روضه جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیه😭😭😭😭
اَللّهُمَ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها و بَعلِها و بَنیهَا والسِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَددِ ما اَحاطَ بِه عِلمُک
نبینم علی جان که غمگین نشستی
بگو تا بدونم ازم راضی هستی؟
برات زخم دارم به پهلو به سینه
اینارو قبول کن،که وسعم همینه
ببخشم که واسه تو کم زخم خوردم
ببخش تا الانم برا تو نمردم
میخواستم برا تو بسوزه وجودم
که یار تو باشم به روی کبودم
خداحافظِ تو، دارم میرم امشب
همهچیز و دیگه سپردم به زینب
حلالم کن آقا، که بی یار میشی
سَرِ کفن و دفنم گرفتار میشی
از این خونه جمع کن لباسای من رو
نذار بشکِنه باز غرور حسن رو
علی جان تو یادت، بمونه همیشه
حسینِ غریبم شبا تشنه میشه
علی خیبر شکنه، همه عالم میدونن علی خیبر شکنِ، اما یه صحنه ای مردم از علی دیدن تا به حال ندیده بودن، همۀ مدینه شاهد بودن هی زمین میخورد بلند میشد، میگفت: فاطمه.!..
کار علی به جایی رسیده حالا میخواد با خانمش حرف بزنه
بگو فاطمه جان نمیشه بمونی
کجا داری میری تو خیلی جوونی
فاطمه جان! بچه های قد و نیم قدت رو
کجا میخوای بذاری بری عزیز دلم؟…
الهی برات بمیرم که تو هیجده سالگی مثل پیر زنها راه میرفتی مادرجان!.. راحت بگم .. آخه بین در و دیوار چنان لگد زد، گفت: صدای شکستن استخونهاش به گوشم رسید بچه هر چقدر بهترین غذارو جلوش بذارن میگه: هیچ دست پختی، دست پخت مادرم نمیشه، اگه مادر سفر بخواد بره برا بچه اش غذا درست میکنه..میگه مادر غذا درست کردم غذایِ بیرون رو نخوری…
امروز فاطمه وقتی از بستر بلند شد بچه ها خوشحال شدن … مادر خونه رو آب وجارو میکرد… همچین که جارو میزد گاهی میگفت: آخ پهلوم…
گفت: امروز خودم میخوام برا بچه هام نون درست کنم. خیلی وقته برا بچه هام نون درست نکردم، امروز گفت: میخوام خودم بچه هامُ شستشو بدم…
موهای زینب رو هی شونه میکرد، نگاه میکردبه صورتش.. زیرلب شاید میگفت: مادر الهی هیچ وقت این موهارو پریشون نبینم .. حسنش رو حمامکرد لباس تنش کرد، هی لبای حسنش رو میبوسه ..کنایه از اینکه میبینی یه روزی این لبا در اثر زهرسبز میشه، همه یه طرف،حسین یه طرف…
همچین که لباس حسین رو در آورد، شروع کرد بدنش رو بوسیدن.. الهی هیچ وقت این سینه ات سنگین نشه مادر .. هی دست به موهاش میکشه .. الهی مادر..هیچوقت این موها پریشون نشه… الهی سرت دست به دست نگرده…
بچه ها رو کهحمامکرد فرستاد برن بیرون، خودش غروبی غسل کرد رفت تو حجره رو به قبله دراز کشید، یه روپوشی روصورتش کشید، صدازد: اسما تا چند لحظه دیگه منو صدا کن، اگه دیدی جواب نمیدم زود برو مسجد علی رو خبرکن…
اسما میگه چند لحظه ای گذشت دل تو دلم نبود یه مرتبه گفتم یا فاطمه!… دیدم جواب نمیده .. یا بنت محمدالمصطفی! دیدمجواب نمیده .. یا زوجة ولی الله! .. یا اُمالحسنین والزینبین! به سروصورتم زدم دیدم دیگه دستاش جون نداره .. اومدم برم مسجد علی روخبر کنم ..دیدم دو تا آقازاده وارد شدن اسما چه خبرت شده؟بگو مادرمونکجاست ؟
گفتم بچه هارو سرگرمکنم، گفتم بیاین برید غذاتون رو بخورید ..یه وقت دیدم آقا زاده امیرالمؤمنین فرمود: تا به حال کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟گفتم بچه ها از حالا به بعد باید بی مادر غذابخورید.یکی میگه مادر من حسنم، مادر بلند شد مادر، پایبن پا یکی میگه مادر من حسینم…
مگه میشه حسین مادر رو صدا بزنه مادر جواب نده .. میدونی کجا جواب داد گفت: توگودی روی سینه اش نشستم، خنجر رو کشیدم هر چه کردم دیدم نمیبره.. عاقبت بدن رو برگردوندم ، شنیدم گوشه گودال یکی میگه: غریب مادر حسین ...
😭😭😭😭😭
شادی روح مادران صلوات
پنج تن آل عبا
سلام ای خاتم پیغمبران
سلام خیرالانام جان جهان
سلام نور زمین روح زمان
جنگیدی با دست خالی، برا اسلام، میون کفّار
با اینکه دیدی از دشمن، همیشه غم، همیشه آزار
واسه دردای این مردم ، تو بودی یار، تو بودی غمخوار
تازه وقت آغاز توست
این نهضت هم، اعجاز توست
«تا جون داریم، دم میگیریم
ما مدیون اهل بیتیم»
علی آقاجانم اول مظلوم
علی با یاد تو دل شد آروم
علی، شاه عالم از حق محروم
هر جا که حرف غیرت بود، تو هم بودی، میون میدون
واسه اسلام پیغمبر، چقدر ساده، گذشتی از جون
هرکس که توو راهت باشه، توی فتنه، نمیشه حیرون
حیدر یعنی اوج غربت
حیدر یعنی کوه غیرت
«تا جون داریم، دم میگیریم
ما مدیون اهل بیتیم»
سلام تنهاترین مادر زهرا
سلام ای بانوی حیدر زهرا
سلام ای شافع محشر زهرا
پای عشق حیدر موندی، توی آتیش، توو آتیش غم
ای محجوبِ هر دو عالم، ندید اما، تو رو نامحرم
واسه حق از جونش نگذشت، شبیه تو، کسی توو عالم
دلهای ما، دریایی شد
چون حاج قاسم، زهرایی شد
«تا جون داریم، دم میگیریم
ما مدیون اهل بیتیم»
حسن، ای صلح تو جنگی پنهان
حسن ای روح دین جان قرآن
حسن توو دستاته حکم طوفان
تو کاری کردی که حتی، سکوت تو، جهادت باشه
این عالَم مدیون لطف و کراماتِ زیادت باشه
شیعه توو روضهی زهرا قسم خورده به یادت باشه
تو طوفانی، تو غوغایی
تو فریاد عاشورایی
«تا جون داریم، دم میگیریم
ما مدیون اهل بیتیم»
حسین زیبایی دنیای ما
حسین ای محبوب دلهای ما
حسین آقای ما مولای ما
توو راه عشق تو باید، سر و جون داد، بدون تردید
تو ثابت کردی که میشه، تک و تنها، با دشمن جنگید
بین تیغ و نیزه میشه، میون خون خداوندو دید
یا ثارالله و ابن ثاره
این دل خیلی دوسِت داره
«تا جون داریم، دم میگیریم
ما مدیون اهل بیتیم»
شاعر: رضا یزدانی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏴 فاطمیه اولسال ۱۴۰۰
▪️مراسم شب چهارم
🕌مسجد ارک تهران
زهرا شدم که روشنی خانه ات شوم
باافتخار خادم کاشانه ات شوم
تو شمع عشق باشی و پروانه ات شوم
مانند کوه تکیه گه شانه ات شوم
پیش خدا ملاک عزیز تو بودن است
بالاترین مقام کنیز تو بودن است
ای ماه فاطمه به شب تارابالحسن
هستم زغیر تو بیزار ابالحسن
پای تو قبل میثم تمار ابالحسن
من سرنهاده ام سر دار ابالحسن
دل را فقط سوی تو پر میدم علی
لب تر کنی برای تو سر میدهم علی
امروز جای تیغ تو زهرا بایستد
کاری کنم زمین به تماشا بایستد
حاشا که فاطمه به مدارا بایستد
باید که دنیا به احترام تو بایستد
پای دفاع حق تو محشر به پا کنم
امروز من به جای تو خیبر به پا کنم
آماده ام که رفع گرفتاریت کنم
در این هوای درد هواداریت کنم
لشکر نیاز نیست خودم یاریت کنم
در کوچه های شهر علمداریت کنم
یک روح در وجود من و تو دمیده شد
زهرا برای یاری تو آفریده شد
حتی اگر که باد مخالف وزیده شد
از این به بعد کار به هر جا کشیده شد
روضه
بنشین و جان فاطمه سوی خطر مرو
در را اگر زدند علی پشت در مرو
در را زدند و فاطمه از جا بلند شد
آتش به جنگ امد و دریا بلند شد
در پشت در نشست در اما بلند شد
ای روزگار ناله زهرا بلند شد
اینجای روضه را همه باید گذر کنند
از آنچه دید خادمه صرف نظر کنند
دیگر از آن به بعد شب راحتی نداشت
زهرا به زنده ماندن رقبتی نداشت
مردم کسی به حال علی دقتی نداشت
گویا برای شهر اهمیتی نداشت
از این به بعد بود علی بی پناه شد
در کوچه های شهر به او بد نگاه شد
از این به بعد بود که ماتم شروع شد
از پشت درب خانه محرم شروع شد
زمینه توسط حاجی
ای رهبر خانه نشین
حال و روز زهرا ببین
کن حلالم ای آقای بی یار
حیدر تنها خدا نگهدار
ای علی جانم ،جانم علی جان
شرمنده ام با رفتنم
بر قلب تو آتش زنم
گریه نکن ای دار و ندارم
دادم وصیت بنشین کنارم
ای علی جانم جانم علی جان
شرمنده ام با رفتنم
بر قلب تو آتش زنم
گریه نکن ای دار و ندارم
دارم وصیت بنشین کنارم
ای علی جانم ای علی جان
پوشانده ام رویم اگر
اذیت شدم در پشت در
جسمم شبانه تنها کفن کن
غسلم را از زیر پیرهن کن
ای علی جانم جانم علی جان
گویم علی با شورو شین
جان تو وجان حسین
دانی چه در شور و نوایم
فکر حسین و کرببلایم
ای حسین جانم غریب مادر
قرار ما ته گودال
جسم بی سر شود پامال
گویم بُنیّ با اشک دیده
بوسه زنم رگهای بریده
واحد توسط حاجی
با هر نفس عمر کمت کمتر شده زهرا
هر روز وضع خانه درهم شده زهرا
امروز از دیروز لاغرتر شدی انگار
ذره به ذره قامتت خم تر شده زهرا
از کوچه تا امروز تو سردرد داری
دور سرت دستار محکم تر شده زهرا
این رو گرفتن های تو نامحرمم کرده
از رو گرفتنها چشمم تر شده زهرا
متن روضه خوانی شهادت حضرت زهراء(س) و گریز به كربلا
نظام گوید: «عمر، در روز بیعت چنان به شکم سیده نساء فاطمه زهرا(ع) زد که جنین پسری که محسن نام داشت، از بطن مبارکش افتاد.»[1]
امام صادق(ع) فرماید: «... و اما علت وفات فاطمه زهرا(ع) آن بود که قنفذ بنده و خدمتکار عمر با غلاف شمشیر- البته با امر مولایش عمر- او را زد، پس محسن را سقط نموده و از این واقعه به شدت مریض شد.»
مفضل به حضرت صادق(ع) عرض کرد: مولای من! اشک ریختن را چه ثوابی است! فرمود: در صورتی که به خاطر فردی بر حق اشک ریخته شود، ثوابی بی شمار دارد. مفضل مدتی طولانی گریه کرد و گفت: ای پسر رسول خدا(ص) روز انتقام گیری شما، از روزی سختی و اندوهتان بزرگ تر است. حضرت فرمود: ولی هیچ روزی همچون روز محنت و اندوه ما در کربلا نیست، هر چند روز سقیفه و سوزاندن در خانة امیرالمومنین و حسنین و فاطمه و زینب و ام کلثوم و فضه و کشتن محسن با ضرب لگد، بزرگتر و وحشتناک تر و تلخ تر است؛ زیرا آن روز اصل و ریشة روز عذاب است.[2]
بعد از آن که فاطمه بین در و دیوار قرار گرفت و تازیانه های پی در گپی خورد، از خادمه خود فضه یاری خواست و فریاد برآورد: ای فضه! مرا بگیر و بر سینه ات تکیه بده!! به خدا سوگند آنچه در شکم داشتم کشتند!!
فضه به سرعت به سوی زهرا شتافت و او را در بر گرفت تا به اتاقش برساند، ولی جنین قبل از آن که فاطمه به اتاق برسد، سقط شد.[3]
گریزی به کربلا
این یک طفل شش ماه بود که قبل از تولد به شهادت رسید، یک طفلی را هم در کربلا که فقط 6 ماه از بهار عمرش می گذشت با لب تشنه و روی دست پدر به شهادت رساندند.
وقتی حسین(ع) مشاهده کرد چشم های علی اصغر به گودی فرو رفته و لب ها خشک شده و از شدت تشنگی به حالت اغما در آمده او را به طرف دشمن آورد تا شاید بتواند عواطف آنان را نسبت به طفل شیرخوار برانگیزد و او را سیراب کنند.
امام (ع) که طفل شیرخوارش را به خاطر گرمای آفتاب در زیر عبا گرفته بود، در مقابل دشمن سر دست بلند کرد تا همة آن ها ببینن، آن گاه فرمود:
«یا قوم! ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل، اما ترونه کیف یتلظی عطشا؟» ای مردم! اگر به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید، مگر نمی بیند که از تشنگی آرام ندارد و می سوزد؟
اما در دل های سخت تر از سنگ مردم کوفه نه تنها اثری نداشت، بلکه حرملة مللعون تیری به چله کمان نهاد و علی اصغر را هدف قرار داد؛ «فذبحه من الاذن الی الاذن» گلوی علی اصغر را گوش تا گوش برید. علی که سوزش تیر را احساس کرد مانند مرغ سربریده روی دست پدر پر و بال می زد. حسین(ع) دو دست زیر گلوی علی گرفت و مشت ها را لبریز از خون کرد وبه طرف اسمان پاشید. امام باقر(ع) فرمود: یک قطره از آن به زمین برنگشت.
سپس در پشت خیمه با نوک غلاف شمشیر قبری کند و علی اصغر را با بدن قنداقه آغشته به خون دفن کرد4
والسلام علی الرضیع الصغیر
کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند!
سند تیر به اصغر زدن امضا کردند
رباعی و دوبیتی فاطمی س
🎋🌺🌷💐🌹🌺🌷💐🌹🎋
ای مخزن اسرار نبوت زهرا
گلواژه صبر واستقامت زهرا
در روز جزا شفاعت از ما بنما
ای مایه امید و شفاعت زهرا
🎋🌺🌷💐🌹🌺🌷💐🌹🎋
ای منبع احسان و کرامت زهرا
وی اسوه صبر و استقامت زهرا
با جان عزیز خود حمایت کردی
هم از علی و هم از ولایت زهرا
🎋🌺🌷💐🌹🌺🌷💐🌹🎋
کردند اگر حمله به بیت توحید
از آتش کینه و حسد قوم عنید
آئینه مصطفی به پشت آن در
باضرب لگد آینه کاری گردید
🎋🌺🌷💐🌹🌺🌷💐🌹🎋
بر قلب پر ستاره مولا نمک زدند
پیش علی به دختر طاها کتک زدند
تنها نه هتک حرمت او کرده دشمنش
بلکه ز کینه دست به غصب فدک زدند
🎋🌺🌷💐🌹🌺🌷💐🌹🎋
از ضرب غلاف ارغوان بازویت
از ضربت در شکسته شد پهلویت
از سیلی محکم عدوی ظالم
چون ماه گرفته گشته ماه رویت
🎋🌺🌷💐🌹🌺🌷💐🌹🎋
گنجینه اسرار خدا را کشتند
ام اب و ام النجبا را کشتند
از ظلم و ستم یاور دین عصمت حق
همتای علی مرتضی را کشتند
🎋🌺🌷💐🌹🌺🌷💐🌹🎋🎋
#غلامرضامحمودنژاد (ناطق) صلوات
@roze_daftari
#روضه_دفتری
◾دو دمههای سینهزنی
◾شهادت حضرت زهرا(س)
◾بنداول
هرچه پیش آید در اینجا پیشمرگ حیدرم
من بقرآن کوثرم(۲)
◾بنددوم
بین آتش همره محسن چنین پشت درم
پیش مرگ حیدرم(۲)
◾بندسوم
محسنم شد کشته و فضه بدادم تا رسید
میخ در بر سینه دید(۲)
◾بندچهارم
تا علی این ماجرا را از لب زینب شنید
ناله از دل میکشید(۲)
#مرتضی_محمودپور
@roze_daftari
◾دو دمههای فاطمیه
◾بنداول
فاطمه خرج ولایت شد ولایت زنده شد
تا ابد پاینده شد(۲)
◾بنددوم
تا قیامت حیدر از زهرای خود شرمنده شد
دین حق پاینده شد(۲)
◾بندسوم
خانهی زهرا شد ماتمسرای عالمین
دیده گریان حسین(۲)
◾بندچهارم
شاهد کوچه بود هر روز و شب در شور و شین
دیده گریان شد حسین(۲)
#مرتضی_محمودپور
@roze_daftari
#روضه_دفتری
1_2545678379.mp3
1.99M
#فاطمیه #زمینه
🔹بهشت زیر پای مادره🔹
#برای نوجوانان
لبم با اسم تو معطره
چشام حالا چشمۀ کوثره
داره دلم آرزوی بهشت
بهشت زیر پای مادره
مادر، دلم میخواد ببوسم خاک زیر پاتو
مادر، دلم میخواد دوباره بشنوم دعاتو
مادر، دلم میخواد که هستیمو بدم براتو
تو تموم زندگیم، بوده سایهت رو سرم
افتخار من اینه، که تو هستی مادرم
«مادرم یا زهرا یا زهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون روزی که از همه سختتره
امید هر کسی به مادره
اسمتو میبرم با افتخار
چادر تو پناه محشره
مادر، میشه یه رشته از چادر تو پناهم
مادر، مثه همیشه من محتاج یک نگاهم
مادر، شده نذر شما ناله و اشک و آهم
فاطمیه که میاد، غصهداره دل من
روضه خون میشه چشام، بیقراره دل من
«مادرم یا زهرا یا زهرا»
📝 #یوسف_رحیمی