#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ...
و یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ...
🔸سیدی بازآ که پیغمبر صدایت میزند
یا بن الحسن...
آقای من...
🔸سیدی بازآ که پیغمبر صدایت میزند
🔸مادرت صدیقۀ اطهر صدایت میزند
علامه امینی فرمودند...
مادرمون زهرا...
بین در و دیوار صدا میزد...
پسرم مهدی...
🔸مادرت صدیقۀ اطهر صدایت میزند
🔸بازوی مجروح زهرا چشم گریان حسن
🔸دستهای بستۀ حیدر صدایت میزند
این روزها...
همه عالم شما رو صدا میزنند آقاجانم...
🔸چهارده قرن است کز قلب مزاری گم شده
🔸پهلوی بشکستۀ مادر صدایت میزند
امشب ما هم با بی بی دو عالم هم ناله بشیم...
با مادر پهلو شکسته هم ناله بشیم...
یا بن الحسن...
@roze_daftari
4_5774138029694257675.mp3
2.99M
#روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
@roze_daftari
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
متن روضه
پیغمبر اکرم فرمودند:
أَلَا إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی
خانه ی فاطمه...
خانه منِ...
یعنی مردم بدونید...
خانه ی دخترم فاطمه احترام داره...
مبادا به این خانه و اهلش بی حرمتی کنید...
عرضه بداریم یا رسول الله...
نبودید ببینید با این خانه و اهلش چه کردند...
🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله
یا رسول الله
🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله
🔸پشت در پیرهن شعله وری گفت علـی
خونه ی زهرای مرضیه رو آتیش زدند...
اما به همین اکتفا نکردند...
دومی نامرد خودش میگه...
وقتی دیدم زهرای مرضیه...
پشت در ایستاده...
آنچنان به در کوبیدم...
صدای ناله دختر پیغمبر...
بین در و دیوار...
🔸لَگدی خورد به دَر، در که نه، دیوار شِکَست
🔸خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست
یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا...
🔸کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت
🔸پهلوی زخمی او با نوک مسمار شِکَست
نانجیب میگه...
دیدم فاطمه با همون حال...
اجازه نمیده کسی وارد بشه...
میگه دستم بردم بالا...
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا
از روی مقنعه...
آنچنان سیلی زدم...
گوشواره شکست و به زمین افتاد...
ناله بزن یا زهرا...
🔸بابا ببین که مادر،خورده زمین پشت در
🔸پاشیده روی دیوار ،خون پهلوی مادر
🔸وقتی مادر راه میره بابا نیگاه کن ببین
🔸کنار پای مادر خون می چکه رو زمین
اگر اینجا مادر رو زدن...
کربلا هم دخترش زینب رو زدند...
کنارِ بدنِ بی سر برادر...
نانجیبها با تازیانه...
با غلاف شمشیر...
ناله بزن یا حسین...
🔸چون چاره نیست میرومُ میگذارمت
🔸ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت
👇@roze_daftari
#روضه دفتری
4_5771779379684182373.mp3
1.88M
روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
@roze_daftari
#روضه دفتری
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
متن روضه
🔸آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
امشب دلت رو با من همراه کن بریم مدینه...
بریم خونه ی امیرالمومنین...
🔸آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
🔸مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود
ای وای...ای وای
🔸از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد
🔸جان علی به پشت در آستانه بود
روضه امشب خیلی سنگینه...
شیعه تا قیام قیامت، با این مصیبت میسوزه...
یه عده نامرد ریختند در خونه حضرت زهرا...
(مدینه.. عجب روزایی رو دیدی)
یه نامردی اومد جلو...
صدازد... علی بیرون بیا...
زهرای مرضیه حامی ولایته...
اومد پشت درب خونه...
شاید اینا ببینند دختر پیغمبره...
حیا کنند برگردند...
فرمود...
أَما تَتَّقِی اللَّهَ؟ تَدْخُلُ عَلی بَیْتی
از خدا نمیترسی نانجیب...
برا چی اومدید...
مگه نمیدونید...
ما عزاداریم...
نانجیب صدا زد: دختر پیغمبر...
در رو باز کن...
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
خود نامردش نامه نوشت گفت معاویه...
میدونی چه کردم...
هر چی صدا زدم زهرای مرضیه در رو باز نکرد...
تازیانه رو از قنفذ گرفتم واويلا...
أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ
اول با تازیانه...
دختر پیغمبر رو زدم...
گفتم حالا هیزم ها رو بیارید...
دیدم زهرای مرضیه بازم استقامت میکنه...
فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَائا
سادات منو ببخشید...
میگه دوباره با تازیانه به دستان مبارک زدم...
صدای ناله دختر پیغمبر بلند شد...
نزدیک بود دلم بسوزه...
اما... یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم و...
هر چقدر توان داشتم جمع کردم...
با لگد...
محکم به در زدم...
همینجا بود زهرای مرضیه یه جوری ناله زد...
انگار تمام مدینه زیر رو شد...
🔸کاش روز حادثه، در پشت زهرا نبود
🔸شاهد پهلوشکستن، زینب کبری نبود
یا صاحب الزمان
🔸کاش وقت در شکستن، پای دشمن میشکست
🔸تا که میخ در، نشان پهلوی زهرا نبود
اما معاویه... به اینا اکتفا نکردم...
تا زهرا در مقابلم قرار گرفت...
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِر ِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْض
آی غیرتی ها...
طاقت دارید بگم یا نه...
میگه از روي مقنعه...
آنچنان سيلي زدم...
گوشواره شكست و روی زمين افتاد..
(منبع: بحارالانوار، ج30، ص 492)
چ
🔸بابا ببین که مادر
🔸خورده زمین پشت در
بابا بیا ببین...
مادرم رو کشتند...
🔸پاشیده روی دیوار
🔸خون از پهلوی مادر
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
اگه اینجا خونه امیرالمومنین رو آتیش نمیزدند...
کربلا کسی جرات نداشت خیمه ابی عبدالله رو آتیش بزنه...
راوى ميگه ديدم...
روز عاشورا...
يه بى بى مجلله...
ميان يه خيمه نيمه سوخته...
هی وارد میشه...
بيرون مياد...
عرضه داشتم بى بى جان...
دارید چکار میکنید...
خيام حرم آتیش گرفته...
فرمود... من داخل اين خيمه يه بيمار دارم...
امام سجاد... از شدت بیماری، با صورت به زمین افتاده...
میترسم بیمارم در آتش بسوزه...
🔸از آن ترسم که آتش برفروزد
🔸میان خیمه بیمارم بسوزد
🔸از آن ترسم که آتش شعله گیرد
🔸میان خیمه بیمارم بمیرد
🔸درون خیمه زین العابدین است
🔸همه دار و ندار من همین است
👇
@roze_daftari
#روضه دفتری
#روضه_حضرت_زهرا_(س)
دفتری
🌱🌱🌱
بر نورخدا عصمت کبری صلوات
بر دخت نبی ام ابیها صلوات
بر آن که بود شفیعه در روز جزا
همتای علی حضرت زهراصلوات
#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا_یابنت_محمد_یاقرة_عین_الرسول_یاسیدتنا_ومولاتنا.....
گر نگاهی به ما كند زهرا
درد ما را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسيارش
آنچه خواهی عطا كند زهرا
روز محشر كه ازشفاعت خويش
حشر ديگر به پا كند زهرا
همچو مرغی كه دانه بر چيند
دوستان را جدا كند زهرا...2
دلارو روونه کنیم مدینه ...
کنار قبر مخفی حضرت زهرا ...
کنار قبر بی زائر زهرا...
الهی تو مجلسمون کسی داغ مادر جوون ندیده باشه....
داغ مادر سنگینه....
مخصوصا اگه جوون باشه..
آرزو به دل باشه....
(آی اونایی که اولاد دارید )
خدا سایه تونو از سر اولادتون کم نکنه....
مادر دوست داره بچه شو بزرگ کنه قدوبالاشو ببینه....
یه دل سیر خنده و شادی بچه شو ببینه ....
آخ دختر داره عروسش بکنه...
پسر داره دامادش بکنه....
اما من بمیرم برای بانوی جوون مدینه زهرا....
من بمیرم بمیرم برا اون خانومی که جوون بود ..
خودشم ناز مادرو ندید...
سایه مادر ندید
🌾امان امان
مجلس مجلس جوونِ ..
تو مجلس جوون بلند بلند گریه میکنند...
دیدید وقتی خانمی جوون از دنیا بره مهمونا میان میگن مادرش کجاست ...
خواهرش کجاست....
( خانم جوان از دنیا بره مادر داره خواهر داره....)
اما من بمیرم برا اون خانمی که نه مادر داره نه خواهر...
امروز تو روضه خانم فاطمه زهرا هم مادری کن ...
هم خواهری کن....
با زینبش هم ناله شو...
آخ خدا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
کجا می برندش کجا میبرند
چسان زیر تابوتُ گیرد پدر
خدا یا کمک کن نمیرد پدر
کجا میبرندش کجا میبرند2
روضه برات بخونمو التماس دعا
نمیدونم مادر داری یا نه....
اگه مادر داری خدا برات نگه داره....
اما اگه مادر نداری ناله بزن بگو یا زهرا....
( چرا )
🌾آخه هر مادری از دنیا بره،،
نازنین بدنش رو روز غسل میدن... روز بدن رو کفن میکنند...
روز بدن رو تشییع میکنند...
روز بدن رو به خاک میسپارند....
میگن صبر کنید عزیزاش بیان بعد بدن نازنین مادررو برداریم.....
اما من بمیرم برای بانوی غریب مدینه زهرا ....
من بمیرم برا اون خانمی که صدا زد...
«يا علي غَسِّلْني فِي اللَيل....كِفِْني فِي الليل.... دَفِّني فِي الليل..
ولا تَُعْلِن اَحَداً»
علی جان شبانه بدنمو غسل بده...
علی جان شبانه بدنمو کفن کن...
علی جان شبانه بدنمو به خاک بسپار....
🌾 (تو رو خدا برای خود تجسم کن امیرالمومنین تو دل شب داره از زیر پیراهن بدن زهرا شو غسل میده)
🌱 اسما بریز آب روان..
🌱 بر روی گلبرگ گلم...
🌱 ولی آهسته آهسته ..2
🌱آخ ببین بشکسته پهلویش...
🌱سیه گردیده بازویش ...
🌱بریز آب روان رویش...
🌱ولی آهسته آهسته...
🌾(اسما میگه...)
میگه دیدم یتیمان زهرا حسن و حسین یه گوشه آستین دهان گرفتن آروم آروم دارن گریه میکنند...
زینب یه گوشه زانوای غم بغل گرفته
🌾آخ فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
وای به طفلی رخت ماتم در برم کرد
الهی بشکنه دست مغیره
میوون کوچه ها بی مادرم کرد
میگه امیرالمومنین سفارش کرده بود بچه ها نکنه صدای نالتون رو بلند کنید...
میگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی...
بلند بلند داره گریه میکنه...
(سردار بدر و حُنینه علی ...)
پرسیدم آقا جان شما به بچه ها سفارش کردید بلند بلند گریه نکنند ...
آقا چرا خودتون دارین بلند بلند گریه میکنید....
(سوز)
صدا زد اسما...دست از دل علی بردار اسما...
اسما فاطمه ام رفت، اما درد دلشو به منِ علی نگفت اسما...
🌱آخ تو میبینی علی را زار و خسته...
🌱وای نمیبینی تو پهلوی شکسته....
(گریز..)
(ناله داری دلتو ببرم کربلا )..
آی کربلائیا...
بگم یا امیرالمومنین آقا جان ...
تو تاریکی دل شب بازوی ورم کرده زهرا رو ندیدی حس کردی، سر گذاشتی به دیوار بی کسی بلند بلند گریه کردی....
آقا میخوام بگم کجا بودی کربلا...
اون لحظه ای دیدن حسین اومد کنار نهر علقمه یه چیزی از زمین برمیداره میبوسه به رو چشم میزاره...
راووی میگه گفتیم حسین قرآن پیدا کرده ..
اما خوب که نگاه کردیم دیدیم دستای بریده ابالفضله....
به ناله های دل یتیمان زهرا ...
به اون لحظه ای که نتونستند بلند بلند مادر مادر بگن و بلند بلند گریه کنند دستتو بیار بالا از سویدای دلت ناله بزن بگو یازهرا
#روضه_دفتری
@roze_daftari
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
5033540131.mp3
2.53M
زمزمه شام غریبان و تشیع جنازه حضرت زهرا(س)
◾️نوحه زمزمه
◾️تشیع جنازه
◾️بنداول
سلمان بیا کمک کن بی یار و یاورم من
زهرا ز دست رفته بی یاس پرپرم من
آیینهام شکسته مشغول کفن و دفنم
با قلب خون گرفته با دیدهی ترم من
واویلتا واویلا واویلتا واویلا
واویلتا واویلا واویلتا واویلا
◾️بنداول
یک سو حسین و زینب از دیده خون ببارند
چادر نماز مادر بر سینه میگذارند
کلثوم من غمین و گریان حسن به ناله
از بیکسی در امشب طاقت دگر ندارند
واویلتا واویلا واویلتا واویلا
واویلتا واویلا واویلا واویلتا
◾️بندسوم
تشیع جنازه گشت و شد مرتضی عزادار
شهر مدینه در خواب تنها علیست بیدار
با کودکان گریان همراه فضه امشب
گوید که جسم زار پهلو شکسته بردار
واویلتا واویلا واویلتا واویلا
واویلتا واویلا واویلتا واویلا
شاعر: #مرتضی_محمودپور
#شام_غریبان
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#داغ تو را بهانه گرفتم گریستم..
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها
داغ تو را بهانه گرفتم ، گریستم..
از قبرِ تو نشانه گرفتم ، گریستم..
*الله اکبر از این همه غربت .. هزار و چهارصد ساله بچه سیدا دارن دنباله قبر مادر میگردن .. مادر :*
یک گوشه از محلّۀ غم آشنایِ تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم
*یعنی چی ؟! یعنی همین کاری که شما ها میکنید .. میگردید ببینید روضه ی بی بی کجاست .. یعنی همین حسینیه ها و روضه ها .. هرجا میبینم روضه ست میرم یه گوشه میشینم آرام آرام زمزمه میکنم .. مادرِ جوان مرگم .. خوش به حاله اون کسی که گوشه نشینِ مصیبتِ زهراست .. خوش به حالِ اون کسی که افسردۀغم و غصۀ زهراست .. ان شالله یه روز همه مون برا فاطمه دق کنیم .. چه جور تحمل کنیم یه بی سرو پا سرِ مادرِ ما داد زده باشه ..*
یک گوشه از محلّۀ غم آشنایِ تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم
*وای نَنَه .. وای نَنَه .. وای مادر .. مگه شما بچه یتیم هایِ زهرا نیستید؟! چرا یتیمانه گریه نمیکنید؟!.. بچه یتیم ندیدید چه طور گریه میکنه؟!.. یه گوشه کز میکنه آستین به دهان میگیره ، آرام میگه من مادرمُ میخوام ..*
از کوچه هایِ شهر گذشتم یکی یکی
وقتی سراغ خانه گرفتم گریستم
*راهم افتاد به کوچه بنی هاشم .. گفتم خونۀ مادرم؟! یه درِ سوخته نشونم دادن ..*
با ماجرای هیزم و آتش دلم شکست
یک روضه محرمانه گرفتم گریستم
*گفت علی جان هبچ کسی رو خبر نکن .. شب غسلم بده .. شب کفنم کن .. مخفیانه و محرمانه گرفت روضه رو علی .. اسماء تو آب بریز من بدنشُ شستشو بدم ..
وقتی یه کسی از دنیا بره و مجروح بوده اول باید جراحت ها رو بشورن .. گفت فاطمه جان :
برایِ شستنِ تو از کجا شروع کنم؟!
اسماء میگه من آب میریختم علی شستشو میداد .. دیدم از زیرِ بدنشِ بی بی خون آبه جاریِ ... *
گوشم شنید آه تو را بین شعله ها
تا ردّ تازیانه گرفتم گریستم
مقتل نوشته شانه ات از کار مانده بود
بر موی خود که شانه گرفتم گریستم
مضمون تو عنایت محض است بی گمان
تا حسّ شاعرانه گرفتم گریستم
شاعر : محمدحسن بیات لو
#حاج_حسن_خلج
@roze_daftari