eitaa logo
اشعار،نوحه وروضه امام علی ع وشبهای قدر
1.9هزار دنبال‌کننده
378 عکس
143 ویدیو
24 فایل
اختصاصی کانال روضه امام علی ع👇 ایتا وتلگرام ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @roze_emam_ali
مشاهده در ایتا
دانلود
☘☘☘☘ 🌸🍃مولا علی(ع) بنا شده ست زمین و زمان به نام علی گرفته است قوام این جهان به نام علی برای اینکه مُشخّص شود عیـار دقیق شدند خَـلق خدا ، امتحان به نام علی به دفتر ازلیّت به کِلْـکِ قدرتِ خویــش نوشته رب،همه کون و مکان “به نام علی” همیشــه محوِ تماشای آسمان هائیم که بوده رونقِ هفت آسمان به نام علی به احترام علی بسته شد درِ دوزخ گشوده شــد درِ باغ جَنــان به نام علی نشانه ای ست برای حلال زادگیَـش همین که طفل گُشـاید زبان به نام علی چگونه نام کسی جز علی ست بر لب او ؟ کسی که خورد چو ما آب و نان به نام علی دُرست با وسطِ خــال می کند برخورد همین که تیــر پَــرَد از کمان به نام علی بگو که أشــهدُ أنّ علـی ، ولیُّ الله گرفته چونکه هُویّت اَذان ، به نام علی به ترس و جبر نبوده ست ، واقعاً قلبی ست ارادت همه ی شیعیان به نام علی سِزد ز چوبه ی دارش رُطب به بار آید که داده میثم تمّـار ، جـان به نام علی دعا کنید! که روزی وقوع خواهد یافت ظهور حضرت صاحب زمان به نام علی ╰─═ঊঈ🌸⚜💠⚜🌸ঊঈ═─
رو سوی میدان کن ببین حیدر به میدان آمده شیر خدا شوری به سر در بیشه غرّان آمده فتح لک خواند ملک هم می تپد قلب فلک کشتی دشمن سرنگون دریا به طوفان آمده جبریل هم از هیبتش سبوح و قدوس به لب گفت لا فتی الا علی با سیف برّان آمده قنبر قلندر می شود چون اسم اعظم می برد این ذره با لطف علی چون ماه تابان آمده مالک دهد ملک دلش از بهر دیدار علی با جرعه ای از جام او سلمان مسلمان آمده خیبر شکن دُل دُل سوار دشمن بگوید الفرار ممسوس در ذات خدا گویا نمایان آمده دیشب به من داد این نمک گفتا یدالله معک جارو به دست این دلم بر دیده مهمان آمده بوی خوشش را که ملک بر بال و بر پر می زند یعقوب گوید این سخن یوسف به کنعان آمده شب ها برای خلق او بر دوش خرما می برد ما هم گدای کوی او بر سفره مان نان آمده هم می بریز در شعر من ای ساقی جام الست بیتی پس از بیتی دگر شاد و غزلخوان آمده انگور چیدم از ضریح بعد سوی ایوان رفتمی پیری اشارت می نمود از خیل مستان آمده در قبر نکیر و منکری گویند امام تو علی است؟ قلبم گواهی می دهد آن لحظه سلطان آمده
رو سوی میدان کن ببین حیدر به میدان آمده شیر خدا شوری به سر در بیشه غرّان آمده فتح لک خواند ملک هم می تپد قلب فلک کشتی دشمن سرنگون دریا به طوفان آمده جبریل هم از هیبتش سبوح و قدوس به لب گفت لا فتی الا علی با سیف برّان آمده قنبر قلندر می شود چون اسم اعظم می برد این ذره با لطف علی چون ماه تابان آمده مالک دهد ملک دلش از بهر دیدار علی با جرعه ای از جام او سلمان مسلمان آمده خیبر شکن دُل دُل سوار دشمن بگوید الفرار ممسوس در ذات خدا گویا نمایان آمده دیشب به من داد این نمک گفتا یدالله معک جارو به دست این دلم بر دیده مهمان آمده بوی خوشش را که ملک بر بال و بر پر می زند یعقوب گوید این سخن یوسف به کنعان آمده شب ها برای خلق او بر دوش خرما می برد ما هم گدای کوی او بر سفره مان نان آمده هم می بریز در شعر من ای ساقی جام الست بیتی پس از بیتی دگر شاد و غزلخوان آمده انگور چیدم از ضریح بعد سوی ایوان رفتمی پیری اشارت می نمود از خیل مستان آمده در قبر نکیر و منکری گویند امام تو علی است؟ قلبم گواهی می دهد آن لحظه سلطان آمده
روضه حضرت علی (ع) در جنگ صفین لشکر معاویه با نقشه ی عمر و عاص،از روی مکر و حیله قرآنها را بر سرنی کردند و بالا بردند و ندای دین خدا و قرآن سر دادند .نواهای ترحم انگیز سراسر صفین راپر کرد . ساده لوحان لشکر عراق گول این نقشه را خوردند . بیش از بیست هزار نفر از آنان که پیشانی آنها از سجده پینه بسته بود میدان را ترک کردند و حتی امام را تهدید به مرگ کردند . غربت امیرالمومنین (ع)را بنگر امان از جهل جاهلان !خون به دل امیرالمومنین (ع) کردند لذا علی (ع) در لیله المبیت ،خطبه ای خواند و از دست آنان شکایت کرد (عجبا) من میخواهم با یاری شما بیماریها را مداوا کنم ؛اما شما خود درد من هستید من به کسی میمانم که میخواهد خار را به وسیله خار بیرون بیاورد با اینکه میداند خار همان خار است (مانند خار قبلی میشکند و در بدن باقی میماند ). خون آشام های کربلا از نسل همان هایی بودند که در صفین قرآن به سر نیزه بلند کردند . در کربلا هم دوباره همان نقشه شوم را اجرا کردند. در صفین قرآنها را به سر نیزه بستند اما اینجا نیزه ها را به قرآن ناطق زدند و سر امام خود را بلند کردند . پدر این را به صفین امتحان کرد که قرآن را به نیزه میتوان کرد پسر در شام وکوفه پیروش شد سر قرآن ناطق بر سنان کرد آنجا قرآن را به نیزه بستند و ندای دین و قرآن را سر دادند ولی اینجا پای نیزه ها به شادی و هلهله پرداختند. شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید رقص شادی جلو محمل زینب نکنید پای سر های بریده به زمین پانزنید سر مردان خدا را به سر نیزه زدید مرد باشید و دگر سنگ به زنها نزنید به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید دختران را به کنار سر بابا نزنید علی و فاطمه در بین شما استاده اند پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید کشتن فاطمه بین در و دیوار بس است تازیانه به سر زینب کبری نزنید
روضه حضرت علی (ع) یه وقت امیرالمؤمنین علیه السلام با سختی لبانش رو حركت داد،فرمود: بچه هام رو بگین بیان،كنار بسترم،باهاشون كار دارم،حسن اومد،حسین اومد،زینبین اومدند،اصبق بن نباته میگه: وقتی اومدم آقام رو دیدم،گفتم ای كاش كور شده بودم،یه دستمال زردی به سر امیرالمؤمنین علیه السلام بسته بودن،معلوم نبود،دستمال زردتره یا صورت علی،"راحت ناله بزنید امشب باباتون رو جواب كردن" وقتی بچه ها سماجت داشته باشید،هر چی گفتن: همتون برید،امیرالمؤمنین علیه السلام ممنوع الملاقاته،دیدن اصبق بن نباته،پشت در خونه نشسته،زانوهاش رو بغل گرفته،نمی ره،امام حسن علیه السلام اومد گفت:اصبق مگه نگفتم بری،گفت:آقا می خوام برم،اما دلم جامونده اینجا،پاهام دیگه منو نمی كشونه از اینجا برم،من بابام و میخوام،تا علی رو نبینم دلم آروم نمیشه،اجازه گرفت برا اصبق، اصبق بیاد به عیادت امیرالمؤمنین علیه السلام،امشب عرضم اینه سماجت كنید،در رو به روتون باز كنن،جمله ی شهدا رو فراموش نكنیم،اینقدر با عشق می گفتند،جوابم گرفتند. آنقدر در میزنم این خونه رو آقام آقام تا ببینم روی صاحب خونه رو آقام آقام همه رو كه بیرون كرد،فرمود:بچه هام كنار بسترم باشند،حسنین و زینبین دور بستر بابا حلقه زدند،یه وقت امیرالمؤمنین علیه السلام چشم های بی رمق خودش رو حركت داد،دور و بر خودش رو نگاه كرد، فرمود:پس عباس كجاست،اومدند بیرون دیدن عباس سر به دیوار گذاشته،های های داره گریه میكنه،سئوال كردند امیرالمؤمنین علیه السلام، سراغ شمارو داره میگیره،مگه نمیآیید كنار بستر،گفت:می خوام بیام،اما ادب میكنم،اینها كه دور بستر حلقه زدن،همه مادرشون فاطمه سلام الله علیها است،اما مادر من ام البنینه،من كجا و بچه های فاطمه سلام الله علیها كجا؟ "امشب هركی آروم باشه خودش ضرر كرده،ناله زنها یه شأن دیگه دارن اون بالا"معالی السبطین مینویسه:تا عباس اومد كنار امیرالمؤمنین علیه السلام،زینب رو كرد به امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشت باباجان،یه نگاه خاص و ویژه به زینبت داشتی،هر وقت می خواستیم بریم سر قبر پیغمبر صلوات الله علیه،یكی رو جلو جلو میفرستادی،شمع های بین راه رو خاموش كنند،كسی قد و قامت زینب رو نبینه،شما جلو جلو میرفتی،یه داداشم سمت راست،یكی سمت چپ،مثل نگینی حلقه وجود من رو در بر میگرفتید،یكی از داداشهام رو موظف كنید،شما بفرمایید،من كنیز اینها هستم ،اینها امام من هستند،یكی از اینها مؤظف باشه كنارم باشه،هوای من رو داشته باشه،مسافرتی،كاری، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:هركدوم رو بگی،من خودم بهش میگم،یه نگاهی كرد به چهره مبارك امام حسن و امام حسین علیهم السلام،عرضه داشت اینها امام من هستند،به اینها كه چیزی نمی تونم بگم،نگاه زینب گره خورد به نگاه عباس علیه السلام،عرضه داشت:اگه اجازه بدید عباس كنارم باشه،امیرالمؤمنین علیه السلام با همون صدای كم جوهر، صدا زد عباسم بیا جلو،عباس كه جلو اومد دست،زینب رو گذاشت تو دست عباس،صدا زد عباس جان، هذه ودیعتی منی علیه،این امانت من پیش توست،هوای این امانت رو داشته باش،میدونی كی زینب یاد این حرف اوفتاد،وقتی زن و بچه رو اومد سوار بر ناقه كنه،یه نگاهی كرد سمت علقمه،گفت: عباس جان این امانت رو داری به كی میسپری می ری؟ببین یه مشت حرامزاده دور محمل زینب...
روضه شب ۱۹ماه رمضان ای تیغ، زمان، زمانه نیرنگ است ای تیغ بیا که دیده ام خونرنگ است یکبار نشد که سیر رویش بینم بشتاب، دلم برای محسن تنگ است عمری است که دیده را ترش ساخته ام خود را خجل از برادرش ساخته ام با تخته گهواره او نیمه شب تابوت برای مادرش ساخته ام ای تیغ نجات بخش حیدر بودی از تیغ زبان خصم بهتر بودی هر چند شکافتی سرم را اما صد مرتبه مهربانتر از میخ در بودی ای تیغ اگر چه زهر آبم کرده تا سینه شراره اش کبابم کرده ای کاش علاج جگرم می کردی پیش از تو غمی خانه خرابم کرده عمری است که هر لحظه عذابم دادند ای وای که رنج بی حسابم دادند کشتند کسی را که سلامم می کرد (زهرا رو کشتند... کی ها؟) آنان که به دشنام جوابم دادند بی خود نبود بعد از ضربت خوردن فرمود «فزت و رب الکعبه» بس که دل آقا رو خون کردند... تو این شبهای آخر هر شب مهمان یکی از فرزندانش بود، شب نوزدهم روایته مهمان دخترش ام کلثوم بود. برای افطار سفره رو پهن کرد، نان و نمک و شیر، حضرت فرمود دخترم کجا دیدی بابای تو سر یک سفره دو نوع غذا بخوره، اومد نمک رو برداره، فرمود شیر رو بردار، چند لقمه ای نان و نمک خورد و مشغول نماز و عبادت شد. اما امشب انگار حال مولا فرق می کنه، مدام به آسمان خیره میشه، اضطراب در چهره مولا نمایانه... ام کلثوم صدا زد بابا چرا حالت امشب پریشانه... فرمود دخترم؛ من تمام عمر را در صحنه های کارزار و معرکه های سخت گذرانده ام. با پهلوانان و مبارزان بزرگ عرب مبارزه کردم، یک تنه به صف دشمن حمله می بردم. دشمن رو به خاک و خون کشانده ام، اما امشب دیدار حق نزدیکه، بخدا قسم امشب همون شبی که به من وعده داده شده، بالاخره آن شب هولناک به پایان رسید، نزدیک سحر مولا روانه مسجد شد. ام کلثوم از گفتار حضرت پریشان شد و صدا زد پس خوبه تنها نروی ... آقا فرمود اگه بلای زمینی باشه به تنهایی بر دفع آن قادرم، اما اگر قضای آسمانی و خواسته خدا باشه تسلیم آن هستم... رفت به مسجد بالای ماذنه اذان صبح را گفت، آخرین اذانش... الله اکبر ... قربون اذون گفتنت یا علی ... ابن ملجم ملعون با شمشیر زهر آلود در مسجد خوابیده بود. آقا امیرالمومنین از ماذنه پایین آمد و رفت مشغول نماز نافله شد... همچین که سر از سجده اول برداشت اون نانجیب ضربتی با شمشیر بر فرق آقا زد، ضربه به همون جایی خورد که در جنگ احزاب عمروبن عبدود ضربتی به سر آقا زده بود، اما این بار ضربه کاری تر بود، شمشیر زهرآلود بود، فرق امیر المومنین تا پیشانی شکافت و خون محاسن آقا رو خضاب کرد... آه یه وقت صدای امیرالمومنین بلند شد: بسم الله و بالله علی ملة رسول الله ... فُزتُ و ربَّ الکعبه ... بخدای کعبه قسم که رستگار شدم ... آه دیگه راحت شدم... آخ علی علی علی... صدای ناله جبرئیل در آسمانها پیچید «تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروة الوثقی... الا یا اهل العالم قد قتل المرتضی.» بخدا علی کشته شد... همهمه ای در شهر کوفه به پا شد، مردم سراسیمه به مسجد اومدند، امیرالمومنین فرمود حسنم این ضربت خوردن من نباید مانع نماز بشه، پاشو نماز رو اقامه کن. محراب غرق خون، امیرالمومنین نشسته بروی یک بوریا نماز خواند، حسن در کنار پدر ایستاد... الله اکبر تکبیرةالاحرام ... نماز شروع شد، اما همه چشمها پر از اشک... نماز که تموم شد امیرالمومنین را داخل بوریا گذاشتند به سمت خانه بردند، نزدیک درب خانه که رسیدند فرمود حسنم حسینم صبر کنید، زیر بغلهام رو بگیرید بلند بشم، آخه اگه زینب منو اینجوری ببینه دق میکنه... آه بمیرم برای دل همیشه داغدار زینب(س)... آخه این مصیبت آخر نیست هنوز مصیبت برادرش حسن مونده... هنوز داغ کربلا و مصیبت شام مونده... عرض کنیم یا امیرالمومنین شما نخواستی دخترت زینب شما رو با اون حال و فرق شکسته ببینه، اما کربلا نبودی... آه امان از آن لحظه ای که زینب کبری به گودی قتلگاه رفت، بدن حسین ارباً اربا ... سر در بدن نیست ... با تعجب صدا زد هل انت اخی؟ آیا تو حسین منی... یه وقت خم شد لبها رو بروی رگهای بریده گلوی حسین... به فرق شکافته مولا امیرالمومنین ناله بزن الهی العفو... شب قدره... (حالا هر جا نشستی انشاء الله تو دنیا و آخرت دستت رو مولا علی بگیره صدا بزن یا علی...) «تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروة الوثقی... قُتلَ ابنُ عمِّ المصطفی، قُتلَ علیٍ المرتضی، قَتَلَهُ اَشقَی الاشقیاء» ارکان هدایت ویران شد، نشانه های تقوی تاریک شد، عروة الوثقی از هم گسیخته شد ...
🔴🔴🔴 هرروز يک سبک🔴🔴🔴 اميرالمومنين(ع)در ماه رمضان 📌سبک دهم📌 شور بسيار بسيار زيبا مولا علي 🎶سبک فوق العاده زيباودلنشين🎶 ومضامين بسيار زيبا وجديد ❗️حتما دانلود کنيد و لذت ببريد❗️ به نام نامی شاه نجف به نام نامی شاه غدیر به حکم حضرت حق در کتاب علی امیری و نعم الامیر امیرالمومنین حیدر کرار علی قبله علی کعبه سیار منم مجنون بکش بر سر دارم شبیه جناب میثم تمار دین و ایمان/ کل قرآن عشق تو باعث شده بشم مسلمان وجه یزدان/ حکم و میزان ناجي قنبري و مراد سلمان علي مولاااا ا✨✨✨✨✨✨✨✨✨ا هماره ذکر لبم یاعلی دوباره فکر نجف در سرم دوباره خواب نجف دیده ام دوباره پر بکشم تا حرم چه ایوونی٬ چه صحنی چه رواقی جنونم با عقلم داره تلاقی بده از حوض کوثر پيمانه ام الا یا ایها الحضرت ساقی من خمارم /بي قرارم/ ساقيا من سرزکويت برندارم من خرابم/ده شرابم مست ساغر و شراب بوترابم علي مولاااا ا✨✨✨✨✨✨✨✨✨ا به دست حیدر ِ تیغ دو دم رجز بخوان و به لشگر بزن سوار دُلدُلت حیدر بتاز سری به قلعه ی خیبر بزن رجز خوند لرزه به لشکر افتاد باتو هرکي که درافتاد ور افتاد چنان کندي در قلعه ي خيبر که درچندين متر اون طرف ترافتاد شير داور/زد به لشکر احمداز خيمه ميگه الله اکبر شیر غرّان حیدر/زد به ميدان ضربه ميزنه با ذکر فاطمه جان علي مولا 📝شعر و سبک: س.مهدي13110 🎤ويرايش و اجرا🎤 کربلايی محمد جواد محمدی
هر کس سر و کارش با علی است باید برود ، هر جا علی است هر کس که بگوید ” لافتی “ دنباله‌‌ ی آن ، ” الّا ” علی است تعظیم علی در ” هل اتی ” است راز نبأ و طه ، علی است منظور خدا آن جا که گفت ” قد افلح من زکّا ” علی است در علم و ورع ، تقوا و زهد در هر عملی ، یکتا علی است آذوقه‌ کش بیچارگان پنهان ز کسان ، شب‌ ها علی است آن کس که نمی‌ افتاده است در خدمت خلق از پا ، علی است هان ! ای بشر حق‌ ناشناس ! بالله قسم ! حق با علی است فرمود نبی : مولای شما امروز منم ، فردا علی است آن کس که ولی بعد از من است باشد علی و ” هذا علی ” است آن کس که بنا بر امر حق شد همسر او زهرا ، علی است آن کاو احدی کفوش نبود جز انسیه‌ ی حورا ، علی است القصّه ؛ خدا را خانه‌ زاد تنها علی و تنها علی است از جانب حق ، مهمان‌ نواز در سدره ، شب اِسری علی است مأوای خدا در قلب من است تا ورد زبانم ، یا علی است من خاک رهم ، او ره‌ نما من بنده‌ ام و مولا علی است من ذرّه‌ ام و او آفتاب من قطره‌ ام و دریا علی است ” سرباز ” رود ، هر جا دل است چون دل سر و کارش با علی است ➖➖➖💠💠💠➖➖➖