روضه #فاطمه_صغری س
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
الهی کام ناکامان بر آید
شب هجران بیماران سر آید
غم تنهایی و درد جدایی
ز هر درد و غمی غصه سر آید
◀️امروز دل بده با هم بریم مدینه ـ در خونهٔ دختر غریب ابی عبدالله ـ آی دختر دارا ـ یتیم دارا ـ خدا نکنه دختر چشم انتظار بابا باشه ـ لحظه به لحظه چشمش به دَره
گفت
خدایا رحم کن بر حال زارم
که عمر رفته بار دیگر آید
ز دشت کربلا سوی مدینه
دوباره ناله پیغمبر آید
آخ منو وصل پدر هیهات هیهات
مرا کی اینجا دست یاور آید
که عباس آن عموی تاجُ دارم
چو اکبر نوجوان از در درآید
قربون اون دختری که تو مدینه چشم انتظار بابا حسینش بود ـ کی میشه بابام بر گرده ـ دلم تنگه بابا ـ
خدا نکنه بابایی سفر بره دیر کنه ـ خدا نکنه اتفاق برا عزیز کرده ات بیفته (ای بابا)
◀️(اینو بگم برا اون کسایی که داغ بابا دیدن)
آخ دخترا قدر بابا رو بدونید
درد بی پدریُ نمیدونید
هر کسی بابا داره غم نداره
چیزی توی این جهان کم نداره
الهی هر کی سفر کرده داره
کسی براش خبر بد نیاره
⬅️بیاد اون دختری که وقتی کاروان میخواست بره مدینه ـ میخواستن از مدینه بیرون بیان همه دور بسترشو گرفتن ـ بابا حسینش اومد ـ عمو عباسش اومد ـ عمه جانش زینب اومد ـ همه دور لستر جمع شدن ـ همه دارن خداحافظی میکنن ـ دیدن فاطمه صغری داره غریبانه گریه میکنه ....
شاید درد دلش این بوده باشه
بابا جون منو همراه کاروان ببرید(عزیز دلم راه دوره تو مریضه ای) ـ عمه زینب دلم میخواد همراه کاروان بیام عمه ـ منو اینجا نزارید ـ ...
امان امان
صدا زد میخواید برید برید اما منو از حالُ روزتون با خبر کنید
⬅️دختری را که پدر در سفر است
روز و شب چشم امیدش به در است
هر صدایی که ز در می آید
به گمانش که پدر می آید
همه کوشند ز بیگانه و خویش
پی دلجویی آن طفل پریش
⏪امان از اون لحظه ای که خبر دار شد دیگه بابا نداره خبر شهادت بابا براش آوردن
امان از اون لحظه ای که صدا زدن فاطمه جان بی برادر شدی
نبودی تو کربلا هر طرف بدن علی اکبر و بابات گرفت یه طرف دیگه رو زمین می اومد.......
آخ پدرت بی کسُ بی یاور بود
تک و تنها به سر نعش علی اکبر بود
همه سهل است ز یک واقعه خون است دل من
خاک غم بر سر من باد ز گفتن خجلم
(چی شده مگه چه خبر برام آوردی الهی خبر بد برات نیارن)
فاش گویم پدرت از ستم شمر سنان
کشته شد با لب عطشان به لب آب روان
البته مرغ پرو بال خونی چون سندیت نداره رو عوض کردم
▪️هدبه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)▪️
یاحسین
@roze_daftari
4_5764707990909224014.mp3
17.99M
روضه_فاطمه_صغری_س
سید_علی_ساداتی🎤🎤
@roze_daftari
❣﷽❣
🎆#روضه_حضرت_حر
🎇#دفتری_حر
@roze_daftari
❣برخلقخوشُخویمحمدص صلوات
❣برعطرگل روی محمدص صلوات
❣در گلشن سر سبز رسالت گویید
❣برچهره گل بوی محمدص صلوات
🌿 لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم
🌿حسبنا الله ونعم الوكيل نعم المولی و نعم النصیر
🕊(سبک کجایید ای شهیدان..)
بیایابن الحسن دردمدواکن
دل آشفته را از غم رهاکن
ضیاء دیده بانوی عالم
نظربراین فقیر وبینوا کن
💠بیا یابن الحسن آقا کجایی
آقا یابن الحسن مولاکجایی
امیرو سرور و سلطان مایی
همه شام وسحردر انتظاریم
عزیزفاطمه پس کی میآیی
💠بیا یابن..
🍁السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی..
با وجیها عندالله..
الا ای جگر گوشه فاطمه
که بردی دل اهل دل راهمه
کیام من؟که باشم هوادار تو
هوادار تو هست دادار تو
🌻حسینم 3 حسین
من ازکودکی عاشقت بودهام
قبولم نما گرچه آلوده ام
آقا جان..
به عشق توهرکس کهمنسوب شد
اگر بد بود عاقبت خوب شد
آقااا..
غمت حاصل زندگانی من
به راه توطی شدجوانی من
من از ریزه خواران خوان توام
اگرچه بدم میهمان توام
🌻حسینم 3 حسین
به عشقت ازآن دم که خو دادیام
به چشم همه آبرو دادیام
⬅️آقا جان..وقتی نگاه میکنند میگن این گریه کنه حسینه
این سینه زنه حسینه
این روضه خون حسینه
به چشم همه آبروم دادی آقاجان..
ز در راندگانت حسابم مکن
گدایم، کرم کن، جوابم مکن
ازین رو سپیدم بَرِ داورم
که من هم سیاهی این لشگرم
مبادا برانی مرا از درت
به بازوی بشکسته مادرت
(علی انسانی)
روضه بنام حضرت حُره..
خوشبحال هرکسی که با یک نگاه ابی عبدالله،عاقبتش زیرو رو بشه..
با یک نگاه حسین عاقبتش ختم بخیر بشه..
خوشا بحال حر که با یک نگاه ابی عبدالله عاقبتش ختم بخیر شد
یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا
⬅️لحظه ای که پای برهنه
چکمه هارو به گردنش انداخته
آروم آروم داره میاد
(حسین ع دید حر داره میاد)
اومد مقابل ابی عبدالله ایستاد
روش نمیشه سرو بالا کنه
پشیمانه..شرمنده است
سر پایینه..
نمیتونه به چشمای حسین نگاه کنه..
قربون کرامتت برم یا اباعبدالله..
فرمود #یا_حُر_اِرفع_رَأسَک
سرتو بلند کن..
حر آروم آروم سرشو بلند کرد..
استادم میگفت..تا سرشو بلند کرد..یه وقت دید بچه ها پرده خیمه رو بالا زدند
(همه از حر می ترسیدند..بهم نشون میدادند)
این همونیه که راه بابامونو بست
این همونیه که دل عمه جانمون زبنبو به دردآورد..
آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا..
(اوج)امروز بگو آقا جان..هر چی هم بد باشم، کاری که حر کرد ، من نکردم
آقا ..هر چی ام بد باشم مثل حر دل زینبتو نلرزوندم
دل بچه هاتو نلرزوندم
اما آقا جاااان چه کردی با حر..
امان امان..
⬅️یه وقت شنید صدای العطش از خیمه ها بلنده..
(چکار کنه..غم رو غم اومده..راهو بسته..بچه های حسین آب ندارن..مونده چکار کنه)
✳️صدا زد پسر فاطمه، چون من اولین نفری بودم که دل شمارو به درد آوردم ،،اجازه بدید اولین کسی باشم برم فداتون بشم..
♻️این روضه رو مرحوم کافی میخوند
بگم و فیضشو ببره
بُریر میگه من با حر رفاقت قدیمی داشتم..
دیدم قبل از اینکه بره به میدان..
دنبال چیزی میگرده..
(گفتم حر دنبال چی میگردی؟)
صدا زد بریر به من بگو ببینم خیمه زینب س کدامه؟
(دلت اینجاست یا نه..نکنه دست خالی برگردی..ان شاالله خدا قسمت کنه کنار حرم حر..اونجا ناله بزنی..)
بریر میگه خیمه زینبو نشون دادم..
گفت دیدم رفت صورت به خیمه زینب گذاشت..سلام کرد..بیبی جواب سلامشو داد..(کی هستی؟؟)
صدا زد بیبی من حُرم..
بیبی جااان منو ببخش..
برادرت حسین ،از گناه من گذشت..
اومدم شما هم منو حلال کنید، برم جونمو فدای حسینم کنم..
(همه حرفارو زدم بخاطر این یه جمله)
بُریر میگه یه حرفی عقیله بنی هاشم زد..یه وقت دیدم صدای ناله حر بلند شد..
(من بگم و شما هم بلند بلند گریه کنید)
صدا زد حر منم بخشیدمت..
ولی حر بگم بدون..برادرم حسین غریبه..حسینم کسی رو نداره..
🔆🔆همه بگید حسین..
✴️رو زمین افتاد..فرق سر شکافته..خون جلو چشماشو گرفته..
یه وقت دید سرش از زمین بلند شد روی زانویی قرار گرفت..
یه نفر داره خونای چشمشو پاک میکنه..
تا چشمشو باز کرد دید پسر فاطمه حسینه..
دید یه دستمالی به پبشانیش بست..
یا اباعبدالله..
(بگم و نالشو بزنی)
♨️(اوج) بگم آقاجان..
سر حر رو به دامن گرفتی
اما من بمیرم برات کسی نبود سرتو به دامن بگیره..
یه وقت حسین دید سینش سنگینه..
چشمشو باز کرد..
🖤#والشمر_جالس_علی_صدرک
ن
صدا زد نانجیب خوب جایی نشستی..
یا صاحب الزمان..
نمیگم چی شد
همینقدر بگم..یه وقت دیدن زینب اومد بالا بلندی.
دیدن عقیله بنی هاشم دستاشو رو سر گرفت..
هی صدا میزنه
🥀#وامحمدا.. #واعلیااا #واحسینااا
🌾ناله داری به ناله های دل بیبی زینب کبری صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو..یاحسین..بگو یازهرا
👇صلوات حذف نشه لطفا👇
🎆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🎆
کانال روضه دفتری👇👇
@roze_daftari
┈••✾•🌿?
🕊﷽🕊
❇️#روضه_حضرت_قاسم_ع
✴️#دفتری_قاسم
⭐️به رویِ انور صاحب الزمان مهدی منتَظر صلوات
⭐️به آن ذخیره حق هر چه مستمر صلوات
⭐️به یمن مقدم آن منتقم که در عالم
⭐️کند حکومت الله مستقر صلوات
🌸#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
✨جهان به راه تو در انتظار مهدی جان
✨ستاده با قد خم اشکبار مهدی جان
✨ز دوری تو دل عالمی ز غم خون است
✨بیا،بیا که تویی غمگسار مهدی جان
✨دل رمیدهٔ ما میل کربلا دارد
✨قسم بحق تو ای شهریار مهدی جان
🌺#یاصاحبالزمانالغوثالامان
🌾( السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک یابن امیرالمومنین
السلام علیک یا مظلوم و ابن المظلوم
السلام علیک یا قاسم ابن الحسن و رحمة الله و برکاته)
🌾#یاقاسمابنالحسن 3
💥منم قاسم حسن را نور عینم
💥برادر زاده مولا حسینم
💥منم قاسم ز آل مصطفی یم
💥فروغ دیدگان مجتبی یم
⬅️دلارو روونه کنیم کربلا..ان شاالله قسمت و روزیمون بشه ،،به همین. زودی، دسته جمع کربلا عرض ادب کنیم..
بیایید با پای دل از راه دور بریم کربلا..
بریم کنار قبر شهدای کربلا..
.اول یه سلامی به مولامون ابی عبدالله بدیم..
السلام علیک یا اباعبدالله..
یا حسین 3
🥀مجلس و محفل به یاد قاسم الحسن، شهید 13سالهٔ کربلاست..
امروز برا غریبی و مظلومی قاسم ابن الحسن اشک بریزیم..امروز بریم یتیم نوازی..یتیم نوازا کجا نشستند..
امروز با اشک چشمت دل امام حسنو، مادرش زهرا رو شاد کن..
آی جوون دارای مجلس..
آی مریض دارا..
آی حاجت دارا..ناله دارا..آی گرفتارا..
مجلس مجلس میوهٔ دل امام حسن، جگرگوشهٔ امام حسینه..
⏺وقتی امام حسن تو بستر بیماری افتاد..داشت از دنیا میرفت..فرزندش قاسم سه سال بیشتر نداشت..
دستای قاسم رو گذاشت تو دستای امام حسین..
صدا زد حسینم داداش، من نیستم برا قاسمم پدری کنم..حسین جان تو عوض من برا قاسمم پدری کن..
10سال امام حسین ع دست نوازش سر یتیم امام حسن ع قاسم کشید..مبادا احساس یتیمی کنه..
(حالا یادگار برادر اومده اذن میدان بگیره)
با چه سختی اذن میدان گرفت بماند..
💠قاسم آمد میدان..جنگ نمایانی کرد..
لشگر دشمن حریف قاسم نمی شه..
آخه این پسر امام حسنه..
خون امیرالمومنین تو رگاشه..
🔆(اوج) یه وقت دیدن عمر سعد صدا زد:
این نوجوون رو می شناسم
باباش یادمه.. این پسر حسن ابن علیه.. اینو نمی شه حریف شد..
عمر چه کنیم؟
گفت: مگه نمی بینید زره نداره..
مگه نمی بینید کلاه نداره..
پس چه کار کنیم؟
نانجیب گفت بدنش رو سنگ بارون کنید..
♻️بگم و ناله بزنی..
بدن قاسمو سنگ باران کردن..
آی مردم جنازهٔ باباش امام حسنم تو مدینه تیرباران کردن..
حواس قاسم رو پرت کردن..
نامردی از پشت سر اومد ضربتی به فرق مبارکش زد..
دیدن قاسم روی زمین افتاد..
زمان زیادی نگذشت صدای نالهٔ غریبی قاسم بلند شد..
واعماه..
عمو به دادم برس..
عمو به فریادم برس..
⚜افتادم از پشت فرس
⚜عمو به فریادم برس
عمو سینه ام داره خُرد میشه..استخونای سینه ام داره میشکنه..
ابی عبدالله دوید سمت میدان..
(چه جور اومد میدان ابی عبدالله)
می گن تا امام حسین سوار مرکب شد اومد طرف میدان تا لشگر دید ابی عبدالله داره میاد همه فرار کردن..
🌀آخ...تنها بدنی که سر داشت و زیر سم اسب مونده بدن قاسم ابن الحسنه..
🍂یه لحظه نگاه کرد..دید قاسم در حال جان دادن، پای خودشو رو زمین میکشه...
🍁ای یادگار روی قشنگ برادرم
🍁جان کندنت به روی زمین نیست باورم
🍁پا بر زمین مکش که دلم ریش می شود
🍁پرپر مزن مثل کبوتر برابرم
🍁در استخوان خرد جناق تو دیده ام
🍁تصویر درب خانه و مسمار و مادرم
🍁یا قد کشیده ای تو به زیر سم ستور
🍁یا من خمیده جسم تو خیمه میبرم
◀️(اوج)راوی کربلا میگه..
گرد و غباری بلند شد، من دیگه حسین رو ندیدم..
همین که گرد و غبار فروکش کرد آخ اون چیزی که دیدم دلم رو سوزوند..
دلم برا قاسم نسوخت..
دلم برا عزیز زهرا حسین سوخت..
آخه دیدم غریبانه نشسته سر قاسمو بغل گرفته ناله میزد..
(عمو جون چقد سخته برام صدام بزنی اما نتونم برات کاری بکنم)
آی حاجت دارا..جوون دارا..ناله دارا...آی مریض دارا..
🔹یه وقت دیدن حسین بدن قاسم و بغل گرفت..سینهٔ قاسم روچسباند به سینه..
آخ بمیرم...بدنو آورد گذاشت داخل خیمهٔ دارالحرب..
(خیمه دارالحرب، خیمه ای بود که بدن شهدا رو نگهداذی میکردند)
نشست میان دو بدن..
گاهی صدا میزد میوهٔ دلم علی اکبرم..
گاهی صدا. میزد یادگار برادرم قاسمم..
🌾با شاخهٔ گل آیید
🌾از خیمه سرا بیرون
🌾آید به حرم قاسم
🌾با پیکر غرق خون
🌾آه و واویلا ای بنی هاشم
🌾کشته شد قاسم 2
🔲حالا هر کجا مجلس نشستی به سوز دل ابی عبدالله به نوجوانی و مظلومیّ قاسم ابن الحسن صدای ناله تو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو..
⚡️#یا_حسین
روضه دفتری👇
@roze_daftari
هدایت شده از روضه دفتری
🕊﷽🕊
❇️#روضه_حضرت_قاسم_ع
✴️#دفتری_قاسم ع
❇️#کانال_روضه_دفتری
⭐️به رویِ انور صاحب الزمان مهدی صلوات
⭐️به آن ذخیره حق هر چه مستمر صلوات
⭐️به یمن مقدم آن منتقم که در عالم
⭐️کند حکومت الله مستقر صلوات
🌸#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
✨جهان به راه تو در انتظار مهدی جان
✨ستاده با قد خم اشکبار مهدی جان
✨ز دوری تو دل عالمی ز غم خون است
✨بیا،بیا که تویی غمگسار مهدی جان
✨دل رمیدهٔ ما میل کربلا دارد
✨قسم بحق تو ای شهریار مهدی جان
🌺#یاصاحبالزمانالغوثالامان
🌾( السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک یابن امیرالمومنین
السلام علیک یا مظلوم و ابن المظلوم
السلام علیک یا قاسم ابن الحسن و رحمة الله و برکاته)
🌾#یاقاسمابنالحسن 3
💥منم قاسم حسن را نور عینم
💥برادر زاده مولا حسینم
💥منم قاسم ز آل مصطفی یم
💥فروغ دیدگان مجتبی یم
⬅️دلارو روونه کنیم کربلا..ان شاالله قسمت و روزیمون بشه ،،به همین. زودی، دسته جمع کربلا عرض ادب کنیم..
بیایید با پای دل از راه دور بریم کربلا..
بریم کنار قبر شهدای کربلا..
.اول یه سلامی به مولامون ابی عبدالله بدیم..
السلام علیک یا اباعبدالله..
یا حسین 3
🥀مجلس و محفل به یاد قاسم الحسن، شهید 13سالهٔ کربلاست..
امروز برا غریبی و مظلومی قاسم ابن الحسن اشک بریزیم..امروز بریم یتیم نوازی..یتیم نوازا کجا نشستند..
امروز با اشک چشمت دل امام حسنو، مادرش زهرا رو شاد کن..
آی جوون دارای مجلس..
آی مریض دارا..
آی حاجت دارا..ناله دارا..آی گرفتارا..
مجلس مجلس میوهٔ دل امام حسن، جگرگوشهٔ امام حسینه..
⏺وقتی امام حسن تو بستر بیماری افتاد..داشت از دنیا میرفت..فرزندش قاسم سه سال بیشتر نداشت..
دستای قاسم رو گذاشت تو دستای امام حسین..
صدا زد حسینم داداش، من نیستم برا قاسمم پدری کنم..حسین جان تو عوض من برا قاسمم پدری کن..
10سال امام حسین ع دست نوازش سر یتیم امام حسن ع قاسم کشید..مبادا احساس یتیمی کنه..
(حالا یادگار برادر اومده اذن میدان بگیره)
با چه سختی اذن میدان گرفت بماند..
💠قاسم آمد میدان..جنگ نمایانی کرد..
لشگر دشمن حریف قاسم نمی شه..
آخه این پسر امام حسنه..
خون امیرالمومنین تو رگاشه..
🔆(اوج) یه وقت دیدن عمر سعد صدا زد:
این نوجوون رو می شناسم
باباش یادمه.. این پسر حسن ابن علیه.. اینو نمی شه حریف شد..
عمر چه کنیم؟
گفت: مگه نمی بینید زره نداره..
مگه نمی بینید کلاه نداره..
پس چه کار کنیم؟
نانجیب گفت بدنش رو سنگ بارون کنید..
♻️بگم و ناله بزنی..
بدن قاسمو سنگ باران کردن..
آی مردم جنازهٔ باباش امام حسنم تو مدینه تیرباران کردن..
حواس قاسم رو پرت کردن..
نامردی از پشت سر اومد ضربتی به فرق مبارکش زد..
دیدن قاسم روی زمین افتاد..
زمان زیادی نگذشت صدای نالهٔ غریبی قاسم بلند شد..
واعماه..
عمو به دادم برس..
عمو به فریادم برس..
⚜افتادم از پشت فرس
⚜عمو به فریادم برس
عمو سینه ام داره خُرد میشه..استخونای سینه ام داره میشکنه..
ابی عبدالله دوید سمت میدان..
(چه جور اومد میدان ابی عبدالله)
می گن تا امام حسین سوار مرکب شد اومد طرف میدان تا لشگر دید ابی عبدالله داره میاد همه فرار کردن..
🌀آخ...تنها بدنی که سر داشت و زیر سم اسب مونده بدن قاسم ابن الحسنه..
🍂یه لحظه نگاه کرد..دید قاسم در حال جان دادن، پای خودشو رو زمین میکشه...
🍁ای یادگار روی قشنگ برادرم
🍁جان کندنت به روی زمین نیست باورم
🍁پا بر زمین مکش که دلم ریش می شود
🍁پرپر مزن مثل کبوتر برابرم
🍁در استخوان خرد جناق تو دیده ام
🍁تصویر درب خانه و مسمار و مادرم
🍁یا قد کشیده ای تو به زیر سم ستور
🍁یا من خمیده جسم تو خیمه میبرم
◀️(اوج)راوی کربلا میگه..
گرد و غباری بلند شد، من دیگه حسین رو ندیدم..
همین که گرد و غبار فروکش کرد آخ اون چیزی که دیدم دلم رو سوزوند..
دلم برا قاسم نسوخت..
دلم برا عزیز زهرا حسین سوخت..
آخه دیدم غریبانه نشسته سر قاسمو بغل گرفته ناله میزد..
(عمو جون چقد سخته برام صدام بزنی اما نتونم برات کاری بکنم)
آی حاجت دارا..جوون دارا..ناله دارا...آی مریض دارا..
🔹یه وقت دیدن حسین بدن قاسم و بغل گرفت..سینهٔ قاسم روچسباند به سینه..
آخ بمیرم...بدنو آورد گذاشت داخل خیمهٔ دارالحرب..
(خیمه دارالحرب، خیمه ای بود که بدن شهدا رو نگهداذی میکردند)
نشست میان دو بدن..
گاهی صدا میزد میوهٔ دلم علی اکبرم..
گاهی صدا. میزد یادگار برادرم قاسمم..
🌾با شاخهٔ گل آیید
🌾از خیمه سرا بیرون
🌾آید به حرم قاسم
🌾با پیکر غرق خون
🌾آه و واویلا ای بنی هاشم
🌾کشته شد قاسم 2
🔲حالا هر کجا مجلس نشستی به سوز دل ابی عبدالله به نوجوانی و مظلومیّ قاسم ابن الحسن صدای ناله تو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو..
⚡️#یا_حسین
⬇️صلوات حذف نشه لطفا⬇️
❇️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)❇️
کانال روضه دفتری 👇👇
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از روضه دفتری
🕊﷽🕊
💔 #روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🖤 #دفتری_علی_اکبر ع
⭐️به آیه آیه قرآن محمدی صلوات
⭐️به بهترین گل گلزار سرمدی صلوات
⭐️به اهل بیت رسول گرامی اسلام
⭐️به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات
(دعای فرج)
💥#السلام_علیک_یا_مظلوم_یا_اباعبدالله_یاحسین_یا_حسین_یا_حسین
💥#السلام_علیک_یا_علی_ابن_الحسین_ایها_الشهید_بکربلا
💥#السلام_علیک_یا_علی_اکبر_امام_حسین_ع
▪️داغی که حسین از غم اکبر به جگر داشت
▪️جز خالق اکبر که زِ دل حسین خبر داشت
▪️تا آن دم آخر که بریدند سرش را
▪️او دیدهٔ حسرت به سوی جسم پسر داشت
میسوخت خود از تشنگی و در دم مُردن
▪️از سوز لب خشک پسر دیدهٔ تر داشت
⬅️از امام صادق علیه السلام پرسیدند..
آقا جان اَلَّذَ الذائذ...
آقا جان لذت بخش ترین لذتها تو دنیا چیه؟
فرمود اگه فرزند پسری داشته باشی بزرگش کنی جلو چشم پدر و مادر راه بره نگاه به قد و بالای پسر کنی...
( لذت بخش ترین لذتهای دنیا آینه)
پرسیدند آقا جان سخت ترین مصیبت ها چیه؟؟
فرمود اگه همون جوون جلو چشم پدر و مادر از دنیا بره...
💔امان از دل حسین3..
🖤بمیرم برا دل داغدارت یا ابا عبدالله....
💔داغ علی اکبر چه کرد با دل حسین...
امان امان امان امان...
⬅️نقل می کنند آقایی تو حرم امام حسین ع روضه علی اکبر ع خوند میگه شب خوابیدم،، امام حسینُ ع خواب دیدم..
دیدم همه بدن امام مجروحه...
پرسیدم آقا جان...
این زخمها چیه به بدنتون..
فرمود نیزه ها و شمشیرهاییه که به من زدند...
گفتم آقا آیا مرحمی داره؟؟
فرمود بله..
وقتی شیعیانم بر منه حسین ع گریه می کنند زخمهای تن من خوب میشه...
🔹(سوز/اوج)
میگه یه مرتبه دیدم رو قلب امام حسین ع یه زخم عمیقه...
آقا این زخم چیه؟
فرمود از این زخم سوال نکن این زخم هیچ وقت خوب نمیشه...
هیچ وقت خوب نمیشه...
این زخم داغ پسرم علی اکبره...
💔بمیرم برا دل ابی عبدالله...
⬅️اگه جوون داری جوونتو بیمه علی اکبر امام حسین ع کن...
⬅️مادرایی که جوون دارین...
خدا براتون نگه داره ..
الهی نبینی داغ جوونتو...
هر پدری...هر مادری.. هزار آرزو داره برا جوونش..
هی نگاه قد و بالای جوانش میکنه...
مادر الهی داغتو نبینم مادر...
الهی عصای پیریم باشی مادر...
(اما دیدی؟؟)
اون مادری که داغ جوون میبینه...
هی مُشت به سینه میکوبه...
هی میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر...
💔قربون دل داغدارت برم یا اباعبدالله...
💔چه کرد داغ علی اکبر با دل حسین ع...
آی آبرومندا...آی حاجت دارا..
⬅️ روایت میگه هر کدوم از اصحاب که صدای ناله شون بلند می شد...
(وقتی از سمت میدان
ابی عبدالله را صدا میزدند)
آقا سریع می آمد کنار بدنها
اما آی جوون دارا...
همچنین که صدای ناله علی بلند شد...
💔ابَتا عَلَیكَ مِنّى السَّلامَ
روایت میگه ابی عبدالله افتاد رو دو کُنده زانو..
دیگه نتونست قدم از قدم برداره...
از وسط خیمه صدا زد،ولدی علی، باباصبر كن اومدم...
اوج مصیبت علی اكبر ع میدونی کجاست...
امام حسین رحمةالله الواسعه است...اینا خانواده کرمند خانواده رحمتن...
ولی امام حسین عتو كربلا یه جا نفرین كرد...
(کجا)
تا اومد بالا سر علی یه نگاه به لشكر كرد،گفت:عمر سعد،
💔 قَطِعَ الله رَحِمَک
چیكار كردی با بچه ام...
با میوه ی دلم چیكار كردی...
حسین نفرین كرد،
💔قَتَلَ الله قَومً قَتَلوک
امان امان...
نمی دونم،چه جوری ابی عبدالله اومدکناربدن
🔹(سوز/اوج)
آخ اومد کنار بدن علی.....
هرچه کرد دلش آرام نگرفت...
سر علی رو به دامن گرفت دلش آرام نشد...
سر علی رو به سینه چسباند دلش آرام نگرفت....
اگه جون داری بسم الله ....
اگر ناله داری بسم الله ....
که حاجت داری بسم الله...
📒(بگمو التماس دعا)
یه وقت دیدن حسین خم شد
💔وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ
صورت به صورت علی گذاشت....
اینجا ابی عبدالله ناله کرد گریه کرد
(یکی از جاهایی که امام حسین تو کربلا بلند بلند گریه کرده کنار بدن اربا اربای علی اکبر ع بود)
هی صدا میزد...
ولدی علی... ولدی علی..ولدی علی...
🍁تا کنارت با دو زانو اومدم...
🍁عزیز لیلا
🍁جلوی چشای بابا...
🍁دستُ پا مزن مسیحا
🍁ارباً اربا زیر تیغا...
🍁نمیدونم چی کشیدی
🍁اولین باره میبینم...
🍁جلوی بابا خوابیدی
🍁مثل بارون اشک میریزم..
🍁 آبرو دارم عزیزم...
🍁تا که یک بابا نگویی..
🍁 از کنارت بر نخیزم...
🍁 غرق آه آتشینم...
🍁کنارتنت میشینم...
🍁 تیکه تیکه بدن تو رو...
🍁من روی عبا می چینیم..
هر چقدر ناله داری به سوز جگر ابی عبدالله به اشک و آه و ناله امام حسین به حق اون لحظه ای که تو کربلا بلند بلند گریه کرد....حاجتتو مد نظر بگیر..صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگوووو
یا حسیــــــن...یا حسیـــــن
👇 حذف نشه لطفا👇
💔هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)💔
کانال روضه دفتری 👇👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@roze_daftari
#شب_ششم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
🔸صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
صاحب عزا کجایی...
یا بن الحسن...
🔸تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
🔸ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
ای آقایی که آمدنت آرزوی همه عالمه...
آرزوی همه اولیاء خداست...
امام صادق فرمودند:
لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی
(منبع: الغیبة النعمانی، ص 246)
اگه پسرم مهدی رو درک کنم تمام عمرم بهش خدمت میکنم...
ولی امام صادق این تعبیر رو داره...
من چی بگم آقا...
🔸بالا گرفته ایم برایت دو دست را
🔸ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
کی میای آقای خوبم...
میترسم اون روزی که شما میای...
دیگه من زنده نباشم...
زیر خاکها باشم...
🔸هفته به هفته می گذرد با خیال تو
🔸پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
آقا جانم... امام زمان...
امشبم اومدیم خدا رو به ابی عبدالله قسم بدیم...
فرج شما رو نزدیک کنه
یا صاحب الزمان...
فایل صوتی👇
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای حرمت خانۀ معمور دل
🔸ای شجر عشق تو در طور دل
🔸نجل علی درّ یتیم حسن
🔸باب همه خلق زمین و زمن
امشب بریم در خانه ابن الکریم...
میوه دل امام حسن...
🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی
🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی
امشب صاحب عزا...
خود امام حسنه...
آقای کریم ماست...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم... مریض دارم...
امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر...
امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده...
مگه ميشه...
برا میوه دلش اشک بریزی...
برا قاسمش اشک بریزی...
آقا دست خالی برت گردونه...
آماده ای بریم کربلا بسم الله...
شاید 13 سال بیشتر نداره...
اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد:
🔸من هوای جبهه دارم ای عمو
🔸غصه های خیمه دارم ای عمو
شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین...
عرضه داشت آقا...
یه سوال دارم...
آیا منم فردا شهید میشم یا نه...
آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه...
🔸این دلم احساس غمگینی کند
🔸غربتت درسینه سنگینی کند
عزیز دل برادرم...قاسمم...
مرگ رو چطور میبینی...
صدا زد:
احلی من العسل...
آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره...
فرمود عزیز دلم...
فردا تو رو به بلای عظیم میکشند...
الله اکبر...
امان از بلای عظیم...
روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد عموجانم حسینم...
الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا...
دیگه طاقت ندارم...
ابی عبدالله چکار کنه...
صدا زد قاسمم...
عزیز برادرم...
چطوری اجازه بدم...
آخه تو یادگار حسنمی...
تو امانت برادرمی...
اصرار کرد...
هر طوری بود...
اجازه گرفت...
رفت به سمت میدان...
راوی میگه:
وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر
یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه...
تا وارد میدان شد...
شروع کرد به رجز خوندن...
چنان با شجاعت رجز میخونه...
همه لشکر دشمن متحیر موندن...
این آقازاده کیه...
آی نانجیبها...
اگه منو نمیشناسید بدانید...
أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى
من فرزند قهرمان جنگ جملم...
من فرزند حسن بن علیم...
🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان
🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان
جنگ نمایانی کرد...
خیلی ها رو به درک واصل کرد...
کسی حریف این آقازاده نميشه...
چه کار کردند...
دور تا دورش رو گرفتند...
اول سنگبارانش کردند...
یه ظالمی صدا زد...
بخدا بهش حمله میکنم...
داغش رو به دل مادرش میگزارم...
یا صاحب الزمان...
تا این نانجیب رسید...
ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيف
ِ
آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد...
فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ
قاسم با صورت به زمین افتاد...
همینجا بود صدای ناله اش بلند شد...
يا عَمّاه
عموجان حسین به دادم برس...
🔸افتادم از پشت فرس
🔸عمو به فریادم برس
ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند...
بگم یا نه...
نگاه کرد...
دید یه قاسمش زیر سم اسبها...
هی صدا میزنه عموجان حسین...
ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد...
نشست کنار یتیم برادر...
دید شمشیر به سرش زدند...
بدنش رو قطعه قطعه کردند...
سنگبارانش کردند...
داره نفسهای آخرش رو میکشه...
هی پاهاش رو زمین میکشه...
چه کار کنه حسین...
همه دیدند...
وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ،
قاسم رو به سینه چسباند...
وای عزیز برادرم قاسم...
یادگار حسنم قاسم...
🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم
🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم
🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد
🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم
🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو
🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم
(صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ)
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
🔸صبحم زستاره سحرم دست کشیدم
زبان حال آقامون ابی عبدالله
🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست
🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم
شاعر: سید رضا موید
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد...
نمیدونم جوان دارید یا نه...
الهی کسی داغ جوانش رو نبینه...
میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه...
بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده...
با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن...
جوون بشه...
درمقابلشون راه بره...
وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند...
اما سخت ترین لحظه هم..
برا همچین پدر و مادری زمانیه که..
داغ جوانشون رو ببینند..
قربان غریبیت برم حسین..
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد..
قرآن کریم میفرماید:
یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است..
میدونست یوسفش سالمه..
بلاخره هم به یوسفش رسید..
اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد...
جانها فدای ابی عبدالله..
جانها فدای جوان ابی عبدالله..
شهزاده علی اکبر..
اومد کنار ابی عبدالله صدا زد:
بابا اجازه میدان بده..
حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم..
میخوای بری برو بابا..
اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم..
🔸من نگویم مرو ای ماه برو
🔸لیک قدری ببرم راه برو
بذار برای بار آخر.
قد و بالات رو نگاه کنم علی جان..
🔸برو میدان ولی آهسته برو
🔸دیدن عمه ی دل خسته برو
تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان..
همه از خیمه بیرون اومدند..
دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن..
لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه
هی صدا میزدنند:
إرحَم غُربَتَنا
به غربت ما رحم کن علی
وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک
انقده برا جنگیدن عجله نکن..
آخه ما طاقت دوریت رو نداریم..
دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان..
بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد:
رهاش کنید...
فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله
رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست..
هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان..
اما چه رفتنی..
دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه..
تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت
انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش..
🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
جوانم علی...
🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
صدا زد:
خدایا تو شاهد باش..
فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ
خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم..
رفت به سمت میدان..
یا صاحب الزمان..
جنگ نمایانی کرد..
خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد..
برگشت صدا زد بابا..
يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي
بابا دارم از تشنگی میمیرم..
فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام
ابی عبدالله به گریه افتاد..
فرمود عزیز دلم..
علی جان طاقت بیار بابا..
خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی..
برگشت به سمت میدان...
طولی نکشید..
صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه..
بابا به دادم برس..
افتاد روی اسب..
بعضی مقاتل نوشتند..
مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه..
رفت وسط قلب لشگر دشمن..
چه کردند با علی اکبر..
حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله..
دور تا دور علی اکبر رو گرفتند..
تصور کن...
یکی با شمشیر میزنه...
یکی با نیزه میزنه...
یکی با سنگ میزنه...
فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً
بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند..
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش..
ولی دیگه پاها رمق نداره..
(فجلس علی التراب)
روی زمین نشست..
دید جوونش رو قطعه قطعه کردند..
🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی
🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم
خدایا حالا حسین چکار کنه..
سر جوانش رو به دامن گرفته..
هی صدا میزنه..
ولدی علی..
دید جواب نمیده..
دوباره صداش زد..
ولدی علی..
علی جواب نمیده..
دلش طاقت نیاورد..
سر رو به سینه چسباند
دلش طاقت نیاورد.
یدفعه دیدند..
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه
ِ
ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند..
هی صدا میزنه.
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان بابا..
اُف بر این دنیا بعد از تو علی..
🔸سپه كوفه و شام استاده
🔸به تماشاى شه و شهزاده
🔸شه روی نعش پسر افتاده
🔸همه گفتند حسین جان داده
حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره..
هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره..
یه نگاه به سمت خیمه ها..
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
-
🕊﷽🕊
🌹#فضیلت_صلوات
🦋 قالَ الصّادقُ(ع) :
💟إذا دعا أحَدُکُم فَلیَبدَأ بِالصَّلاةِ علی النَّبیِّ (ص) ؛ فإنَّ الصَّلاةَ علیالنَّبیِّ (ص) مَقبُولَهَ وَ لَم یَکُن اللهُ لِیَقبَلَ بَعضَ الدُّعاء وَ یَرُدَّ بَعضاً
❣امام صادق (ع) فرمودند :
💟هرگاه کسی از شما دست به دعا برداشت ، پس دعایش را با صلوات آغاز نماید؛ زیرا صلوات بر پیامبر (ص) دعای پذیرفته شده است و خدای متعال برتر از آن است که بخشی از دعا را قبول کرده و بخش دیگر از آن را ردّ نماید.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
@roze_daftari
🌺(#صلوات_حضرت_قاسم)
⬅️(1) مجلس و محفل بیاد قاسم ابن الحسن گرفته شده..
به آبروی حضرت قاسم اونایی که مشکل دارند، جوون دارند، گرفتارند انشاالله به برکت نام حضرت قاسم شهید 13ساله کربلا..ان شاالله حوائج قلبیشون بر آورده به خیر بشه..برای هدایت تمام جوونها هدیه به فرزند امام حسن مجتبی حضرت قاسم صلواتی عنایت بفرمایید.
💥🌟💥🌟💥🌟
⬅️(2)اونایی که آرزوی کربلا دارند ،،اونایی که ضریح 6گوشه و قبر 72 تن از شهدای کربلا رو ندیدند، ان شاالله به عنایت حضرت قاسم نصیب و روزیشون بشه ..محمدی صلوات هدیه کنید
🌟💥🌟💥🌟💥
⬅️(3)خدا رو قسم میدم به حق شهید 13ساله کربلا...به آبروی امام حسین ع ...و به وداع حضرت قاسم..و به قلبی که از اباعبدالله خون شد..ان شاالله گره از کار همه جوونها باز بشه..برلی هدایت ..عاقبت بخیری..حل مشکلات جوونها...محمدی صلوات
کانال روضه دفتری 👇👇
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅#روضه_حضرت_ام_البنین_ع
♻️#دفتری
🌹بر مادر با وفــای ســقا صلوات
🌹رخسارِ مه و ستاره ها راصلوات
🌹آن چار شهید و مادرپاک سرشت
🌹بر گلشــــن و باغبانِ والاصلوات
السَّلامُ عَلَیکِ یَا زَوجَةَ وَصِیِّ، رَسَولِ الله
السَّلامُ عَلَیکِ یَا عَزِیزَةَ الزَّهرَاءِ، عَلَیهَا السَّلام
السَلامُ اللهِ عَلَیکِ یَا سَیِّدَتی یَا أُمَّ البَنِین
▪️من مادر سالار غیرت در زمینم
▪️من غصهدار فاطمه، امّالبنینم
▪️من قلب مجروحُ پراحساس دارم
▪️شادم در این دنیا که یک عباس دارم
(میخوای بدونی عباس کیه؟)
▪️عباس من مشکلگشای عالمین است
(اگه گره به زندگیته همین الان نیت کن)
▪️عباس من مشکلگشای عالمین است
به من نگومریض داری..
به من نگو جوون گرفتار دارم...
دم خونه آقایی که خودش ناامید شد ، کسی رو ناامید نمیکنه....
▪️عباس من مشکلگشای عالمین است
(بگم)
▪️عبّاس من خاک کف پای حسین است
▪️من مادری کردم برایش از وجودم
▪️او را نمک پروردۀ زهرا نمودم
@roze_daftari
(اینو بخونمو التماس دعا...جوونا رو مد نظر بیار... مادرا برا جووناشون دعا کنند.... )
▪️وقتی که افتاد از فرس بر خاک صحرا
▪️در علقمه پیچید عطر و بوی زهرا
▪️او را ارادتمند زینب پروریدم
▪️شکر خدا در پیش زهرا روسفیدم
⬅️قربان ام البنین...
وقتی آقا ابالفضل العباس به دنیا اومد......
ام البنین با چه ذوقی قنداقه ابالفضلُ داد دست امیرالمومنین.....
علی جان ببین چشای عباسم چقدر قشنگه.......
علی جان ببین عباسم چقدر رشیده.....
اما بمیرم ...
امیرالمومنین وقتی قنداقه ابالفضل رو بغل گرفت...
آستینای دستای ابالفضل رو زد بالا.......
دست ها رو میبوسه به رو چشم می ذاره......
( مادره دیگه یه لحظه دلش لرزید.. ...)
◀️ علی جان مگه دستای عباسم عیبی داره؟....
نه ام البنین بهترین دستهایی که خلق شده.....
آقا پس چرا داری میبوسی به چشم میذاری و گریه می کنی....
⬅️ صدا زد ام البنین دو دست ابالفضل به یاری حسینم از بدن جدا میشه .....
قریان ادب ام البنین......
قنداقه ابالفضل رو بغل گرفت......
دپرزسر حسین میگردونه......
آخ حسین جان عباسم به قربانت حسین جان.....
(دشتی)
🔘الا مادر به قربون جمالت
🔘 رُخ چون بَدرُ ابروی هلالت
آخ، مادر شنیدم کام عطشان جان سپردی
🔘 گل ام البنین شیرُم حلالت
⬅️وقتی آقا ابالفضل بزرگتر شد خانم ام البنین صدا زد عباسم بیا مادر......
آقا ادب کرد، نشست مقابل مادر
(چیه مادر)
مادرجان ... عزیز دلم... ابالفضل اگه مادر چیزی ازت بخواد قبول میکن یا نه.....
(چیه مادر)
مادر... عباسم... نکنه حسینو برادر صدا بزنی...
( چرا مادر مگه حسین برادر من نیست)
همیشه بگو آقای من... مولای من... یابن رسول اللّه.....
( چرا مادر)
مادر من کنیز فاطمه ام تو هم غلام حسین باش....
لذا ابالفضل همیشه صدا میزد سیدی، آقای من، مولای من،این آرزو تو دل حسین موند چرا ابالفضل برادر صداش نمیزنه....
⬅️ ای گریه کنای ابالفضل...آی حاجت دارا ...جوون دارا..... هیچ وقت امام حسینُ برادر صدا نزد...
آی کربلائیا فقط یه جا برادر صدا زد...
(کجا بود)
اونم اون لحظه ای بود که کنار نهر علقمه، لحظه ای که امیدشو ناامید کردن....
اون موقعی که تیر به مشک زدند...
تیر به چشم زدند ...
دو دست از بدن جدا شد...
مثل فرق باباش علی فرقشو شکافتن...
بمیرم همچین که از رو اسب با صورت به زمین افتاد، صدا زد:
اخا ادرک اخا......
برادر... برادرت رو دریاب
امام حسین اومد کنار بدن ابالفضل...
فرمود..
الان انکسر ظهری و قَلَت حیلتی...
عباسم کمرم شکست
💔کمتر بزن بازوی خود را بر زمین (ابالفضل)3
💔شرمنده ام کردی گل ام البنین (ابالفضل)3
⚫️اي مادر چار آفتاب ادرکني
🔴زهراي سراي بوتراب ادرکني
⚫️ما دست به دامان توأيم اي بانو
🔴يا فاطمه ي بني کلاب ادرکني
هر چقدر ارادت داری به ارباب بی کفنت به اشک و سوز جگر ام البنین صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو یا حسین......
کانال روضه دفتری 👇
@roze_daftari
#شب_نهم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸ای وعده ی خدا ز چه تاخیر کرده ای
یابن الحسن...
آقا جان...
🔸دیگر برای آمدنت دیر کرده ای
آقا چرا نمیای پسر فاطمه ...
🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن
ای خورشید پشت ابرها...
امام زمان ...
🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن
🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای
شاید حرف دل خیلی از این پیر غلامان ابی عبدالله این باشه...
امام زمان... یوسف فاطمه...
محرم های ما یکی یکی اومدند و رفتند...
عمر ما داره تمام میشه
اما شما نیامدید آقاجانم ...
🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای
🔸هر خیمه ای که روضه ی عباس خوانده شد
آقا بیا ببین امشب مجلس ما روضه آقا ابالفضل العباس خونده میشه...
مگه خودتون نفرمودین هرکجا روضه ی عمو جانم اباالفضل باشه من اونجا حضور دارم...
میام میشینم توی مجلس آقا اباالفضل العباس....
یه گوشه ای زار زار برا عمو جانم اشک میریزم...
امشب اینجا هم عزا خانه ی عباس علمدار آقا...
هر کجای عالم هستی...
پسر فاطمه ...
یک عنایتی هم به مجلس ما...
🔸هرخیمه ای که روضه عباس خوانده شد
🔸گریه برای دست علم گیر کرده ای
هرکجا نشستی از همین اول مجلس...
آقات رو صدا بزن ...
امشب باید با امام زمان هم ناله بشیم...
برا آقامون اباالفضل العباس اشک بریزیم...
صداش بزن یابن الحسن...
شب نهم محرم
-
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
یا ابوالفضل العباس
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
🔸سقای حرم سید و سالار نیامد
یاابوالفضل العباس
باب الحوائج... اقا جان....
امشب اومدیم در خونه شما اقای من...
آقا امشب کلیمی ها...
امشب مسیحی ها میان در خونتون...
دست خالی ردشون نمیکنی آقا...
من که یه عمره گدای در خونه شمام....
میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا....
خدا ميدونه ...
اینها همشون عاشق شما هستند...
امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا...
به یه امیدی اومدند آقا...
خیلی ها مریض دارند...
گرفتارند...حاجت دارند...
🔸سقای حرم میر و علمدار نیامد
روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد...
ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر...
صدازد آقا جانم...
قَدْ ضَاقَ صَدْرِي
دیگه سینه ام تنگ شده...
دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم...
اجازه میدان بده ...
ابی عبدالله فرمودند.. برادرم...
يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي
تو علمدار منی ...
تو پرچمدار منی ..
عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری...
تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم...
این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند...
هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند...
فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم...
صدا زد سمعا و طاعتا مولای...
عباس علمدار مشک و گرفت...
حرکت کرد...
اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده...
هی بچها میگن االعطش العطش...
خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس...
رفت به سمت شریعه ی فرات...
دیدن مشک رو پر از آب کرد ...
دست برد زیر آب...
میخواد آب بنوشه اما...
ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته
یادش اومد از لب تشنه ی حسین...
یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله...
آی عباس تو میخای آب بنوشی...
درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند...
صداشون به ناله بلنده...
هی میگن العطش...
برگشت به سمت خیمه ها...
یه نانجیبی خدا لعنتش کنه...
دست راست حضرت رو قطع کرد...
صدا زد...
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم...
یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد...
(یارب مکن امید کسی را تو ناامید)
همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه...
🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن
🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن
🔸من وعده آب تو به اصغر دادم
🔸یک جرعه برای او نگهداری کن
چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند...
هرکسی تیری از کمان رها میکنه...
یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد...
آب روی زمین ریخت...
یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد...
آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا...
فَوَقَف متحیرا
متحیر ایستاد...
دیگه دست دربدن نداره...
آب هم نداره...
با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها...
در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک....
ای وای... ای وای...
هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد...
سر رو خم کرد...
نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد...
صدای ناله اش بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین به فریادم برس
یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا...
هر کسی از بلندی بر زمین میخوره...
اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه...
عباس که دست در بدن نداشت...
بمیرم باصورت به زمین افتاد...
تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید...
خودش رو سریع رساند کنار برادر...
خدایا چکار کردن با برادرم...
اومد کنار بدن عباسش نشست...
صدا زد...
🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم
🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است
آی برادر خوبم...
بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند
نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم...
بگید عموجانمون عباس برگرده...
🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید
برادر ببین دیگه قدم خمیده...
🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است
نگاه کرد به بدن عباسش...
دید دستهای برادر رو قطع کردن...
تیر به چشم عباسش زدند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
بدن رو قطعه قطعه کردند...
طاقت نیاورد...
دستهاش رو گذاشت روی کمر...
صدا زد...
اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی
الان کمرم رو شکستند...
بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده...
🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود
🔸دشمنم در کربلا ناکام بود
🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود
🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند
🔸دستها آماده سیلی شدند
شب نهم
روضه دفتری
@roze_daftari
🥀#روضه_حضرت_عباس_ع
🥀#دفتری
🌾آخ دلم تنگ و غم بسیار دارم
🌾من امروز با ابالفضل کار دارم
🌾من امروز از ابالفضل توشه گیرم
🌾وای زیارت کردن شش گوشه گیرم2
⬅️امروز بریم در خانه ابالفضل، همون ابالفضلی که باب الحوائجه...
دست توسل بزنیم به بی دست کربلا....
اگه حاجت مندی بسم الله... اگه گرفتاری بسم الله... اگه مریض داری بسم الله ...اگه جوون داری بسم الله.....
⏪نمیدونم با چه نیتی اومدی تو مجلس
بخدا عباس مشکل گشاست...
مشکل گشایی میکنه...
عباس درد بی درمونو دوا میکنه...
(دشتی)
✨الا ای یارو دلدارم ابالفضل
✨شدم خسته ز افکارم ابالفضل
✨گرفتارم مدد باب الحوائج
✨گره افتاده در کارم ابالفضل
⬅️متوکل عباسی دستور داده بود، هر کی میخواد بره کربلا، باید دست راستسو از بدن جدا کنند تا بره کربلا..
مردم صف میکشیدن ، دست راستشونو میدادن تا برن کربلارو ببینن
آی حسینیا...
آی کربلائیا...
خبر دادن متوکل یه پیرزنیه تو صف ایستاده اما دست راستی نداره، آقا میخواد دست چپشو بده بره کربلا....
میگه پارسال اومدم، دست راستمو دادم ، رفتم کربلا...
امروز میخوام دست چپمم بدم برم یه بار دیگه کربلا رو ببینم ،،،، حرم امام حسینو ببینم،،،،
(الهی حسرتش به دلت نمونه)
صدا زد دست چپم رو بگیرین بزارین برم یه بار دیگه
حرم عباسُ ببینم
یا ابالفضل3
متوکل دستور داد برین دست چپشم جدا کنید بدنشو بندازید تو شریعه فرات...
دستشو از بدن جدا کردند...بدنشو انداختن تو شریعه فرات...
(سوز/اوج)
هی این بدن پایین میرفت بالا می اومد.. هی میگفت
یا ابالفضل3
آقا جون من اومدم دستمو بدم بیام حرم،،،
اما آقا ببین با من چه کردند،،
آقا جان تو که دستگیر بیچاره هایی...
تو که امید ناامیدایی...
آقا دستمو بگیر..
آقا به دادم برس...
میگه تا نامش رو بردم، دیدم یه آقایی صدا میزنه...
مادر .......ای مادر......
من عباسم مادر.....
اومدم دستتو بگیرم مادر.....
چرا؟...
صدا زد آخه من خودم دست خالی از شریعه برگشتم...
امیدم ناامید شد...
هر کی در خونم بیاد نمیزارم دست خالی برگرده...
امان امان3
آی حاجت دارا ...جوون دارا....آی ناله دارا
میدونی آقا کی امیدش ناامید شد...
ای مشک تو لااقل وفا داری کن
من دست ندارم تو مرا یاری کن
(چرا)
آخه من وعده آب تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن
✅خدا به حق اون آقایی که کربلا امیدشو ناامید کردند امید کسی ناامید نکن...
⬅️امروز ابالفضل رو قسم بده به جان مادرش ام البنین ...
کدوم مادر رو میگم...
همون مادری که میگن می اومد تو قبرستان بقیع 4صورت قبر با انگشتاش میکشید مینشست کنار قبرا ناله میکرد گریه میکرد
(میگن طوری ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن برا ام البنین گریه میکردند...چی میگفت ام البنین.....)
(مادر دیدی حوون تز دست داده باشه
چطور گریه میکنه)
هی مشت به سینه میکوبه میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر.....
ای مادر ...ای مادر .....ای مادر
⏪میگفت مادر ابالفضلم مادر ...
مادر نبودم کربلا مادر...
اما برام خبر آوردن با تیر به چشم نازنینت زدن مادر...
مادر نبودم کربلا اما برام خبر آوردن با عمود آهن به فرق نازنینت زدن مادر...
(ناله میکرد گریه میکرد)
یه وقت دیدن صدای ناله ام البنین عوض شد
(فرود)
گفت مادر ابالفضلم مادر......
مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر ....
(اوج)
مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره.....
(دشتی حالت سینه زنی)
🔅مسلمانان حسین مادر ندارد
🔅غریب است و کسی بر سر ندارد
🔅ز جور ساربان بی مروت
🔅دگر انگشت و انگشتر ندارد
........حسین جانم حسین، جانم حسین جانم
.........جانم حسین جانم، جانم حسین جان
سینه زنی....روضه دفتری 👇
@roze_daftari
#شب_یازدهم_محرم
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#شام_غریبان
متن روضه 1
🔸عالم همه محزون و پریشان حسین است
🔸شام است ولی شام غریبان حسین است
شام غریبان حسینه...
شب یتیمی بچه های حسینه...
شب بی برادری زینبه...
امشب مصیبت خیلی سنگینه...
امشب زمین و آسمان برا حسین گریه میکنند...
دیگه روضه خون نمیخواهی...
زیر لب آروم آروم بگو...
وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
🔸از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب
🔸در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است
امشب مادرش فاطمه میاد کربلا...
🔸زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا
🔸زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است
هی به بدن بی سر حسینش نگاه میکنه...
ناله میزنه...
اشک میریزه...
میگه وای غریب مادر حسین...
وای مظلوم مادر حسین...
🔸اگر کشتند چرا آبت ندادند
🔸چرا زآن دُرّ نایابت ندادند
حسین جان...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاکت نکردند
خواهرها.. امشب با مادرش زهرا هم ناله شید...
با زینب کبری هم ناله شید...
خدا میدونه امشب زینب کبری چه حالی داره...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
الله اکبر...
در نصف روز...
جلو چشماش...
همه عزيزانش رو سر بریدند...
🔸چه خون شد دل زینب
خدا به داد دل زینب برسه...
چه حالی داره وقتی میبینه...
یه طرف بدن بی سر حسینش...
توی گودی قتلگاه...
یه طرف دستهای قلم شده عباسش..
کنار شط فرات...
یک طرف بدن قطعه قطعه علی اکبر...
یه طرف بدن فرزندانش غرقه در خون روی زمین کربلا...
یه طرف دیگه هم خیمه های سوخته و...بچه های یتیم سیلی خورده...
خدایا چکار کنه زینب...
با اينهمه مصیبت...
🔸چه خون شد دل زینب
این زن و بچه های یتیم رو جمع کرده... داخل یه خیمه ی نیم سوخته...
هم پرستار امام سجاده...
هم زن و بچه های یتیم رو آروم میکنه...
مجسم کن...
هر کدوم از این بچه ها یه زبانحالی دارند...
اما... همه درد دل هاشون رو به زینب میگن...
یکی میگه عمه جان زینب بابام حسین کجاست...
وقتی میرفت خیلی تشنه بود...
آیا بهش آب دادند یا نه...
یکی میگه خانوم جان زینب...
عمو جانم عباس کجاست..
یکی میگه زینب، ببین گهواره علی اصغر خالیه...
امان... امان...
یکی جای تازیانه ها رو نشون میده...
یکی صورت سیلی خورده اش رو نشون میده...
یکی ميگه عمه جان زینب نبودی ببینی من آتیش گرفته بودم...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
چی کشید زینب...
از یک طرف مصیبت برادر...
از طرفی هم مصیبت اسارت...
امام سجاد فرمودند...
شام غریبان, اونقدر مصیبت برا عمه ام زینب سنگین بود...
دیدم عمه جانم نماز شبش رو نشسته خواند...
(رايتها تلک الليله تصلي من جلوس)
منبع: فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي. ص 641.
زبان حال خانوم زینب کبری است...
🔸سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
🔸غریبی و اسیری و غم یار
آخ... برادر خوبم حسین...
🔸غریبی و اسیری چاره داره
🔸ولی آخر کشد ما را غم یار
الا لعنت الله علی القوم الضالمین
@roze_daftari
فایل صوتی👇
❣﷽❣
⚫️ #روضه_امام_سجاد_ع
🔴 #دفتری_سجاد_ع
🌾به نام نامی مولای عابدین صلوات
🌾برای سرور و سالار ساجدین صلوات
🌾برای سید سجاد آن امام همام
🌾که هست رهبر و سردار صابرین صلوات
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔹بر روی زمین و آسمانها و کُرات
🔸در بین مناجات برای حاجات
🔹زیبا تر از این دعا ندیده است کسی
🔸برخاتم الانبیا محمد صلوات
#السلام_علیک_یاابالحسن_یاعلی_ابن_الحسین_یازین_العابدین_یابن_رسول_الله_یاحجة_الله_علی_خلقه....
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
گفتم منم در میزنم
گفتی به تو سر میزنم
من هم مکرر می زنم
تا بنگرم احسان تو
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
(یااباعبدالله)
بی زادم و بی عائله
آید به یادم قافله
من میدوم با هروله
چشمم به قرص نان تو
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
آقا به جان مادرت
آن مادر غم پرورت
ما را مرانی از درت
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
⬅️امروز برای غربت امام سجاد ناله بزن...
انشالله دسته جمع مدینه عرض ادب کنیم....
آقای که سالهای مدام گریه میکرد....
امام سجاد شهید زنده کربلا است...
امام منظره های زیادی رو دیده...
مردم میدونی برا که داری گریه می کنی....
اون آقایی که شیرخوار لب تشنه دیده....
لبهای خشک شش ماه رو دیده....
گلوی پاره پاره علی اصغر رو دیده..
برا آقای گریه می کنی که قبرش تو بقیه ولی دلش کربلاست....
آقای قبر زائر نداره...
بارگاه نداره ....@roze_daftari
غریبه 3 . ....
⬅️یه لحظه دلتو ببرم مدینه و التماس دعا ...
⬅️زبان امام سجاده....
شنیدید وقتی اهل بیت وارد شهر شام شدند .....
یه مُشت زنای رقاصه اومدن.. اینقدر جلو چشم زنای داغدیده رقصیدن......
انقدر پای نیزه ها و سرهای شهدا رقصیدن......
▪️ آن یکی بر مطربان شاباش داد
▪️ دیگری بر نیزه دار پاداش داد
(چه غوغایی بود)
▪️ این یکی بر سنگ زن انعام داد
( یا صاحب الزمان)
▪️ دیگری بر مرتضی دشنام داد
⬅️ این قدر امام سجاد گریه کرد. که خدا میدونه چه حالی داشت آقا.....
اما این یه بیت دل آدمو میلرزونه سادات منو ببخشند...
▪️ کافران را جا به کرسی داده بود
▪️ عمه ام بر روی پا ایستاده بود
همچین که وارد محله یهودیا شدیم یکی پیشاپیش قافله فریاد میزد...
آی یهودیا ....
اینا همونایی هستن که باباشون باباها های شما را کشته، روز روز تلافیه ...
دیگه کسی نبود سنگی به ما نزنه...
خاکستر به سرما ریختن....
( یا اباعبدالله)
امام سجاد میفرماین...
آتش به سرما اهل بیت ریختن...
من دستام به زنجیر بسته بود...
یکی از آتش ها عمامه ام افتاد...
عمامه ام سوخت ...سرم سوخت...
🔘امان امان... از دل امام سجاد...
⬅️ امروز برای امام سجاد بلند بلند گریه کن...
آقایی که30یا35 سال بعد از واقعه کربلا آب می دید گریه میکرد...
آتش می دید گریه میکرد....
بچه شیرخواره بغل مادر می دید گریه میکرد...
گوسفند میدید داذن سر میبُرن گریه میکرد....
قصابای مدینه حواسشون بود جلو چشم امام سجاد سر از بدن حیوان جدا نمی کردند
از یه گوشه کنار دید سر از بدن حیوات جدا میکنند دوید اومد نشست شروع کرد گریه کردن....
(سوز/اوج)
صدا زد بگین ببینم به این گوسفند آب دادید یا نه
(گقتن آقا جان ما مسلونیم محاله لب تشنه سر از بدن حیوان جدا کنیم)
شروع کرد گریه کردم
صدا زد .......
یه عده به ظاهر مسلمون اومدن کربلا ...
لب تشنه سر از بدن بابتی غریبم حسین جدا کردند......
✨من داغ خواهر دیده ام
✨داغ برادر دیده ام
✨دیدم که سیلی خورده بود
✨کُنج خرابه مُرده بود
💥ای وای دلم، ای وای دلم
💥بر نوک نِی باشد گُلم
✨من داغ اکبر دی؛ده ام
✨ من داغ اصغر دیده ام
✨با ناله های یا ربَم
✨من همنوا با زینبم
✨آنقدر مرا کتک زدند
✨بر زخم من نمک زدند
✨بر زخم دل نمک زدند
✨ رقیه را کتک زدند
💥ای وای دلم، ای وای دلم
💥بر نوک نی باشد گُلم
⏪ناله داری دلتو ببرم کربلا
⏪ روضه ام همین باشه و ببینمت کربلا
لحظه ای رو یاد کنم که بنی اسد اومدن بدنها رو به خاک بسپارن...
اما این بدنها رو نمیشناسن....
چون بدن رو لز سر میشناسن یا از لباس....
امان امان .....
یه وقت امام سجاد صدا زد بنی اسد صبر کتید
مت این بدنهارو خوب میشناسم...
این بدن بُریره...
این بدن زُهیره...
این بدن عموم ابالفضله...
این بدن بابای غریبم حسینه...
یه وقت صدا زد...
💔بنی اسد بیایید
🖤کفن با خود بیارید
💔مگر خبر ندارید
🖤حسین کفن ندارد
💔لاله و گُل بیارید
🖤سر قبرش گذارید
💔مگر خبر ندارید
🖤حسین مادر ندارد
💔حسین مادر ندارد.....
((به سوز دل و اشک و آه و ناله امام سجاد سه مرتبه ناله بزن بگو یا حسین...))
🔻#التماس_دعا🔺
⬅️هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)➡️
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🖕🖕🖕متن روضه بالا
زینب وهنده زن یزید
مداح.."آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
مسلمون نبود ، دخترش رو اورد پیش طبیب های بزرگ،، سلمان میگه یه روزی نگاه کردم دیدم یه پیرمردی با دختر کوچولوش بین نیزه زارها نشسته،
چی میخوای پیرمرد
گفت دخترم نابینا هست
هرجا بردمش من از تجارم،، خیلی ثروت دارم
گفت اگر این دختر خوب بشه مسلمون میشی یا نه
گفت اره
بلند شدن اومدن در خونه امیرالمومنین
سلمان میگه دغل الباب کردیم مولا درو باز کرد
وارد خونه شدیم
گفتم اقا پدرش میگه اگر این دختر بینایش رو بدست بیاره من مسلمون میشم
روضه من امشب همینه
امیرالمومنین یه نگاهی کرد گفت بگید حسینم بیاد
جان عالم به فدات که همه عالم دست خودته اقا
علامه امینی( رحمه الله علیه) وقتی از دنیا رفت گفت خواب دید پسرش
که بابا چخبر
گفت بابا همینقدر بهت بگم که همه کاره حسینه
تا ابی عبدالله اومد گفت یه ظرف اب بیارید
یه ظرف ابم هم اوردن ، اقا سن و سالی ندارن،، جون عالم فداش
شاید ابی عبدالله چهار پنج ساله بود
تا اب اوردن ، ظرف اب رو جلوش گذاشتن
حضرت گفت دستتو بزن داخل این ظرف اب و بیرون بیار
اقا امام حسین اینکار رو انجام داد ،، اقا گفت حالا بدید این دختر اب و بنوشه
تا ظرف اب رو نوشید ، یکم چشماشو بهم کشید ، یه نگاهی کرد ،، میشنید که دارن چی میگن
یه نگاهی کرد گفت اقا ، حسین شمایید
پدرش تا نگاه کرد گفت اشهد و ان لا الله الا الله
شهادتین رو گفت مسلمون شد
وقتی اومدن از خونه اقا امیرالمومنین برن بیرون ،، دختره یه نگاهی کرد گفت بابا میزاری من کنیزی این خونواده رو انجام بدم
خلاصه کنم رفیقا ، قبول کردن این دختر کنیز خونواده حضرت زهرا شد ،، یعنی زیر نظر حضرت زهرا و حضرت زینب بزرگ شد ، بعد یه مدتی هم پدرش اومد دنبالش و رفتن شهر خودشو و روزگار گذشت
همین دختری که بنام هنده بود با یزید حرام زاده ازدواج کرد،، خوب روزگار چرخید و چرخید و چرخید تا یه روزی قافله رو اوردن خرابه شام
کسی که ریشه اش درست باشه هیچ موقع خودشو گم نمیکنه
خیلی راحت بهت بگم
@roze_daftari
یه شب اصرار کرد میخوام برم دیدن اسرا ،،،ببینم اینایی که میگین خارجین کین
از کجا اومدن ،، جان مولا خوب دل بده
تا خبر دادن به بی بی زینب ، عمه جان هنده داره میاد( اونی که یه روز کنیزت بوده)
با خدم و حشم اومدن و تا وارد خرابه شد ،، خرابه ای که نه حصیریه ، همه رو خاکا نشستن ،، جان عالم به فداشون
نه سقفی داره
امام سجاد میگه ، نه شمعی داره هیچی نداره
یه نگاهی کرد گفت بزرگ این اسرا کیه
همه عمه سادات رو نشون دادن
بی بی بلند شد .گفت خانوم از کجا اومدی،، مال کجا هستی،، یه نگاهی کرد گفت ما مال مدینه ایم ،، کردم مدینه
مدینه الرسول الله
مال کدوم محله از مدینه اید
فرمود مال بنی هاشممیم
گفت بی بی جان من یه چنتا اشنا دارم اونجا
بگوببینم ایا میشناسیشون
به من بگو ایا اقام علی رو میشناسی یا نه
فرمود بله میشناسم
ایا خانوم حضرت زهرا رو میشناسی؟؟
بله میشناسم
ایا امام حسن رو میشناسی ؟؟ بله میشناسم
الله اکبر
ادامه 👇
تا یه نگاه کرد گفت ایا حسین رو میشناسی ؟
دیگه بی بی طاقت نیاورد
یه خورده گریه کرد
چرا گریه میکنی بی بی
اما یه جا صدا زد بی بی جان به من بگو ایا زینب رو میشناسی یا نه
یه وقت بی بی روپوش رو عقب زد
هنده من خود زینبم
هنده حسینمو کشتن
سر از بدنش جدا کردن هنده
اون حسینی که ازش شفا گرفتی رگ های گلوشو بریدن
یا زهرا
یه جمله دیگه گفتم و یا علی
خودم دیدم ز بالای بلندی
که محبوب خدا را سر بریدن
هرچی بهش گفتم اونجایی که خنجر گذاشتی بوسه گاه زینبه
میکشیدی خنجرو
یه جایی از رو سینه بلند شد ، جان مولا شما حقشو ادا کنید
لگدی به پهلوی اقا زد، بدن و برگردوند
یا صاحب الزمان
پریشونه زینب ،، بی سامونه زینب
داداش
شلوغه تو گودال
نرو جان زینب
حضرت زینب داره میگه
داداش
منو میدید خنجر رو حنجر میکشید
وحشیونه شمر پلید سر از تن تو میبرید
یه یا حسین میخوام بگی با این گریت
حسین ...........
#روضه_هنده
#حضرت_زینب س
@roze_daftari
🕊﷽🕊
💔#روضه_حضرت_زینب_س
💔#هنده
❣#دفتری_زینب_س 3
✨اول به مدینه مصطفی را صلوات
✨دوّم به شه نجف سلامی بکنیم
✨رُخسار علی شیر خدا را صلوات
✨زهرا که ندانیم کجا تربت اوست
✨یاد آور بهترین نسا را صلوات
✨از ما همه بر امام مسموم سلام
✨مظلوم امام مجتبی را صلوات
✨مظلوم دگر امام در خون خفته
✨افتاده به خاک کربلا را صلوات
(دعای فرج)
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#السلام_علیک_یا_عقیلة_بنی_هاشم_یا_زینب_یا_زینب_س
این دل همـاره دارد
حال و هوای زینب
امروز دلم گرفته
از غصه های زینب
از بین آتــــــش و دود
آید صدای زینب
🍂منــــــم گـدای زینب
🍂جانم فدای زینب3
از کربلا به کوفه
از شهر کوفه تا شام
بگذشت تـــــــازیانه
پا جای پای زینب
🍂جــانم فدای زینب
من خاک پای زینب
منم گـــــــدای زینب
🍂جانم فدای زینب
پیــــــــراهن حسینش
از او جدا مسازید
این تحفه یــــادگاری
مانده برای زینب
🍂 جانم فــدای زینب..
⬅️قربون غصههای دلت برم بیبی جان.
وقتی خانم زینب کبری به دنیا اومد،جبرئیل نازل شد،، یا رسول اسمش رو زینب بزار..
یه وقت پیغمیر دید جبرئیل داره گریه میکنه.
صدا زد جیرئیل چرا داری گریه میکنی..
صدا زد یا رسول الله برا مصیبت های دل زینب گریه میکنم..
آخه از آغاز زندگیش تا پایان عمرش مصیبت های زیادی رو میبینه..
هر روضه ای رو بخونی نام بیبی زینب میاد..
⬅️بعد رحلت پیغمبر،، کنار بستر مادر زینبه.. داغ مادر میبینه..کنار بستر بابا زینبه..داغ بابا میبینه.. کنار بستر داداش حسن، زینبه..
پاره های جگر برادر حسنُ میبینه..
توو گودی قتلگاه زینبه..
علقمه زینبه..
اسیری زینبه..
خرابه شام زینبه..
🖤(آخ میون همه دلها
امان از دل زینب2)2
⬅️ من بمیرم برای خانمی که4 سال بیشتر نداشت داغ مادر دید.
اسما میگه، دیدم خانم فاطمه زهرا زینبُ صدا زد..
فرمود زینبم مادر..
مادر برات وصیتی دارم .
کجای عالم دیدی یه مادر 18ساله،، به دختر 4 ساله وصیت کنه
زینب جان.
روزی میاد روز عاشورا..
مادر من نیستم کربلا، برا حسینم مادری کنم..
روز عاشورا وقتی اومد کهنه پیراهن طلب کرد..
زینیم،،عوض من زیر گلوی حسینمو ببوس..
(دشتی)
🖤(آخ میون همه دلها
امون از دل زینب3)
⬅️روضه برات بخونمو التماس دعا
هنده اومد پیش یزید گفت من نذر دارم نون و خرما صدقه بدم، باید ببرم به اسرا بدم.
یزید میدونست اسرا کیا هستند،، گفت اگه میخوای بری باشه اما خودتو زینت کن..
تاج بزار..
رو تخت سربازا ببرنت.
خودش رو زینت کرد سربازا رو تخت بردنش.
همچنین که رسید بچههای حسین دارند میبینند دیدن یه زنی وارد شد شروع کرد به نان و خرما دادن..
این بچه ها هم تشنه.گرسنه.
⚫️ یه وقت سکینه دوید بچهها عمه ام زینب میگه صدقه بر ما حرامه..
نان و خرماها رو از دهن بچه ها کشید بیرون
زن یزید گفت..
تا اونجا که من میدونم صدقه فقط بر اولاد پیغمبر حرامه..
کی این حرفُ میزنه..
یه نگاه کرد دید یه خانم قد خمیده کنج خرابه است..
اومد کنار بیبی زینب نشست..
🔘گفت خانم جان مگه شما کی هستید..
این دختر خانم میگه صدقه بر ما حرامه...
بیبی یه نگا به هنده کرد، خانم اول بگو ببینم نذرت چیه؟؟
@roze_daftari
⏪گفت من مریض بودم،، کسی به مادرم گفت اگه میخوای دخترت شفا بگیره،، برو تو کوچه های بنی هاشم،،خونه علی و فاطمه،، یه دختر داره زینبه،، یه پسر داره حسینه،، یه پسر داره حسنه،،
بگو حسین براش دعا کنه..
خانم جان حسین برام دعا کرد.. خدا شفام داد،،
مادرم منو گذاشت اونجا، کنیز خونه زینب شدم.
اما یه مدتیه من از خانمم دور شدم..
ازدواج کردم از خانم دورم، هر اسیری که میاد اینجا نون و صدقه میدم که خدا خانومم رو یه بار دیگه به من نشون بده..
⏪تا اینو گفت اشک چشم بی بی زینب آمد..
(سوز/اوج)هنده نذرت قبول باشه من زینبم..
یه وقت صدا زد خانم نه..شما زینب من نیستی.
بیبی گفت این همه نشونی دادم چرا میگی من زینب نیستم.
امروز برا زینب بلند بلند گریه کن.
برا دردای دل زینب گریه کن..
برا غربتش گریه کن..
برا مظلومیت بیبی ناله بزن
(بگمو التماس دعا)
صدا زد خانم،، زینبی که من میشناختم یه نشونی داشت،،
بگم؟
(دشتی)
🖤اگر تو زینبی کوپس حسینت
(کوحسینت)
🖤اگر تو زینبی کوپس حسینت
🖤 اگر تو زینبی کو نور عینت
بیبی قرمود هتده سرتو بیار بالا
⬛️ سری به نیزه بلند است در برابر زینب
⬛️خدا کند که نباشد سر برادر زینب
(صدا زد چی تو زینبی؟)
میگه هنده تاجُ برداشت زد زمین.
این خانمم زینبه..
یه وقت بیبی فرمود آخ هنده جات خالی بود کربلا.
🔘او میدوید و من میدویدم
🔘او سوی مقتل من سوی قاتل
🔘او مینشست و من مینشستم
🔘او روی سینه من در مقابل
🔘او میکشید و من میکشیدم
🔘او از کمر تیغ من آه از دل
🔘او میبرید و من میبریدم
🔘او ازحسین سر من از حسین دل
▪️دستتو بیار بالا بزا حضرت زهرا س این دستای خالی رو ببینه 3مرتبه بگو یا حسیــــن
#روضه_دفتری👇
@roze_daftari
🕊﷽🕊
⚫️#روضه_اسارت
🔘#روضه_حضرت_زینب_س
▪️#دفتری_زینب_س 2
@roze_daftari
🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#السلام_علیک_یاام_المصائب_یازینب_یازینب_یا_زینب
⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری...
ایامی که بیبی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه...
وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت..
💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم
💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم
💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست
کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند...
با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند...
💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود
💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود
⬅️بیبی رو وارد شهر کوفه کردند....
خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه...
(چه خاطراتی)
مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری...
خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد..
(خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه)
💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود
💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود
💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود
⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن...
هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت...
هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید...
اینجا خونه باباش علی بوده...
این شهر بوی باباش علی میده...
این شهر بوی برادرشو میده....
این شهر بوی حسین میده...
همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است...
⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده....
اسیرو بی کس و تنها...
دستای بیبی رو بستن....
از بالا بام خاکستر میریزن...
سنگ میزنن...
💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست
♻️بگمو التماس دعا
♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا
⬅️یه وقت بیبی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر...
دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن...
زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت..
آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه......
امان امان امان
💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست
💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم
💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم
💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم
⬅️اینجا یه زبان حالی داره....
یه نگاه کرد به سر بریده عباس...
صدا زد عباسم داداش....
دادلش پاشو حال زینبو ببین...
ای غیرت الله ..
پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری....
زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید...
حالا ما بین نامحرماست...
⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره...
امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید...
نور چراغو کم کنید...
کسی قد و قامت زینبم رو نبینه....
داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم...
ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس....
🖤کوفه چه غوغایی شده
🖤زینب تماشایی شده
هرچقدر ناله داری به ناله های دل بیبی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن......
هنگام نشر لطفا حذف نشه⬇️
🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
🕊﷽🕊
🌹#روضه_امام_زمان_عج
🍁#روضه_حضرت_زینب_س
🥀#دفتری_زینب_س 1
🌾مانده ام با غم هجر نگارم چه کنم
🌾 عمر بگذشت و ندیدم رُخ یارم چه کنم
🌾 چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا
🌾 چشم دیدار رخ دوست ندارم چه کنم
♻️یا صاحب الزمان
♻️الغوث الامان
✅ یا صاحب الزمان آقاجان، قربون اون شال عزا برم که تو مصیبت جد غریبت حسین ع به گردن انداختی
قربون دل داغدارت برم آقا جان
⬅️امام زمان به عمه جانش زینب خیلی علاقه داره...
اگه دلت شکست ...فرجش رو از خدا بخواه، خود آقا فرمود خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید تا فرجمو نزدیک کنه...
امروز بگو آقا جان تو رو بجان عمه جانتون زینب یه نظری به مجلس ما کن ..
#السلام_علیک_یابنت_امیرالمومنین_السلام_علیک_یاام_المصائب_السلام_علیک_یا_عقیلة_بنی_هاشم_یازینب3
💔هر در ز در های جنت یک درش بابُ الحسین
💔فاش میگویم کلید قفل آن در زینب است
💔اگر مدال فاطمه از میخ در بر سینه بود
💔خون پیشانی مدال افتخار زینب است
@roze_daftari
⬅️قربون غصههای دلت برم بی جان....
وقتی خانم زینب کبری به دنیا اومد.... جبرئیل به رسول خدا فرمود اسمش را رو زینب بگذار.....یه وقت پیغمبر دید جبرئیل داره گریه میکنه...
چرا گریه می کنی..
فرمود یا رسول الله برا مصیبتهای دل زینب گریه می کنم ..
از آغاز زندگی تا پایان عمرش مصیبت های زیادی رو میبینه ..
از بچه گی غم دید...
بعد از رحلت پیغمبر کنار بستر مادر زینبه
ناله میکرد...
گریه میکرد...
🍁آخ الهی بشکنه دست مغیره
🍁میان کوچه ها بی مادرم کرد
کنار بستر بابا زینبه...
کنار بستر برادرش حسن زینبه ...
⬆️(اوج )
اونی که پاره های جگر برادر دیده زینبه...
اما داغ حسین کمر زینبو خم کرد...
تو گودی قتلگاه زینبه...
علقمه زینبه...
اسیری زینبه....
خرابه شام زینبه...
آخ
▪️میون همه دلها
▪️امون از دل زینب
⬅️ بمیرم برای خانمی که چهار سال بیشتر نداشت مادر از دست داد...
⬅️یه روز خانم فاطمه زهرا زینبُ صدا کرد...
زینبم مادر وصیتی دارم مادر....
کجای عالم دیدید مادری به دختر4 ساله وصیت کنه....
زینب جان یه بقچه ای هست برام مادر....
(میگن خانم زینب کبری بقچه رو گذاشت جلو مادر...)
نمیدونم خانم چطور بقچه رو باز کرد
یه وقت نگاه کرد دید مادر کفنی در آورد.....
صدا زد زینب جان این کفن منه مادر اونو بده دست بابات علی بدن منو با این کفن کنه...
زینب داره نگاه میکنه ...
زینب جان ...
این کفن بابات علیه... وقتی فرق شکافته بابا دیدی ....کفنو بده دست داداش حسنت ...
بدن بابا رو با این کفن کنه...
(زینب داره نگاه میکنه دید مادر کفن دیگه ای در آورد....
زینب جان....
این کفن داداش حسنته...
⬆️وقتی پاره های جگر برادر حسنتو دیدی... کفن رو بده دست پاداش حسینت بدن برادرو با این کفن کنه...
امان امان3
زینب داره نگاه میکنه...
⬆️(اوج/سوز)
یه وقت دید مادر بقچه بست....
ای مادر ای مادر....
مادر مگه حسینم کفن نداره مادر .....
امان از دل زینب...
🔘مگر به کربلا کفن
🔘به غیر بوریا نبود
🔘مگر حسین تشنه لب
🔘عزیز مصطفی نبود
🔘مگر کسی که کشته شد
🔘تنش برهنه میکنند
🔘مگر که پاره پیروهن
🔘به پیکرش روا نبود
💔هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💔
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
﷽
#سلام_آخر_مجلس
#سینه_زنی_آخر_مجلس
☆☆☆☆☆☆
#رو به قبله
سيد المرسلين سلام عليك سلام عليك
رحمه العالمين سلام عليك سلام عليك
سيدي مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
حضر ت فاطمه سلام علیک سلام علیک
مادر ما همه سلام علیک سلام علیک
نور چشم نبی سلام علیک سلام علیک
سیده مستجاب این دعا کن (جان مولا )
قسمت ماهمه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
ای امام حسن سلام علیک سلام علیک
ای شهید وطن سلام علیک سلام علیک
ای غریب در وطن سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن (جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
@roze_daftari
☆☆☆☆☆☆
ای امام حسین سلام علیک سلام علیک
ای شه کربلا سلام علیک سلام علیک
ای سر از تن جدا سلام علیک سلام علیک
مشرق لاله ها سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن (جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن( جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
#رو به حرم امام رضا
ای امام رضا سلام علیک سلام علیک
ای شه ارض طوس سلام علیک سلام علیک
ای انیس النفوس سلام علیک سلام علیک
ای حریم شفا سلام علیک سلام علیک
با غریب آشنا سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن (جان مولا)
قسمت ما همه شه رضا کن
☆☆☆☆☆☆
#رو به قبله
ای امام زمان سلام علیک سلام علیک
حجه ابن الحسن سلام علیک سلام علیک
صبح ظلمت شکن سلام علیک سلام علیک
مهدی فاطمه سلام علیک سلام علیک
یاور ما همه سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
رویت روی ماهت عطا کن
#روضه_دفتری
@roze_daftari
🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🕊
🕊﷽🕊
🕊#روضه_فاطمه_صغری_س
🌿#دفتری_فاطمه_صغری_س
📔بر احمد و بر کوثر قرآن صلوات
📔بر طلعت محبوبه ی یزدان صلوات
📔بر روح مطهر امام و شهدا
📔بر فاطمه مادر شهیدان صلوات
(#دعایفرج)
❣[[ اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.]]❣
✨الهی کام ناکامان بر آید
✨شب هجران بیماران سر آید
✨غم تنهایی و درد جدایی
✨ز هر درد و غمی غصه سر آید
◀️امروز دل بده با هم بریم مدینه ـ در خونهٔ دختر غریب ابی عبدالله ـ آی دختر دارا ـ یتیم دارا ـ خدا نکنه دختر چشم انتظار بابا باشه ـ لحظه به لحظه چشمش به دَره
گفت
🌾خدایا رحم کن بر حال زارم
🌾که عمر رفته بار دیگر آید
🌾ز دشت کربلا سوی مدینه
🌾دوباره ناله پیغمبر آید
🌾آخ منو وصل پدر هیهات هیهات
🌾مرا کی اینجا دست یاور آید
🌾که عباس آن عموی تاجُ دارم
🌾چو اکبر نوجوان از در درآید
⬅️قربون اون دختری که تو مدینه چشم انتظار بابا حسینش بود ـ کی میشه بابام بر گرده ـ دلم تنگه بابا ـ
خدا نکنه بابایی سفر بره دیر کنه ـ خدا نکنه اتفاق برا عزیز کرده ات بیفته (ای بابا)
◀️(اینو بگم برا اون کسایی که داغ بابا دیدن)
▪️آخ دخترا قدر بابا رو بدونید
▪️درد بی پدریُ نمیدونید
▪️هر کسی بابا داره غم نداره
▪️چیزی توی این جهان کم نداره
▪️الهی هر کی سفر کرده داره
▪️کسی براش خبر بد نیاره
⬅️بیاد اون دختری که وقتی کاروان میخواست بره مدینه ـ میخواستن از مدینه بیرون بیان همه دور بسترشو گرفتن ـ بابا حسینش اومد ـ عمو عباسش اومد ـ عمه جانش زینب اومد ـ همه دور لستر جمع شدن ـ همه دارن خداحافظی میکنن ـ دیدن فاطمه صغری داره غریبانه گریه میکنه ....
شاید درد دلش این بوده باشه
.....بابا جون منو همراه کاروان ببرید(عزیز دلم راه دوره تو مریضه ای) ـ عمه زینب دلم میخواد همراه کاروان بیام عمه ـ منو اینجا نزارید ـ ...
امان امان
صدا زد میخواید برید برید اما منو از حالُ روزتون با خبر کنید
🔘دختری را که پدر در سفر است
🔘روز و شب چشم امیدش به در است
🔘هر صدایی که ز در می آید
🔘به گمانش که پدر می آید
🔘همه کوشند ز بیگانه و خویش
🔘پی دلجویی آن طفل پریش
⏪امان از اون لحظه ای که خبر دار شد دیگه بابا نداره خبر شهادت بابا براش آوردن
امان از اون لحظه ای که صدا زدن فاطمه جان بی برادر شدی
نبودی تو کربلا هر طرف بدن علی اکبر و بابات گرفت یه طرف دیگه رو زمین می اومد.......
🔻آخ پدرت بی کسُ بی یاور بود
🔺تک و تنها به سر نعش علی اکبر بود
🔻همه سهل است ز یک واقعه خون است دل من
🔺خاک غم بر سر من باد ز گفتن خجلم
(چی شده مگه چه خبر برام آوردی الهی خبر بد برات نیارن)
🔻فاش گویم پدرت از ستم شمر سنان
🔺کشته شد با لب عطشان به لب آب روان
البته مرغ پرو بال خونی چون سندیت نداره رو عوض کردم
🕊هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🕊
@roze_daftari
💚🌴کرامات حضرت رقیه(س)🌴💚
✅حکایتی زیبا
✍جناب حجه الاسلام و المسلمين آقای سيد عسكر حيدری، از طلاب علوم دينيه حوزه علميه زينبيه شام چنين نقل كردند که : روزی زنی مسيحی دختر فلجی را از لبنان به سوريه میآورد.
زيرا دكترهای لبنان او را جواب كرده بودند .
زن با دختر مريضش نزديک حرم با عظمت حضرت رقيه (س) منزل می گيرد، تا درآنجا برای معالجه فرزندش به دكتر سوريه مراجعه كند، تا اينكه روز عاشورا فرا می رسد و او می بيند. مردم دسته دسته به طرف محلی كه حرم مطهر حضرت رقيه(س) آنجاست می روند. از مردم شام می پرسد اينجا چه خبر است ؟ می گويند اينجا حرم دختر امام حسين (س) است .
او نيز دختر مريضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را میبندد، و به حرم حضرت رقيه سلام الله عليها روانه ميشود و گريه می كند،به حدي كه غش می كند و بيهوش می افتد ... درآن حال كسي به او ميگويد بلند شو برو منزل ... حركت می كند و می رود درب منزل را می زند، می بيند دخترش دارد بازی می كند! وقتی مادر جويای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد، دختر درجواب مادر میگويد وقتی شما رفتيد دختری به نام رقيه وارد اطاق شد و به من گفت : بلند شو تا با هم بازی كنيم .
آن دختر به من گفت، بگو :
( بسم الله الرحمن الرحيم )
تا بتوانی بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم ديدم تمام بدنم سالم است... او داشت با من صحبت می كرد كه شما درب را زديد، گفت : مادرت آمد . سرانجام مادر مسيحی با ديدن اين كرامت از دختر امام حسين (س) مسلمان شد ...
📚 کتاب کرامات حضرت رقیه(س).ص
@roze_daftari