ورود به روضه حضرت زهرا س مادر سادات ########
مقدمه ورود به روضه با نام امام زمان عج
@roze_daftari
دقت کنید☘☘☘☘
سلام ما به اشک چشم آسمان
سلام ما گریه کنا محضر صاحب الزمان
برای عرض تسلیت ما را ببر تا مدینه
اونجا که زینب کنار بستر مادر میشینه
یا حضرت صاحب زمان قربون شال ماتمت
امروز اومدیم آقاجون مجلس ختم مادرت
یابن الحسن کجایی
من اومدم گدایی
یابن الحسن کجایی
کی میشود بیایی
آقا جان نمیدونم کجایی
کجا دنبالت بگردم
کجا عزا گرفتی
کربلایی یا مدینه ای
قربون شال عزات برم
قربون دل داغدارت
اگه این روزا ایام فاطمیه
کنار قبر بی نشون مادری
یاد ماهم باش
اگه کنار مزار مادر زهرا دست به دعا گرفتی یاد مریضای ما هم باش
مریضایی که این روزا خیلی التماس دعا دارن
تورو به آبروی مادرت زهرا
شما واسطه بین ما و خدایی
تو رو به غیرت عباس که خودش ناامید شده امروز ناامیدم نکن
به بی قراری سه ساله به حرمت اباعبدالله عمه جانت زینب دیگه بیا
تا همچین روزهای ایام فاطمیه بریم مدینه کنار ضریح مادر بگیم یا زهرا
می خواین بگم آدرس امام زمان کجاست؟
شهر مدینه محله بنی هاشم کوچه بنی هاشم انتهای کوچه منزل دختر رسول الله فاطمه 🌱🌱🌱🌱
نشونی منزل خانم فاطمه
هم اینه درش سوخته🍃
یه نشونه دیگه هم داره اگه گوش بدی صدای خانمی را میشنوی که پشت در صدا میزنه وا محمدا🌱🌱
اگه قسمت روزیتون شد رفتیم مدینه از هر کی بپرسیم منزل فاطمه کجاست میگن همونجا که همه جمع شدن یه خانمی را جلوی دخترش کتک زدن
بقیه اش باشه
برای روزی که امام زمان ما میاد تو کوچه بنی هاشم برای مادرش روضه بگیره
آقاجون قرارمون مدینه کوچه بنی هاشم کنار در نیمه سوخته🌴🌴🌴
یا فاطمه من عقده دل وا نکردم
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم
چشم انتظارم مهدی بیاید
تا تربتت را پیدا نماید
یا زهرا (س😭😭😭
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
هدایت شده از روضه دفتری
4_5938431803055410512
1.29M
#فاطمیه
#نوحه_سینه_زنی_حضرت_زهرا_س👌😭
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
@roze_daftari
مادر تو از این خانه رفتی چه غریبانه
پاشیده ز هم جمع شمع و گل و پروانه
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2)
با چشم خودم مادر دیدم که تو را کشتند
جرم تو چه بود آخر بر گو که چرا کشتند
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2)
تو اشک مرا دیدی من داغ تو را دیدم
تو پشت در افتادی من دور تو گردیدم
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2)
امشب چه غریبانه با ناله سحر کردی
زخم جگر خود را پنهان ز پدر کردی
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2)
کی میرود از یادم در گوشه این خانه
با بازوی بشکسته کردی سر من شانه
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2)
در دیده خود هر شب خوناب جگر دارم
با گریه نگه باشد بر این در و دیوارم
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2)
این خانه در بسته این گریه آهسته
پیوسته به من گویند از پهلوی بشکسته
مادر مادر مادر ای مظلومه مادر (2
🖤😭🖤
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
هدایت شده از روضه دفتری
# روضه فاطمه زهرا سلام الله علیها✨
مادر امشب زینبت را ناز کن
چشمهای بسته ات را باز کن
یا مکن مادر از این خانه سفر
یا که زینب را به همراهت ببر
◼◼◼◼
زینب چهارساله دوید دامن بابا رو گرفت صدا زد:بابا مادرم را کجا می بری؟خدا نکنه یک مادر جوانی در خانه جان بده بیشتر از همه بچه های خانه میسوزند گریه میکنند مادر ماپر میگن
خداا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
منو خانه داری منو غم گساری کجا میبرندت کجا میبرند
اخ بمیرم قربون اون بدنی که علی شبانه غسلو کفن کرد من از شما میپرسم ایا دیدین که مردی خودش همسرشو دفن کنه بدن زن رو که میخوان دفن کنن دوتا محرم باید باشه یکی بالای قبر یکی داخل قبر امیر المومنین محرم فاطمه بود وقتی بدن را سرازیر قبر کردم دیدم دودست مثل دستهای پیامبر نمایان شد همه بگین یا زهرااااا
صدازد یا رسول الله امانتت رو اوردم اما مولا خجالت میکشید انگار میشنید صدایی ندا مکنه علی جان امانت من که پهلو شکسته نبود صورتش نیلیوکبود نبود همه صدا بزنین
یا زهرااااا◼◼◼◼
مرثیه به سبک دشتی
بنال ای دل که اینجا ناله دارد
درون سینه داغ لاله دارد
به ماه اسمان برگو متابد
که اینجا ماه هجده ساله دارد
🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾
هدایت شده از روضه دفتری
#روضه کوتاه حضرت زهرا س
فاطمیه اتش افروز دل است
احتجابش یک کتاب کامل است
فاطمیه اتشی افروختند
خیمه های کربلا را سوختند
فاطمیه پشت مولا راشکست
میخ در بر سینه زهرا نشست
فاطمیه ناله زهرا میزند
داد مظلومیِ مولا میزند
فاطمیه صورتی نیلی شود
تا رقیه شاهد سیلی شود
🏴🏴🏴🏴
عرضه داشت علی جان بدنم رو شبانه غسل بده،
شبانه کفن کن، شبانه دفن کن، نیمه های شبِ،
اسما میگه آب میریختم
علی فاطمه را غسل می داد یه وقت دیدم سر به دیوار گذاشت ناله میزنه،
گفتم مولا جان شما به ما دستور صبردادی پس چرا دارید گریه میکنید ؟
فرمود اسما الان دستم رسید به بازوی ورم کرده
زهرا، دستم رسید به پهلوی شکسته زهرا ، گریه ام برا اینه که زهرا درد دلهاشو به منِ علی هم نگفت.(همه صدا بزنید یا زهراا)۳بار
🏴🏴🏴🏴🏴🌷🌾🌷🌾🌷🌾
هدایت شده از روضه دفتری
4_5922567598318291799.mp3
10.58M
هدایت شده از روضه دفتری
❣﷽❣
🔘 #روضه_حضرت_زهرا_س
🔘 #آقای_طالبی
🔘 #شام_غریبان حضرت زهرا س
🔘#ترکی
@roze_daftari
شب گذشت ازنیمه ای دل مرحم دلهاکجاست
شمع میپرسد زپروانه گل نرگس کجاست
درعزای مادرت یاابن الحسن اقاجانم
درعزای مادرت یاابن الحسن خودهم بیا
تانگویند این جماعت بانی مجلس
کجاست
اقاجان تانه زمانیه جن گوزموز قالاجاخ یولدا
اقاتشریف گتردون قربان اولام قدملروا
سال گذارون یثربه مادر یادونان
چیخماسین
آقاجان انتقام آلان گون ماجرای در یادونان چخماسین
آقاجان اللرون قربانیم محسن یادونان
چخماسین یازهراااامابوگیجه کلیبسوز
مولا علینن قولونان یاپشاسوز
علی ع اگرمدینه ده بیرکس اولمادی
زهرانی گویدون بقیع نین توپراخلارینا
اوزودولاندیردون ای مدینه اهلی بیر
خانم ورمیشم الدن که دیردی ملکوته
بیرتوکن ورمزدیم مین بیله جاه وجبروته
عالم سجده لری قربان اولااو تک الی قنوته
سسله ده یازهرا الله بوناله لروزی یترسن
اوزهرانن گیزدن قالان قبرنه هربیرگوشه
ده یاپشارسوزعلینن اتگینن
اما عشقنن گلبسیز علینن قاپسناامام
حسن تسلیته امابوگجه علینن اونده نه
عالمدی حسن اقلیری
حسین اقلیری مولا بویورر صبراله بالا
صبراله بالا گیدرم منزله محرابو خالی گورمم
باخرام زینب وکلثوم عزالی گورم
زهراجان اخ ایله قلبیم یانیر تاایله حالی گورم
سوزاهینه شرر جانه وران یوخدی داخی
اخی زینبن ساچ لارینا شانه وران یوخدی داخی
۲یازهرا
بوگیجه شب شام غریبان ماحصل
یدی نفر همدم اولوب مولایه گتی لر
فاطمه انی دفن اولونان معوایه
مرتضی گوردی گدیر الده اولان سرمایه
نقدرسعی ایلدی مالک اولا صبراونه
اوریی گلمدی زهرانی قویا قبراونه
زهرادارونداریم سن زهراامیدمسن
زهراعلینن گوزون نوری سن زهرا
سس له یازهرا یازهرا
بوروضه نن عرضم تمام اولاانشااله بوگین
مجلسیمز امام زمان گلجک چون بیلیرم
اوودن چخاندا بونیتن گلبسن گیدرم امام
زمان ننه سنه لای لای چالم گیدرم دیم
اقااوزون شاهد اول اقااوزون عنایت ایله
علی آپاردی ظلم ثانی ده اورکده یاره فاطمه ۲
ندورکه علتی گدور گجه مزار فاطمه
حسن دیرننه دایان ۲
حسین دیر ننه دایان ۲
زینب گوردی ننه جنازه اسن اپارلار
الله هراگیدرگجه جاغی منم اوقهرمان
ننه ام باباآپارمیون اونی بابایارالیدی
جوان ننه ام
لای لای جوان اولان ننه لای لای گیجه قبره گدن ننه
لای لای ننه ام لای لای یازهرا
تمام دنیادن گدن ننه لرن ده یاداولسون
یازهرا یازهرا
#اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه امام حسن گریز به حضرت زهرا سلام الله علیها
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
روایت داریم هر شب جمعه که ابی عبدالله مدینه بود … کنار قبرستان بقیع زیارت برادرش امام حسن می رفت… چه امام حسنی قربونش برم .. چشمی که برا غربت امام حسن گریان باشه، گریان وارد محشر نمیشه …
الهی بمیرم براش … مگه میشه اینقدر کسی غریب باشه ؟ حتی دوستانش وقتی بِهش سلام میکردن میگفتن: “اَلسلامُ علیک یا مُذِّلَ المؤمنین”
غصه، مظلومیت، همین بس این همه سال بعد امیرالمؤمنین می نشست پایِ منبرا…
خطبای ملعون، روی منبر می رفتن مولا علی رو لعن می کردن، دشنام می دادن ، بی ادبی می کردن …
فقط نوشتن یه جا امام حسن از جا بلند شد دیگه طاقت نیاورد، وقتی مُغیرۀ ملعون رفت بالای منبر .. تا اومد
بی ادبی کنه امام حسن بلند شد فرمود : نانجیب تو دیگه بنشین گمان میکنی من از یادم رفته، اون روز تو کوچه با مادرم چه کردی؟
اون صحابی آقا رو دید گفت: آقا من باباتون رو هم توی این سن دیدم اینقدر سر و روش سفید نشده بود که سر و روی شما اینقدر سفید شده؟
حضرت فرمود : آن چیزی که من دیدم اگه بابام هم دیده بود بدتر از این روز من می شد…
حالا میخوام از اون روز امام حسن برات بگم:…*
بی تاب و تبِ خسته حالی بود
سخت گیرِ شکسته بالی بود
چادرش بین کوچه، پا خور شد
بسکه از غم قدش هِلالی بود
با مادرم رفتیم مسجد رسول الله
جای بابا چقدر خالی بود
از دل آهی کشید و با گریه
خطبه هایش همه سئوالی بود
نفسش بارِ لخته ی خون داشت
سوزِ آهش در آن حوالی بود
خطبه اش جاودانه بر می گشت
با قباله به خانه بر می گشت
آه! ظلم سقیفه بی حد شد
غیرتیان! راه کوچه به آیینه سد شد
همۀ نور و چنگِ تاریکی
اتفاقی که باب خواهد شد
ضربِ دست چپش زبان زَد بود
زدنِ سیلی اش زبان زَد شد
هر قدر روی پا پریدم باز
دستِ سنگینش از سرم رد شد
بعد از آن راه خانه تا مسجد
طولِ یک خطِ سرخ مُمتد شد
آنقدر به غرور من برخورد
حسنش کاش از غمش می مُرد
*تا همین جا هم بسه، اما شبِ امام حسن ان شاءالله حقش رو ادا کنیم…*
چه بگویم که زار و مضطر گشت
قد کمان بود و قد کمان تر گشت
در مسیرِ عبورِ عابرها
ریخت نیلوفری که پرپر شد
“فَرَفَسَها بِرِجلِهِ…” ای وای
آنقدر دورِخویش مادر گشت
هر قدم چشم او سیاهی رفت
وسط کوچه موقع برگشت
زخم هایش دوباره سر وا کرد
مرگ خود از خدا تمنا کرد
*برای این روضه بهترین روضه همون روضه ای است که خودِ امام حسن در عالم رؤیا به عَبدُالزَهرا فرمود: عَبدُالزهرا! اگه میخوای روضه ی ما رو بخونی این طوری که من میگم بخون:
روضه ی ما اهل بیت اون ساعتی بود که دستم توی دستِ مادرم بود..خوشحال از مسجد داشتم برمی گشتم ..یه وقت نانجیب اومد جلو راهمون
رو سد کرد … عَبدُالزَهرا یه ضربه به مادرم زد اما دو گونۀ مادرم کبود شد…
@roze_daftari
بایَـــــد بَـــــساطِ داغ و عـــــزایش عـــــلم شـــــود
بایـــد عـــزای مـــادرمان مـــحترم شـــــود 🏴
ای شـــیعه داغ مــــادرمان کـــم نمیـــــشود
حــــتی اگـــرکه دســــت مـــغیره قـــــلم شـــــود 😭
تالـــحظه ای که مــــهدی زهــــرا نیامـــــده
یـــــک ســـــوزنی نبایـــــد از این روضـــــه کـــــم شـــــود...
#شهادت_مادرم_افسانه_نیست
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#فاطمیه
┄┅┅❅🖤❅┅┅┄
مطالب جدید فاطمیه رسید
پیشنهادمیکنم بیای تواین کانال👇
#استوری
#پروفایل
#نوحه
#روضه
اینجا خانه سوخته حضرت زهراست 🖤
دلت روآروم میکنه😭
بزن روی لینک تا ببینی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین 👇
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
پردۀ اول این پیراهن اینه صدا زد اسما بگو زینبم بیاد ، همه از حجره برن بیرون ..
زینب نشست ، یه دختر سه چهار ساله هی نگاه میکنه مادر چیکار داره ! صدا زد اون بقچه رو بیار دخترم .. بقچه رو باز کرد ؛ سه تا کفن در آورد ..
کفن اولُ داد این مالِ منه میدی بابات علی منو کفن کنه .. مات نگاه میکرد زینب ، چی میگه مادر؟ کفن دومُ داد این مالِ بابات علیِ یه شب داداش حسنت این کفنُ از تو طلب میکنه .. کفن سومُ داد اینم مالِ برادرت مجتبی ست .. الله اکبر تو روخدا دقت کن ، یه نگاه کرد دید بقچه دیگه کفن نداره .. (من میگم خوشحال شد) شاید تو دلش گفت خب خدا رو شکر من زودتر از حسین میمیرم .. من داغ حسین به دلم نمیمونه .. من نیستم ببینم حسینمُ کفن میکنن ..
صدا زد بگید اون پیراهنُ بیارن پیراهنُ داد به زینب .. دخترم این پیراهن دست بافت خودمه یه روزی میاد حسینتُ میخوان ازت جدا کنن .. یه جایی میاد به اسم کربلا …
بریم پردۀ دوم ببرمت از مدینه کربلا .. پردۀ دوم کجاست! صدا زد خواهرم زینبم بیار پیراهن مادرمُ .. مَقتَل میگه تا ابی عبدالله گفت پیراهنُ بیار زینب فَسَقَطَ عَلى وَجهِ .. (هنوز عاشورا نیومده هنوز گودالی ندیده) تا گفت پیراهنُ بیار ، خانم از هوش رفت .. فهمید دیگه اینجا خونهی آخرِ .. پیراهنُ گرفت بوسید .. سادات ببخشن ، یه کاری کرده ابی عبدالله شاید عاشورا نشه بگیم الان نفس داریم .. جلو چشای خواهر دیدن پیراهنُ داره با خنجری پاره پاره میکنه ..
داداش چرا دست بافت مادرمُ پاره میکنی؟ (چی گفت به خواهر..)
خواهرم من اینارو میشناسم .. اینا به این پیراهنم رحم ندارن .. نمیخوام این پیراهنُ از تنم در بیارن .. حسین ..
پردهی سومُ بگم معطلت نکنم ، دیگه رفتم سراغ اصلِ مطلب . پردۀ سوم کجاست .. زینب اومد تو گودال شمشیرهارو کنار زد .. دنبال پیراهن میگرده .. (یه چیزی بخونیم باهم)
گلی گم کرده ام میجویم او را ..
به هر گل میرسم می بویم او را
گلِ من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهنِ کهنه به تن داشت
هرچی گشت دید اثری از پیراهن نیست .. خدایا چه کنه زینب .. یه مرتبه از حلقوم بریده میگه اُخَیَّ الی … ای حسین .. ده شب میخوای ناله بزنی جانم باریک الله ..
حالا ببرمت کوفه ، یه بدنُ بخوان بشناسن یا از سر میشناسن یا از پیراهن میشناسن ..
وقتی بدن مسلمُ از بالای دارالعماره انداختن .. بدن بی سر رو خاک کوفه ..
طوعه اومد بدنُ از پیراهن شناخت .. آخ بمیرم برات حسین جان ، (هی دارم با خودم کلنجار میرم گریز روضه مُ بگم یا نه ..) الحمدلله مسلم پیراهن داشت به بدن .. پیراهنُ از تنش در نیاوردن .. آخ کربلا ..
کاشکی فقط پیراهنُ در میاوردن ، نانجیب اومد تو گودال دید هرکی یه چیزی برده دستش خالی مونده .. یه نگاه کرد به انگشتر حضرت ..
برادر جان سلیمانِ زمانی ..
ای حسین .. جانم شب اولِ صداتو رها کن برسه کربلا .. وقتی خبر شهادت مسلمُ دادن ، حضرت دختر جناب مسلمُ بغل کرد ، مَحرم بود ، همسر مسلم بن عقیل خواهر ابی عبدالله ست (باریک الله که از من جلوتر بعضیا رفتن ..) اونایی که دختر دارن میدونن ، اگه یه دختر دیگه رو جلو دخترات بغل کنی دخترا حساس میشن ..
وقتی دختر مسلمُ نوازش میکرد رقیه هی نگاه میکرد .. چیشده؟! لذا لحظۀ آخر .. نشست تو بغل باباش ، بابا یادته دختر مسلمُ بغل کردی؟.. میخوای منو به کی بسپاری بابا ؟!.. کی بعد از تو منو بغل میکنه؟!.. بغلش نکردن ..
داد بزن شب اول یه جمله به جای اینکه بغلش کنن ریختن رو سرش فَاجْتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرابِ حَتّى جَرُّوها عَنْهُ .. بازم بگو حسین …
#حضرت_زهرا
#مسلم_ابن_عقیل
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین