻥ ﻣﺴﻴﺤﯽ ﮐﻠﻴﻤﯽ ﻭ ﺷﻴﻌﻪ ﻭ... ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻠﻴﻞ (ﺍﺑﻮﺭﺍﺷﺪ) ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻗﻤﺮ ﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺗﺎﺳﻮﻋﺎ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺑﺪ. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﻴﺪ ﻭ ﻗﻴﺎﻓﻪ ﯼ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻗﺎﻣﺖ ﻣﯽ‌ﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ‌ﻓﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻠﮑﻮﺗﯽ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺧﻠﻴﻞ، ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ. ﺧﻠﻴﻞ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ. ﺁﻗﺎ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯽ، ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ. ﻣﺮﻳﺾ ﻓﻠﺞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﯽ‌ﺑﻴﻨﺪ ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻋﺎﻟﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﻗﻤﺮ ﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺷﻔﺎ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮﻫﺎﯼ ﻗﺒﻠﯽ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﮐﺘﺮﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻪ ﭼﻴﺰ ﻏﻴﺮ ﻋﺎﺩﯼ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺎﻥ ﺫﮐﺮ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻓﻠﺞ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺮﻳﻀﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﻭ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺷﻔﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﺮﺩ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻋﺒﺎﺱ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺍﻟﺂﻥ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﺑﻮﺭﺍﺷﺪ ﺩﺭ ﻟﺒﻨﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ. 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام
⚜کرامت بسیار زیبا از حضرت اباالفضل(ع) قابل استفاده واعظین و مادحین عزیز در مجالس روضه👇👇👇 ♻️ﻳﺎ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ‌ﺍﻡ ﻣﯽ‌ﻣﻴﺮﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺤﺘﺮﻡ، ﺁﻗﺎﯼ ﺣﺎﺝ ﺍﺻﻐﺮ ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﺼﻤﺖ ﻭ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ 17 / 7 / 75 ﺍﺯ ﮐﺮﺝ ﻣﺮﻗﻮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﺳﺎﻝ 1354 ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺮﺝ ﺑﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻳﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎﯼ ﻣﻌﻠﯽ ﺭﻓﺘﻴﻢ. ﺳﻪ ﺷﺐ ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﺮﺩﻧﺪ. ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﺮﻭﻳﻢ، ﭼﻮﻥ ﻃﺒﻊ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻏﻮﻏﺎﻳﯽ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩ. ﺭﺋﻴﺲ ﺧﺪﺍﻡ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ، ﮐﻪ ﺣﺎﺝ ﺳﻴﺪ ﻓﻀﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎ ﺧﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻮﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﮐﻪ ﭘﺮﭼﻢ ﮔﻨﺒﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﯽ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﻧﺪﻫﻴﻢ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﭘﺮﭼﻢ 8 ﻣﺘﺮ ﻃﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ. ﺷﻤﺎ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﺑﺪﻫﻴﻢ. ﻣﻦ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﻮﺩﻡ، ﺁﻧﺠﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺮ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻳﻦ ﺗﺼﻤﻴﻢ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﺤﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻓﺘﻢ. ﺿﻤﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺩﻋﺎ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ، ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﺭﺋﻴﺲ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻣﺎ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﺻﺪﺍﻡ (ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺭﺋﻴﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺣﺴﻦ ﺍﻟﺒﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻡ ﻣﺮﺩ ﺩﻭﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯽ‌ﺷﺪ) ﺑﻪ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺭﻓﺘﻨﺪ، ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺟﺰ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ. ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ، ﮐﻪ ﺳﺎﻋﺖ 12 ﺷﺐ ﺑﻮﺩ، ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ. ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ﺍﯼ 8 - 7 ﺳﺎﻟﻪ، ﺯﺭﺩ ﻭ ﻧﺰﺍﺭ ﻭ ﻟﺎﻏﺮ، ﺑﺎ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﻣﻴﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﺍﺭﺍﻟﺸﻔﺎ ﺍﺳﺖ. ﺩﮐﺘﺮﻫﺎ ﺑﭽﻪ ﯼ ﻣﺮﺍ ﺻﺮﻳﺤﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﻨﯽ، ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﻴﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺩﮐﺘﺮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﯼ ﺍﺳﺖ؟! ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺟﺪﯼ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﻢ: ﻳﺎ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ‌ﺍﻡ ﺑﻤﻴﺮﻡ. ﮐﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﯼ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯ ﻭﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻳﻢ. ﻧﻮﺣﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺭﻓﺘﻴﻢ. ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻋﺼﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﭼﻢ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺮﺳﺶ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﺯﻳﺮﺍ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻧﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺯﻭﺍﺭ ﻣﯽ‌ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﭘﺮﭼﻢ، ﺗﻨﻬﺎﻳﯽ ﻭ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺪﻡ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺩﻳﺪﻡ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺣﺮﻡ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ. ﺯﻳﺎﺭﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻓﺘﻢ. ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻳﺪﻡ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﻭ... ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﻭﺻﻒ ﻧﻴﺴﺖ. ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺷﺪﻩ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﻳﺸﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﺭﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﺎﻳﻞ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺩﻳﻪ ﺍﺳﺖ، ﺭﻓﺘﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﻭ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﺷﻔﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﯼ ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻳﺸﺒﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﺩﻳﺸﺐ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺳﺒﺰ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻴﺰ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﺮ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻃﺮﻳﻘﻪ ﯼ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﻨﺪ. ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩم، ﻧﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﻪ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﺩﻡ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﯼ ﺳﺮﻡ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﻳﮏ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺭﻳﭽﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﯼ ﺯﻳﺒﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﺷﻴﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭ، ﺧﻮﺏ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻫﻢ ﺑﮕﻮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﻴﺮﺩ، ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻧﺰﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ. ﻭ ﻣﻦ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ. ﭘﺎﺭﭼﻪ ﯼ ﺳﺒﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻧﻴﺰ ﺭﻓﺖ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺩﻳﺪ ﺿﺠﻪ ﺍﯼ ﺯﺩ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﺎﻟﺄﺧﺮﻩ ﻣﻮﻟﺎﻳﻢ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﻡ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻨﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻡ. ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ، ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻳﻢ، ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﻴﭽﯽ ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻟﺂﻥ ﻳﮏ ﻣﺘﺮ ﻭ ﺧﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﻢ، ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺑﺮ ﺷﮑﺎﮐﺶ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﺎﺩ. 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام
❣﷽❣ @roze_daftari 🌹 👇 چند نمونه صلوات مورد استفاده در مجلس👇👇👇👇 1) هدیه ساحت مقدس امام زمان عج‌.. و تعجیل در امر فرج حضرت صلوات... 2) هدیه به پیشگاه چهارده معصوم و همچنین خانم فاطمه معصومه سلام الله علیهما صلوات... 3) ان شاالله شیطان از محفل و مجلسمون به دور باشه و محفل و‌مجلس مورد نظر و عنایت خاص بقیة الله الاعظم آقا صاحب الزمان عج قرار بگیره سوم صلوات رو بلندتر هدیه کن... 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 4) بر مهدی زهرا محمدی صلوات.. 5)‌ بر خانم الانبیا محمد صلوات... 6) ‏هدیه به اول مظلوم عالم آقا امیرالمومنین شاه نجف علی مرتضی علیه السلام صلوات.. 7) ‏هدیه محضر بی بی دو عالم زهرای شهیده...سیدة النساء عالمین انسیة الحورا... شفیع القیامه خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها صلوات... 8) ‏هدیه به سبط اکبر آقا امام حسن مجتبی غریب مدینه صلوات.... 9) ‏هدیه به ارباب بی کفن امام حسین علیه السلام ان شاالله که یه شب جمعه زائر حرمش باشی صلوات.... 10) ‏هدیه به پنج تن آل عبا صلوات.... 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 11) ‏ان شاالله که فردای قیامت مورد شفاعت بی بی دو عالم خانم فاطمه زهرا قرار بگیریم محمدی صلوات... 12) ‌ ان شاالله این مجالس و محافل به امضای نورانی حضرت زهرا برسه صلواتی جلیل تر هدیه کنید... 13) برای شادی اموات از دوستان امیرالمومنین(سوم) صلوات رو بلند تر هدیه کنید... 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 14) هدیه به اشرف مخلوقات عالم ، پیغمبر خاتم ، حضرت محمد مصطفی ص صلوات... 15) جهت تعجیل و سلامتی آقا حجة ابن الحسن بقیة الله الاعظم محمدی صلوات... 16 ) هدیه نثار روح آقا امیرالمومنین ، مولی الموحدین ،شاه نجف ، علی مرتضی و همسر مکرمه اش بی بی دو عالم خانم فاطمه زهرا س ، و‌ سلاله های پاکشون بلاخص اباعبدالله الحسین صلوات غرا هدیه کنید.... 17) خداوند ان شاالله زیارت امام حسین ع در این دنیا و شفاعت حضرت رو فردای قیامت نصیب و ‌بهرمون کنه ، به صلوات بر محمد و آل محمد... 18) هدیه به ولی نعمتمون ، امام رئوف ثامن الائمه ، امام رضا ع صلوات... 19) خدا به حق این روزها ...فهم و درک مارو نسبت به اهل بیت بیشتر و بیشتر کنه صلوات (دوم ) رو محمدی پسند هدیه کنید... 20) خداوند قلب هامونو به نور معرفت اهل بیت منور کنه ،، به صلوات بر محمد و آل محمد ص... 21) به نیت اونایی که جوون دارند ...التماس دعا گفتن..آن شاالله که آخر عاقبت جوونها ختم بخیر بشه صلوات... 22) ان شاالله یه شب جمعه ای زائر حرم ابی عبدالله باشی ، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد ص... 23) ان شاالله که قرآن فردای قیامت شفیع منو ‌شما باشه محمدی صلوات ... 24) ان شاالله که خداوند این قدمهارو به کربلای معلا و مدینه منوره مهمان کنه ، محمدی صلوات... 25) ان شاالله که خداوند نور اهل بیت رو لحظه به لحظه در قلبمون بیشتر و بیشتر کنه به صلوات بر محمد و آل محمد ص... 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 26) هدیه به 14نور ازلی صلوات... 27) شادی روح اموات ،، بد وارث ،،بی وارث ،، کم وارث،، علما ،، شهدا،، فضلا ،، اموات جمع ،، بانی مجلس و منه حقیر هدیه کنید با شاخه گلی به صلوات بر محمد و آل محمد... 28) ان شاالله امسال سال ظهور آقاجانمون امام زمان عج باشه صلوات.... 29) حاجت بانی ،،حاجت جمع ،، حاجت منه حقیر،،، به نیت اونایی که التماس دعا داشتند ،، ملتمسین دعا مخصوصا حاجت بانی مجلس صلوات 30)شفای همه مرضا بخصوص مریضهایی که گوشه بیمارستانها هستند گوشه خونه ها هستند..خداوند به حق مریض مصلحتی کربلا لباس عافیت برتنشون بپوشونه به صلوات بر محمد . آل محمد ص... 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
نوحوا علی الحسین ام البنینم پر از غمه سینه ام.mp3
زمان: حجم: 2.31M
شماره 697 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ امّ البنينم پُر از غمِ سينه ام سه ساله كه دائم گريونم بعد از ثارالله بعد خسوف ماه توی بقيع روضه مي خونم من مأنوسم با ضجّه و ناله منم مثل زينب قدم كمونه من شرمنده ام از روی سكينه كه نشد عبّاسم آب برسونه من كه فقط دل به دلِ آل ابوتراب ميدم حالا بجای پسرم، دست سكينه آب ميدم ▪️امّ البنين امّ البنين امّ البنين ای خانوم بی حرم فرق عباسُ باعمود آهن تا ابرو شكافتن نامردا شنيدم وقتی دستاشُ بريدن بهش مي خنديدن نامردا زينب گفته پسر رشيدم تا نفس آخر به فكر آب بود تشنه جون داد كه بود جلو چشماش لباي طفلی كه حالش خراب بود وقتي ربابُ مي بينم سرم رو پايين می گيرم كاشكی بودم تو كربلا تا جای بچه ش بميرم ▪️وای رباب وای واب وای رباب واويلا علی الرباب سقّاي آقا روی خاك صحرا جلو چِشمِ زهرا پرپر شد اون قدر شمشير خورد نيزه خورد و تيرخورد كه قامتش قدِ اصغر شد مي گرده آب دور قبر عباس مي خواد بگه آقا شرمنده تم من عشق ارباب تا آخر عالم تو صاحبم هستي و بنده تم من يا كاشف الكرب حسين برام گره گشايی كن خيلي دلم تنگه برات باز منو كربلايی كن ▪️كربلا كربلا كربلا اللّهم ارزقنا شاعر:محمدقاسمی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ باز اسم کوفه آمد درمیان و نام شام آه آه از صبح کوفه وای وای از شام شام روزِ اندر پیش چشمم، تیره تر آید ز شب بشنود گوشم اگر از خلق دوران، نامِ شام ابتلای کربلا و ماجرای کوفه را محو کرد از لوح هستی، محنت و آلام شام بی حیایی بین که با یک دیگر از قتل حسین می نمایندی مبارک باد، خاص و عام شام آن یکی نان از تصدّق داد، آن خرما؛ ببین اهل بیت مصطفی را این بُوَد اکرامِ شام آه از آن ساعت که زینب بر سر بازار دید می زنندش سنگ بر سر، از در و از بام شام چون نسوزم ز آتش این غم؟ که از کین ریختند آتش اندر فرق عابد، خلق خون آشام شام «جودیا» شام است زان رو تیره تا صبح ابد کامد اندر دهر از صبح آن چنان تا شام شام مرحوم جودى ورود اهل بیت علیهم السلام را به شام تار اینگونه توصیف مى‏فرماید: روایت است كه چون اهل بیت شاه شهید شدند داخل شام از جفا و جور یزید از آن طرف همه را دست از حناء رنگین از این طرف همه پاها ز خار ره رنگین از آن طرف به فلك بانگ طبل و بربط و ناى از این طرف همه در ناله حسینم واى از آن طرف همه طفلان سنگ در دامن از این طرف همه فرق شكسته در شیون از آن طرف به كف جمله جام‏ هاى شراب از این طرف دل طفلان ز قحط آب كباب از آن طرف به هیاهو ز پیر تا برنا از این طرف سر اكبر مقابل(لیلا) از آن طرف همه در عشرت و مباركباد از این طرف به سنان رأس قاسم(داماد) از آن طرف همه را در بدن لباس حریر از این طرف همگى بسته غل و زنجیر از آن طرف همه طفلان به روى دوش پدر از این طرف به سر نى سر على اصغر از آن طرف همه در غرفه ‏ها لب خندان از این طرف به فغان روى ناقه عریان از آن طرف به پس پرده اهل بیت یزید از این طرف سر زینب برهنه چون خورشید از آن طرف همه بنشسته روى كرسى زر از این طرف همه استاده فرق بى معجر از آن طرف سر شوم یزید را افسر از این طرف سر شه پر ز خاك و خاكستر از آن طرف ز جفا چوب كین به دست یزید از این طرف لب و دندان خشك شاه شهید جهان به دیده جودى سیاه چون شب شد چو در خرابه بى سقف جاى زینب شد حضرت امام باقر (علیه السلام) از پدر بزرگوارش زین العابدین (سلام الله علیه) روایت نموده كه آن حضرت فرمودند: مرا بر یك شتر لنگ و لاغرى نشانده و سر پدرم را بر علمى نصب كرده، و بانوان را بر قاطرها نشانده و اراذل و اوباش اطراف ما را گرفته بودند😭 اگر كسى از ما می خواست گریه كند نیزه بر فرقش می‏زدند پیوسته بدین منوال بودیم تا به دمشق رسیدیم در آنجا جارچى جار می‏زد یا اهل الشام هولاء سبایا اهل البیت الملعون. مرحوم سید در لهوف می نویسد: همین كه اهل بیت رسالت سلام الله علیهم آن همه جمعیت و ازدحام از اهل شام دیدند علیا مكرمه ‏ام كلثوم علیها السلام شمر پلید را طلبید و به او فرمود: اى شمر من امروز یك حاجت به تو دارم. شمر گفت: چه حاجت دارى؟ فرمود: ما را از دروازه‏اى ببر كه جمعیت كمتر باشد و نیز دستور بده این سرها را از میان ما زن ‏ها دورتر برده مردم به تماشاى آنها مشغول شوند و از ما منصرف گردند. آن حرامزاده خبیث مخصوصاً گفت سرها را از میان محمل‏ هاى زنان عبور بدهند كه مردم بیشتر به تماشا آیند... 😭 و امام سجّادعلیه السّلام هنگام حركت به طرف شام این شعر را می خواند: اقاد ذلیلًا فی دمشق كانّنی من الزّنج عبد غاب عنه نصیر وجدّی رسول الله فی كلّ مشهد وشیخی امیر المؤمنین امیر فیالیت لم انظر دمشق ولم اكن یرانی یزد فی البلاد اسیر یعنى در شهر شام با خوارى كشیده مى شوم، چندان كه گویى من برده اى از زنگبار هستم كه مولایش از او غایب شده است، و حال آنكه، جدّ من رسول خدا صلى الله علیه و آله بر خلق جهان ، و بزرگ فامیل من امیرمؤ منان على وزیر رسول خدا صلى الله علیه و آله است. شاعر: مرحوم جودی
0917 342 69982FilesMerged_20230808_223309.mp3
زمان: حجم: 3.98M
شماره 696 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🎤بند اول با قامت خمیدم به قتلگاه رسیدم برید کنار ببینم من خواهر شهیدم دیدن عزا رو تل گرفتم زدنم زدنم دزنم شهیدمُ بغل گرفتم زدنم زدنم زدنم روضه توی مقتل گرفتم زدنم زدنم زدنم😭 یا أم الشهید یازهرا دیدی زینبت چی کشید یازهرا بعد از تو روز خوش ندید یازهرا یازهرا ▪️ یازهرا یا زهرا وای حسین... یا أم الشهید یازهرا دید قاتل خنجر رو کشید یازهرا تشنه لب رگ ها رو برید یازهرا یازهرا ▪️ یازهرا یا زهرا بر نمیداره خولی دست از سر حسینم با ضرب پا میذاره روی سر حسینم بسمت قتلگاه دویدم زدنم زدنم زدنم خدا میدونه چی کشیدم زدنم زدنم زدنم کنار پیکر شهیدم زدنم زدنم زدنم یا شیب الخضیب یا مظلوم تو رو کشتند خیلی عجیب یا مظلوم موندی تنها و غریب یا مظلوم ▪️یا مظلوم یا مظلوم وای حسین... 🎤بند دوم میگن یکی برات یه کاسه آب آورده ای مادر مرده ای مادر مرده خودت بگو کی پیرهن کهنه ت رو برده ای مادر مرده ای مادر مرده ای نیزه خورده کوتاه نیومد گفتم باهات راه بیاد راه نیومد قدم خمیده، کی نا مرتب رگاتو بریده 😭 نمردم آخر سرت تو رو، رو نیزه دیدم پی تو روی خاک دویدم چیا ز حرمله شنیدم 😭 وای حسین... دیدم با نیزه تنت رو از زمین بلند کرد جلو چشام بگو بخند کرد تو اون شلوغی چطور لباس تو در اومد دیدم که شمر با خنجر اومد😭 لبای خشکت منو صدا کرد داشتی با من حرف میزدی سر رو جدا کرد😭 وای حسین...
0917 342 6998بسوز ای بسوز ای دل.mp3
زمان: حجم: 1.96M
شماره 694 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بسوز ای دل بسوز ای دل برای زینب کبری رسیده وقت جانسوز عزای زینب کبری ▪️واویلا آه و واویلا همان زینب همان زینب که بوده کوثرکوثر چو شمعی بی صدا سوزد به یاد ماتم دلبر فتاده در دل زارش غم جانسوز عاشورا دمادم می زند ناله به یاد روز عاشورا ▪️واویلا آه و واویلا به یاد آن زمانی که دلش دریای غمها بود تن نور دو چشمانش ز کینه ارباًارباً بود به یاد آن دمی که شد کنار علقمه غوغا مشام جان سقا را رسیده عطری از زهرا ▪️واویلا آه و واویلا به یاد آن زمانی که گل سرخش شده پرپر نشسته تیر زهر آگین به حلقوم علی اصغر به یاد آن زمانی که سر یارش جدا گردید سرش چون ماه زیبایی هلال نیزه ها گردید به یاد آن زمانی که به مقتل ناله ها میزد میان خون حسینش را غریبانه صدا میزد ▪️واویلا آه و واویلا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔹ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[9] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد. ▪️دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به سوی شام حرکت دادند. مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌کردند. ▪️نقل شده که اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دشمق کردند.[10] واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علی‌رغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارک ولی شهر ملعون دستور داد سرها جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعات که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند، و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بی‌خبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله می‌کردند و بر سرها اهانت می‌نمودند. ▪️سفر شام برای اهل‌بیت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بسیار تلخ و مصیبت‌های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ترین مصیبت‌ها بوده است. وقتی از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».[11] ▪️ در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌گذارند و این صحنه از سوزناک‌ترین صحنه‌هایی است که برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق می‌افتد. چرا که یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و شماتت می‌کند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس به لب‌های مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند.[12] گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه می‌دهد و این جسارت بزرگ را می‌کند. ▪️دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به کنیزی می‌خواهد😭 و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب روبرو می‌شود و بعد از گفتگوئی میان حضرت زینب و یزید خانم زینب خطبه‌ای در مجلس یزید ایراد می‌کنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره می‌کند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار می‌کند. ❇️ منابع: [9] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372. [10] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374. [11] . ابو مخنف، مقتل‌الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385. [12] . ابومخنف، پیشین، ص 387.
دوبیتی رباعی قلوب شیعه از این غم غمین است شهید کین امام چارمین است تمام عالم هستی پر از غم شب داغ امام ساجدین است ◾️ تویی مولا امام بی قرینه بود مهر و ولای تو به سینه فدا شد در ره دین جان پاکت ز زهر کینه ای ماه مدینه ◾️ تویی چارم ولی بعد از پیمبر در این عالم تویی همنام حیدر گل زهرا علی بن الحسینی که در راه خدا گشتی تو پرپر ◾️ گلی از گلشن آل عبایی تمام عمر یاد کربلایی به دست دشمنانت در مدینه شهید کینه با زهر جفایی ◾️ گل حیدر امام ساجدینی تو در جود و سخاوت بی قرینی تو فرزند کریم بن کریمی شهید راه دین با زهر کینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا